بخش ۱ - پادشاهی ضحاک تازی هزار سال بود
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱ به خوانش فرید حامد
بخش ۱ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۱ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۱ به خوانش محمدیزدانی جوینده
بخش ۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
واقعا این سایت عالی است من تمام سعی خود را میکنم که این سایت را به همه معرفی کنم!!!
در بیت سوم باید واژه آیین به جای کردار استفاده شود . بر اساس نسخه ژول مل .
نهان گشت آیین فرزانگان / پراکنده شد کام دیوانگان ...مشهود است که استفاده از واژه کردار به جای آیین مفهوم بیت را تغییر خواهد داد .
سخنتان راست و درست است آیین بسیار بجاست کردار بیشتر بچم توانمند و یا همان قادر عربی است گاهی نیز بچم همانند است
به نظر میرسد که در بیت نهم:
" ایوان ضحاک بردندشان
بران اژدهافشن سپردندشان"
به جای واژه ی "اژدهافش" (اژدها مانند) "اژدهافشن" به اشتباه تایپ شده است.
سلام
در ابتدا گمان من این بود که این ابتکار جالب(این سایت)،محیطی مناسب برای توجه هرچه بیشتر به فرهنگ وادب است،
اما با سیر اجمالی در قسمتها ی مختلف وخاصه در حاشیه ها،این امر مورد تردید من وهموندان قرار گرفت...
جایی که امثال "ابراهیم "ها به اعتقادات و تفکرات ومنویات عده ی کثیری اهانت میکنند،بهیچ وجه و سرسوزنی هم نمیشود به مفاهیم بلندی چون فرهنگ،ادب،شعر و...تفکر کرد
به امید هدایت گمراهان...
محسن جانم با درود به تو همین که شما آرام خرده گیری میکنی سپاسگذارم من از شما تقاضا میکنم انچه که راجع ادبیات فکر میکنی بنویسی تا دیگران هم بیاموزند البته همه مردم مانند هم فکر نمی کنند و توهین در صورت اشکار بودن ، پیش همه زشت است و نباید در جایگاهی ادبی صورت پذیرد کاش بمانی و بنویسی ادبیات ما سراسر خدا شناسی است نگران نباش و به دیگرانی که اشکارا دشنام نمی دهند
نستیز . باید همه بردبار باشیم . و به حق و راستی سفارش کنیم و به شکیبایی .
درود بر شما دوست عزیز.
واژه ی سپاسگزار را با این املا بنویسید، لطفاً!
گزاردن یعنی به جا آوردن یا تعبیر کردن
گذاشتن یعنی نهادن یا وضع کردن
جسارت منو ببخشید.
جر / وجر ،. وِجار /گزار= گزارش/ تعبیر / بجاآوردن / پرداختن
تر / در ، ویدر /گذر / گذار = گذر گذشتن به معنی عبور و گذار به معنی گذراندن و ترک کردن چیزیست است مانند بگذار دل مرا و بگذر سپاسگزار=سپاس پرداز
سپاس گذار = رها کننده سپاس
نمازگزار= نماز پرداز
نماز گذار = تارک الصلاة
به نظر من ضحاک برابر نمرود است ( آژی دهاک=آتش دهنده) . کسی که حضرت ابراهیم (ع) را در آتش نهاد .
این چرتها چیست آژی / آزی/ آذی به معنی آزار و گزند و گزش است و هیچ پیوندی با آتش ندارد .آتش به پهلوی آتر و ریشه اش آگر است . همه چی را به دم دین نبندید
شاید ضحاک همان نمرود نباشد ولی بدون شک نمرود یکی از ضحاکان روزگار بوده است.
ضحاک خود من است وتصویری از منها با تفاوت نامها تا ضحاک هزار ساله کند جدل را .پس ای چون من کوتاه کن تصور من بجنگ با اهریمن
شناخت ضحاک ، بدون شناخت مار ها شدنی نیست و در روزگار من ، مار های بر دوش ضحاک ، کارمندان فرمانبرداری هستند که برای رسیدن به رشوه ، بر راه مردم سنگ می اندازند و آزار «مخ خواری» را به جان مردم می اندازند که اسباب همه مرگ های سی و پنج سال گذشته بوده است .
👏👏👏
ابراهیم حق مطلب رو ادا نمودی آفرین
عالی و زیبا بود ولی کوتاه بود.
بیت 6 تا 8 در لغت نامه دهخدا هنگام توضیح در مورد وازه های شهرناز و ارنوازاینگونه به ثبت رسیده
دو پاکیزه از خانه ٔ جمشید
برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو خواهر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر ماهروئی بنام ارنواز.
یعنی این دو را خواهر جمشید به حساب آورده در حالیکه در سایت دختر به ثبت رسیده اگرچه سخن در این باب مختلف می باشد
و بجای کلمه پاکدامن ماهرویی بکار برده که وزن آن با پوشیده رویی در مصرع قبل هماهنگ تر بنطر می رسد
شاد و پیروز باشید
من هم با نظر حمیدرضا که گفته اند در بیت نهم :به جای واژه ی “اژدهافش” (اژدها مانند) “اژدهافشن” به اشتباه ثبت شده است موافقم نظیر این بیت دیگر شاهنامه :
همانگه یکی اژدهافش درفش
پدید آمد و گشت گیتی بنفش
چه خوب است این کلمه در سایت درست شود
بنظرم اینطوری این شعر به واقعیت بیشتر شبیه بشه -جناب فردوسی از تغییر ی در شعر میدم معذرت میخام
نهان گشت ایین فرزانگان پراکنده شد نام دیوانگان
واقعا باید از اشخاصی که چنین سایت ها را میسازند سپاسگزاری نمود من که سن بیشتر از چهارده سال ندارم میدانم که حماسه بمعنای شجاعت ودلاوری است. سپاس از همه
جناب ابراهیم واقعا از حاشیه ای که نوشتید لذت بردم
دوستانی که خرده می گیرند اول گوشه چشمی به عقاید و کتب مربوط به عقاید خود بندازن تا متوجه بشن که در مقدس ترین اون ها هم بدترین نوع از فحاشی ها و حرمت شکنی ها و ناسزاها به مخالفان نسبت داده شده
حال جناب ابراهیم بسیار شایسته تر و نجیب تر از اون کتاب ها نظر خودشون رو اعلام کردن و من به عنوان یک هموطن از خوندن نظر ایشون واقعا لذت بردم.
چه قدر زیبا است این داستان وچه قدر مطابقت دارد با حقیقت عالم .دوستان عزیز تر از جانم اشاره فرمودندبه بعضی از تعابیر در مورد مارها وضحاک وچه خوش اشارت فرمودند به نظر این کمترین نیز این دوافعی همان رشوه وجاسوسی وسخن چینی میباشد که خورنده مغزهااست .از سایت ارجمند وآزاد اندیش وفخیم..پاینده باشید
با درود خدمت اساتید پاک مغز
در باب بیت آغازین این قسمت، یعنی:
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
تعبیر جالب شنیدم که در میان گذاشتن آن با شما خالی از لطف نیست. میتوان اینگونه تعبیر کرد که از آنجا که حکومت ظلم و دیکتاتوری، سراسر سختی و دشواری است، پس هر لحظه آن هزار لحظه می نماید. بنابراین شهریاری ضحاک نیز اگرچه چند سال بوده باشد، اما چون هزار سال مینماید. چنان که رضی الدین ارتیمانی میفرماید:
عمر اگر خوش گذرد زندگی خضر کم است
ور به تلخی گذرد نیم نفس بسیار است
سلام. سایتون واقعا عالیه.
تو کتاب ادبیات ما برخی از ابیات تفاوت هایی جزئی داشتن، مثلا تو بیت
سوم به جای "کردار" از "آیین" و به جای "کام" از "نام" استفاده شده بود.
هم چنین در بیت پنجم به جای "به نیکی نرفتی" از "ز نیکی نبودی" استفاده شده بود.
نمیدانم چرا اشتباه فاحش کلمه اژدهافشن در بیت نهم تصحیح نمیشود .اژدهافش باید بجای اژدهافشن قرار گیرد.
به ایوان ضحاک بردندشان
بران اژدهافشن سپردندشان
صحیح اینگونه میباشد
به ایوان ضحاک بردندشان
بران اژدهافش سپردندشان
صد البته عرایض من فقط و فقط جهت اطلاع می باشد..... کرمی با نام اژدهای مدینه یا دراکونکولوس مدیننسیس در جنوب ایران و شبه جزیره عربستان وجود داشته است به طول حدود 120 سانتیمتر هر چند معمولا یکی و از پا بیرون پیآید اما موارد بیشتر و در کتف نیز دیده شده است. بومیان برای بیرون کشیدن کرم از چوب و ذمادی از چربی استفاده پی کرده اند و ایشان مغز را نیز چربی می دانسته اند که طبعا بهترین چربی برای شاه تجویز می شود...
پراکنده شد کام دیوانگان
یعنی منطقه دهان دیوانگان گسترش یافت؟
گویا شیخ فضل الله نوری خطاب به رضا خان که هشدارش داده بود پایش را از روی دم ایشان بردارد گفته بود که محدوده دم خود را تعیین کنید چرا که هر کجا ما پای میگذاریم آن روی دم شماست.
باز هم آن دم بود. بهتر بود از کام، آن هم کام دیوانگان. که ما هر جا پای می گذاریم کام دیوانگان در آنجا پهن است و هر لحظه ممکن است بلعیده و در وجود دیوانگان هضم و جذب شویم.
نخست آنکه رضاشاه بزرگ ان هنگام که فضل الله نوری در تهران سایه خواب بود سردارسپه از مرزهای این آب و خاک پاسداری میکرد وانگهی داستان را وارونه شنیده ای آن مدرس بود که به رضاشاه بزرگ گفت پایتان را بر دم ما علمای اسلام مگذارید و شاه فرمودند شما دمتان را همه جا پهن کرده اید دم خود را جمع کنید تا کسی پا بر ان نگذارد
دیگر انکه اگر اندکی مطالعه میکردید میدانستید که کام خواسته و طبع است و نه دهان
بانو روفیا گرامی
درست است
ولی:
این بوی نفرت آور کام ستمگران
وین مشمئز کننده دهانهای گند زا
هم نیز بگذرد
دونانِ سیر ناشده از ظلم و پول و زور
آنی به آتش اند و پریشان و ناتوان
زنده باشید
آری حسین،1 جان
باکی نیست! معادله مرگ با زندگی تمام تلاش های مذبوحانه این دیوانگان کام گستر را به باد استهزاء می گیرد.
آن مرد هم گویا مدرس بود نه شیخ فضل الله.
پوزش می خواهم.
دوست جان
می بینم که در رساندن معنای ابیات استوار و نیک رای هستید.
ممکن است در فهم معنای دو بیت اول راهنمایی ام کنید؟
این عبارت " دیوانگان کام گستر " هم عجب عبارتی از آب درآمد!
دور از ذهن نیست این روزها شرکتی با این نام هم ثبت شود.
درود بر همگان، به ویژه بر روفیا بانو
در باب این قسمت از شعر پاک استاد توس که می فرماید:
پراکنده شد کام دیوانگان
(البته «پراگنده» شاید درست تر باشد.)
منظور از کام، منطقه ی دهان نیست. منظور خواسته ی دل، اراده و آرزوست. همانگونه که امروز میگوییم فلانی ناکام ماند. یا به کام دل نرسید. پس:
پراگنده شد کام دیوانگان
بدان معنی است که آنچه دیوانگان میخواستند، بر کشور حاکم شد.
نکته مهم دیگری نیز هست. در اینجا دیوانگان به معنی مجانین و زنجیری ها نیست. چرا که در اینصورت شعر بسیار کم مایه می نماید. منظور انسان های بی خرد و بی تدبیر است.
نکته ای دیگر در اینجاست:
نهان راستی، آشکارا گزند
در اینجا گزند به معنی آسیب نیست. چرا که بی معنی است.
در اینجا گزند به معنی دروغ است. که با راستی تضادی بسیار به جا را ایجاد میکند.
این مقدمه یا به قول قدما «خطبه» داستان ضحاک به گونه ایست که گویی حکیم توس در حال توصیف حال و هوای امروز ایران زمین است.
چگونه گزند بی معنی است و دروغ معنی. دارد برادر راستی به معنی عدالت است و گزند به معنی زیان و ستم است زبان شاهنامه زبان پارسی فصیح است و نه زبان کوچه و بازار باید پارسی راستین را اموخت
در پارسی کهن داد به معنی قانون است و راستی به معنی عدل و صدق ، کژی خیانت است و کاستی ستم است گژست و کهست یعنی خیانت کرد و ستم کرد
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
حکومت ضحاک
پادشاهی ضحاکیان هزارسال به طول می انجامد.زمانه به کام او شد وزمانی بس طولانی این روند ادامه داشت.دراین مدت جامعه دچار دگرگونی عمیق فرهنگی شد.جالب است اکثر ویژگی های ضحاکیان به جامعه منتقل میشود.طبیعی است جامعه برای اینکه بتواندبا سیستم ضحاک زندگی کند اندک اندک تن به قوانین و هنجارهای حکومت جدید میدهد و دربلندمدت به عادت جامعه بدل میشود.
نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن جز به راز
روش های منطقی وافراد فرزانه به مرور حذف ومحو میشود.اداره امور به افراد نالایق و بد ذات سپرده میشودعلم ودانش ارش خود را از دست داد وخرافه پرستی وجادوگری مبنای اداره امور شد.روشهای عقلی جای خود رابه دروغ داد.(هنر خوار شد جادویی ارجمند)هنر درجای جای شاهنامه به معانی مختلف بکار رفته و مفهوم کلی آن علم وفن است و معنای عام جادویی درشاهنامه غیر واقعی بودن است.دست افراد نا اهل برای نیل به مقاصد پلیدشان باز شد و امور اخلاقی و عناصر فرهنگی مناسب برای جامعه مخفیانه و به اصطلاح امروزی زیر زمینی انجام میشد.
از دیگر اقدامات ضحاک بکار بردن بخش هایی از سیستم جمشیدی است اما با کارکردهای جدید ودر راستای اهداف ضحاکی است.
دو پاکیزه از خانهٔ جمشید برون آوریدند لرزان چو بید
به ایوان ضحاک بردندشان بدان اژدهافشن سپردندشان
همانطورکه پیشترگفته شد مبنای سیستم ضحاک برحذف است هرشب دو نفر ازطبقات مختلف را برای تغذیه ماران روی دوش ضحاک قربانی میکنند.
چنان بد که هر شب دو مرد جوان چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
خورشگر ببردی به ایوان شاه همی ساختی راه درمان شاه
فشاربیش ازحد برجامعه برای ساختا حکومت ضحاک هم غیرقابل تحمل بود.لذا دطفه قیام علیه ضحاک از درون کاخ شاهی او شروع میشود.بعبارتی قبل از آنکه جامعه نسبت به ظلم ضحاک واکنش نشان دهد نزدیکان به قدرت سعی درکاهش ظلم کردندد جالب است بدانیم خیر وشر هر دو از درون خورشخانه پادشاه در او نفوذ میکنند شر برای واداشتن او به امور ضد انسانی وخیر برای برانداختن دستگاه ظلم او اما نقطه ضعف سیستم ظالمانه ضحاک سیری ناپذیری و به اصطلاح امروز اشرافیگری بود.البته تعبیر دیگراینکه نقطه ارتباط این سیستم با جامعه از طریق خورشخانه بود لذا برای کسانیکه میخواستند علیه او قیام کنند از این ساده ترین مسیر بود.
دو پاکیزه از گوهر پادشا دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام ارمایل پاکدین دگر نام گرمایل پیشبین
چنان بد که بودند روزی به هم سخن رفت هر گونه از بیش و کم
ز بیدادگر شاه و ز لشکرش وزان رسمهای بد اندر خورش
یکی گفت ما را به خوالیگری بباید بر شاه رفت آوری
عالی!ممنون از توضیحات.برای من که با شاهنامه آشنا نیستم بسیار سودمند است
نهاد گشت آیین فرزانگان...
چرا کردار فرزانگان دارید؟ ضمن اینکه بنظرم در تمامی متنها منبع رو ذکر کنید و اگر امکانش هست از اساتید پرس و جو کنید. من سعی میکنم از این به بعد بجای فقط استفاده هم شرکت کنم در حاشیه. اساتید سن بالا هستند و برای اینجور کارا سختشونه. ولی باید درستش ثبت شه.
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
اینجا هم به نیکی "نبودی" سخن جز به راز. این درست تر هست بنظرم. هم مفومی.
نرفتی درست است رفتن سخن هم کهن و راست و درست است هم دو معنی دارد یکی سحن از چیزی رفتن و دیگر انگونه که سعدی گفته اری انجا که تو باشی سخن ما نرود
خانم روفیا گفتگوی شیخ فضل الله نوری و رضاشاه را نوشته که درست نیست. شیخ فضل الله نوری سالها قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه اعدام شده بود!
,, درود و عرض ادب خدمت همه دوستان
نظرات شما عزیزان را همه خواندم
پر از نکات جالب ودر خور توجه
دکتر سیرجانی که بدون شک شهید راه آزادی است کناب جالبی دارد با عنوان ضحاک ماردوش خیلی زیبا و خیلی دقیق این قسمت شهنامه را شرح دادن
سوال دیگر
که شاید در نگاه اول مهم به نظر نرسد ولی بسیار مهم میباشد
شهرناز و ارنواز دختران جمشید هستند یا خواهرانش؟
سلام
در بیت سوم باید آیین باشد به جای کردار
در بیت ششم هم جمشید باید جدا از هم، همراه با تشدید روی «م» نوشته شود تا وزن مصرع بهم نخورد. یعنی به صورت «جمّ شید».
(طبق نسخهی عکسی از شاهنامهی شاهطهماسبی)
هنر خوار شد جادویی ارجمند/نهان راستی آشکارا گزند
صحاک به دلیل پیروی ازشیطان ماردوش شد واعمال غیرانسانی انجام میداد معنی این بیت: هنر ودانایی وهرچیزخوب وباارزشی پست وخوار شدوجادو جمبل وخرافات به عبارتی صدارزشهاارزش پیداکردن /راستی و درستی (حقیقت)پنهان شد یعنی اگر فرددانایی یه حرف راست ودرستی میگفت کشته میشد بنابراین دانایان وعالمان برای اینکه کشته نشوند پنهان میشدنددروغ ودغل آشکارشد وافراد به راحتی دروغ می گفتن و دغلکاری می کردند.درزمان ضحاک اداره حکومت به دست افراد نالایق بودکه با دغل پیش میرفتند ودانایان برای اینکه کشته نشوند میبایست پنهان شوند
دوست گرامی شاهنامه را فردوسی بزرگ و سخنور هزار سال پیش پدید اوردند نمیشود که سخن بلند ایشان را با پندارو زبان پست امروزی باز گفت فردوسی فرمودند جادویی ، جادویی بمعنی کار و بار جادو است همانگونه که آخوندی بمعنی کارو بار آخوند است جادو به معنی کسی است که کارش جادویی و افسونگری است . همانگونه که آخوند بمعنی کسی که کارش آخوندی است جادو مانند آخوند هنرمند اموزگار است .
نهان راستی اشکارا گزند
در پارسی کهن راستی به معنی عدل است و داد به معنی قانون است و گزند و کاستی به معنی ستم و زیان است و کژی و کژستن یعنی خیانت
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
با درود.
چه شباهت عجیبی بین احوالات این شعر با این زمانه بد میبینم.
هنر خوار شد جادویی ارجمند...
دلال ها و دزدها و اختلاس گران ثروتمند
پاکان و اندیشمندان و ادبا و شاعران فقیر...
استاد گرانقدر شهرام ناظری بسیار زیبا این شعر را خوانده اند
ارنواز به معنی نیکوسخن است.
شهرناز و ارنواز خواهران فریدون هستند.
در لغت نامه ها واژه اژدهافشن نداریم. اژدهافش یعنی اژدرمانند؛ مانند اژدها.
بر اساس تصحیح ترنر ماکان:
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید
برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو (خواهر) بُدند
سر بانوان را چو افسر بُدند
خلافِ تمام نبردهای شاهنامه، در داستان ضحاک، فریدون حق کشتن ضحاک را ندارد و تنها باید او را محبوس کند که از نظر عرفانی نمادی است از به بند کشیدن هواهای نفسانی.
عرفان چیست شاهنامه را با دیوانگی های خود به گند نکشید
منظور از دیوانگان در بیت ۳چه کسانیست؟
منظور از دیوانگان دیوها می باشد
انسانهای شیطان صفت و بدکار
با درود،
پارهی اول بیت آخر به این صورت اشکال وزنی داشته و خوانش درستی ندارد. در تصحیح خالقی مطلق داریم:
ندانست خود جز بد آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
درود بر شما ... دوست عزیز.
اشکال وزنی زمانی به وجود میاد که کژی رو بدون تشدید بخوانید. کژّی بخوانید تا برطرف شود.
انگار نه انگار که شعر برای بیش از ۱۰۰۰ هزار سال پیش است. انگار همین امروز و در مورد زندگی همین امروز ما سروده شده است.
نهان راستی اشکارا گزند
دوستان فردوسی استاد سخنوری است و شاهنامه نیز سروده هزار سال پیش است درباره سخن بلند فردوسی باید پارسی آنروز را دانست دوستانی که گزند را دربرابر راستی دروغ پنداشتند کارشان وارونه اندیشی است
در پارسی کهن راستی به معنی عدل است و داد به معنی قانون و گزند و کاستی به معنی ستم و زیان و کژی و کژستن به معنی خیانت است
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
شهریار=شهرادار/شهردار
شهر=کینگدوم / شاهنشاهی
انجمن=جمع/ ملحق
کام = در اینجا شیوه و روش
دیوانگان=دیوخویان
جادو=افسونگر
راستی =عدل صدق
گزند=ستم زیان
شهرناز=شهرَناگ/شهرنا+گ/ز
ارنواز=ارنوا+گ/ز=ارن/ارنو/ارنواگ
کژی=خیانت
درباره راستی و کژی بنگریم به سرود فردوسی
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
در جای دیگر گویند
چو این کرده شد سام بر پای خاست
که ای مهربان مهتر داد و راست
داد و راست
واژگان پارسی را باید بهوش و خرد نگریست و پارسی کهن دانست نمونه بنگریم دیر و دیده چیست؟
بدارند روز و شب از بس هراس
به هر کوه دیده ، به هر دیر پاس
دیده دیده بان و دیر فاصله است
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد بر این روزگار دراز
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
دو پاکیزه از خانهٔ جمّشید
برون آوریدند لرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیدهرویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان
بر آن اژدهافش سپردندشان
بپروردشان از ره جادویی
بیامختشان کژی و بدخویی
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و بردن و سوختن
وقتی ضحاک و ضحاکیان بر جهان حاکم میشوند هنرها و نیکی ها و معنویات رخت برمیبندند و دروغها و زشتیها و بدیها آشکار میگردند.
ضحاکیان دستی در جنایت دارند و دستی در ترویج دروغ و زشتی و فساد !
بدون شک جامعه و مردمی که دچار فساد و انحطاط فکری و روحی میشوند توان مقابله با ظالم و جهاد علیه ستمگر را هم ندارند.