برگردان به زبان ساده
هر آنکس که بد کرد با شهریار
شب و روز ترسان بد از روزگار
هوش مصنوعی: هر کسی که با پادشاه بد کند، باید همیشه از عواقب کارش بترسد و نگران روزهای آینده باشد.
چو شیروی ترسنده و خام بود
همان تخت پیش اندرش دام بود
هوش مصنوعی: زمانی که شیر ترسان و ناتوان بود، بر تختی نشسته بود که در جلویش دام وجود داشت.
بدانست اختر شمر هرک دید
که روز بزرگان نخواهد رسید
هوش مصنوعی: ستاره شمر فهمید که روز بزرگان هرگز نخواهد آمد.
برفتند هرکس که بد کرده بود
بدان کار تاب اندر آورده بود
هوش مصنوعی: همه کسانی که کارهای بدی کرده بودند، به عذاب و پیآمدهای آن دچار شدند و نتوانستند از عواقب کار خود فرار کنند.
ز درگاه یکسر به نزد قباد
از آن کار بیداد کردند یاد
هوش مصنوعی: به قباد از درگاه یاد کردند که چگونه از ظلم و ستم بیخبرند.
که یک بار گفتیم و این دیگرست
تو را خود جزین داوری درسرست
هوش مصنوعی: ما یک بار صحبت کردیم و این دیگر مربوط به تو نیست که داوریات را به این شکل در سر داشته باشی.
نشسته به یک شهر بی بر دو شاه
یکی گاه دارد یکی زیرگاه
هوش مصنوعی: در یک شهر، دو شاه وجود دارد؛ یکی در حالتی بالا و دیگری در حالتی پایین.
چو خویشی فزاید پدر با پسر
همه بندگان راببرند سر
هوش مصنوعی: وقتی رابطه خویشاوندی بین پدر و پسر قویتر میشود، همه بندگان و وابستگان از این پیوند بهرهمند میشوند و بر خود میبالند.
نییم اندرین کار همداستان
مزن زین سپس پیش ما داستان
هوش مصنوعی: در این موضوع هیچ توافقی نکن و داستانی از این پس برای ما نیاور.
بترسید شیروی و ترسنده بود
که در چنگ ایشان یکی بنده بود
هوش مصنوعی: بترسید از رفتار ظالمانه و افرادی که ترس را در دل مردم میاندازند، چرا که در میان آنان، یک نفر هم به عنوان بنده و تحت فرمان وجود دارد.
چنین داد پاسخ که سرسوی دام
نیارد مگر مردم زشت نام
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که هیچکس به دام نمیافتد مگر اینکه به شهرت بدی معروف باشد.
شما را سوی خانه باید شدن
بران آرزو رای باید زدن
هوش مصنوعی: شما باید به سوی خانه بروید و برای رسیدن به آن انگیزهای داشته باشید.
به جویید تا کیست اندر جهان
که این رنج بر ما سرآرد نهان
هوش مصنوعی: بگردید تا ببینید در این دنیا چه کسی است که این درد و رنج را به ما نهان وارد میکند.
کشنده همیجست بدخواه شاه
بدان تا کنندش نهانی تباه
هوش مصنوعی: قاتل در پی یافتن دشمن شاه بود تا به طور پنهانی او را نابود کند.
کس اندر جهان زهرهٔ آن نداشت
زمردی همان بهرهٔ آن نداشت
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا به زیبایی و ارزش زمرد دست نیافت و هیچکس نیز از فوائد آن بهرهمند نشد.
که خون چنان خسروی ریختی
همیکوه در گردن آویختی
هوش مصنوعی: خون تو همچون طلا بر زمین ریخته است و این امر چنان تاثیرگذار است که کوه را نیز به خود آویخته است.
ز هر سو همیجست بدخواه شاه
چنین تا بدیدند مردی به راه
هوش مصنوعی: از همه طرف بدخواهان شاه در تلاش بودند، تا اینکه مردی را در راه مشاهده کردند.
دو چشمش کبود و در خساره زرد
تنی خشک و پر موی و رخ لاژورد
هوش مصنوعی: چشمهای او کبود و حالت چهرهاش زرد و بدحال است، بدنش لاغر و پرمو و چهرهاش آبیرنگ است.
پر از خاک پای و شکم گرسنه
تن مرد بیدادگر برهنه
هوش مصنوعی: تن مرد ظالم و ستمگر پر از خاک و کثیفی است و او با شکم گرسنه زندگی میکند.
ندانست کس نام او در جهان
میان کهان و میان مهان
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان قدیم و جدید نام او را نمیدانست.
بر زاد فرخ شد این مرد زشت
که هرگز مبیناد خرم بهشت
هوش مصنوعی: این مرد بدشگون و زشت، بر زادگاه خوشبختی متولد شده است، اما هرگز طعم شادی و خوشی بهشتی را نخواهد چشید.
بدو گفت کاین رزم کارمنست
چو سیرم کنی این شکار منست
هوش مصنوعی: او به او گفت که این جنگ و تلاش من است، هرگاه تو مرا سیر و سیراب کنی، این شکار و پیروزی از آنِ من خواهد بود.
بدو گفت روگر توانی بکن
وزین بیش مگشای لب بر سخن
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، از اینجا برو و دیگر در مورد این موضوع صحبت نکن.
یکی کیسه دینار دادم تو را
چو فرزند او یار دادم تو را
هوش مصنوعی: من به تو کیسهای پر از دینار دادم، همچون پسر خود، دوستی و همصحبتی به تو بخشیدم.
یکی خنجری تیز دادش چوآب
بیامد کشنده سبک پرشتاب
هوش مصنوعی: شخصی خنجری تیز به او داد و او مانند آبی روان و سریع به سمت دشمن حمله کرد و به راحتی جان او را گرفت.
چو آن بدکنش رفت نزدیک شاه
ورا دیده پابند در پیش گاه
هوش مصنوعی: وقتی که آن فرد بدخلق به نزد پادشاه رفت، او را در مقابل درگاه به صورت بند به نظر آورد.
به لرزید خسرو چو او را بدید
سرشکش ز مژگان به رخ برچکید
هوش مصنوعی: خسرو وقتی او را دید، از ترس یا هیجان لرزید و اشکهایش همچون باران از چشمانش بر روی صورتش جاری شد.
بدو گفت کای زشت نام تو چیست
که زاینده را بر تو باید گریست
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای کسی که نام زشتی داری، نام تو چیست که انسانها باید بر تو گریه کنند.
مرا مِهرهرمزد خوانند گفت
غریبم بدین شهر بییار و جفت
هوش مصنوعی: مرا به نام هرمزد میشناسند، اما در این شهر غریبم و بییار و همراه.
چنین گفت خسرو که آمد زمان
بدست فرومایهٔ بدگمان
هوش مصنوعی: خسرو گفت: زمانی فرا رسیده است که افرادی نادان و بدگمان بر سر کار آمدهاند.
به مردم نماند همیچهراو
به گیتی نجوید کسی مهر او
هوش مصنوعی: به مردم چهرهای نمانده که کسی در دنیا بخواهد محبت او را جستجو کند.
یکی ریدکی پیش او بد بپای
بریدک چنین گفت کای رهنمای
هوش مصنوعی: مردی به پیش آن شخصی که راهنمایی میکرد، نزدیک شد و گفت: "ای راهنمای من، ما کجا باید برویم؟"
بروتشت آب آر و مشک و عبیر
یکی پاک ترجامهٔ دلپذیر
هوش مصنوعی: برو و برایم آب، مشک و عطر بیاور که یکی از آنها زیباترین و خالصترین نشانههای دلپذیری است.
پرستنده بشنید آواز اوی
ندانست کودک همی راز اوی
هوش مصنوعی: پرستنده صدای او را شنید، اما کودک نتواست راز او را بفهمد.
ز پیشش بیامد پرستار خرد
یکی تشت زرین بر شاه برد
هوش مصنوعی: پرستاری از پیش او آمد و تشت طلا را برای شاه آورد.
ابا جامه و آبدستان وآب
همیکرد خسرو ببردن شتاب
هوش مصنوعی: خسرو در حالتی بود که با لباس و وضو به سرعت میرفت.
چو برسم بدید اندر آمد بواژ
نه گاه سخن بود و گفتار ژاژ
هوش مصنوعی: وقتی که به محل رسیدم، متوجه شدم که صحبت و کلامی در کار نیست و فقط پرحرفی و بیهودهگویی وجود دارد.
چو آن جامهها را بپوشید شاه
به زمزم همی توبه کرد از گناه
هوش مصنوعی: وقتی شاه آن لباسها را پوشید، در کنار چشمهی زمزم از گناهانش توبه کرد.
یکی چادر نو به سر در کشید
بدان تا رخ جان ستان راندید
هوش مصنوعی: یک نفر چادر تازهای به سر کرد تا چهرهای زیبا و جذاب را که جانها را میرباید، نشان دهد.
بشد مهر هرمزد خنجر بدست
در خانهٔ پادشا راببست
هوش مصنوعی: مهر هرمزد با خنجر در دست، وارد خانهی پادشاه شد و آن را محبوس کرد.
سبک رفت و جامه ازو در کشید
جگرگاه شاه جهان بر درید
هوش مصنوعی: سبک و آسان راهی را در پیش گرفت و لباسش را از تن درآورد، و قلب پادشاه جهانی را با افکار و احساساتش در هم شکست.
بپیچید و بر زد یکی سرد باد
به زاری بران جامه بر جان بداد
هوش مصنوعی: سرما به قدری شدید بود که انسان را به زاری انداخت و لباسش را بر تنش فشرد.
برین گونه گردد جهان جهان
همی راز خویش از تو دارد نهان
هوش مصنوعی: جهان به این صورت در حال تغییر است و رازهای خود را از تو پنهان کرده است.
سخن سنج بیرنج گر مرد لاف
نبیند ز کردار او جز گزاف
هوش مصنوعی: اگر آدمی اهل سخنسنجی و آگاه باشد، به راحتی میفهمد که کسی که فقط در ادعای بزرگمنشی خود غرق است و کارهایش نشاندهندهی توانمندیهایش نیست، در واقع هیچگونه ارزشی ندارد و تمام حرفهای او فقط بیهوده است.
اگر گنج داری و گر گُرم و رنج
نمانی همی در سرای سپنج
هوش مصنوعی: اگر داری ثروت و جواهر، اما اگر در زندگی با مشکلات و سختیها روبهرو شوی، هیچ فایدهای ندارد که در مکانی آرام و راحت زندگی کنی.
بیآزاری و راستی برگزین
چو خواهی که یابی به داد آفرین
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به انصاف و عدالت دست یابی، باید بیآزاری و صداقت را انتخاب کنی.
چو آگاهی آمد به بازار و راه
که خسرو بران گونه برشد تباه
هوش مصنوعی: زمانی که آگاهی و فهم به میدان و مسیر زندگی میآید، آنوقت است که خوشبختی و سروری از بین میرود.
همه بدگمانان به زندان شدند
به ایوان آن مستمندان شدند
هوش مصنوعی: همه کسانی که به دیگران بدبین بودند، زندانی شدند و در کنار آنها، مستمندان به ایوان و جایی نزدیک شدند.
گرامی ده و پنج فرزند بود
به ایوان شاه آنک دربند بود
هوش مصنوعی: اگر ده و پنج فرزند عزیز باشند، در حیاط سلطنتی کسی در بند و اسیر است.
به زندان بکشتندشان بیگناه
بدانگه که برگشته شد بخت شاه
هوش مصنوعی: به خاطر بیگناهیاشان آنها را به زندان انداختند، در حالی که خوششانسی پادشاه از دست رفته بود.
جهاندار چیزی نیارست گفت
همیداشت آن انده اندر نهفت
هوش مصنوعی: جهاندار چیزی را نتوانست بگوید و همواره نگرانیاش را در دل پنهان داشت.
چو بشنید شیرویه چندی گریست
از آن پس نگهبان فرستاد بیست
هوش مصنوعی: شیرویه وقتی این خبر را شنید، مدتی گریه کرد و سپس بیست نگهبان فرستاد.
بدان تا زن و کودکانشان نگاه
بدارد پس از مرگ آن کشته شاه
هوش مصنوعی: بدان که پس از مرگ آن کشته شاه، باید به زن و فرزندانشان رسیدگی شود و از آنها مراقبت گردد.
شد آن پادشاهی و چندان سپاه
بزرگی و مردی و آن دستگاه
هوش مصنوعی: آن پادشاه به قدرت و عظمت رسید و سپاهی بزرگ و مردانی دلیر را گرد آورد و دستگاهی با شکوه و وقار برپا کرد.
که کس را ز شاهنشهان آن نبود
نه از نامداران پیشین شنود
هوش مصنوعی: هیچکس از میان شاهان بزرگ و نامدار گذشته، نام و نشانی نداشته است.
یکی گشت با آنک نانی فراخ
نیابد نبیند برو بوم و کاخ
هوش مصنوعی: کسی که با وجود فراوانی نان و روزی، از دیدن کاخ و خانههای بزرگ انسانها بیخبر است.
خردمند گوید نیارد بها
هر آنکس که ایمن شد از اژدها
هوش مصنوعی: عقل میگوید کسی که از خطر بزرگ و تهدیدات مصون است، ارزش و بها ندارد.
جهان رامخوان جز دلاور نهنگ
بخاید به دندان چو گیرد به چنگ
هوش مصنوعی: جهان را جز دلاوران تند و شجاع نمیتوان رام کرد، مانند نهنگی که اگر طعمهای را در دندانش بگیرد، قادر است آن را به راحتی به چنگ آورد.
سرآمد کنون کار پرویز شاه
شد آن نامور تخت و گنج و سپاه
هوش مصنوعی: اکنون کار پرویز شاه به پایان رسید و آن تخت معروف، گنج و سپاه او نابود شدند.