غزل شمارهٔ ۷۴۸
بغم خویش دل ما خوش کن
خستگانرا بمدارا خوش کن
از فلک هر چه بما میآید
تو گوارا کن و بر ما خوش کن
دل ما را بقضا کن راضی
خاطر ما به بلاها خوش کن
من اگر قابلم ار ناقابل
تو قبولم کن و بدرا خوش کن
گر تقاضای قبولت باید
اولم پس بتمنا خوش کن
پایم ار نیست بسویت آیم
بسرم آی و سراپا خوش کن
خوش و ناخوش بخوشی دار مرا
ناخوشیها بخوشیها خوش کن
فیض را نیست بغیر از تو کسی
بدیش را بکرمها خوش کن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بغم خویش دل ما خوش کن
خستگانرا بمدارا خوش کن
هوش مصنوعی: با دلخوشی خود ما را شاد کن و با محبت و مدارا به دیگر خستگان کمک کن.
از فلک هر چه بما میآید
تو گوارا کن و بر ما خوش کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آسمان به ما میرسد، برای تو قابل پذیرش باشد و بر ما خوشایند باشد.
دل ما را بقضا کن راضی
خاطر ما به بلاها خوش کن
هوش مصنوعی: دل ما را به سرنوشت بسپار و ما را از سختیها خشنود کن.
من اگر قابلم ار ناقابل
تو قبولم کن و بدرا خوش کن
هوش مصنوعی: اگر قابلیت من برای تو ناچیز است، لطفاً آن را بپذیر و مرا خوشحال کن.
گر تقاضای قبولت باید
اولم پس بتمنا خوش کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من تو را بپذیرم، پس به شوق و اشتیاقم توجه کن و آن را خوشحال کن.
پایم ار نیست بسویت آیم
بسرم آی و سراپا خوش کن
هوش مصنوعی: اگر پاهای من به سمت تو نیامده، با سرم به سویت میآیم و همه وجودم را شاد میکنم.
خوش و ناخوش بخوشی دار مرا
ناخوشیها بخوشیها خوش کن
هوش مصنوعی: خوشی و ناخوشی در زندگی من وجود دارد، اما از این ناخوشیها میخواهم به خوشیها تبدیل شوند.
فیض را نیست بغیر از تو کسی
بدیش را بکرمها خوش کن
هوش مصنوعی: خوشیها و نعمتها فقط از سمت توست و هیچکس دیگری نمیتواند آنقدر خوب و با کرامت به این کار بپردازد.