غزل شمارهٔ ۲۸۸
شوریدهٔ صحرائی در خانه چسان باشد
از عقل چو شد برتر فرزانه چسان باشد
تا نگذرد از هستی دستش ندهد مستی
تا جان ندهد از کف جانانه چسان باشد
عشق ار نکند مستش کی دوست دهد دستش
تا می نخورد زان کف مستانه چسان باشد
میخانه نباشد سر لذت ندهد مستی
یکدم چو تهی ماند میخانه چسان باشد
آن یار چو شد یارش بگسست ز اغیارش
با مردم بیگانه همخانه چسان باشد
آنرا که کند عاقل عاشق نتواند شد
و آن را که کند عاشق فرزانه چسان باشد
آن را که کند دلشاد اندوه کجا بیند
آنرا که کند آباد ویرانه چسان باشد
آنرا که کند یاری هرگز نکشد خواری
و آنرا که دهد رازی بیگانه چسان باشد
آنرا که کند مجنون از عقل چه دریابد
و آنرا که خرد بخشد دیوانه چسان باشد
آنرا که دهد عشقی پنهان نتواند کرد
گر پرده نیفتد زو افسانه چرا باشد
تا دل نبرد دلبر شوری نفتد در سر
شور ار نفتد در سر غمخانه چسان باشد
چون فیض باو ره برد یکجرعه از آن میخورد
جز عشق رخ او را کاشانه چسان باشد
غزل شمارهٔ ۲۸۷: محنت این سرا بکش ریحِ نجات میرسدغزل شمارهٔ ۲۸۹: آن دل که توئی در وی غمخانه چرا باشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوریدهٔ صحرائی در خانه چسان باشد
از عقل چو شد برتر فرزانه چسان باشد
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال کسی میپردازد که از وضعیت زندگیاش و تغییراتی که در او به وجود آمده، حیرتزده است. او دربارهی شخصی صحبت میکند که در شلوغی و درگیریهای زندگی، در خانهای آرام و بیخبر از دنیای بیرون زندگی میکند. این شخص، به دلیل عقل و فهم بالایش، نمیتواند مانند دیگران سادهدل باشد و تفاوتهای زیادی در درک و نگرش او نسبت به زندگی وجود دارد.
تا نگذرد از هستی دستش ندهد مستی
تا جان ندهد از کف جانانه چسان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از زندگی و وجود خود بگذرد، نمیتواند طعم واقعی مستی و سرخوشی را بچشد. و وقتی جان و وجودش را از دست ندهد، چگونه میتواند به حقیقت عشق و زیبایی دست یابد؟
عشق ار نکند مستش کی دوست دهد دستش
تا می نخورد زان کف مستانه چسان باشد
هوش مصنوعی: اگر عشق انسان را مست نکند، چگونه ممکن است او دوستی را با دست خود بدهد؟ تا وقتی که او از آن جام مستانه نچشیده است، حال او چگونه خواهد بود؟
میخانه نباشد سر لذت ندهد مستی
یکدم چو تهی ماند میخانه چسان باشد
هوش مصنوعی: بدون میخانه، هیچ لذتی از مستی نمیبرم. وقتی میخانه خالی باشد، چطور میتواند سرگرمکننده باشد؟
آن یار چو شد یارش بگسست ز اغیارش
با مردم بیگانه همخانه چسان باشد
هوش مصنوعی: وقتی آن محبوب به کسی دیگر وابسته شد، از سایرین جدا گشت. چگونه ممکن است که انسان با کسانی که بیگانهاند، همنشین و همخانه باشد؟
آنرا که کند عاقل عاشق نتواند شد
و آن را که کند عاشق فرزانه چسان باشد
هوش مصنوعی: کسی که عاقل باشد، نمیتواند عاشق شود و کسی که عاشق است، چگونه میتواند عاقل باشد؟
آن را که کند دلشاد اندوه کجا بیند
آنرا که کند آباد ویرانه چسان باشد
هوش مصنوعی: کسی که دلش شاد است، هرگز اندوه را نمیبیند؛ و کسی که میتواند دلی را آباد کند، نمیتواند ویرانی را تحمل کند.
آنرا که کند یاری هرگز نکشد خواری
و آنرا که دهد رازی بیگانه چسان باشد
هوش مصنوعی: کسی که در موقع نیاز به دیگران کمک کند، هرگز ذلت و خاری نخواهد کشید. و کسی که رازهایش را به افراد بیگانه بگوید، چگونه میتواند در امان باشد؟
آنرا که کند مجنون از عقل چه دریابد
و آنرا که خرد بخشد دیوانه چسان باشد
هوش مصنوعی: آن کسی که تحت تأثیر عشق قرار میگیرد، از عقل خود چه بهرهای میبرد؟ و آن کس که عقل به او داده شده، چگونه میتواند دیوانه باشد؟
آنرا که دهد عشقی پنهان نتواند کرد
گر پرده نیفتد زو افسانه چرا باشد
هوش مصنوعی: کسی که عشقش پنهان است، نمیتواند راز خود را فاش کند؛ چرا که اگر پردهای از عشقش کنار رود، افسانهاش چه جایی دارد؟
تا دل نبرد دلبر شوری نفتد در سر
شور ار نفتد در سر غمخانه چسان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلبر عشق و شوری در دل نیاورد، نمیتوان در سر شور و هیجان را تجربه کرد. اگر شور و حالتی در دل وجود نداشته باشد، چگونه میتوان در غم و اندوه زندگی کرد؟
چون فیض باو ره برد یکجرعه از آن میخورد
جز عشق رخ او را کاشانه چسان باشد
هوش مصنوعی: وقتی که نعمت و لطفی به او برسد، یک جرعه از آن مینوشد و در این حال، چطور میتواند دلبستگی به چهره او را فراموش کند؟