بخش ۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
سلام
سپاس فراوان از گردآوری چنین مجموعه ارزشمندی
یک جسارت خدمت شما عرض کنم. در بیت نخست
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیرای نغز
احتمالا باید باشه: یکی داستان بیارای نغز
جسارت مرا ببخشایید شاید خودم در اشتباه باشم
باز هم سپاس فراوان
---
پاسخ: پیشنهادتان از نظر وزنی مشکل دارد. اگر اشتباه نکنم این بیت از نمونههای استثنائات یا قواعد خاص دستوری است که در دستور زبانها نیز به عنوان نمونه آورده میشود.
درود
در بیت نخست به نظرم باید اینگونه نوشته شود:
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی "بیارای" نغز
یا میتواند به جای واژه بیارای, "بپیرای" هم باشد.
با سپاس فراوان از زحمات شما.
پاینده ایران
با سلام
من هم احساس می کنم کلمه ی درست، "بیارای" باشه. ولی از آنجا که استاد این فن نیستم، از شما خواهش می کنم این درستی واژه را بررسی کنید.
سپاس
با سلام و خسته نباشید لطفا معنی کامل ابیات را هم در زیر ابیات بیاورید
بیت اول بیرای درسته که با بیدتر هم وزنه .و لابته اگه شعر معنی بشه مفهومش رو از دست می ده.به جای معنی کردن شعر بار دستوری و ادبی ادبیات خودمون رو گسترش بدیم.ممنون
خواهشمندم مصرع دوّم بیت نخست را تصحیح بفرمائید همانگونه که خود بهتر از من می دانید یکی داستانی غلط است زیرا ی مختومه که ناظر بر تعداد باشد ( در اینجا همان یک ) هرگز برای توصیفِ دو بارِ یک بکار نمی رود و بعنوان مثال همین فردوسی در جایی می فرماید یکی کوه بُد نامش البرز کوه به خورشید نزدیک و دور از گروه که گمان دارم شما خود در بخش داستان زایش زال به همین گونه آن را آورده باشید یعنی یک کوهی بود نام آن البرز کوه بود و فردوسی هرگز نفرموده یکی کوهی بود ... پس در اینجا یکی داستانی کاملاً غلط است و درست آن : یکی داستان می باشد یعنی یک داستانی . پس تا اینجا که تصحیح فرمودید حال می رسیم به تذکر دو نفر از خوانندگان محترمتان که گفته اند بیرای غلط است و درست هم گفته اند و اصلاً نیازی نبوده که شاعر برای تنظیم وزن شعرِ خود کلمه را خراب کند پس سرانجام درست این مصرع چنین می شود :
یکی داستان بیارای نغز ملاحظه می نمائید که وزن آن نیز کاملاً درست است
مصرع اوّل بیت نخست نیز باید چنین درستی پذیرد :
کنون ای سخنگوی بیدارمغز
یعنی سخنگو سرِهم است زیرا در غیر این صورت یعنی سخن گوی می تواند به غلط سخنِ گوی خوانده شود
باسلام برای آنکه مصرع دوم هم از نظر وزنی وهم دستوری درس شود بهتراست بعد از واژه ی داستان حرف(ر) آورده شود. یکی داستان را بیارای نغز. باتشکر
بیت چهارم:
«- چلیپا کردن خویشتن را ؛ ظاهراً کنایه از خم کردن و منحنی کردن خویشتن در مقام تعظیم و تکریم کسی و اظهار کوچکی کردن»
واژهنامه دهخدا.
بیت 10 و 11:
اگر زندگانی بود دیریاز
برین وین خرم بمانم دراز/
یکی میوهداری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن.
این دو بیت موقوف المعانیاند. بیت اول نقش بند وابستهی جمله شرطی را دارد و بیت بعد بند پایه است.
برای توضیحات بیشتر در مورد بیت اول و تصحیحهای مختلف آن مراجعه کنید به:
آفتابی در میان سایه ای: جشن نامه استاد دکتر بهمن سرکاراتی، به کوشش علیرضا مظفری و سجاد آیدنلو،تهران، قطره، 1387، ص129-137.
با سلام.
درباره داستان سیاوش چند سوال ذهن من رو مشغول کرده. امیدوارم که جواب بدید. اول اینکه آیا سیاوش ولیعهد و جانشین کی کاووس بود؟ اگر جواب مثبته باید بپرسم که چرا؟ یعنی با وجود فریبرز که ظاهرا از سیاوش هم بزرگتر بوده، آیا سیاوش ویژگی خاصی داشته که به این جایگاه رسیده؟
دوم اینکه در ماجرای سودابه و سیاوش، از دختر سودابه یاد میشه. سوال من ابنجاست که پدر این دختر که سودابه ظاهرا سعی داره اون رو به عنوان همسر سیاوش انتخاب کیه؟ ممنون میشم جواب بدید.
اگر زندگانی بود دیر یاز
بر این وین خرم بمانم دراز
وین خرم کنایه از شاد خواری و شادکامی است و این که شاعر باور دارد که اگر عمری دراز یابد همه آن را به شادی و خرمی اسپری کند..
اطفا تصحیح شود:
بیرای ازین پس بدانا نمای
به
بیآرای ازین پس بدانا نمای
کهن گشته این داستانها ز من
کنون نو کند روزگار کهن
اگر زندگانی بود دیر باز
بدین دین خرم بمانم دراز
چرا اینهمه تحــــــــــــــریف؟!!!!
بدان ناخوشی رای او گش بود
گس انست که امروزش گس میگوییم
یکی میوه داری بماند ز من
که بارد همی بار او بر چمن
میوه داری را باید جدا نوشت میوه دار = دار میوه است
دار به معنی درخت است
میوهدار یعنی درخت میوه
کهن گشته این داستانها ز بن
کنون نو شود روزگار کهن