گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵۲

عشقم فزون کن عقلم جنون کن
دلرا سراپا یکقطره خون کن
دلدار من تو غمخوار من تو
این نیم عقلم از سر برون کن
هستی توانا بر هرچه خواهی
رنج برون را درد درون کن
دادم بعشقت از جان و دل دل
خواهی بسوزان خواهیش خون کن
ایمان من تو درمان من تو
یکفن عشقم دردم فنون کن
آن کاشنا شد دردش بیفزا
بیگانگانرا لا یفقهون کن
این عاقلانرا در عقل کامل
وین عاشقانرا لا بعقلون کن
بستان ز من من خود باش تنها
عیبم سراپا از تن برون کن
چشمم بدان دار از نیکوان دور
هم ینظرون را لا یبصرون کن
ای من اسیرت کن هرچه خواهی
من چون بگویم با تو که چون کن
گردن نهادم حکم ترا من
خواهی کمم کن خواهی فزون کن
سر تا بپایم تقصیر دارد
ما بؤمرون را ما بفعلون کن
مینال ایدل بر سرنوشت
فکری بحال بخت زبون کن
ناصح تو بگذر از وادی من
افسانه بگذار ترک فسون کن
تا یادگاری از فیض ماند
گفتار اورما یسطرون کن

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقم فزون کن عقلم جنون کن
دلرا سراپا یکقطره خون کن
هوش مصنوعی: عشقت را بیشتر کن، عقلم را دیوانه کن و دل را به طور کامل تبدیل به یک قطره خون کن.
دلدار من تو غمخوار من تو
این نیم عقلم از سر برون کن
هوش مصنوعی: عزیزم، تو تنها شریکی هستی که می‌توانم به تو تکیه کنم. این نیمه عقل ناقصم را از سرم بیرون کن.
هستی توانا بر هرچه خواهی
رنج برون را درد درون کن
هوش مصنوعی: توانایی تو بر هر آنچه که بخواهی، رنج و دردهای بیرونی را به دردهای درونی تبدیل کن.
دادم بعشقت از جان و دل دل
خواهی بسوزان خواهیش خون کن
هوش مصنوعی: من عشق تو را با تمام وجودم تقدیم کرده‌ام، حالا اگر بخواهی، با آتش عشق من بسوزان یا در خونم غرق کن.
ایمان من تو درمان من تو
یکفن عشقم دردم فنون کن
هوش مصنوعی: ایمان من تویی و تو درمان من هم هستی. عشق من، دردی است که تو می‌توانی با آن کنار بیایی و به آن پایان دهی.
آن کاشنا شد دردش بیفزا
بیگانگانرا لا یفقهون کن
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که کسی که درد و رنجش را درک کرده، حالا هم این درد بیشتر شده و بیگانگان یا افرادی که از آن شرایط مطلع نیستند، نمی‌توانند این وضعیت را درک کنند.
این عاقلانرا در عقل کامل
وین عاشقانرا لا بعقلون کن
هوش مصنوعی: این عاقل‌ها به کمال عقل خود افتخار می‌کنند، اما این عاشق‌ها بی‌خودی و جنون را برای خود می‌پذیرند.
بستان ز من من خود باش تنها
عیبم سراپا از تن برون کن
هوش مصنوعی: از من بستان و خودت را نگه‌دار، تنها ایراد من این است که همه‌چیزم به ظاهر وابسته است.
چشمم بدان دار از نیکوان دور
هم ینظرون را لا یبصرون کن
هوش مصنوعی: چشمم به آن دار از نیکوکاران است که دور هم به تماشا می‌نشینند، اما نمی‌توانند ببینند.
ای من اسیرت کن هرچه خواهی
من چون بگویم با تو که چون کن
هوش مصنوعی: ای تو که در دستت هستم، هر چه بخواهی انجام بده. من فقط بگویم که چطور باید رفتار کنم.
گردن نهادم حکم ترا من
خواهی کمم کن خواهی فزون کن
هوش مصنوعی: من خود را تسلیم اراده تو کردم، هر طور که بخواهی، می‌توانی از من بکاهی یا بر من بیفزایی.
سر تا بپایم تقصیر دارد
ما بؤمرون را ما بفعلون کن
هوش مصنوعی: تمام وجود من گناهکار است و تمام اعمال من متوجه تقصیر و خطاهای من هستند.
مینال ایدل بر سرنوشت
فکری بحال بخت زبون کن
هوش مصنوعی: آه و ناله ی دلبر از سرنوشت اوست، در حالی که بختش در حال درماندگی و ناچاری است.
ناصح تو بگذر از وادی من
افسانه بگذار ترک فسون کن
هوش مصنوعی: ای نصیحت‌گر، از راه داستانی من بگذر و عجایب را کنار بگذار.
تا یادگاری از فیض ماند
گفتار اورما یسطرون کن
هوش مصنوعی: برای اینکه نشانی از نعمت باقی بماند، بگو آنچه را که آنها می‌نویسند.

حاشیه ها

1389/02/30 13:04
مجمد رضا هدایت

این شعر در جلسه هفتگی شام جمعه ایت ال.. شوشتری در محل امامزاده باقر اصفهان در هجران امام زمان به صورت آواز خوانده شد که حال خوشی به همه دست داد

1396/02/04 01:05
مجتبی شکوه فر

در بیت هفتم بجای (لایعقلون) اشتباها (لابعقلون) تایپ شده است.

1396/02/08 01:05
مجتبی

در مصراع اول بیت سیزدهم به نظر میرسد که بجای
(سرنوشت) باید (سرنوشتت) باشد تا وزن کامل شود
بدین صورت : مینال ای دل بر سرنوشتت فکری بحال بخت زبون کن.