غزل شمارهٔ ۷۰۳
وقت آنست که جوینده اسرار شویم
بگذاریم تن کار و دل کار شویم
روح را پاک بر آریم ز آلایش تن
پیشتر ز آنکه اجل آید و مردار شویم
چند ما را طلبد یار و تغافل ورزیم
بعد ازین از دل و جان ماش طلبکار شویم
عشق را کاش بدانیم کدامست دکان
تا دو صد جان بکف آریم و خریدار شویم
جای آن دارد اگر صد دل و صد جان بدهیم
قابل مرحمت یک نظر یار شویم
گره دل نگشاید بسر انگشت خرد
کار عشقست بیا از پی این کار شویم
علم و تفوی و عبادت همه مستی آرد
جرعهٔ کو ز می عشق که هشیار شویم
افسر عشق پی زیور جان دست آریم
تا یکی در پی آرایش دستار شویم
آتش عشق درین پردهٔ ناموس زنیم
هرچه هستیم بر خلق نمودار شویم
بر سر کوچه و بازار اگر می نوشیم
به از آنست که در پرده پندار شویم
فوت افسرده دلی چند ز پس کوچه خریم
از پی مائده عشق به بازار شویم
چند چندان بت عیار فریبند ما را
خیز تا رهزن هر جابت عیار شویم
گر ز آزاد گرانان بدرائیم از پای
به از آنست که خود بر سر بازار شویم
شد شب عمر و ز آفاق سرت صبح دمید
چشم و دل باز کن ای فیض که بیدار شویم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت آنست که جوینده اسرار شویم
بگذاریم تن کار و دل کار شویم
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که در پی کشف رازها باشیم و از دغدغههای دنیوی دست برداریم و به عالم معنا و روح بپردازیم.
روح را پاک بر آریم ز آلایش تن
پیشتر ز آنکه اجل آید و مردار شویم
هوش مصنوعی: باید روح خود را از آلودگیهای جسم پاک کنیم، پیش از آنکه مرگ به سراغمان بیاید و در حالت بیروحی قرار بگیریم.
چند ما را طلبد یار و تغافل ورزیم
بعد ازین از دل و جان ماش طلبکار شویم
هوش مصنوعی: چند بار باید انتظار محبت یار را بکشیم و بیتوجهی کنیم، بعد از این از دل و جان میخواهیم که از ما طلبکار باشند.
عشق را کاش بدانیم کدامست دکان
تا دو صد جان بکف آریم و خریدار شویم
هوش مصنوعی: کاش میدانستیم عشق در کجا قرار دارد، تا بتوانیم جانهای زیادی را با خود بیاوریم و به عنوان خریدار آن را به دست آوریم.
جای آن دارد اگر صد دل و صد جان بدهیم
قابل مرحمت یک نظر یار شویم
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است جان و دلهای بسیاری فدای او کنیم، اما ارزشمند است اگر تنها یک نگاه مهربان از محبوب نصیبمان شود.
گره دل نگشاید بسر انگشت خرد
کار عشقست بیا از پی این کار شویم
هوش مصنوعی: اگر دل با فکر و عقل باز نشود، درک کار عشق است؛ پس بیایید به دنبال این کار برویم.
علم و تفوی و عبادت همه مستی آرد
جرعهٔ کو ز می عشق که هشیار شویم
هوش مصنوعی: علم و فهم، و عبادت همه حالتی شبیه مستی را به انسان میبخشند، مگر اینکه انسان از جرعهای عشق بنوشد تا بتواند هوشیار شود و به حقیقت برسد.
افسر عشق پی زیور جان دست آریم
تا یکی در پی آرایش دستار شویم
هوش مصنوعی: در جستجوی زیبایی روح را آراسته کنیم تا بتوانیم در پی زیبا کردن ظاهری خود باشیم.
آتش عشق درین پردهٔ ناموس زنیم
هرچه هستیم بر خلق نمودار شویم
هوش مصنوعی: آتش عشق در دل خود را پنهان نمیکنیم، هرچه هستیم باید خود را برای دیگران به نمایش بگذاریم.
بر سر کوچه و بازار اگر می نوشیم
به از آنست که در پرده پندار شویم
هوش مصنوعی: اگر در کوچه و بازار به هم مینوشیم و خوشحالیم، بهتر از این است که در خیال و توهم خودمان غرق شویم.
فوت افسرده دلی چند ز پس کوچه خریم
از پی مائده عشق به بازار شویم
هوش مصنوعی: چندین دل غمگین در پس کوچههای شهر وجود دارد که برای دستیابی به جذابیت و لذت عشق، به سمت بازار میروند.
چند چندان بت عیار فریبند ما را
خیز تا رهزن هر جابت عیار شویم
هوش مصنوعی: به چه اندازه ما را فریب میدهند؟ بیایید برخیزیم و خود را در برابر هر دسیسه و فریبی مقاوم کنیم.
گر ز آزاد گرانان بدرائیم از پای
به از آنست که خود بر سر بازار شویم
هوش مصنوعی: اگر از کشتار آزادگان دور بمانیم، بهتر است تا اینکه خودمان در میانه بازار با سر و صدا در بنشینیم.
شد شب عمر و ز آفاق سرت صبح دمید
چشم و دل باز کن ای فیض که بیدار شویم
هوش مصنوعی: ش夜 عمر به پایان رسید و صبح از دور نمایان شد. ای فیض، بیدار شویم و چشم و دل خود را باز کنیم.