بخش ۱
چو بگذشت زو شاه شد یزدگرد
به ماه سفندار مذ روز ارد
چه گفت آن سخنگوی مرد دلیر
چو از گردش روز برگشت سیر
که باری نزادی مرا مادرم
نگشتی سپهر بلند از برم
به پرگار تنگ و میان دو گوی
چه گویم جز از خامشی نیست روی
نه روز بزرگی نه روز نیاز
نماند همی برکسی بر دراز
زمانه ز ما نیست چون بنگری
ندارد کسی آلت داوری
به یارای خوان و به پیمای جام
ز تیمار گیتی مبر هیچ نام
اگر چرخ گردان کشد زین تو
سرانجام خاکست بالین تو
دلت را به تیمار چندین مبند
بس ایمن مشو بر سپهر بلند
که با پیل و با شیربازی کند
چنان دان که از بینیازی کند
تو بیجان شوی او بماند دراز
درازست گفتار چندین مناز
تو از آفریدون فزونتر نه ای
چو پرویز باتخت و افسر نه ای
به ژرفی نگه کن که با یزدگرد
چه کرد این برافراخته هفت گرد
چو بر خسروی گاه بنشست شاد
کلاه بزرگی به سر برنهاد
چنین گفت کز دور چرخ روان
منم پاک فرزند نوشین روان
پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست
بزرگی دهم هر که کهتر بود
نیازارم آن راکه مهتر بود
نجویم بزرگی و فرزانگی
همان رزم و تندی و مردانگی
که برکس نماند همی زور و بخت
نه گنج و نه دیهیم شاهی نه تخت
همی نام جاوید باید نه کام
بینداز کام و برافراز نام
برین گونه تا سال شد بر دو هشت
همی ماه و خورشید بر سر گذشت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بگذشت زو شاه شد یزدگرد
به ماه سفندار مذ روز ارد
هوش مصنوعی: وقتی یزدگرد به مقام شاهی رسید، روز ارد به نام ماه سفندار مذ جشن گرفته شد.
چه گفت آن سخنگوی مرد دلیر
چو از گردش روز برگشت سیر
هوش مصنوعی: آن مرد دلیر که سخنور بود، زمانی که سفر روزانهاش پایان یافت، چه حرفی را بیان کرد؟
که باری نزادی مرا مادرم
نگشتی سپهر بلند از برم
هوش مصنوعی: مادرم، تو مرا نیاوردی و از آسمان بلند من نیز نتوانستم به دنیا بیایم.
به پرگار تنگ و میان دو گوی
چه گویم جز از خامشی نیست روی
هوش مصنوعی: در فضای محدود و بین دو نقطه مشخص، چیزی جز سکوت نمیتوانم بگویم.
نه روز بزرگی نه روز نیاز
نماند همی برکسی بر دراز
هوش مصنوعی: نه روزی بزرگ و مهم دنیاست و نه روزی برای درخواست و خواهش، دیگر چیزی برای کسی باقی نمانده است.
زمانه ز ما نیست چون بنگری
ندارد کسی آلت داوری
هوش مصنوعی: دنیا به ما شبیه نیست، زیرا اگر نگاه کنی، هیچکس را برای قضاوت مناسب نمیبینی.
به یارای خوان و به پیمای جام
ز تیمار گیتی مبر هیچ نام
هوش مصنوعی: با کمک دوستان و با پیمانی که بر سر نوشیدن داریم، از مشکلات و دردهای دنیا هیچ نامی نبر.
اگر چرخ گردان کشد زین تو
سرانجام خاکست بالین تو
هوش مصنوعی: اگر روزی سرنوشت تو را به گرداب مشکلات ببرد، در نهایت به خاک و خاشاکی ختم میشود که بر روی آن سر میگذاری.
دلت را به تیمار چندین مبند
بس ایمن مشو بر سپهر بلند
هوش مصنوعی: دل خود را به درد و غمهای فراوان نبند، زیرا به آسمان بلند و ناامنیهای آن اعتماد نکن.
که با پیل و با شیربازی کند
چنان دان که از بینیازی کند
هوش مصنوعی: کسی که قادر است با فیل و شیر بازی کند، بدان معنی است که به درجهای از توانمندی و بینیازی رسیده است که به راحتی میتواند بر مشکلات غلبه کند.
تو بیجان شوی او بماند دراز
درازست گفتار چندین مناز
هوش مصنوعی: اگر تو از هستی ساقط شوی، او به طول و دراز باقی خواهد ماند. این گفتارها را نباید مدام ادامه داد.
تو از آفریدون فزونتر نه ای
چو پرویز باتخت و افسر نه ای
هوش مصنوعی: تو از آفریدون هم برتر نیستی و مانند پرویز، با تاج و تخت خود، همخوانی نداری.
به ژرفی نگه کن که با یزدگرد
چه کرد این برافراخته هفت گرد
هوش مصنوعی: به عمق موضوع نگاه کن و ببین این هفت گرد چگونه با یزدگرد (پادشاه ساسانی) رفتار کرد.
چو بر خسروی گاه بنشست شاد
کلاه بزرگی به سر برنهاد
هوش مصنوعی: وقتی شاه بر تخت نشسته و خوشحال است، کلاهی بزرگ بر سر میگذارد.
چنین گفت کز دور چرخ روان
منم پاک فرزند نوشین روان
هوش مصنوعی: او میگوید که من از دور دست آسمان و ستارهها پیوسته در حال حرکت هستم و فرزند پاک و نازنینی هستم که به زندگی شیرین و دلنشین وابسته است.
پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست
هوش مصنوعی: پدرم سلطنت و قدرت را به من منتقل کرده است و این خورشید و خوشههای پرمحصول و همچنین برج ماهی، همگی نمادهای زندگی و ثروت من هستند.
بزرگی دهم هر که کهتر بود
نیازارم آن راکه مهتر بود
هوش مصنوعی: من به هر کسی که کوچکتر از خودم باشد، احترام میگذارم و نمیخواهم به کسی که بزرگتر است، آزار برسانم.
نجویم بزرگی و فرزانگی
همان رزم و تندی و مردانگی
هوش مصنوعی: من به دنبال مقام و دانش نیستم، بلکه به جستجوی شکار و شجاعت و مردانگی هستم.
که برکس نماند همی زور و بخت
نه گنج و نه دیهیم شاهی نه تخت
هوش مصنوعی: هیچ کس از قدرت و شانس پایدار نمیماند، نه ثروت و نه تاج و تخت سلطنت.
همی نام جاوید باید نه کام
بینداز کام و برافراز نام
هوش مصنوعی: باید نامی ماندگار و بلند آوازه داشته باشیم، نه این که تنها به لذتها و خوشیهای زودگذر دل بسپاریم. باید تلاش کنیم تا ناممان را بالا ببریم و به آن افتخار کنیم.
برین گونه تا سال شد بر دو هشت
همی ماه و خورشید بر سر گذشت
هوش مصنوعی: سال به پایان رسید و دو هشت، یعنی هجده ماه گذشت. ماه و خورشید نیز بر فراز آسمان در حرکت هستند.
حاشیه ها
1387/12/27 18:02
Z. Raissi
ایا در بیت بیستم واژه بنداز نباید بینداز باشد؟؟
با سپاس،
ز. رییسی
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما «بنداز» با «بینداز» جایگزین شد.
1394/01/19 22:04
روزبه
بهتر است بیت 7 را این گونه بنویسید :
بیارای خوان و بپیمای جام
این ب به فعل چسبیده میشود مانند بخور ؛ بپرس ؛ بنوش
1395/09/07 15:12
Y.E
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بنده راغب هستم بدانم اشعار مطابق کدام مصحح هستند ?
1395/10/31 18:12
دوستدار ادبیات
درود بر تمامی ادبیات دوستان هر سوالی در زمینه ادبیات داشتید خوشحال میشوم باهم بحث و مباحثه کنیم09394332140