غزل شمارهٔ ۲۶۳
آمد شبی خیالش در صدر سینه جا کرد
در مسجد خرابی بتخانهای بنا کرد
از دل ببرد صبر و از جان گرفت آرام
از سر ربود هوش و در سینه کارها کرد
حرفی ز عشقم آموخت ز آن آتشی بر افروخت
کز پای تا سرم سوخت بس شور و فتنها کرد
هم زهد کرد غارت هم رندی و بصارت
با دین و دل چها کرد با خشک و تر چها کرد
گفتی ترحمی کن بر جان ناتوانم
گفتا که عشق هرگز بخشید یارها کرد
من شیر مست عشق در بیشهٔ فتاده
کی تر ز خشک یا تریا هرّ زبّر جدا کرد
با آن عصای موسیم آن دم که اژدها شد
فرعون و قصر او را یک لحظه ز ابتدا کرد
طوفان نوح دیدی چون شست نقش کفار
زان آب عشق بگذشت اغیار را فنا کرد
فیض ار تو مرد عشقی از دل بر آرهوئی
هوئی که چون بر آری جانرا توان فدا کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد شبی خیالش در صدر سینه جا کرد
در مسجد خرابی بتخانهای بنا کرد
هوش مصنوعی: یک شب خیالش به دل من نفوذ کرد و در دل خراب شدهام، مکانی شبیه به بتخانهای را ساخت.
از دل ببرد صبر و از جان گرفت آرام
از سر ربود هوش و در سینه کارها کرد
هوش مصنوعی: صبر و آرامش را از دل و جانم گرفته و هوش و حواسم را از سرم ربوده و در درونم مشکلات و چالشهای زیادی ایجاد کرده است.
حرفی ز عشقم آموخت ز آن آتشی بر افروخت
کز پای تا سرم سوخت بس شور و فتنها کرد
هوش مصنوعی: از عشق چیزی آموختم که آتش آن را در وجودم شعلهور کرد و به قدری احساسات و شور و هیجان در وجودم ایجاد کرد که از سر تا پایم را سوزاند.
هم زهد کرد غارت هم رندی و بصارت
با دین و دل چها کرد با خشک و تر چها کرد
هوش مصنوعی: زهد و خودداری را هم به سرقت و دزدی تبدیل کرد. با دین و دل چه کار کرد و با روحیات مختلف چه کرد؟
گفتی ترحمی کن بر جان ناتوانم
گفتا که عشق هرگز بخشید یارها کرد
هوش مصنوعی: تو از من خواستی که به حال جان ناتوانت ترحم کنم، اما من به تو گفتم که عشق هرگز به یارها رحم نمیکند.
من شیر مست عشق در بیشهٔ فتاده
کی تر ز خشک یا تریا هرّ زبّر جدا کرد
هوش مصنوعی: من عاشق سرمست عشق هستم که در دل جنگل افتادهام. آیا از خشکی یا تری میترسم؟ چون هر درندهای را از هم جدا کردهام.
با آن عصای موسیم آن دم که اژدها شد
فرعون و قصر او را یک لحظه ز ابتدا کرد
هوش مصنوعی: با آن عصای موسی، در زمانی که فرعون اژدها شد، قصر او را به یک لحظه مانند آغاز روزگار نابود کرد.
طوفان نوح دیدی چون شست نقش کفار
زان آب عشق بگذشت اغیار را فنا کرد
هوش مصنوعی: تو طوفان نوح را به خاطر داری. چگونه آب عشق، نقش و نشانههای کافران را شست و به واسطه آن، دیگران را نیز نابود کرد.
فیض ار تو مرد عشقی از دل بر آرهوئی
هوئی که چون بر آری جانرا توان فدا کرد
هوش مصنوعی: اگر تو عشق را به دل راه بدهی، باید احساسات عمیق و جدی خود را ابراز کنی. وقتی دل از عشق پر شود، جان انسان آماده است تا در راه آن فدا شود.