غزل شمارهٔ ۶۷۳
از حضور قدس جانرا در سفر افکندهایم
در سفر هم خویش را در شور و شر افکندهایم
در کف نفس و هوا و دیو اسیر افتادهایم
تا بلذات جهان بیجا نظر افکندهایم
بهر تعظیم خسان و اعتبار ابلهان
خویشتن را چون گدایان دربدر افکندهایم
راه دوزخ پیش داریم و بسرعت میرویم
بی محابا خویشتن را در خطر افکندهایم
راه جنت را بما بنموده حق با صد دلیل
از ضلالت خویش را ما در سقر افکندهایم
سوی ما از یار ما با آنکه میآید خبر
ما درین ره خویشتن را بیخبر افکندهایم
دوست را با ما نظرها هست پیدا و نهان
ما چو کوران آن نظرها از نظر افکندهایم
جان ما را تیر باران حوادث کرد چرخ
ما به پیش تیر بارانش سپر افکندهایم
تا نپنداری که ما اینراه را خود میرویم
پیش چوگان قضا چون گوی سر افکندهایم
جان شد این تن وعدهٔ دیدار جانان تا شنید
چشم شد در گوش تا ما این خبر افکندهایم
حرف او بشنیده دل هر جا که گوشی دادهایم
روی او دیده است جان هر جا نظر افکندهایم
تا بکی در عرض ره خواهیم گشتن عمر شد
بهر کاری فیض خود را در سفر افکندهایم
غزل شمارهٔ ۶۷۲: ذّره ذرّه ز آسیای آسمان افتادهایمغزل شمارهٔ ۶۷۴: تا آتش عشق رخت در جان و دل افروختیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از حضور قدس جانرا در سفر افکندهایم
در سفر هم خویش را در شور و شر افکندهایم
هوش مصنوعی: ما در سفر خود، حضور پاک جان را به یاد داریم و خود را در هیجان و شلوغی این سفر گم کردهایم.
در کف نفس و هوا و دیو اسیر افتادهایم
تا بلذات جهان بیجا نظر افکندهایم
هوش مصنوعی: ما در چنگال خواستهها و نفس خود و همچنین شیطان گرفتار شدهایم، در حالی که به نعمتهای دنیا نگاه میکنیم و آنها را بینتیجه میدانیم.
بهر تعظیم خسان و اعتبار ابلهان
خویشتن را چون گدایان دربدر افکندهایم
هوش مصنوعی: به خاطر احترام به نادانها و ارزش دادن به افراد بیارزش، خود را مانند گدایان بیخانمان و سرگردان در وضعیتی ناامید کننده قرار دادهایم.
راه دوزخ پیش داریم و بسرعت میرویم
بی محابا خویشتن را در خطر افکندهایم
هوش مصنوعی: ما در مسیر گمراهی قرار داریم و به سرعت پیش میرویم، بدون توجه به خطراتی که خود را در معرض آنها قرار دادهایم.
راه جنت را بما بنموده حق با صد دلیل
از ضلالت خویش را ما در سقر افکندهایم
هوش مصنوعی: خداوند با دلایل فراوان راه بهشت را به ما نشان داده، اما خود ما با ندانمکاری و گمراهیامان خود را در جهنم انداختهایم.
سوی ما از یار ما با آنکه میآید خبر
ما درین ره خویشتن را بیخبر افکندهایم
هوش مصنوعی: هرچند یار ما خبر ما را به سوی ما میآورد، اما ما در این راه خود را از آگاهی این خبر دور کردهایم.
دوست را با ما نظرها هست پیدا و نهان
ما چو کوران آن نظرها از نظر افکندهایم
هوش مصنوعی: دوست به وضوح در کنار ماست و هم در حضور ما و هم در نهان؛ اما ما چون افرادی نابینا، این دیدارها را نادیده گرفتهایم.
جان ما را تیر باران حوادث کرد چرخ
ما به پیش تیر بارانش سپر افکندهایم
هوش مصنوعی: زندگی ما با مشکلات و چالشهای فراوانی مواجه شده است و ما برای مقابله با این سختیها و ناشی از این حوادث، خود را به گونهای آماده کردهایم که همچون سپر از خود محافظت کنیم.
تا نپنداری که ما اینراه را خود میرویم
پیش چوگان قضا چون گوی سر افکندهایم
هوش مصنوعی: برای آنکه گمان نکنی که ما خودمان در این مسیر قدم میزنیم، باید بگویم که مانند گویای که در دست بازی است، در مسیر قضا و قدر حرکت میکنیم.
جان شد این تن وعدهٔ دیدار جانان تا شنید
چشم شد در گوش تا ما این خبر افکندهایم
هوش مصنوعی: جانم به این بدن جان میدهد تا وعدهی دیدار معشوق را بشنود؛ وقتی خبر این دیدار را شنیدم، چشمانم بسته شد و گوشهایم آمادهی شنیدن شدند.
حرف او بشنیده دل هر جا که گوشی دادهایم
روی او دیده است جان هر جا نظر افکندهایم
هوش مصنوعی: هر جا که گوش دادهایم، سخن او را شنیدهایم و هر جا که نگاهی انداختهایم، چهره او را دیدهایم. دل ما همه جا در پی اوست و جانمان در جستجوی اوست.
تا بکی در عرض ره خواهیم گشتن عمر شد
بهر کاری فیض خود را در سفر افکندهایم
هوش مصنوعی: چقدر باید در راه کوشید و گشت؟ عمر ما برای اعمالی مهم و با ارزش سپری شده و ما در سفر زندگی برکات خود را هدر دادهایم.