گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳۱

با دلم گلزار می‌گوید سخن
از زبان یار می‌گوید سخن
بشنوید ای عاشقان بوی مرا
بویم از اسرار می‌گوید سخن
بنگرید ای عارفان رنگ مرا
رنگم از انوار می‌گوید سخن
بوی گل از زلف او دم میزند
رنگش از رخسار میگوید سخن
گل ز شرم لطف او دارد عرق
خارش از قهار می‌گوید سخن
با دلی چون غنچه پر خون از غمش
عندلیب زار می‌گوید سخن
گل برنگ و بو کند تعبیر از او
بلبل از منقار می‌گوید سخن
هر کرا بینی بنحوی در لباس
در حق آن یار می‌گوید سخن
صوفی اندر خلوت از سر دم زند
مست در بازار می‌گوید سخن
عاشق ار یکدم نیابد همدمی
با در و دیوار می‌گوید سخن
گر زبانش یکنفس دم در کشد
با دلش دلدار میگوید سخن
از رموز عشق حلاج شهید
بر سر آن دار میگوید سخن
چون سنائی تن زند از گفتگو
رومی و عطار میگوید سخن
قاسم انوار گر کم گفت زار
مغربی بسیار میگوید سخن
گر زبان عشق را فهمد کسی
با دلش احجار میگوید سخن
خاک و باد و آب و آتش را به بین
در ثنا هر چار میگوید سخن
بشنو اسرار حقایق از سپهر
ثابت و ستار میگوید سخن
فالق الاصباح میگوید نهار
لیل از سیار میگوید سخن
دشت میگوید ز نعم الماهدون
باغ از اشجار میگوید سخن
بحر میگوید من الماء الحیوهٔ
کوه از صبار میگوید سخن
در مقام شرح انا موسعون
گنبد دوار میگوید سخن
در جواب گفتهٔ حق الست
بیخود و هشیار میگوید سخن
بیخودم من دیگری میگوید این
گوش کن هشیار میگوید سخن
دانی ار گوشی بدست آری ز غیب
خفته و بیدار میگوید سخن
محرمی گر فیضباید در جهان
از خدا بسیار میگوید سخن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با دلم گلزار می‌گوید سخن
از زبان یار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: دل من با زیبایی‌های خودش صحبت می‌کند و از زبان معشوقش سخن می‌گوید.
بشنوید ای عاشقان بوی مرا
بویم از اسرار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: ای عاشقان، به من گوش دهید. بوی من از رازها می‌گوید و سخنانی را بیان می‌کند.
بنگرید ای عارفان رنگ مرا
رنگم از انوار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: ای عارفان، به من بنگرید، رنگ من از نورهای مستی صحبت می‌کند.
بوی گل از زلف او دم میزند
رنگش از رخسار میگوید سخن
هوش مصنوعی: عطر گل از موهای او به مشام می‌رسد و رنگ رویش سخن‌ها را بیان می‌کند.
گل ز شرم لطف او دارد عرق
خارش از قهار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: گل به خاطر خجالت از محبت او به عرق نشسته است و از شدت قدرت او صحبت می‌کند.
با دلی چون غنچه پر خون از غمش
عندلیب زار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای غمگین از دل پر دردش، مانند غنچه‌ای که به خاطر غم و اندوهش خونین شده، صحبت می‌کند.
گل برنگ و بو کند تعبیر از او
بلبل از منقار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: گل با رنگ و بوی زیبایش نشان‌دهنده فردی خاص است و بلبل از طریق لحن آوازش از زیبایی‌های آن سخن می‌گوید.
هر کرا بینی بنحوی در لباس
در حق آن یار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: هر کسی را که ببینی، به طریقی در مورد محبوبش سخن می‌گوید.
صوفی اندر خلوت از سر دم زند
مست در بازار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: صوفی در تنهایی و سکوت خود مانند کسی که از خوشی سرمست شده باشد، در میان بازار و جنب و جوش، صحبت می‌کند و نظراتش را بیان می‌کند.
عاشق ار یکدم نیابد همدمی
با در و دیوار می‌گوید سخن
هوش مصنوعی: عاشق اگر یک لحظه همسری در کنار نداشته باشد، با دیوار و محیط اطرافش صحبت می‌کند.
گر زبانش یکنفس دم در کشد
با دلش دلدار میگوید سخن
هوش مصنوعی: اگر او یک نفس نفس بکشد، با دلش با محبوبش صحبت می‌کند.
از رموز عشق حلاج شهید
بر سر آن دار میگوید سخن
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی عمیق و پیچیدگی‌های عشق می‌پردازد و به یاد شخصیتی اشاره دارد که به خاطر عشق به حقیقت جان خود را فدای می‌کند. حلاج شهید نماد کسی است که با شجاعت در مورد عشق و اسرار آن صحبت می‌کند، حتی در شرایطی که ممکن است برای او خطرناک باشد. او بر اهمیت عشق و بی‌پروایی در بیان احساسات تأکید می‌کند.
چون سنائی تن زند از گفتگو
رومی و عطار میگوید سخن
هوش مصنوعی: هنگامی که سنائی از دنیا رخت برمی‌بندد، رومی و عطار در موردش سخن خواهند گفت.
قاسم انوار گر کم گفت زار
مغربی بسیار میگوید سخن
هوش مصنوعی: قاسم انوار اگر در سخن گفتن کمتر باشد، باز هم از مغرب بسیار می‌گوید.
گر زبان عشق را فهمد کسی
با دلش احجار میگوید سخن
هوش مصنوعی: اگر کسی زبان عشق را با دلش درک کند، می‌تواند با سنگ‌ها نیز سخن بگوید.
خاک و باد و آب و آتش را به بین
در ثنا هر چار میگوید سخن
هوش مصنوعی: خاک، باد، آب و آتش هر کدام در ستایش یکدیگر صحبت می‌کنند.
بشنو اسرار حقایق از سپهر
ثابت و ستار میگوید سخن
هوش مصنوعی: به حقیقت‌ها گوش فرا بده، زیرا در آسمان ثابت و ستاره‌ها، رازهایی وجود دارد که سخن می‌گویند.
فالق الاصباح میگوید نهار
لیل از سیار میگوید سخن
هوش مصنوعی: فالق الاصباح به بیانگر روشن بودن صبح اشاره دارد و بیان می‌کند که شب نیز از تاریکی و فراوانی ستاره‌ها سخن می‌گوید. در واقع، او به تضاد میان روشنی روز و تاریکی شب پرداخته و به زیبایی‌های هر دو زمان اشاره می‌کند.
دشت میگوید ز نعم الماهدون
باغ از اشجار میگوید سخن
هوش مصنوعی: دشت از نعمات و فراوانی‌هایی که در آن وجود دارد صحبت می‌کند، در حالی که باغ درباره درختان و زیبایی‌هایشان سخن می‌گوید.
بحر میگوید من الماء الحیوهٔ
کوه از صبار میگوید سخن
هوش مصنوعی: دریا می‌گوید که من آب زندگی هستم، کوه اما از صبر و استقامت سخن می‌گوید.
در مقام شرح انا موسعون
گنبد دوار میگوید سخن
هوش مصنوعی: در این بیت، به توصیف وضعیت و فضایی اشاره می‌شود که دایره‌وار و پر از تغییرات است. گوینده می‌خواهد بگوید در این فضا، چرخه‌ای از تفکرات و مفاهیم مطرح می‌شود که همواره در حال گردش و توسعه هستند. به نوعی، در این میدان، همواره فرصتی برای گفت‌وگو و تبادل نظر وجود دارد و همه چیز در حال تحول است.
در جواب گفتهٔ حق الست
بیخود و هشیار میگوید سخن
هوش مصنوعی: در پاسخ به این سوال که آیا من هستم یا نه، بی‌جهت و با شفافیت صحبت می‌کند.
بیخودم من دیگری میگوید این
گوش کن هشیار میگوید سخن
هوش مصنوعی: من بی‌خبر از خودم هستم، اما دیگران می‌گویند که به این صدا گوش کن و هشیار باش.
دانی ار گوشی بدست آری ز غیب
خفته و بیدار میگوید سخن
هوش مصنوعی: اگر گوش خود را به حقیقت و دانایی بسپاری، آنچه در باطن و عالم غیب نهفته است، به تو می‌آموزد و از آنچه نمی‌دانی، خبرت می‌دهد.
محرمی گر فیضباید در جهان
از خدا بسیار میگوید سخن
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگی با فیض و نعمت‌های الهی روبه‌رو باشد، در واقع در جهان مدام از خدا صحبت می‌کند و از نعمت‌های او سخن می‌گوید.