بخش ۵۴
ازآن پس به آرام بنشست شاه
چو برخاست بهرام جنگی ز راه
ندید از بزرگان کسی کینه جوی
که با او بروی اندر آورد روی
به دستور پاکیزه یک روز گفت
که اندیشه تا کی بود در نهفت
کشندهٔ پدر هر زمان پیش من
همیبگذرد چون بود خویش من
چوروشن روانم پر از خون بود
همی پادشاهی کنم چون بود
نهادند خوان و می چند خورد
هم آن روز بندوی رابند کرد
ازان پس چنین گفت با رهنما
که او را هماکنون ببردست وپا
بریدند هم در زمان او بمرد
پر از خون روانش به خسرو سپرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازآن پس به آرام بنشست شاه
چو برخاست بهرام جنگی ز راه
هوش مصنوعی: بعد از آن، شاه با آرامش نشست و پس از آن که بهرام جنگجو از راه آمد، بلند شد.
ندید از بزرگان کسی کینه جوی
که با او بروی اندر آورد روی
هوش مصنوعی: هیچ کینهورز بزرگی را ندیدهام که در هنگام مواجهه با کسی، به او رو کند و با او به خوبی رفتار نماید.
به دستور پاکیزه یک روز گفت
که اندیشه تا کی بود در نهفت
هوش مصنوعی: روزی به فرمان خالص و بیآلایش، گفته شد که تا چه زمانی باید در اندیشه و تفکر پنهانی بمانیم؟
کشندهٔ پدر هر زمان پیش من
همیبگذرد چون بود خویش من
هوش مصنوعی: هر زمان کسی که پدرم را کشته است، پیش من میگذرد و من همچنان فکر میکنم که او مانند یک آشنا است.
چوروشن روانم پر از خون بود
همی پادشاهی کنم چون بود
هوش مصنوعی: چون ذهن من پر از درد و رنج است، چگونه میتوانم در مقام پادشاهی باشم؟
نهادند خوان و می چند خورد
هم آن روز بندوی رابند کرد
هوش مصنوعی: در آن روز مهمانی برگزار کردند و می و خوراکی فراهم شد، اما در عین حال، کارها و روابط نیز به هم پیچیده شدند.
ازان پس چنین گفت با رهنما
که او را هماکنون ببردست وپا
هوش مصنوعی: پس از آن، او با راهنما چنین گفت که او را در همین لحظه ببرد و روانه کند.
بریدند هم در زمان او بمرد
پر از خون روانش به خسرو سپرد
هوش مصنوعی: در زمان او، افراد زیادی از هم جدا شدند و در حالتی پر از درد و خون، جانشان را به خسرو سپردند.
حاشیه ها
1402/12/27 17:02
تازه کار
اون همه بهش خدمت کرد این هم ثمرش
خیلی نمک نشناسه خسرو
اصلا خوشم نیومد ازش. بهرام شاه میشد وضع بهتر میشد