گنجور

بخش ۲

پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه
بشد آگهی تا به توران سپاه
ز نارفتن کار نوذر همان
یکایک بگفتند با بدگمان
چو بشنید سالار ترکان پشنگ
چنان خواست کاید به ایران به جنگ
یکی یاد کرد از نیا زادشم
هم از تور بر زد یکی تیز دم
ز کار منوچهر و از لشکرش
ز گردان و سالار و از کشورش
همه نامداران کشورش را
بخواند و بزرگان لشکرش را
چو ارجسپ و گرسیوز و بارمان
چو کلباد جنگی هژبر دمان
سپهبدش چون ویسهٔ تیزچنگ
که سالار بد بر سپاه پشنگ
جهان پهلوان پورش افراسیاب
بخواندش درنگی و آمد شتاب
سخن راند از تور و از سلم گفت
که کین زیر دامن نشاید نهفت
کسی را کجا مغز جوشیده نیست
برو بر چنین کار پوشیده نیست
که با ما چه کردند ایرانیان
بدی را ببستند یک یک میان
کنون روز تندی و کین جستنست
رخ از خون دیده گه شستنست
ز گفت پدر مغز افراسیاب
برآمد ز آرام وز خورد و خواب
به پیش پدر شد گشاده زبان
دل آگنده از کین کمر برمیان
که شایستهٔ جنگ شیران منم
هم‌آورد سالار ایران منم
اگر زادشم تیغ برداشتی
جهان را به گرشاسپ نگذاشتی
میان را ببستی به کین آوری
بایران نکردی مگر سروری
کنون هرچه مانیده بود از نیا
ز کین جستن و چاره و کیمیا
گشادنش بر تیغ تیز منست
گه شورش و رستخیز منست
به مغز پشنگ اندر آمد شتاب
چو دید آن سهی قد افراسیاب
بر و بازوی شیر و هم زور پیل
وزو سایه گسترده بر چند میل
زبانش به کردار برنده تیغ
چو دریا دل و کف چو بارنده میغ
بفرمود تا برکشد تیغ جنگ
به ایران شود با سپاه پشنگ
سپهبد چو شایسته بیند پسر
سزد گر برآرد به خورشید سر
پس از مرگ باشد سر او به جای
ازیرا پسر نام زد رهنمای
چو شد ساخته کار جنگ آزمای
به کاخ آمد اغریرث رهنمای
به پیش پدر شد پراندیشه دل
که اندیشه دارد همی پیشه دل
چنین گفت کای کار دیده پدر
ز ترکان به مردی برآورده سر
منوچهر از ایران اگر کم شدست
سپهدار چون سام نیرم شدست
چو گرشاسپ و چون قارن رزم زن
جز این نامداران آن انجمن
تو دانی که با سلم و تور سترگ
چه آمد ازان تیغ زن پیر گرگ؟
نیا زادشم شاه توران سپاه
که ترگش همی سود بر چرخ و ماه
ازین در سخن هیچ گونه نراند
به آرام بر نامهٔ کین نخواند
اگر ما نشوریم بهتر بود
کزین جنبش آشوب کشور بود
پسر را چنین داد پاسخ پشنگ
که افراسیاب آن دلاور نهنگ
یکی نره شیرست روز شکار
یکی پیل جنگی گه کارزار
ترا نیز با او بباید شدن
به هر بیش و کم رای فرخ زدن
نبیره که کین نیا را نجست
سزد گر نخوانی نژادش درست
چو از دامن ابر چین کم شود
بیابان ز باران پر از نم شود
چراگاه اسپان شود کوه و دشت
گیاها ز یال یلان برگذشت
جهان سر به سر سبز گردد ز خوید
به هامون سراپرده باید کشید
سپه را همه سوی آمل براند
دلی شاد بر سبزه و گل براند
دهستان و گرگان همه زیر نعل
بکوبید وز خون کنید آب لعل
منوچهر از آن جایگه جنگجوی
به کینه سوی تور بنهاد روی
بکوشید با قارن رزم زن
دگر گرد گرشاسپ زان انجمن
مگر دست یابید بر دشت کین
برین دو سرافراز ایران زمین
روان نیاگان ما خوش کنید
دل بدسگالان پرآتش کنید
چنین گفت با نامور نامجوی
که من خون به کین اندر آرم به جوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه
بشد آگهی تا به توران سپاه
هوش مصنوعی: پس از مرگ شاه منوچهر، خبر این واقعه به سپاه توران رسید.
ز نارفتن کار نوذر همان
یکایک بگفتند با بدگمان
هوش مصنوعی: گریختن و فرار نکردن نوذر از مبارزه باعث شد که برخی افراد بدگمان در مورد او صحبت کنند و به تردید افتند.
چو بشنید سالار ترکان پشنگ
چنان خواست کاید به ایران به جنگ
هوش مصنوعی: وقتی سالار ترک‌ها، پشنگ، این خبر را شنید، تصمیم گرفت که به ایران بیاید و به جنگ بپردازد.
یکی یاد کرد از نیا زادشم
هم از تور بر زد یکی تیز دم
هوش مصنوعی: کسی از نیاکان خود یاد کرد و به یاد آن‌ها، به سمت دشمن حمله‌ور شد.
ز کار منوچهر و از لشکرش
ز گردان و سالار و از کشورش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف منوچهر، پادشاه و لشکرش می‌پردازد و از قهرمانان، فرماندهان و سرزمین او سخن می‌گوید.
همه نامداران کشورش را
بخواند و بزرگان لشکرش را
هوش مصنوعی: او تمام افراد مشهور و فرماندهان مهم کشورش را جمع کند و با آنها صحبت کند.
چو ارجسپ و گرسیوز و بارمان
چو کلباد جنگی هژبر دمان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت‌هایی اشاره دارد که در نبرد و جنگ استوار و قوی هستند. ارجسپ و گرسیوز و بارمان نمایانگر جوانمردانی هستند که در میدان نبرد شجاعت و دلاوری را بروز می‌دهند. همچنین، کلباد به عنوان یک جنگجوی هژبر، نشان‌دهنده مبارزاتی است که با قدرت و تدبیر در میدان جنگ حاضر می‌شوند. در کل، تصویرهایی از قدرت و استقامت در برابر دشمنان و جنگ‌ها را به تصویر می‌کشد.
سپهبدش چون ویسهٔ تیزچنگ
که سالار بد بر سپاه پشنگ
هوش مصنوعی: فرمانده‌اش همچون ویسه، که دارای توانایی و تیزبینی است و سالاری دارد بر سپاه پشنگ.
جهان پهلوان پورش افراسیاب
بخواندش درنگی و آمد شتاب
هوش مصنوعی: در این جمله به پهلوانی اشاره شده است که افراسیاب او را می‌خواند و از او درخواست دارد تا توقف کند و به سرعت به او نزدیک شود.
سخن راند از تور و از سلم گفت
که کین زیر دامن نشاید نهفت
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که فردی در مورد موضوعی صحبت می‌کند و اشاره دارد که برخی مسائل باید به طور علنی و روشن مطرح شوند و پنهان کردن آنها مناسب نیست. به عبارت دیگر، مسائل مهم و حساس نباید زیر پرده پنهان بمانند.
کسی را کجا مغز جوشیده نیست
برو بر چنین کار پوشیده نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که تلاش و تلاش بیشتری نکند، نمی‌تواند به موفقیت و دستاوردهای بزرگ دست یابد. بنابراین، برای رسیدن به اهداف ارزشمند، باید زحمت کشید و از تلاش‌های پنهان دریغ نکرد.
که با ما چه کردند ایرانیان
بدی را ببستند یک یک میان
هوش مصنوعی: ایرانیان به ما چه ظلم‌هایی کردند، آنها بدی‌ها را یکی یکی بر ما وارد کردند.
کنون روز تندی و کین جستنست
رخ از خون دیده گه شستنست
هوش مصنوعی: امروز روزیست که باید بر دشمنی و انتقام بپردازیم، چون زمان شستن چهره از اشک و خون فرا رسیده است.
ز گفت پدر مغز افراسیاب
برآمد ز آرام وز خورد و خواب
هوش مصنوعی: از گفته‌ی پدر، عقل و درایت افراسیاب بیدار شد و از حالت آرامش و خواب خارج گردید.
به پیش پدر شد گشاده زبان
دل آگنده از کین کمر برمیان
هوش مصنوعی: او به سوی پدر رفت و با زبانی باز و دل پر از کینه، کمرش را محکم کرده بود.
که شایستهٔ جنگ شیران منم
هم‌آورد سالار ایران منم
هوش مصنوعی: من لایق نبرد با شیران هستم و رقیب سالار ایران می‌باشم.
اگر زادشم تیغ برداشتی
جهان را به گرشاسپ نگذاشتی
هوش مصنوعی: اگر به من آسیبی بزنی و شمشیر به دست بگیری، دیگر نمی‌گذاری که کسی در این دنیا باقی بماند.
میان را ببستی به کین آوری
بایران نکردی مگر سروری
هوش مصنوعی: تو در میان را بر روی دیگران بسته‌ای تا به خاطر کینه‌ات بر آن‌ها غلبه کنی، اما در حقیقت هیچ کار بزرگی انجام نداده‌ای جز اینکه خود را به نوعی بزرگ‌منش نشان می‌دهی.
کنون هرچه مانیده بود از نیا
ز کین جستن و چاره و کیمیا
هوش مصنوعی: اکنون هر چه از گذشته باقی مانده، به خاطر جستجوی انتقام، رسیدگی و راه‌های حیات است.
گشادنش بر تیغ تیز منست
گه شورش و رستخیز منست
هوش مصنوعی: باز کردن کارها و مشکلات بر من، به مانند شمشیری تیز است که همواره نشان‌دهنده‌ی شور و هیجان من است.
به مغز پشنگ اندر آمد شتاب
چو دید آن سهی قد افراسیاب
هوش مصنوعی: در دل پشنگ ناگهان هیجانی ایجاد شد وقتی که او آن زیبای قد بلند افراسیاب را دید.
بر و بازوی شیر و هم زور پیل
وزو سایه گسترده بر چند میل
هوش مصنوعی: به قدرت و نیروی شیر و فیل اشاره دارد و همچنین به سایه‌ای که به وسعت و بزرگی آن‌ها در فضای اطرافشان افتاده است. این بیان نشان‌دهنده‌ی عظمت و توانایی این موجودات در طبیعت است.
زبانش به کردار برنده تیغ
چو دریا دل و کف چو بارنده میغ
هوش مصنوعی: زبان او مانند شمشیری برنده است و دلش همچون دریایی بزرگ و دستش مانند بارانی سبک و نرم می‌باشد.
بفرمود تا برکشد تیغ جنگ
به ایران شود با سپاه پشنگ
هوش مصنوعی: فرمان داد تا تیغ جنگ را بکشند و به ایران با سپاه پشنگ بروند.
سپهبد چو شایسته بیند پسر
سزد گر برآرد به خورشید سر
هوش مصنوعی: وقتی سردار ببیند که پسرش شایستگی دارد، سزاوار است که او را به مقام بلند و درخشانی برساند.
پس از مرگ باشد سر او به جای
ازیرا پسر نام زد رهنمای
هوش مصنوعی: پس از مرگ او، سر او به جایی دیگر منتقل می‌شود، چرا که پسرش را به عنوان راهنما تعیین کرده‌اند.
چو شد ساخته کار جنگ آزمای
به کاخ آمد اغریرث رهنمای
هوش مصنوعی: زمانی که کار جنگ به پایان رسید و آماده شد، اغریرث، رهنما، به کاخ وارد شد.
به پیش پدر شد پراندیشه دل
که اندیشه دارد همی پیشه دل
هوش مصنوعی: دل به سوی پدر رفت و نسبت به او فکر و اندیشه‌ای داشت، زیرا آن پدر هم قلبی پر از اندیشه و تفکر دارد.
چنین گفت کای کار دیده پدر
ز ترکان به مردی برآورده سر
هوش مصنوعی: او گفت: ای پدر، تو همچنان که از ترکان به مردی و شجاعت رسیده‌ای، باید به دیگران نیز یاد دهی و افتخار خود را حفظ کنی.
منوچهر از ایران اگر کم شدست
سپهدار چون سام نیرم شدست
هوش مصنوعی: اگر منوچهر از ایران کم شده است، سپهبد مانند سام قدرت و توانمندی پیدا کرده است.
چو گرشاسپ و چون قارن رزم زن
جز این نامداران آن انجمن
هوش مصنوعی: مانند گرشاسپ و قارن، دو جنگجوی بزرگ و نامدار، در میان این جمع هیچ کس به پای آن‌ها نمی‌رسد.
تو دانی که با سلم و تور سترگ
چه آمد ازان تیغ زن پیر گرگ؟
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که با سلاح و قدرت بزرگ چه بلایی بر سر آن پیرمرد طبیعت افتاد؟
نیا زادشم شاه توران سپاه
که ترگش همی سود بر چرخ و ماه
هوش مصنوعی: نیا به دنیا آمدن شاه توران سپاه، که ریشه‌اش به سودی در آسمان و ماه می‌رسد.
ازین در سخن هیچ گونه نراند
به آرام بر نامهٔ کین نخواند
هوش مصنوعی: از این در صحبت نکن که به آرامی نتوان از کینه و دشمنی چیزی نوشت.
اگر ما نشوریم بهتر بود
کزین جنبش آشوب کشور بود
هوش مصنوعی: اگر ما فعالیت نکنیم و خاموش بمانیم، بهتر است، چون این تلاش و جنبش ممکن است باعث به هم ریختن اوضاع کشور شود.
پسر را چنین داد پاسخ پشنگ
که افراسیاب آن دلاور نهنگ
هوش مصنوعی: پسر به پشنگ گفت که افراسیاب، آن شجاع و دلیر مانند یک نهنگ است.
یکی نره شیرست روز شکار
یکی پیل جنگی گه کارزار
هوش مصنوعی: شیر نر (تیمارچی) در روز شکار و فیل جنگی (سرباز) در میدان نبرد، هر کدام در زمان خود قدرت و شجاعت خاصی را نشان می‌دهند.
ترا نیز با او بباید شدن
به هر بیش و کم رای فرخ زدن
هوش مصنوعی: برای تو هم باید با او همراه شوی و در هر حالتی، چه کم و چه زیاد، خوشبختی و سرزندگی را تجربه کنی.
نبیره که کین نیا را نجست
سزد گر نخوانی نژادش درست
هوش مصنوعی: اگر نژاد و اصل و نسب نیا را شناسایی نکنید، شایسته است که او را نادیده بگیرید.
چو از دامن ابر چین کم شود
بیابان ز باران پر از نم شود
هوش مصنوعی: وقتی که ابرها از هم جدا می‌شوند و باران بند می‌آید، بیابان به دلیل رطوبتی که از باران باقی مانده، پر از نم و تازگی می‌شود.
چراگاه اسپان شود کوه و دشت
گیاها ز یال یلان برگذشت
هوش مصنوعی: چراگاه اسبان را در کوه و دشت گیاهان تبدیل کند، و یال سواران بر آن بگذرد.
جهان سر به سر سبز گردد ز خوید
به هامون سراپرده باید کشید
هوش مصنوعی: اگر دنیا به طور کامل سبز و سرسبز شود، باید یک سقف بر فراز هامون برپا کرد.
سپه را همه سوی آمل براند
دلی شاد بر سبزه و گل براند
هوش مصنوعی: سربازان را به سمت آمل هدایت کن و دل‌های شاد را بر روی سبزه و گل بگذران.
دهستان و گرگان همه زیر نعل
بکوبید وز خون کنید آب لعل
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که تمام مناطق دهستان و گرگان تحت فشار و سختی قرار گرفته‌اند و مردم مجبورند برای بقاء و معیشت خود با مشکلات زیادی روبه‌رو شوند، به‌طوری‌که به نوعی از خون خود مایه می‌گذارند تا بتوانند آب و زندگی خود را تامین کنند.
منوچهر از آن جایگه جنگجوی
به کینه سوی تور بنهاد روی
هوش مصنوعی: منوچهر، از آن مکان که جنگجویان می‌جنگند، به سمت تور با کینه نظر افکنده است.
بکوشید با قارن رزم زن
دگر گرد گرشاسپ زان انجمن
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود، در میدان نبرد مثل قارن، با دشمن بجنگید و از آن جمع، مانند گرشاسپ پیروز خارج شوید.
مگر دست یابید بر دشت کین
برین دو سرافراز ایران زمین
هوش مصنوعی: مگر بتوانید بر دشت مبارزه اتفاق بیفتید، بر این دو قهرمان ایران زمین.
روان نیاگان ما خوش کنید
دل بدسگالان پرآتش کنید
هوش مصنوعی: روح نیاکان ما را شاد کنید و دل دشمنان را آتشین و غم‌انگیز نمایید.
چنین گفت با نامور نامجوی
که من خون به کین اندر آرم به جوی
هوش مصنوعی: او با شخصی معروف و جستجوگر نام، گفت که من خون را به خاطر انتقام در رود جاری خواهم کرد.

خوانش ها

بخش ۲ به خوانش عندلیب
بخش ۲ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1393/12/09 14:03
امین کیخا

گرسیوز یک واژه ی باستانی آریایی است گِرس به معنای لاغر و باریک بوده که در زبان لاتین گراسیلیس هم به معنی باریک همریشه با این لغت است .به این ترتیب گرسیوز هم مانند زواره برادر رستم در نام خود به گونه ای خوار داشته شده است . زواره از زاویدن به معنی to serve است و ندیم معنی میدهد .

1401/08/11 10:11
Hamed Sadeqian

یک سوال دارم لطفا اگر دوستان دانستند پاسخ دهند. آیا افراسیاب و منوچهر برادر هستند؟ در شاهنامه اسم پدر هر دو ، پشنگ آمده است.