بخش ۴۳
چنین تا خبرها به ایران رسید
بر پادشاه دلیران رسید
که بهرام را پادشاهی و گنج
ازان تو بیش است نابرده رنج
پراز درد و غم شد ز تیمار اوی
دلش گشت پیچان ز کردار اوی
همی رای زد با بزرگان بهم
بسی گفت و انداخت از بیش و کم
شب تیره فرمود تا شد دبیر
سرخامه را کرد پیکان تیر
به خاقان چینی یکی نامه کرد
تو گفتی که از خنجرش خامه کرد
نخست آفرین کرد بر کردگار
توانا و دانا و به روزگار
برازندهٔ هور و کیوان و ماه
نشاننده شاه بر پیش گاه
گزایندهٔ هرکه جوید بدی
فزایندهٔ دانش ایزدی
ز نادانی و دانش وراستی
ز کمی و کژی و از کاستی
بیابی چو گویی که یزدان یکیست
ورا یار وهمتا و انباز نیست
بیابد هر آنکس که نیکی بجست
مباد آنک او دست بد را بشست
یکی بنده بد شاه را ناسپاس
نه مهتر شناس و نه یزدان شناس
یکی خرد و بیکار و بینام بود
پدر بر کشیدش که هنگام بود
نهان نیست کردار او در جهان
میان کهان و میان مهان
کس او را نپذرفت کش مایه بود
وگر در خرد برترین پایه بود
بنزد تو آمد بپذرفتیش
چو پر مایگان دست بگرفتیش
کس این راه برگیرد از راستان ؟
نیم من بدین کار هم داستان
چو این نامه آرند نزدیک تو
پر اندیشه کن رای تاریک تو
گر آن بنده را پای کرده ببند
فرستی بر ما شوی سودمند
وگر نه فرستم ز ایران سپاه
به توران کنم روز روشن سیاه
چوآن نامه نزدیک خاقان رسید
بران گونه گفتار خسرو شنید
فرستاده را گفت فردا پگاه
چو آیی بدر پاسخ نامه خواه
فرستاده آمد دلی پر شتاب
نبد زان سپس جای آرام و خواب
همیبود تا شمع رخشان بدید
به درگاه خاقان چینی دوید
بیاورد خاقان هم آنگه دبیر
ابا خامه و مشک و چینی حریر
به پاسخ نوشت آفرین نهان
ز من بنده بر کردگار جهان
دگر گفت کان نامه برخواندم
فرستاده را پیش بنشاندم
توبا بندگان گوی زین سان سخن
نزیبد از آن خاندان کهن
که مه را ندارند یکسر به مه
نه که را شناسند بر جای که
همه چین و توران سراسر مراست
به هیتال بر نیز فرمان رواست
نیم تا بدم مرد پیمان شکن
تو با من چنین داستانها مزن
چو من دست بهرام گیرم بدست
وزان پس به مهر اندرم آرم شکست
نخواند مرا داور از آب پاک
جز از پاک ایزد مرا نیست باک
تو را گر بزرگی بیفزایدی
خرد بیشتر زین بدی شایدی
بران نامه بر مهر بنهاد و گفت
که با باد باید که باشید جفت
فرستاده آمد به نزدیک شاه
به یک ماه کمتر بپیمود راه
چو برخواند آن نامه را شهریار
بپیچید و ترسان شد از روزگار
فرستاد و ایرانیان را بخواند
سخن های خاقان سراسر براند
همان نامه بنمود و برخواندند
بزرگان به اندیشه درماندند
چنین یافت پاسخ ز ایرانیان
که ای فر و اورند و تاج کیان
چنین کارها بر دل آسان مگیر
یکی رای زن با خردمند پیر
به نامه چنین کار آسان مکن
مکن تیره این فر و شمع کهن
گزین کن از ایران یکی مرد پیر
خردمند و زیبا و گرد و دبیر
کز ایدر به نزدیک خاقان شود
سخن گوید و راه او بشنود
بگوید که بهرام روز نخست
که بود و پس از پهلوانی چه جست
همی بود تا کار او گشت راست
خداوند را زان سپس بنده خواست
چو نیکو نگردد به یک ماهکار
تمامی بسالی برد روزگار
چو بهرام داماد خاقان بود
ازو بد سرودن نه آسان بود
به خوبی سخن گفت باید بسی
نهانی نباید که داند کسی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین تا خبرها به ایران رسید
بر پادشاه دلیران رسید
هوش مصنوعی: وقتی که اخبار به ایران رسید، به پادشاه شجاعان رسید.
که بهرام را پادشاهی و گنج
ازان تو بیش است نابرده رنج
هوش مصنوعی: بهرام، پادشاه و دارای خزانهای پر ارزش است، اما تو بدون زحمت و تلاش بیشتری از او، به این قدرت و ثروت رسیدهای.
پراز درد و غم شد ز تیمار اوی
دلش گشت پیچان ز کردار اوی
هوش مصنوعی: دلش از محبت و نگرانی او پر از درد و غم شده و به خاطر اعمال او، دچار آشفتگی و پریشانی گشته است.
همی رای زد با بزرگان بهم
بسی گفت و انداخت از بیش و کم
هوش مصنوعی: او با بزرگان مشورت کرد و درباره مسائل مختلف به صحبت و گفتگو پرداخت و نظرهای مختلف را در نظر گرفت.
شب تیره فرمود تا شد دبیر
سرخامه را کرد پیکان تیر
هوش مصنوعی: در شب تاریک، او دستور داد که نویسنده قلم خود را به شکل تیر درآورد.
به خاقان چینی یکی نامه کرد
تو گفتی که از خنجرش خامه کرد
هوش مصنوعی: نامهای به فرمانرواي چینی نوشت که گویی با خنجرش نوشته شده بود.
نخست آفرین کرد بر کردگار
توانا و دانا و به روزگار
هوش مصنوعی: ابتدا بر خالق قدرتمند و دانا و بر زمان، سپاس میگوید.
برازندهٔ هور و کیوان و ماه
نشاننده شاه بر پیش گاه
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به زیبایی و شکوهی دارد که برای یک تصویر یا نماد بی نظیر، مانند خورشید، سیارهها و ماه، وجود دارد. همچنین به جایگاه والای شاه و قدرت او در مقام اول اشاره میکند. به طور کلی، زیبایی و عظمت طبیعی و انسانی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
گزایندهٔ هرکه جوید بدی
فزایندهٔ دانش ایزدی
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال کارهای ناپسند باشد، دانش و خرد الهی را بیشتر از آن خود میکند.
ز نادانی و دانش وراستی
ز کمی و کژی و از کاستی
هوش مصنوعی: از جهل و نادانی، دانش و حقیقت به وجود میآید؛ همچنین از کمبود و نقص، انحراف و کژی به وجود میآید.
بیابی چو گویی که یزدان یکیست
ورا یار وهمتا و انباز نیست
هوش مصنوعی: اگر یافتید که خداوند یگانه است، بدانید که او یاری، همتایی و همراهی ندارد.
بیابد هر آنکس که نیکی بجست
مباد آنک او دست بد را بشست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال خوبیها برود، قطعاً موفق خواهد شد و کسی که به بدیها روی آورد، به نتیجهای نمیرسد.
یکی بنده بد شاه را ناسپاس
نه مهتر شناس و نه یزدان شناس
هوش مصنوعی: یک فردی که غلام بدی از پادشاه است، نه به بزرگتر خود احترام میگذارد و نه از خداوند قدردانی میکند.
یکی خرد و بیکار و بینام بود
پدر بر کشیدش که هنگام بود
هوش مصنوعی: یک فردی بود که بیکار و بینام و نشان به نظر میرسید، اما پدرش او را به جلو برد تا به موقعیت مناسبی برسد.
نهان نیست کردار او در جهان
میان کهان و میان مهان
هوش مصنوعی: اعمال او در دنیا برای همه آشکار است، چه در بین مردم عادی و چه در میان شخصیتهای برجسته.
کس او را نپذرفت کش مایه بود
وگر در خرد برترین پایه بود
هوش مصنوعی: هیچکس او را نپذیرفت، زیرا که او مال زیادی نداشت؛ وگرنه در دانایی و خرد، بهترین بود.
بنزد تو آمد بپذرفتیش
چو پر مایگان دست بگرفتیش
هوش مصنوعی: به نزد تو آمد و تو او را پذیرفتی، مانند کسی که دستان محبوبش را به گرمی میفشارد.
کس این راه برگیرد از راستان ؟
نیم من بدین کار هم داستان
هوش مصنوعی: آیا کسی پیدا میشود که این مسیر را از مسیر مستقیم بپیماید؟ من تنها در این کار همداستان هستم.
چو این نامه آرند نزدیک تو
پر اندیشه کن رای تاریک تو
هوش مصنوعی: زمانی که این نامه را به دست تو میرسانند، کمی بیندیش و در مورد افکار تیره و تار خود تأمل کن.
گر آن بنده را پای کرده ببند
فرستی بر ما شوی سودمند
هوش مصنوعی: اگر آن بنده را زنجیر کنی، به ما خواهید پیوست و برای ما مفید خواهید بود.
وگر نه فرستم ز ایران سپاه
به توران کنم روز روشن سیاه
هوش مصنوعی: اگر دست به اقدام نزنید، سپاهی از ایران به سمت توران میفرستم و روز روشن را به شب تبدیل میکنم.
چوآن نامه نزدیک خاقان رسید
بران گونه گفتار خسرو شنید
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه به پیشگاه پادشاه رسید، او با آن نوع سخنان خسرو را شنید.
فرستاده را گفت فردا پگاه
چو آیی بدر پاسخ نامه خواه
هوش مصنوعی: پیامرسان را گفت: فردا صبح وقتی بیایی، در جواب نامه بگو.
فرستاده آمد دلی پر شتاب
نبد زان سپس جای آرام و خواب
هوش مصنوعی: پیامآور آمد و دلش پر از اضطراب بود، سپس جایی برای آرامش و خواب نیافت.
همیبود تا شمع رخشان بدید
به درگاه خاقان چینی دوید
هوش مصنوعی: او همیشه تا وقتی که شمع درخشان را دید، به سمت درگاه پادشاه چین شتاب کرد.
بیاورد خاقان هم آنگه دبیر
ابا خامه و مشک و چینی حریر
هوش مصنوعی: خاقان (شاه) دبیری را به همراه خود آورد که با خامه، مشک و پارچههای حریر چینی مینوشت.
به پاسخ نوشت آفرین نهان
ز من بنده بر کردگار جهان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من با نوشتن پاسخ، ستایش پنهانی را به خداوند جهان تقدیم میکنم.
دگر گفت کان نامه برخواندم
فرستاده را پیش بنشاندم
هوش مصنوعی: او گفت که نامه را خواندم و فرستاده را پیش خود نشاندن.
توبا بندگان گوی زین سان سخن
نزیبد از آن خاندان کهن
هوش مصنوعی: خداوند به بندگانش چنین سخن نمیگوید، زیرا آن نسل قدیمی شایستهی این نوع گفتار نیستند.
که مه را ندارند یکسر به مه
نه که را شناسند بر جای که
هوش مصنوعی: کسی که از زیبایی و جاذبههای ماه آگاه نیست، نمیتواند راهی پیدا کند که به آن برسد، پس چگونه میتواند آن را بشناسد و به مقام آن در جایگاهش پی ببرد؟
همه چین و توران سراسر مراست
به هیتال بر نیز فرمان رواست
هوش مصنوعی: تمام سرزمینهای چین و توران به من تعلق دارند و حتی بر هی تا لبر هم من فرمانروایی میکنم.
نیم تا بدم مرد پیمان شکن
تو با من چنین داستانها مزن
هوش مصنوعی: نیمه شب بدم حاکم پیمان شکن، تو دیگر با من از این داستانها نگو.
چو من دست بهرام گیرم بدست
وزان پس به مهر اندرم آرم شکست
هوش مصنوعی: وقتی که دست به دست بهرام بزنم، بعد از آن با محبت، شکست را بر او وارد میکنم.
نخواند مرا داور از آب پاک
جز از پاک ایزد مرا نیست باک
هوش مصنوعی: قاضی مرا از آب پاک نمیخواند و من از پاکیزگی خداوند هیچ ترسی ندارم.
تو را گر بزرگی بیفزایدی
خرد بیشتر زین بدی شایدی
هوش مصنوعی: اگر تو به مقام و بزرگی دست یابی، شاید خرد و داناییات نیز بیشتر شود.
بران نامه بر مهر بنهاد و گفت
که با باد باید که باشید جفت
هوش مصنوعی: او نامهای را بر مهر گذاشت و گفت باید با باد همسفر باشید.
فرستاده آمد به نزدیک شاه
به یک ماه کمتر بپیمود راه
هوش مصنوعی: فرستاده به نزد شاه آمد و توانست در کمتر از یک ماه مسیری را که باید میپیمود، طی کند.
چو برخواند آن نامه را شهریار
بپیچید و ترسان شد از روزگار
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه را پادشاه خواند، دستخط را پیچید و از حال و روز زمانه به شدت ترسید.
فرستاد و ایرانیان را بخواند
سخن های خاقان سراسر براند
هوش مصنوعی: فرستاد و ایرانیان را صدا کرد تا سخنان پادشاهی را که از همه جا فراتر رفته است، بشنوند.
همان نامه بنمود و برخواندند
بزرگان به اندیشه درماندند
هوش مصنوعی: آن نامه را نشان دادند و بزرگان آن را خواندند و در فکر و اندیشه به وجد آمدند.
چنین یافت پاسخ ز ایرانیان
که ای فر و اورند و تاج کیان
هوش مصنوعی: ای فر و شکوه تاج کیانی، این پاسخ را از ایرانیان چنین دریافت کردی:
چنین کارها بر دل آسان مگیر
یکی رای زن با خردمند پیر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که نمیتوان به راحتی به دل سپرد و در کارها عجولانه عمل کرد، بلکه باید از نظر یک انسان خردمند و باتجربه کمک گرفت.
به نامه چنین کار آسان مکن
مکن تیره این فر و شمع کهن
هوش مصنوعی: به اسانی چنین کاری نکن، تو فر و نور قدیمی را تیره نکن.
گزین کن از ایران یکی مرد پیر
خردمند و زیبا و گرد و دبیر
هوش مصنوعی: از میان ایرانیان، یک مرد سالخورده، با خرد و زیبا و با وقار را انتخاب کن.
کز ایدر به نزدیک خاقان شود
سخن گوید و راه او بشنود
هوش مصنوعی: کسی که در دلش آرزو دارد نزد پادشاه برود، سخنانش را میگوید و مسیر او را میشنود.
بگوید که بهرام روز نخست
که بود و پس از پهلوانی چه جست
هوش مصنوعی: بگوید که بهرام در روز اول چه حالی داشت و بعد از آن که به پهلوانی رسید، چه کارهایی انجام داد.
همی بود تا کار او گشت راست
خداوند را زان سپس بنده خواست
هوش مصنوعی: وقتی کار خداوند به درستی انجام شد، بنده نیز خواستار آن شد که از او بهرهمند شود.
چو نیکو نگردد به یک ماهکار
تمامی بسالی برد روزگار
هوش مصنوعی: وقتی که در یک ماه کار به خوبی انجام شود، تمام عمر و روزگار را به خوبی سپری کردهای.
چو بهرام داماد خاقان بود
ازو بد سرودن نه آسان بود
هوش مصنوعی: زمانی که بهرام داماد خاقان بود، دشوار بود که درباره او شعر بدی گفته شود.
به خوبی سخن گفت باید بسی
نهانی نباید که داند کسی
هوش مصنوعی: سخن خوب باید به طور پنهانی بیان شود و نباید کسی از آن مطلع شود.
حاشیه ها
1391/09/01 12:12
مهدی رفیعی
مصرع " همی تا کار او گشت راست " باید به شکل " همی بود تا کار او گشت راست " اصلاح شود .