گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰

از جمال مصطفی روئی بیاد آمد مرا
وز دم و یس القرن بوئی بیاد آمد مرا
فکرتم در سر معراج نبی اوجی گرفت
قرب حق سوی بی سوئی بیاد آمد مرا
درکنار بحرعلم ساقی کوثر شدم
از بهشت معرفت جوئی بیاد آمد مرا
سوی وجه الله رهی میخواستم روشن چو مهر
زاهل عصمت یک بیک روئی بیاد آمد مرا
زلف بر رخسار خوبان دیده ام از سرکنه
اهل ایمان را سر موئی بیاد آمد مرا
در شب تاری بدل نور عبادت چون نیافت
روی حورائی و گیسوئی بیاد آمد مرا
فیض را در شاعری فکر کهن از یاد رفت
در حقیقت فکرت توئی بیاد آمد مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از جمال مصطفی روئی بیاد آمد مرا
وز دم و یس القرن بوئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: از زیبایی پیامبر، چهره‌اش در یاد من زنده شد و از عطر روح‌افزای یسع در فضا، بویی به مشامم رسید.
فکرتم در سر معراج نبی اوجی گرفت
قرب حق سوی بی سوئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: اندیشه‌ام به سوی مقام پیامبر بالا رفت و به نزدیکی حق رسید، به گونه‌ای که به دور از هرجا حسرتی در دل پیدا شد.
درکنار بحرعلم ساقی کوثر شدم
از بهشت معرفت جوئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: در کنار دریای علم، نوشیدن کننده آب کوثر شدم و خاطراتی از بهشت معرفت بر من یادآور شد.
سوی وجه الله رهی میخواستم روشن چو مهر
زاهل عصمت یک بیک روئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: من می‌خواستم به سوی خداوند راهی روشن و واضح مانند نور خورشید بیابم، که ناگهان معصومیتی از انسان کامل در برابر من ظاهر شد.
زلف بر رخسار خوبان دیده ام از سرکنه
اهل ایمان را سر موئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: من بر چهره زیبایی‌ها، زلفی را دیده‌ام که از دل شایستگانی می‌آید و این یادآور من است که چقدر باید به ایمان و فضیلت‌های اخلاقی توجه کنیم، حتی اگر به اندازه یک تار مو باشد.
در شب تاری بدل نور عبادت چون نیافت
روی حورائی و گیسوئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: در شب تاریک، وقتی نور عبادت را نیافتم، چهره‌ای زیبا و موی بلند به یادم آمد.
فیض را در شاعری فکر کهن از یاد رفت
در حقیقت فکرت توئی بیاد آمد مرا
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که توانایی و استعداد شاعرانه از یاد رفته و تنها چیزی که باقی مانده، افکار و اندیشه‌های توست که به یادم می‌آید.