بخش ۴۲
چو گودرز بنشست برخاست طوس
بشد پیش خسرو زمین داد بوس
بدو گفت شاها انوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
منم ز این بزرگان فریدون نژاد
ز نام آوران تا بیامد قباد
کمر بستهام پیش ایرانیان
که نگشادم از بند هرگز میان
به کوه هماون ز جوشن تنم
بخست و همان بود پیراهنم
به کین سیاوش بر آن رزمگاه
بدم هر شبی پاسبان سپاه
به لاون سپه را نکردم رها
همی بودم اندر دم اژدها
به مازندران بسته کاووس بود
دگر بند بر گردن طوس بود
نکردم سپه را به جایی یله
نه از من کسی کرد هرگز گله
کنون شاه سیر آمد از تاج و گنج
همی بگذرد ز این سرای سپنج
چه فرمایدم چیست نیروی من
تو دانی هنرها و آهوی من
چنین داد پاسخ بدو شهریار
که بیش است رنج تو از روزگار
همی باش با کاویانی درفش
تو باشی سپهدار زرینه کفش
بدین مرز گیتی خراسان تراست
از این نامداران تنآسان تراست
نبشتند عهدی بر آن هم نشان
به پیش بزرگان گردنکشان
نهادند بر عهد بر مهر زر
یکی طوق زرین و زرین کمر
بدو داد و کردش بسی آفرین
که از تو مبادا دلی پر ز کین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گودرز بنشست برخاست طوس
بشد پیش خسرو زمین داد بوس
هوش مصنوعی: وقتی گودرز نشست، طوس برخاست و به سمت خسرو رفت تا به زمین سلام کند و او را بوسه دهد.
بدو گفت شاها انوشه بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
هوش مصنوعی: شاه به او گفت که همیشه خوب و خوش باشی و از بدیها دور بمانی.
منم ز این بزرگان فریدون نژاد
ز نام آوران تا بیامد قباد
هوش مصنوعی: من از نسل بزرگان و نامآورانی چون فریدون هستم و تا زمانی که قباد به دنیا آمد، در این جمع جایگاه ویژهای داشتم.
کمر بستهام پیش ایرانیان
که نگشادم از بند هرگز میان
هوش مصنوعی: من خود را آماده کردهام تا در برابر ایرانیان ایستادگی کنم و هرگز از مسئولیت و تعهد خود کنار نروم.
به کوه هماون ز جوشن تنم
بخست و همان بود پیراهنم
هوش مصنوعی: به کوه، زرهام را کنار گذاشتم و همان لباس مخصوصم باقی مانده بود.
به کین سیاوش بر آن رزمگاه
بدم هر شبی پاسبان سپاه
هوش مصنوعی: به خاطر کینه سیاوش، هر شب به نگهبانی از سپاه در میدان جنگ میرفتم.
به لاون سپه را نکردم رها
همی بودم اندر دم اژدها
هوش مصنوعی: من سپاه را به حال خود رها نکردم و همچنان در خطر و تهدید اژدها بودم.
به مازندران بسته کاووس بود
دگر بند بر گردن طوس بود
هوش مصنوعی: در مازندران، کاووس یک برزنگی داشت و همچنین یک بند هم به گردن طوس بود.
نکردم سپه را به جایی یله
نه از من کسی کرد هرگز گله
هوش مصنوعی: من هرگز کسی را در مورد رفتارهای خود ناراحت نکردم و هیچ کس از من شکایتی نکرد.
کنون شاه سیر آمد از تاج و گنج
همی بگذرد ز این سرای سپنج
هوش مصنوعی: اکنون پادشاه با ثروت و قدرتش از این کاخ بیارزش میگذرد.
چه فرمایدم چیست نیروی من
تو دانی هنرها و آهوی من
هوش مصنوعی: من به تو گفتهام چه چیزی برای من اهمیت دارد، تو میدانی که مهارتها و زیباییهای من چه چیزهایی هستند.
چنین داد پاسخ بدو شهریار
که بیش است رنج تو از روزگار
هوش مصنوعی: سپس پاسخ داد که رنج و درد تو بسیار بیشتر از سختیهای زندگی است.
همی باش با کاویانی درفش
تو باشی سپهدار زرینه کفش
هوش مصنوعی: با کسانی که از خاندان کاوه هستند همراه باش، و تو هم میتوانی مانند آنها، صاحب دختری با مقام و لباسهای نقرهای باشی.
بدین مرز گیتی خراسان تراست
از این نامداران تنآسان تراست
هوش مصنوعی: این سرزمین را خراسان مینامند و به واسطهی نامدارانش، این سرزمین به آرامش و آسایش شناخته میشود.
نبشتند عهدی بر آن هم نشان
به پیش بزرگان گردنکشان
هوش مصنوعی: با کمال دقت، قراردادی نوشته شد که نشانهاش در برابر بزرگان و افراد با نفوذ قرار گرفت.
نهادند بر عهد بر مهر زر
یکی طوق زرین و زرین کمر
هوش مصنوعی: به عهد و پیمانی مطمئن، گردنبند و کمری زرین قرار دادند.
بدو داد و کردش بسی آفرین
که از تو مبادا دلی پر ز کین
هوش مصنوعی: به او پیش کرد و بارها به او ستایش کرد که امیدوارم دلی پر از کینه از تو نداشته باشد.