گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۸

غرور خشکی زهد ار دماغ تر دارد
بیا که مستی ما نشأه دیگر دارد
بهشت و خلد و نعیمش کی التفات افتد
کسی که حسن رخ دوست در نظر دارد
بهشت یکطرف و عشق یک طرف چو نهند
غلام همت آنم که باده بر دارد
بسنگلاخ نگردیم همچو زاهد خشک
به بحر عشق در آئیم کان گهر دارد
نهال زهد اگر سدره گردد و طوبی
درخت عشق جمال حبیب بر دارد
ز زهد خشک لقای حبیب نتوان چید
درخت عشق بود آنکه این ثمر دارد
درا بحلقهٔ ما فیض و زهد را بگذار
که ذوق صحبت ما لذت دگر دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غرور خشکی زهد ار دماغ تر دارد
بیا که مستی ما نشأه دیگر دارد
هوش مصنوعی: غرور و خودپسندی ناشی از زهد و عبادت، مانند خشکی است که از رطوبت بی‌بهره است. بیایید با هم بررسی کنیم که حالتی از سرمستی و شوریدگی ما یک حال و هوای دیگری دارد.
بهشت و خلد و نعیمش کی التفات افتد
کسی که حسن رخ دوست در نظر دارد
هوش مصنوعی: بهشت و لذت‌های آن برای کسی که زیبایی چهره محبوبش را در نظر دارد، اهمیت چندانی ندارد.
بهشت یکطرف و عشق یک طرف چو نهند
غلام همت آنم که باده بر دارد
هوش مصنوعی: بهشتی در یک سو و عشق در سوی دیگر قرار دارد. من آن کسی هستم که با اراده‌ام می‌توانم باده‌ای را بالا ببرم.
بسنگلاخ نگردیم همچو زاهد خشک
به بحر عشق در آئیم کان گهر دارد
هوش مصنوعی: ما مانند زاهدان خشک به دنیای بی‌روح نچسبیم و به سوی دریاى عشق برویم، زیرا در آن‌جا جواهرات واقعی وجود دارد.
نهال زهد اگر سدره گردد و طوبی
درخت عشق جمال حبیب بر دارد
هوش مصنوعی: اگر درخت زهد به مقام و مرتبه‌ای بلند برسد، درخت عشق، زیبایی محبوب را به ارمغان می‌آورد.
ز زهد خشک لقای حبیب نتوان چید
درخت عشق بود آنکه این ثمر دارد
هوش مصنوعی: از زهد و عبادت سرد و خالی، نمی‌توان به دیدار محبوب دست یافت؛ زیرا درخت عشق فقط از آن کسانی ثمر می‌دهد که حقیقتاً عشق را در وجود خود دارند.
درا بحلقهٔ ما فیض و زهد را بگذار
که ذوق صحبت ما لذت دگر دارد
هوش مصنوعی: در جمع ما، بهتر است از ملاحظهٔ زهد و تقوا بگذریم، زیرا لذت و خوشی که در گفت‌وگو با ما وجود دارد، حال و هوای دیگری دارد.