گنجور

بخش ۱۳

یکی مرد بود از نژاد سران
هم از تخمهٔ نامور قیصران
برانوش نام و خردمند بود
زبان و روانش پر از بند بود
بدو گفت لشکر که قیصر تو باش
برین لشکر و بوم مهتر تو باش
به گفتار تو گوش دارد سپاه
بیفروز تاج و بیارای گاه
بیاراستند از برش تخت عاج
برانوش بنشست بر سرش تاج
به جای بزرگیش بنشاندند
همه رومیان آفرین خواندند
برانوش بنشست و اندیشه کرد
ز روم و ز آوردگاه نبرد
بدانست کو را ز شاه بلند
ز روم و ز آویزش آید گزند
فرستاده‌ای جست بارای و شرم
که دانش سراید به آواز نرم
دبیری بزرگ و جهاندیده‌ای
خردمند و دانا پسندیده‌ای
بیاورد و بنشاند نزدیک خویش
بگفت آن سخنهای باریک خویش
یکی نامه بنوشت پرآفرین
ز دادار بر شهریار زمین
که جاوید تاج تو پاینده باد
همه مهتران پیش تو بنده باد
تو دانی که تاراج و خون ریختن
چه با بیگنه مردم آویختن
مهان سرافراز دارند شوم
چه با شهر ایران چه با مرز روم
گر این کین ایرج به دست از نخست
منوچهر کرد آن به مردی درست
تن سلم زان کین کنون خاک شد
هم از تور روی زمین پاک شد
وگر کین داراست و اسکندری
که نو شد بر وی زمین داوری
مر او را دو دستور بد کشته بود
و دیگر کزو بخت برگشته بود
گرت کین قیصر فزاید همی
به زندان تو بند ساید همی
نباید که ویران شود بوم روم
که چون روم دیگر نبودست بوم
وگر غارت و کشتنت بود رای
همه روم گشتند بی‌دست و پای
زن و کودکانش اسیر تواند
جگر خسته از تیغ و تیر تواند
گه آمد که کمتر کنی کین و خشم
فرو خوابنی از گذشته دو چشم
فدای تو بادا همه خواسته
کزین کین همی جان شود کاسته
تو دل خوش کن و شهر چندین مسوز
نباید که روز اندر آید به روز
نباشد پسند جهان‌آفرین
که بیداد جوید جهاندار کین
درود جهاندار بر شاه باد
بلند اخترش افسر ماه باد
نویسنده بنهاد پس خامه را
چو اندر نوشت آن کیی نامه را
نهادند پس مهر قیصر بروی
فرستاده بنهاد زی شاه روی
بیامد خردمند و نامه بداد
ز قیصر به شاپور فرخ نژاد
چو آن نامور نامه برخواندند
سخنهای نغزش برافشاندند
ببخشود و دیده پر از آب کرد
بروهای جنگی پر از تاب کرد
هم‌اندر زمان نامه پاسخ نوشت
بگفت آنکجا رفته بد خوب و زشت
که مهمان به چرم خر اندر که دوخت
که بازار کین کهن برفروخت
تو گرد بخردی خیز پیش من آی
خود و فیلسوفان پاکیزه رای
چو زنهار دادم نسازمت جنگ
گشاده کنم بر تو این راه تنگ
فرستاده برگشت و پاسخ ببرد
سخنها یکایک همه برشمرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی مرد بود از نژاد سران
هم از تخمهٔ نامور قیصران
هوش مصنوعی: مردی از خانواده‌ای برجسته و ریشه‌دار بود که نسبش به قیصران معروف می‌رسید.
برانوش نام و خردمند بود
زبان و روانش پر از بند بود
هوش مصنوعی: برانوش فردی با نام و عقل زیاد بود. زبان و روح او پر از قید و محدودیت‌ها بود.
بدو گفت لشکر که قیصر تو باش
برین لشکر و بوم مهتر تو باش
هوش مصنوعی: به او گفتند که در این لشکر تو باید مانند قیصر و فرمانده‌ای بزرگ باشی.
به گفتار تو گوش دارد سپاه
بیفروز تاج و بیارای گاه
هوش مصنوعی: سربازان به سخن تو گوش می‌دهند، تاج پیروزی را بر سر می‌گذارند و مکان خود را زیبا می‌کنند.
بیاراستند از برش تخت عاج
برانوش بنشست بر سرش تاج
هوش مصنوعی: برای او تختی از عاج درست کردند و او بر روی آن نشسته و تاجی بر سرش گذاشتند.
به جای بزرگیش بنشاندند
همه رومیان آفرین خواندند
هوش مصنوعی: همه رومیان به جای بزرگی او ایستادند و او را تحسین کردند.
برانوش بنشست و اندیشه کرد
ز روم و ز آوردگاه نبرد
هوش مصنوعی: برانوش نشسته و به فکر فرو رفته است درباره روم و میدان نبرد.
بدانست کو را ز شاه بلند
ز روم و ز آویزش آید گزند
هوش مصنوعی: او فهمید چه کسی از شاه بزرگ‌تر است و از روم و از خطرهای ناشی از او آگاهی دارد.
فرستاده‌ای جست بارای و شرم
که دانش سراید به آواز نرم
هوش مصنوعی: یک پیامبری به سوی من آمده، با وقار و شرم، تا دانش را به طرز ملایمی و با نوا و صدای دلنشین بیان کند.
دبیری بزرگ و جهاندیده‌ای
خردمند و دانا پسندیده‌ای
هوش مصنوعی: شخصی بزرگ و با تجربه که خرد و دانش زیادی دارد، قابل ستایش و پسندیده است.
بیاورد و بنشاند نزدیک خویش
بگفت آن سخنهای باریک خویش
هوش مصنوعی: او را نزد خود آورد و نشاند و سپس به صحبت‌های ظریف و موزونش پرداخت.
یکی نامه بنوشت پرآفرین
ز دادار بر شهریار زمین
هوش مصنوعی: کسی نامه‌ای نوشت که پر از ستایش بود و از جانب خداوند به پادشاه زمین ارسال شده بود.
که جاوید تاج تو پاینده باد
همه مهتران پیش تو بنده باد
هوش مصنوعی: تاج و تخت تو همیشه برقرار بماند و همه بزرگان در مقابل تو خدمتگزار باشند.
تو دانی که تاراج و خون ریختن
چه با بیگنه مردم آویختن
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که غارت و ریختن خون مردم بی‌گناه چه عواقبی دارد و چه تاثیری بر زندگی آن‌ها می‌گذارد.
مهان سرافراز دارند شوم
چه با شهر ایران چه با مرز روم
هوش مصنوعی: نیکان و بزرگان در هر دو کشور، ایران و روم، به من احترام می‌گذارند و من با افتخار در کنار آن‌ها قرار می‌گیرم.
گر این کین ایرج به دست از نخست
منوچهر کرد آن به مردی درست
هوش مصنوعی: اگر این دشمنی که نسبت به ایرج وجود دارد، به دست منوچهر آغاز شده باشد، پس این به خاطر شجاعت و مردانگی اوست.
تن سلم زان کین کنون خاک شد
هم از تور روی زمین پاک شد
هوش مصنوعی: تن سالم و زیبا اکنون به خاک تبدیل شده و به این ترتیب، روی زمین از کینه و خصومت پاک شده است.
وگر کین داراست و اسکندری
که نو شد بر وی زمین داوری
هوش مصنوعی: اگر کسی این ویژگی‌های بزرگ و قدرت را داشته باشد و مانند اسکندر، زمین را برای خود به زیر فرمان آورد، در واقع از دیگران برتر است.
مر او را دو دستور بد کشته بود
و دیگر کزو بخت برگشته بود
هوش مصنوعی: او به خاطر دو دستور که داده بود، به شدت آزار دیده و به حالتی بدبخت و ناامید افتاده بود.
گرت کین قیصر فزاید همی
به زندان تو بند ساید همی
هوش مصنوعی: اگر هم بر قدرت قیصر افزوده شود، باز هم به زندان تو کشیده خواهد شد.
نباید که ویران شود بوم روم
که چون روم دیگر نبودست بوم
هوش مصنوعی: نباید که سرزمین روم خراب و ویران شود، زیرا دیگر هیچ سرزمینی مانند روم وجود ندارد.
وگر غارت و کشتنت بود رای
همه روم گشتند بی‌دست و پای
هوش مصنوعی: اگر هدف همگان از غارت و کشتن تو باشد، تمام روم به خاطر آن بی‌دست و پا خواهند شد.
زن و کودکانش اسیر تواند
جگر خسته از تیغ و تیر تواند
هوش مصنوعی: زن و فرزندانش می‌توانند در اسارت بمانند، اما دل او از درد و زخم‌ها رنج می‌برد.
گه آمد که کمتر کنی کین و خشم
فرو خوابنی از گذشته دو چشم
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آید که تو باید کینه و خشم خود را کم کنی و از یادآوری بدی‌های گذشته خودداری کنی.
فدای تو بادا همه خواسته
کزین کین همی جان شود کاسته
هوش مصنوعی: فدای تو می‌شوم به خاطر تمام آرزوهایی که از این کینه به وجود آمده و جانم روز به روز کمتر می‌شود.
تو دل خوش کن و شهر چندین مسوز
نباید که روز اندر آید به روز
هوش مصنوعی: دل خود را شاد نگه‌دار و از آتش سوزاندن شهر بپرهیز، چون روزی می‌رسد که نور و روشنایی به زندگی‌ات برمی‌گردد.
نباشد پسند جهان‌آفرین
که بیداد جوید جهاندار کین
هوش مصنوعی: جهان‌آفرین (خدا) هیچگاه راضی نیست که کسی ظلم و ستم کند، چون چنین رفتارهایی از سوی حاکمان درست نیست و باعث رنج دیگران می‌شود.
درود جهاندار بر شاه باد
بلند اخترش افسر ماه باد
هوش مصنوعی: درود بر پادشاهی که در دنیا فرمانروایی می‌کند و ستاره بلندی در آسمان دارد، همانند تاجی که بر سر ماه نشسته است.
نویسنده بنهاد پس خامه را
چو اندر نوشت آن کیی نامه را
هوش مصنوعی: نویسنده قلم را بر کاغذ گذاشت و وقتی که آن نامه را نوشت، در حقیقت کارش را آغاز کرد.
نهادند پس مهر قیصر بروی
فرستاده بنهاد زی شاه روی
هوش مصنوعی: پس یک مهر از طرف قیصر به پیش فرستاده گذاشتند و بر روی آن، نشانه‌ای از شاه گذاشتند.
بیامد خردمند و نامه بداد
ز قیصر به شاپور فرخ نژاد
هوش مصنوعی: خردمند آمد و نامه‌ای را از قیصر به شاپور، که نژادی نیکو داشت، داد.
چو آن نامور نامه برخواندند
سخنهای نغزش برافشاندند
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه‌ی معروف را خواندند، سخنان زیبا و دلنشینی را بیان کردند.
ببخشود و دیده پر از آب کرد
بروهای جنگی پر از تاب کرد
هوش مصنوعی: او به دشمن خود بخشش کرد و چشمانش پر از اشک شد و به صورتش حالتی خشمگین و پر از تاب و تابیدگی داد.
هم‌اندر زمان نامه پاسخ نوشت
بگفت آنکجا رفته بد خوب و زشت
هوش مصنوعی: در همان زمان، نامه‌ای نوشت و پاسخ داد و گفت که آنجا کجا رفته و اوضاع خوب و بد چگونه است.
که مهمان به چرم خر اندر که دوخت
که بازار کین کهن برفروخت
هوش مصنوعی: مهمان به دقت و با دلالت بر تاریخ و فراموشی‌ها در زندگی ما، در حالی که زنجیر‌های گذشته را می‌سازد و یادآور رنج‌ها و غم‌های کهن است، انباشت احساسات و تجربیات را به یاد می‌آورد.
تو گرد بخردی خیز پیش من آی
خود و فیلسوفان پاکیزه رای
هوش مصنوعی: به جمع دانایان و خردمندان بپیوند و به سوی من بیایید، چون که اندیشمندان واقعی از نظر پاک و روشن هستند.
چو زنهار دادم نسازمت جنگ
گشاده کنم بر تو این راه تنگ
هوش مصنوعی: وقتی به تو وعده دادم که با تو سر جنگ نمی‌کنم، این راه دشوار را برایت باز می‌کنم.
فرستاده برگشت و پاسخ ببرد
سخنها یکایک همه برشمرد
هوش مصنوعی: فرستاده به خانه برگشت و هر کدام از حرف‌هایی که گفته شده بود را به دقت بازگو کرد.

حاشیه ها

1403/12/28 04:02
احمدرضا نظری چروده

تو گرد بخردی خیز پیش من آی

خود و فیلسوفان پاکیزه رای

متاسفانه غلطهای تایپی وغیرتایپی بسیاری درنسخه شاهنامه مسکو هست. تصحیح مصراع اول

 توگر بخردی، خیز، پیش من آی

خود و فیلسوفان  پاکیزه رای

1403/12/28 04:02
احمدرضا نظری چروده

که مهمان به چرم خر اندر که دوخت

که بازار کین کهن برفروخت

هوش مصنوعی: مهمان به دقت و با دلالت بر تاریخ و فراموشی‌ها در زندگی ما، در حالی که زنجیر‌های گذشته را می‌سازد و یادآور رنج‌ها و غم‌های کهن است، انباشت احساسات و تجربیات را به یاد می‌آورد.

من پیش ازاین هم گفتم ونوشتم که هوش مصنوعی درکی درست ازواژگان ومعنای ابیات شاهنامه ندارد وحتی یک بیت  از۶۰هزار بیت یا۵۰ هزاربیت شاهنامه را درست معنی نکرده است.

اما معنای درست این بیت.

چون برانوش به شاپورنامه نوشت که ازکین دست بردارد وآشتی جوید وفرستاده نامه راپیش شاپورآورد وپادشاه جواب سخن برانوش تازه قیصر شده را می دهد.

میگوید چه کسی میهمان را درچرم خردوخت وزندانی کرد.همان کاری که قیصربا شاپورکرده بود وبازارکینه کهن را رونق داد.یعنی قیصرکه باید ازشاپور که میهمان او بود پذیرایی می کردنه اینکه اورا به چرم خربدوزد وکینه خود را ایرانیان بستاند.