گنجور

غزل شمارهٔ ۶۸۹

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم
شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم شفای هم برای هم فدای هم
دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم
به هم یک‌تن شویم و یکدل و یکرنگ و یک‌پیشه
سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایی را نباشد زهره‌ای تا در میان آید
به هم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم
گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم
چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه‌سازی عندلیب غم‌سرای هم
به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم
برای دیده‌بانی خواب را بر خویشتن بندیم
ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم
جمال یکدیگر گردیم و عیب یکدیگر پوشیم
قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم
بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلاگردان هم گردیده گرد یکدیگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت‌دار هم باشیم
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
نمی‌بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم
بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم
هوش مصنوعی: بیایید با هم دوست و همراه باشیم، تا در کنار هم شادی و غم را تجربه کنیم و تسکینی برای دل‌های بیمار و غمگین یکدیگر باشیم.
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم
شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
هوش مصنوعی: در شب وقتی که شمع روشن می‌شود، ما نیز دور هم جمع می‌شویم و برای یکدیگر می‌سوزیم. در این حال مانند روز به هم کمک کرده و در کارهای هم همدل و همراه خواهیم بود.
دوای هم شفای هم برای هم فدای هم
دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم
هوش مصنوعی: بیایید برای همدیگر دارویی باشیم که شفای دل و جان یکدیگر شود. در این مسیر، خود را فدای عشق و محبت کنیم و با یکدیگر به عنوان جانان و دلدار زندگی کنیم.
به هم یک‌تن شویم و یکدل و یکرنگ و یک‌پیشه
سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
هوش مصنوعی: بیایید با هم یک نفر شویم، دل‌هایمان یکی و رنگ‌هایمان یکسان باشد و در کاری مشترک همکاری کنیم. شب‌ها نیز بار یکدیگر را به دوش بکشیم.
جدایی را نباشد زهره‌ای تا در میان آید
به هم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم
هوش مصنوعی: جدایی نمی‌تواند ما را از هم دور کند؛ تا زمانی که در کنار هم باشیم و به دور هم جمع شویم، می‌توانیم به وحدت و هماهنگی دست یابیم.
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم
گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم
هوش مصنوعی: ما باید برای یکدیگر زندگی کنیم و در کنار هم برای همدیگر تلاش کنیم. گاهی شاد و خندان هستیم و گاهی خسته، اما همواره در فکر هم خواهیم بود.
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم
چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
هوش مصنوعی: در زمان هوشیاری باید به کمال عقل و خرد برسیم و مانند زمانی که در مستی به شادی و سرور می‌پردازیم، در لحظات روشنفکری نیز باید پر از انرژی و احساس سرشار باشیم.
شویم از نغمه‌سازی عندلیب غم‌سرای هم
به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
هوش مصنوعی: ما نیز مانند بلبل می‌خواهیم از غم‌های زندگی بخوانیم و در کنار هم، با زیبایی و عطر یکدیگر، به شکوفایی و شادابی بپردازیم.
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم
هوش مصنوعی: در برابر مشکلات و ناملائمات، به جمع دیگران پناه می‌جوییم. اگر ما به خاطر غفلت‌ها و نادانی خود بی‌توجه باشیم، باید در عین حال هوشیار و آگاه باشیم.
برای دیده‌بانی خواب را بر خویشتن بندیم
ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم
هوش مصنوعی: برای مراقبت از خواب، آن را بر خودمان تحمیل می‌کنیم تا بتوانیم در کنار آن به نظارت بر چشمان بیدار خود نیز بپردازیم.
جمال یکدیگر گردیم و عیب یکدیگر پوشیم
قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
هوش مصنوعی: بیایید زیبایی‌های یکدیگر را نشان دهیم و نواقص یکدیگر را بپوشانیم. همچون لباس و جامه‌ای یکسان بر تن هم باشیم.
غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم
بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم
هوش مصنوعی: غم و شادی، دین و دنیا، همه چیز به هم مرتبط‌اند و ما ناگزیر هستیم که در کنار یکدیگر با مشکلات و چالش‌ها روبه‌رو شویم.
بلاگردان هم گردیده گرد یکدیگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت‌دار هم باشیم
هوش مصنوعی: بیایید به دور هم جمع شویم و با همدیگر محبت کنیم. از جان و دل برای یکدیگر فدای هم باشیم و قدردان یکدیگر باشیم.
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
هوش مصنوعی: با هم یکدل و یکرنگ باشیم، چه در گفتار چه در کردار و رفتار. زبان و دست و پای ما نیز باید در خدمت یکدیگر باشد.
نمی‌بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم
بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم
هوش مصنوعی: به جز تو، هیچ همدمی را نمی‌بینم. ای فیض، به دنیا بیا و با من همراه شو. ما می‌توانیم همدیگر را درک کنیم و از رازها و اسرار زندگی باخبر شویم.

حاشیه ها

1389/06/02 12:09
keikavos

شعر بسیار زیبایی است از ما محسن فیض کاشانی داماد ملاصدرا که ارزوی خود درباره داشتن یاری با چنین ویژگیهایی را بیان می کند و در پایان تنها خودش را دارای این ویژگی ها می بیند
خوب است ما نیز تلاش کنیم در عمر کوتاه خود این چنین زندگی کنیم.
عمو کیکاووس

1393/08/31 01:10
غدیر زرگریان

ایا در این دنیای مادی ومادی پرستی یافتن چنین انیسی واقعا درحد رویا وخیال است که گاهی فکر کردن به ان هم احمقانه مینماید ایا نشستن برکرسی مجنون یا یوسف یا خسرو وامق و غیره خیالی خام وحتی احمقانه جلوه میکند وای بر ما که از اصل افتاده ایم نه از اسب

1398/09/07 15:12
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا

با سلام خدمت دوستان فرهیخته،
حضرت فیض کاشانی چه غزل پرمعنا و نغز و خوش آهنگی سروده، واقعاً به نظر اینجانب یک شاهکار است. حال و هوای این غزل، حال زوج عاشقی را بیان می کند که با ازدواج خود، هیچ عاملی نه تنها نمی تواند آنها را از همدیگر جدا کند بلکه مرارت ها و سختی های روزگار آنها را متحدتر کرده و به یکدیگر عاشق تر می کند. همیشه و همواره غمخوار یکدیگر بوده و دوشادوش هم با مشکلات زندگی مبارزه می کنند.
این شعر را اگر زوج هایی که در آستانه طلاق هستند و گاهی دلخوری ها و دلسردی ها را بهانه کرده و در آستانه فروپاشی هستند در یک فضای عاشقانه در شب هنگام دو تایی برای هم بخوانند و با هم گریه کنند، امید است که از جدایی صرفنظر کرده و به زندگی طور دیگری نگاه کنند و تا آخر عمر با هم باشند انشاءالله

1399/12/19 16:03
علی‌اکبر مصورفر

در این شعر اشتباه تایپی زیاد است و لازم است اصلاح شود:
- در مصراع اول بیت پنجم «زهرهٔ» رسم‌الخط قدیم است و درست آن «زَهره‌ای» است.
- در همان مصراع «جدائی» درست نیست و «جدایی» درست است.
- در مصراع دوم همان بیت «بر گار» غلط و صحیح آن «پرگار» است.
- در بیت ششم «حیاه» غلط و «حیات» صحیح است.
- باز در بیت ششم «افکار» غلط و «افگار» صحیح است.
- در بیت یازدهم «کردیم» غلط و «گردیم» صحیح است.
- در بیت سیزده «گر دیده» غلط و «گردیده» صحیح است. «منت دار» هم بهتر است به صورت «منت‌دار» نوشته شود.