غزل شمارهٔ ۱۷۳
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست
لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست
تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس
آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست
هر دم هزار چاره کنی در جفای ما
ما را ولی ز دست جفای تو چاره نیست
شاید که روز حشر نپرسند جرم ما
در عشق سوختیم عقوبت دوباره نیست
دل بر هلاک نه به عبث دست و پا مزن
کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست
ای فیض عشق ورز که عشقست هرچه هست
آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست
گر جان طلب کند ز تو جانان روان بده
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست
لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که از غم تو دلش شکسته نشده باشد، اما چه راه حلی میتوان پیدا کرد وقتی که از غم عشق تو نمیتوان فرار کرد؟
تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس
آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی با بیمحلی و ظالمی رفتار کنی؟ از خدا بترس، زیرا دل یک انسان است و جایی برای غم و درد ندارد؛ آنقدر محکم نیست که بتواند بار سنگینی را تحمل کند.
هر دم هزار چاره کنی در جفای ما
ما را ولی ز دست جفای تو چاره نیست
هوش مصنوعی: هر لحظه به فکر راههای زیادی برای غلبه بر سختیها و دردسرهایی هستی که از جانب ما به وجود آمده، اما نمیدانی که از دست رفتار نادرست تو چارهای وجود ندارد.
شاید که روز حشر نپرسند جرم ما
در عشق سوختیم عقوبت دوباره نیست
هوش مصنوعی: شاید در روز قیامت از ما نپرسند که چه گناهی کردهایم، چون در عشق سوختن، عذاب دوبارهای نخواهد داشت.
دل بر هلاک نه به عبث دست و پا مزن
کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست
هوش مصنوعی: دل را به نابودی نسپار و بیهوده تلاش نکن، زیرا این دریای آرزوها و خواستههای بیپایان منزلی ندارد.
ای فیض عشق ورز که عشقست هرچه هست
آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست
هوش مصنوعی: ای فیض عشق، تویی که عشق را به همه چیز میدهد؛ هر چه وجود دارد، از عشق ناشی میشود. دلهایی که عشق ندارند، در حقیقت هیچ ارزشی ندارند.
گر جان طلب کند ز تو جانان روان بده
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر جانش از تو چیزی بخواهد، باید جانت را در راه کارهای نیک بگذاری، زیرا در کار خوب نیازی به تردید و استخاره نیست.
حاشیه ها
1393/03/15 13:06
غلامعلی حامدبرقی
با عرض سلام و احترام در بیت پنجم به نظر می رسد کلمه ی بعثب "بعبث" باید باشد؟ دل بر هلاک نه، بعبث دست و پا مزن / کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست
1393/03/15 14:06
غلامعلی حامدبرقی
همچنین در بند دوم سطر اوّل "چو چاره" چه چاره مناسبتر است! لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست .

فیض کاشانی