غزل شمارهٔ ۶۷۱
ما ز مافوق فلک در بحر و بر افتادهایم
در تک این بحر اخضر چون گهر افتادهایم
جامه نیلی کرده و بر حال ما بگریسته
تا چو اشک این آسمان از نظر افتادهایم
گرچه اسرار دو عالم در دل ما مضمر است
لیک از خود در دو عالم بیخبر افتادهایم
میبرند از نخل عمر ما ثمر گر عالمی
بهر خود در باغ دنیا بی ثمر افتادهایم
هان بیا تا عیب هم پوشیم چون دلق و کلاه
تا بکی در پوستین یکدیگر افتادهایم
بر فلک بنهیم پا پس کاروانرا سر شویم
گرچه در راه خدا بی پا و سر افتادهایم
رو بشهرستان قرب آریم از صحرای بعد
دوستان بهر چه دور از یکدیگر افتادهایم
رهنما ای رهنما و دستگیر ای دستگیر
بیدلیل و زاد و مرکب در سفر افتادهایم
فیض را یا رب مدد کن تا بعلیین رسد
چند در سجین بی هر شور و شر افتادهایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز مافوق فلک در بحر و بر افتادهایم
در تک این بحر اخضر چون گهر افتادهایم
هوش مصنوعی: ما از بالای آسمانها به زمین و دریا افتادهایم و در این دریا که رنگ سبز دارد مانند گوهر در آن فرود آمدهایم.
جامه نیلی کرده و بر حال ما بگریسته
تا چو اشک این آسمان از نظر افتادهایم
هوش مصنوعی: آن کس که لباس نیلی بر تن کرده و برای حال ما گریسته، اکنون ما چون اشکی که از چشم آسمان افتادهایم، از نظر رفتهایم.
گرچه اسرار دو عالم در دل ما مضمر است
لیک از خود در دو عالم بیخبر افتادهایم
هوش مصنوعی: با اینکه در دل ما رازهای دو جهان نهفته است، اما از خود و این دو جهان هیچ خبر نداریم.
میبرند از نخل عمر ما ثمر گر عالمی
بهر خود در باغ دنیا بی ثمر افتادهایم
هوش مصنوعی: عمر ما همچون میوهای از درخت نخل در حال برداشت است، در حالیکه دیگران از دنیا بهرهمند میشوند، ما در این باغ بیثمر ماندهایم.
هان بیا تا عیب هم پوشیم چون دلق و کلاه
تا بکی در پوستین یکدیگر افتادهایم
هوش مصنوعی: بیا تا عیبهای یکدیگر را بپوشانیم و مانند دلق و کلاه با هم خوب بزییم؛ زیرا که در آخر ما در یک جسم و وجود مشترک هستیم.
بر فلک بنهیم پا پس کاروانرا سر شویم
گرچه در راه خدا بی پا و سر افتادهایم
هوش مصنوعی: به آسمان پا میگذاریم و کاروان را آغاز میکنیم، حتی اگر در راه خدا بیپا و بیسر افتاده باشیم.
رو بشهرستان قرب آریم از صحرای بعد
دوستان بهر چه دور از یکدیگر افتادهایم
هوش مصنوعی: ما باید به شهر نزدیک شویم و از بیابان دوری دوستان استفاده کنیم تا بفهمیم چرا از یکدیگر جدا افتادهایم.
رهنما ای رهنما و دستگیر ای دستگیر
بیدلیل و زاد و مرکب در سفر افتادهایم
هوش مصنوعی: ای راهنما، ای یاریدهنده، ما بدون دلیل و با توشه و وسیله سفر در مسیری افتادهایم.
فیض را یا رب مدد کن تا بعلیین رسد
چند در سجین بی هر شور و شر افتادهایم
هوش مصنوعی: ای خدا، به من کمک کن تا به نعمتهای بالایی دست پیدا کنم، چرا که در این دنیا و در وضعیت ناامیدی و بیحالی به سر میبرم.