بخش ۱۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
چو آدینه هر مزد بهمن بود برین کار فرخ نشیمن بود
می لعل پیش آور ای هاشمی ز خمی که هرگز نگیرد کمی
چو شست و سه شد سال شد گوش کر ز بیشی چرا جویم آیین و فر
این سه بیت از نظر زندگی و شرح حال فردوسی حایز اهمیت فراوانی است و حاوی چند نکته کلیدی است به شرح زیر:
1 - اولا فردوسی در روز جمعه اول بهمن و در شصت و سه سالگی این اشعار را سروده است. (هرمزد روز اول هر ماه می باشد.)
2 - فردوسی در این سن دچار سنگینی گوش بود.
3 - فردوسی خودش را هاشمی خطاب می کند هاشمی نیز همان اهل بیت می باشد و به این ترتیب سند دیگری بر شیعه بودن اوست.
4 - فردوسی روحیه عرفانی قوی داشته و می گوید می عرفان را باید از خمخانه عرفان اهل بیت که هرگز کم نمی شود نوشید.
با مراجعه به ناظم الاطباء ملاحظه می شود که هرمزد نام روز اول هر ماه شمسی است. و با استفاده از سایت پیوند به وبگاه بیرونی/ میتوان یافت که در سال 357 هجری شمسی اول بهمن روز جمعه است که مطابق با دوم محرم 387 هجری قمری می باشد. لذا احتمالا این همان روزی است که حکیم فردوسی در آن این بیت شعر را سروده باشند:
چو آدینه هر مزد بهمن بود
برین کار فرخ نشیمن بود
که پس از آن سن خود را شصت و سه سال بیان فرموده اند.
بدین ترتیب تاریخ تولد حکیم فردوسی با کسر 63 از 387 بر خلاف مشهور 324 هجری قمری محاسبه می شود.
سایت باحساب را من یک تعدادی از تاریخ ها را توش تبدیل کردم ، یک مقداری توی بعضی از موارد احتمال اشتباه داره . کلا زیاد نمیشه به این سایت ها اعتماد کرد . یک سایت دیگه هم بود به اسم 8باکس
(پیوند به وبگاه بیرونی) باز این از بقیه شون بهتر بود
ولی در کل بخوام بگم زیاد نمیشه بهشون اعتماد کرد
سایت باحساب را من یک تعدادی از تاریخ ها را توش تبدیل کردم ، یک مقداری توی بعضی از موارد احتمال اشتباه داره . کلا زیاد نمیشه به این سایت ها اعتماد کرد . یک سایت دیگه هم بود به اسم 8باکس
پیوند به وبگاه بیرونی باز این از بقیه شون بهتر بود
ولی در کل بخوام بگم زیاد نمیشه بهشون اعتماد کرد
دوستان توجه داشته باشید که تقویم شمسیای که حکیم توس و مردم آن زمان استفاده میکردند نه تقویم هجری خورشیدی کنونی (جلالی) بلکه تقویم یزدگردی بوده. تقویم جلالی که مبنا و پایهی تقویم امروزی ما را تشکیل میدهد حدود ۵۰ سال بعد از درگذشت فردوسی به دستور سلطان ملکشاه سلجوقی و توسط حکیم عمر خیام و جمعی از ریاضیدانان و ستارهشناسان آن زمان ابداع شد. تقویم یزدگردی در واقع بازماندهی تقویم دوران ساسانی است که مبدا آن سال درگذشت یزدگرد سوم (به تاریخ ۱۱ ژوئن سال ۶۵۲ میلادی) است. این تقویم، در دوران ساسانی به جای کبیسههای ۴ ساله از کبیسههای ۱۲۰ ساله استفاده میکرد، یعنی نوروز تقویمی هر چهارسال ۱ روز از نوروز واقعی یا ستارهشناسی (که هنگام اعتدال بهاری در نیمکرهی شمالی است) جلو میافتاد و در نهایت پس از ۱۲۰ سال (که نوروز تقویمی ۳۰ روز یا ۱ ماه از نوروز واقعی جلو افتاده بود) ۱ ماه را به سال میافزودند و در آن یک ماه به جشن و پایکوبی میپرداختند (ضربالمثل ۱۲۰ ساله شوی از اینجا میآید). پس از درگذشت یزدگرد، مبدا از روز به پادشاهی رسیدن یزدگرد به روز درگذشت او منتقل شد، اما قاعدهی کبیسهگیری به فراموش سپرده شد. با وجود جایگزین شدن تقویم هجری قمری به جای تقویم یزدگردی، حاکمان عرب (به دلیل ناهماهنگ بودن تقویم قمری با فصلها و در نتیجه جا به جایی فصل برداشت و درو در طول سال) از تقویم یزدگردی استفاده میکردند و حتی چندین بار به دستور آنان تقویم یزدگردی اصلاح شد. با این حال، این تقویم سیر قهقرایی را ادامه داد تا این که در سال ۴۴۷ یزدگردی (برابر با ۱۰۷۸ میلادی) نوروز تقویمی ۳۴۷ روز از نوروز واقعی جلو افتاده بود و نوروز واقعی در روز ۱۹ فروردین یزدگردی قرار گرفته بود که با کوشش گروه اصلاح تقویم این ۱۸ روز محاسبه و از تقویم جدید حذف شد و نوروز سال ۱ جلالی سلطانی (۴۶۷ هجری خورشیدی و ۱۰۸۸ میلادی) با ۱۹ فروردین سال ۴۴۷ یزدگردی برابر شد. پس روز ۱ بهمن یزدگردی سال زادروز حکیم فردوسی با ۱ بهمن هجری خورشیدی ما برابر نیست و نمیتوان با تقویم خورشیدی کنونی زادروز حکیم توس را محاسبه نمود (به علاوه این که احتمالا در فاصله بین درگذشت فردوسی تا ابداع تقویم جلالی اصلاحاتی در تقویم یزدگردی صورت گرفته که بر ما معلوم نیست).
می لعل پیش آر ای همنشین
ز بیشی که خمبش نگیرد کمین
پیداست که هاشمی در اینجا بسیار نچسپ و بیجاست دستنویسهای خالقی را اگر بنگرید همگی بسیار اشفته اند خالقی خود اینچنین پنداشته
می لعل پیش اورم هاشمی
ز بیشی که خمبش نگیرد کمی
اگر دستنبیسها را بنگریم میرسیم میان « ر بیشی که خمبش نگیرد کمین» و «زبیشی که خمبش نداری کمین»
به گمان این کمینه «زبیشی که خمبش نداری کمین » درست است و نداری به دوگونه توواند باشد یکی به همنشین برگردد وو من ان را گونه سره « نداردی » میدانم
«بیشی که خمش کمین نمیدارد»= «بیشی که خمبش را کمین هرگز نگنجد اندرون» «بیشی که خمش کمین نگیرد»«بیشی که خمش کمین ندارد»