غزل شمارهٔ ۱۸۰
به زهر آلوده مژگان خواهدم کشت
طبیب من به درمان خواهدم کشت
ندارد هیچ پروایی دل من
تغافلهای جانان خواهدم کشت
به نازی یا نگاهی سازدم کار
به لطفی یا به احسان خواهدم کشت
به خوابم دوش حرف وصل میگفت
مگر امروز هجران خواهدم کشت
ملامت گو چه میخواهد ز جانم
کرانی زین کرانان خواهدم کشت
مگر اینان به شیرینی کشندم
وگرنه زهر آنان خواهدم کشت
به رسوایی و شیدایی زن ای فیض
وگرنه درد هجران خواهدم کشت
غزل شمارهٔ ۱۷۹: غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت غزل شمارهٔ ۱۸۱: کار جان را تن ندادم روزگار از دست رفت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به زهر آلوده مژگان خواهدم کشت
طبیب من به درمان خواهدم کشت
هوش مصنوعی: مژگان آلوده به زهر مرا خواهد کشت و پزشک من نیز با درمانش مرا خواهد کشت.
ندارد هیچ پروایی دل من
تغافلهای جانان خواهدم کشت
هوش مصنوعی: دل من هیچ نگرانی ندارد و بیخیالیهای معشوق مرا به مرگ میکشاند.
به نازی یا نگاهی سازدم کار
به لطفی یا به احسان خواهدم کشت
هوش مصنوعی: با ناز و یک نگاه تو، کارم را به راه میاندازم و به کمک و نیکیات، زندگیام را خواهی ساخت.
به خوابم دوش حرف وصل میگفت
مگر امروز هجران خواهدم کشت
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، از پیوستگی و وصال صحبت میکردم، اما امروز به نظر میرسد که جدایی مرا به شدت آزار میدهد و از بین میبرد.
ملامت گو چه میخواهد ز جانم
کرانی زین کرانان خواهدم کشت
هوش مصنوعی: از من عیبجویی نکنید، که نمیدانید چه میخواهید. من از این وضعیت خستهام و آرزو دارم که رها شوم.
مگر اینان به شیرینی کشندم
وگرنه زهر آنان خواهدم کشت
هوش مصنوعی: اگر این افراد به شیرینی با من رفتار نکنند، قطعاً زهر آنها مرا خواهد کشت.
به رسوایی و شیدایی زن ای فیض
وگرنه درد هجران خواهدم کشت
هوش مصنوعی: اگر نخواهی به من شیدایی و عشق را هدیه کنی، میترسم که درد جدایی مرا نابود کند.