گنجور

بخش ۱

کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیارای نغز
سخن چون برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برد
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای او گش بود
همی خویشتن را چلیپا کند
به پیش خردمند رسوا کند
ولیکن نبیند کس آهوی خویش
ترا روشن آید همه خوی خویش
اگر داد باید که ماند بجای
بیآرای ازین پس بدانا نمای
چو دانا پسندد پسندیده گشت
به جوی تو در آب چون دیده گشت
زگفتار دهقان کنون داستان
تو برخوان و برگوی با راستان
کهن گشته این داستانها ز من
همی نو شود بر سر انجمن
اگر زندگانی بود دیر یاز
برین وین خرم بمانم دراز
یکی میوه‌داری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن
ازان پس که بنمود پنچاه و هشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
همی آز کمتر نگردد بسال
همی روز جوید بتقویم و فال
چه گفتست آن موبد پیش رو
که هرگز نگردد کهن گشته نو
تو چندان که گویی سخن گوی باش
خردمند باش و جهانجوی باش
چو رفتی سر و کار با ایزدست
اگر نیک باشدت جای ار بَدَست
نگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
درشتی ز کس نشنود نرم گوی
به جز نیکویی در زمانه مجوی
به گفتار دهقان کنون بازگرد
نگر تا چه گوید سراینده مرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیارای نغز
هوش مصنوعی: حالا ای سخن‌گوی هوشمند، قصه‌ای زیبا و جذاب روایت کن.
سخن چون برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برد
هوش مصنوعی: وقتی کلام با عقل و خرد هماهنگ شود، روح سراینده در آرامش و راحتی قرار می‌گیرد.
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای او گش بود
هوش مصنوعی: اگر کسی اندیشه‌ای ناخوشایند داشته باشد، آن ناخوشی برای او نشانه‌ای از نگرش و فکرش خواهد بود.
همی خویشتن را چلیپا کند
به پیش خردمند رسوا کند
هوش مصنوعی: انسانی که خود را بزرگتر از آنچه هست نشان می‌دهد، در برابر افراد باهوش و دانا شرمنده و رسوا خواهد شد.
ولیکن نبیند کس آهوی خویش
ترا روشن آید همه خوی خویش
هوش مصنوعی: اما هیچ‌کس نمی‌تواند زیبایی و دلربایی خود را ببیند، در حالی که همه چیز درباره‌ی خود را برای دیگران روشن و واضح می‌بیند.
اگر داد باید که ماند بجای
بیآرای ازین پس بدانا نمای
هوش مصنوعی: اگر قرار است چیزی باقی بماند، باید به آن شکل و زیبایی ببخشی، پس از این به دانایی و آگاهی خود توجه کن.
چو دانا پسندد پسندیده گشت
به جوی تو در آب چون دیده گشت
هوش مصنوعی: وقتی فردی دانا و خردمند چیزی را بپسندد، آن چیز در نظر او زیبا و مطبوع می‌شود، مانند آبی که در جوی جاری است و وقتی به آن نگاه می‌کند، می‌بیند که چقدر زیباست.
زگفتار دهقان کنون داستان
تو برخوان و برگوی با راستان
هوش مصنوعی: از سخنان کشاورز حالا داستان تو را بخوان و با نیکان و درستکاران صحبت کن.
کهن گشته این داستانها ز من
همی نو شود بر سر انجمن
هوش مصنوعی: این داستان‌ها کهنه شده است، اما من هنوز می‌توانم آن‌ها را تازه و زنده در میان جمع عرضه کنم.
اگر زندگانی بود دیر یاز
برین وین خرم بمانم دراز
هوش مصنوعی: اگر زندگی به درازا کشد، من بخواهم تا همیشه در این خوشی بمانم.
یکی میوه‌داری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن
هوش مصنوعی: یک میوه‌دار از من یادگار بماند که به خاطر او در باغ به خود می‌بالد.
ازان پس که بنمود پنچاه و هشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
هوش مصنوعی: پس از آنکه پنجاه و هشت سال به پایان رسید، شگفتی‌های زیادی رخ داد.
همی آز کمتر نگردد بسال
همی روز جوید بتقویم و فال
هوش مصنوعی: به مرور زمان، به دست آوردن روزهای خوب و خوشبختی بیشتر، هرگز کمتر نمی‌شود؛ بلکه همواره به دنبال نشانه‌ها و فال‌های خوب هستیم.
چه گفتست آن موبد پیش رو
که هرگز نگردد کهن گشته نو
هوش مصنوعی: چه کسی گفته است که آن پیرمرد (موبد) همیشه جوان و تازه باقی می‌ماند و هرگز قدیمی نمی‌شود؟
تو چندان که گویی سخن گوی باش
خردمند باش و جهانجوی باش
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که صحبت می‌کنی، سعی کن انسانی با خرد و آگاه باشی که در جست‌وجوی جهان و تجربیات جدید است.
چو رفتی سر و کار با ایزدست
اگر نیک باشدت جای ار بَدَست
هوش مصنوعی: وقتی که با خداوند سر و کار داشته باشی، اگر کارهایت خوب باشد، جایگاهت نیز خوب خواهد بود و اگر بد باشد، سرنوشتی ناگوار خواهی داشت.
نگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
هوش مصنوعی: مراقب حرف‌هایت باش، زیرا هر چه بگویی، همان را خواهی شنید.
درشتی ز کس نشنود نرم گوی
به جز نیکویی در زمانه مجوی
هوش مصنوعی: اگر کسی را ندیدی که با محبت و نرمی صحبت کند، جز خوب بودن، هیچ چیز دیگری در این دنیا از او نخواهی یافت.
به گفتار دهقان کنون بازگرد
نگر تا چه گوید سراینده مرد
هوش مصنوعی: به سخنان کشاورز دوباره توجه کن و ببین که آن مرد چه چیزی را بیان می‌کند.

خوانش ها

بخش ۱ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/01/04 10:04
الهام

سلام
سپاس فراوان از گردآوری چنین مجموعه ارزشمندی
یک جسارت خدمت شما عرض کنم. در بیت نخست
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیرای نغز
احتمالا باید باشه: یکی داستان بیارای نغز
جسارت مرا ببخشایید شاید خودم در اشتباه باشم
باز هم سپاس فراوان
---
پاسخ: پیشنهادتان از نظر وزنی مشکل دارد. اگر اشتباه نکنم این بیت از نمونه‌های استثنائات یا قواعد خاص دستوری است که در دستور زبانها نیز به عنوان نمونه آورده می‌شود.

1389/08/07 18:11
پیروز ایرانی

درود
در بیت نخست به نظرم باید اینگونه نوشته شود:
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی "بیارای" نغز
یا میتواند به جای واژه بیارای, "بپیرای" هم باشد.
با سپاس فراوان از زحمات شما.
پاینده ایران

1390/09/21 15:12
مجید یوسفیان

با سلام
من هم احساس می کنم کلمه ی درست، "بیارای" باشه. ولی از آنجا که استاد این فن نیستم، از شما خواهش می کنم این درستی واژه را بررسی کنید.
سپاس

1391/08/09 19:11
مریم

با سلام و خسته نباشید لطفا معنی کامل ابیات را هم در زیر ابیات بیاورید

1391/09/24 12:11
محمد

بیت اول بیرای درسته که با بیدتر هم وزنه .و لابته اگه شعر معنی بشه مفهومش رو از دست می ده.به جای معنی کردن شعر بار دستوری و ادبی ادبیات خودمون رو گسترش بدیم.ممنون

1394/01/10 00:04
بهرام مشهور

خواهشمندم مصرع دوّم بیت نخست را تصحیح بفرمائید همانگونه که خود بهتر از من می دانید یکی داستانی غلط است زیرا ی مختومه که ناظر بر تعداد باشد ( در اینجا همان یک ) هرگز برای توصیفِ دو بارِ یک بکار نمی رود و بعنوان مثال همین فردوسی در جایی می فرماید یکی کوه بُد نامش البرز کوه به خورشید نزدیک و دور از گروه که گمان دارم شما خود در بخش داستان زایش زال به همین گونه آن را آورده باشید یعنی یک کوهی بود نام آن البرز کوه بود و فردوسی هرگز نفرموده یکی کوهی بود ... پس در اینجا یکی داستانی کاملاً غلط است و درست آن : یکی داستان می باشد یعنی یک داستانی . پس تا اینجا که تصحیح فرمودید حال می رسیم به تذکر دو نفر از خوانندگان محترمتان که گفته اند بیرای غلط است و درست هم گفته اند و اصلاً نیازی نبوده که شاعر برای تنظیم وزن شعرِ خود کلمه را خراب کند پس سرانجام درست این مصرع چنین می شود :
یکی داستان بیارای نغز ملاحظه می نمائید که وزن آن نیز کاملاً درست است

1394/01/10 00:04
بهرام مشهور

مصرع اوّل بیت نخست نیز باید چنین درستی پذیرد :
کنون ای سخنگوی بیدارمغز
یعنی سخنگو سرِهم است زیرا در غیر این صورت یعنی سخن گوی می تواند به غلط سخنِ گوی خوانده شود

1394/07/21 17:10
الهام

باسلام برای آنکه مصرع دوم هم از نظر وزنی وهم دستوری درس شود بهتراست بعد از واژه ی داستان حرف(ر) آورده شود. یکی داستان را بیارای نغز. باتشکر

1394/12/21 10:02
احمد رحمت بر

بیت چهارم:
«- چلیپا کردن خویشتن را ؛ ظاهراً کنایه از خم کردن و منحنی کردن خویشتن در مقام تعظیم و تکریم کسی و اظهار کوچکی کردن»
واژه‌نامه دهخدا.

1394/12/21 11:02
احمد رحمت بر

بیت 10 و 11:
اگر زندگانی بود دیریاز
برین وین خرم بمانم دراز/
یکی میوه‌داری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن.
این دو بیت موقوف المعانی‌اند. بیت اول نقش بند وابسته‌ی جمله شرطی را دارد و بیت بعد بند پایه است.
برای توضیحات بیشتر در مورد بیت اول و تصحیح‌های مختلف آن مراجعه کنید به:
آفتابی در میان سایه ای: جشن نامه استاد دکتر بهمن سرکاراتی، به کوشش علیرضا مظفری و سجاد آیدنلو،تهران، قطره، 1387، ص129-137.

1397/11/01 00:02
محمد

با سلام.
درباره داستان سیاوش چند سوال ذهن من رو مشغول کرده. امیدوارم که جواب بدید. اول اینکه آیا سیاوش ولیعهد و جانشین کی کاووس بود؟ اگر جواب مثبته باید بپرسم که چرا؟ یعنی با وجود فریبرز که ظاهرا از سیاوش هم بزرگتر بوده، آیا سیاوش ویژگی خاصی داشته که به این جایگاه رسیده؟
دوم اینکه در ماجرای سودابه و سیاوش، از دختر سودابه یاد میشه. سوال من ابنجاست که پدر این دختر که سودابه ظاهرا سعی داره اون رو به عنوان همسر سیاوش انتخاب کیه؟ ممنون میشم جواب بدید.

1398/07/04 23:10
a.p

اگر زندگانی بود دیر یاز
بر این وین خرم بمانم دراز
وین خرم کنایه از شاد خواری و شادکامی است و این که شاعر باور دارد که اگر عمری دراز یابد همه آن را به شادی و خرمی اسپری کند..

1399/06/22 00:08
علی

اطفا تصحیح شود:
بیرای ازین پس بدانا نمای
به
بیآرای ازین پس بدانا نمای

1400/05/23 12:07
افشین

کهن گشته این داستانها ز من

کنون نو کند روزگار کهن

اگر زندگانی بود دیر باز

بدین دین خرم بمانم دراز

چرا اینهمه تحــــــــــــــریف؟!!!!

1401/06/31 21:08
جهن یزداد

بدان ناخوشی رای او گش بود
گس انست که امروزش گس میگوییم

1403/03/19 17:06
جهن یزداد

یکی میوه‌  داری بماند ز من

که  بارد همی بار او بر چمن

 میوه  داری را باید جدا نوشت   میوه  دار = دار میوه است

1403/03/19 18:06
الف رسته

دار به معنی درخت است

میوه‌دار یعنی درخت میوه

1403/03/19 17:06
جهن یزداد

کهن گشته این داستانها ز بن

کنون نو شود روزگار کهن