گنجور

بخش ۷

چنین گفت رودابه روزی به زال
که از داغ و سوگ تهمتن بنال
همانا که تا هست گیتی فروز
ازین تیره‌تر کس ندیدست روز
بدو گفت زال ای زن کم خرد
غم ناچریدن بدین بگذرد
برآشفت رودابه سوگند خورد
که هرگز نیابد تنم خواب و خورد
روانم روان گو پیلتن
مگر باز بیند بران انجمن
ز خوردن یکی هفته تن باز داشت
که با جان رستم به دل راز داشت
ز ناخوردنش چشم تاریک شد
تن نازکش نیز باریک شد
ز هر سو که رفتی پرستنده چند
همی رفت با او ز بیم گزند
سر هفته را زو خرد دور شد
ز بیچارگی ماتمش سور شد
بیامد به بستان به هنگام خواب
یکی مرده ماری بدید اندر آب
بزد دست و بگرفت پیچان سرش
همی خواست کز مار سازد خورش
پرستنده از دست رودابه مار
ربود و گرفتندش اندر کنار
کشیدند از جای ناپاک دست
به ایوانش بردند و جای نشست
به جایی که بودیش بنشاختند
ببردند خوان و خورش ساختند
همی خورد هرچیز تا گشت سیر
فگندند پس جامهٔ نرم زیر
چو باز آمدش هوش با زال گفت
که گفتار تو با خرد بود جفت
هرانکس که او را خور و خواب نیست
غم مرگ با جشن و سورش یکیست
برفت او و ما از پس او رویم
به داد جهان‌آفرین بگرویم
به درویش داد آنچ بودش نهان
همی گفت با کردگار جهان
که ای برتر از نام وز جایگاه
روان تهمتن بشوی از گناه
بدان گیتیش جای ده در بهشت
برش ده ز تخمی که ایدر بکشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفت رودابه روزی به زال
که از داغ و سوگ تهمتن بنال
هوش مصنوعی: روابه روزی به زال گفت که از درد و غم تهمتن (رستم) شکایت کند و ناله سر دهد.
همانا که تا هست گیتی فروز
ازین تیره‌تر کس ندیدست روز
هوش مصنوعی: هرگز کسی در این دنیا، روزی را تاریک‌تر از این روز نخواهد دید.
بدو گفت زال ای زن کم خرد
غم ناچریدن بدین بگذرد
هوش مصنوعی: زال به زن می‌گوید: ای زن نادان، غصه نخور، این غم به زودی سپری خواهد شد.
برآشفت رودابه سوگند خورد
که هرگز نیابد تنم خواب و خورد
هوش مصنوعی: رودابه به شدت ناراحت شد و قسم خورد که هیچ وقت نمی‌تواند آرامش پیدا کند و خواب و خوراک داشته باشد.
روانم روان گو پیلتن
مگر باز بیند بران انجمن
هوش مصنوعی: روح من به سمت محبوب می‌رود تا دوباره او را در آن جمع مشاهده کند.
ز خوردن یکی هفته تن باز داشت
که با جان رستم به دل راز داشت
هوش مصنوعی: کسی به مدت یک هفته از خوردن خودداری کرد، زیرا راز مهمی را در دل داشت که به جان رستم ارتباط داشت.
ز ناخوردنش چشم تاریک شد
تن نازکش نیز باریک شد
هوش مصنوعی: از عدم تغذیه، چشم او تاریک گردید و قامت نازکش نیز لاغر و باریک شد.
ز هر سو که رفتی پرستنده چند
همی رفت با او ز بیم گزند
هوش مصنوعی: هر جا که می‌روی، چندین پرستنده و مرید همراهت هستند، آنها به خاطر ترس از آسیب و خطر همواره از تو پیروی می‌کنند.
سر هفته را زو خرد دور شد
ز بیچارگی ماتمش سور شد
هوش مصنوعی: در آغاز هفته، از خرد آن دوری جستم و به خاطر بیچارگی‌ام، برگذشت آن حادثه مرا شاد نکرد.
بیامد به بستان به هنگام خواب
یکی مرده ماری بدید اندر آب
هوش مصنوعی: به باغی رفت و در حالی که خوابش برده بود، مرده‌ای را دید که در آب یک مار به او چنگ انداخته بود.
بزد دست و بگرفت پیچان سرش
همی خواست کز مار سازد خورش
هوش مصنوعی: او دستش را به حرکت درآورد و در حالی که سرش را می‌چرخاند، می‌خواست که از مار، خوراکی تهیه کند.
پرستنده از دست رودابه مار
ربود و گرفتندش اندر کنار
هوش مصنوعی: پرستنده، برای نجات رودابه از دست مار، او را گرفت و به کنار برد.
کشیدند از جای ناپاک دست
به ایوانش بردند و جای نشست
هوش مصنوعی: از مکان ناپاک دست برداشتند و به ایوانش رفتند و جایی برای نشستن پیدا کردند.
به جایی که بودیش بنشاختند
ببردند خوان و خورش ساختند
هوش مصنوعی: جایی که قبلاً در آن زندگی می‌کردی را ترک کردند و برای تو سفره‌ای آماده کردند و خوراکی درست کردند.
همی خورد هرچیز تا گشت سیر
فگندند پس جامهٔ نرم زیر
هوش مصنوعی: هر چیزی که خورده می‌شود تا زمانی که سیر شود، بعد از آن، لباس نرم و راحتی را بر تن می‌کند.
چو باز آمدش هوش با زال گفت
که گفتار تو با خرد بود جفت
هوش مصنوعی: وقتی که او دوباره به هوش آمد، زال به او گفت که سخنان تو با عقل و خرد در هماهنگی است.
هرانکس که او را خور و خواب نیست
غم مرگ با جشن و سورش یکیست
هوش مصنوعی: هرکسی که به خوراک و خواب توجهی ندارد، برایش فرقی نمی‌کند که مرگ چگونه است؛ برای او مرگ و جشن فرح‌بخش یکسان‌اند.
برفت او و ما از پس او رویم
به داد جهان‌آفرین بگرویم
هوش مصنوعی: او رفت و ما نیز از پی او می‌رویم و به خالق جهان پناه می‌بریم.
به درویش داد آنچ بودش نهان
همی گفت با کردگار جهان
هوش مصنوعی: درویش آنچه را که در دل داشت به خداوند جهان تقدیم کرد و با او سخن گفت.
که ای برتر از نام وز جایگاه
روان تهمتن بشوی از گناه
هوش مصنوعی: ای کسی که از نام و مقام بالاتر هستی، از گناهان تهمتن بگذر و او را پاک کن.
بدان گیتیش جای ده در بهشت
برش ده ز تخمی که ایدر بکشت
هوش مصنوعی: بدان که بهشت جایی است که او را در آن می‌گنجانند، به خاطر تخم‌هایی که در این دنیا کشت کرده است.

حاشیه ها

1396/03/12 11:06
دکتر امین لو

چنین گفت رودابه روزی به زال که از زاغ و سوک تهمتن بنال
در مصرع دوم بیت فوق در بعضی نسخه ها به جای کلمه "زاغ" کلمه "داغ" است که صحیح تر به نظر می رسد.

1398/11/23 18:01
صدرا

در بیت چهاردهم:به جایی که بودیش بشناختند /ببردند خوان و خورش ساختند
این باید تصحیح شود به صورت :به جایی که بودیش بنشاختند. در تصحیح خالقی فقط همین کلمه ذکر شده و معنی شناختن که آورده اید اشتباه میباشد . نشاختن به معنای نشاندن میباشد.