گنجور

بخش ۳۸

به هشتم نشست از بر گاه شاه
ابی یاره و گرز و زرین کلاه
چو آمدش رفتن به تنگی فراز
یکی گنج را درگشادند باز
چو بگشاد آن گنج آباد را
وصی کرد گودرز کشواد را
بدو گفت بنگر به کار جهان
چه در آشکار و چه اندر نهان
که هر گنج را روزی آگندنیست
به سختی و روزی پراگندنیست
نگه کن رباطی که ویران بود
یکی کان به نزدیک ایران بود
دگر آبگیری که باشد خراب
از ایران وز رنج افراسیاب
دگر کودکانی که بی‌مادرند
زنانی که بی شوی و بی‌چادرند
دگر آن کش آید به چیزی نیاز
ز هر کس همی دارد آن رنج راز
بر ایشان در گنج بسته مدار
ببخش و بترس از بد روزگار
دگر گنج کش نام بادآورست
پر از افسر و زیور و گوهرست
نگه کن به شهری که ویران شدست
کنام پلنگان و شیران شدست
دگر هر کجا رسم آتشکدست
که بی‌هیربد جای ویران شدست
سه دیگر کسی کاو ز تن بازماند
به روز جوانی درم برفشاند
دگر چاهساری که بی‌آب گشت
فراوان بر او سالیان برگذشت
بدین گنج بادآور آباد کن
درم خوار کن مرگ را یاد کن
دگر گنج کش خواندندی عروس
که آگند کاووس در شهر طوس
به گودرز فرمود کان را ببخش
به زال و به گیو و خداوند رخش
همه جامه‌های تنش برشمرد
نگه کرد یکسر به رستم سپرد
همان یاره و طوق کنداوران
همان جوشن و گرزهای گران
ز اسبان به جایی که بودش یله
به طوس سپهبد سپردش گله
همه باغ و گلشن به گودرز داد
به گیتی ز مرزی که آمدش یاد
سلیح تنش هرچه در گنج بود
که او را بدان خواسته رنج بود
سپردند یکسر به گیو دلیر
بدانگه که خسرو شد از گنج سیر
از ایوان و خرگاه و پرده‌سرای
همان خیمه و آخور و چارپای
فریبرز کاووس را داد شاه
بسی جوشن و ترگ و رومی کلاه
یکی طوق روشن‌تر از مشتری
ز یاقوت رخشان دو انگشتری
نبشته بر او نام شاه جهان
که اندر جهان آن نبودی نهان
به بیژن چنین گفت کین یادگار
همی دار و جز تخم نیکی مکار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به هشتم نشست از بر گاه شاه
ابی یاره و گرز و زرین کلاه
هوش مصنوعی: در هشتمین روز، در درگاه پادشاه، با دقت و توجه به منظر و شکوه، از نوعی ثروت و قدرت و قلمروی خاص یاد می‌شود که به شکل نمادین با کلاهی زرین و گرزی مجلل نمایان شده است.
چو آمدش رفتن به تنگی فراز
یکی گنج را درگشادند باز
هوش مصنوعی: زمانی که او به نقطه تنگی برای رفتن رسید، یک گنج را برایش گشودند و آزاد کردند.
چو بگشاد آن گنج آباد را
وصی کرد گودرز کشواد را
هوش مصنوعی: هنگامی که آن گنجینه بزرگ و آباد گشوده شد، گودرز کشواد به عنوان وصی انتخاب شد.
بدو گفت بنگر به کار جهان
چه در آشکار و چه اندر نهان
هوش مصنوعی: به او گفتند که به دقت به فعالیت‌های دنیا بنگرد، چه چیزهایی که ظاهر است و چه چیزهایی که پنهان مانده‌اند.
که هر گنج را روزی آگندنیست
به سختی و روزی پراگندنیست
هوش مصنوعی: هر گنج و ثروتی زمانی به دست می‌آید و گاهی هم از بین می‌رود. به این معنا که برخی امور به سادگی به دست می‌آید و برخی دیگر با زحمت و سختی.
نگه کن رباطی که ویران بود
یکی کان به نزدیک ایران بود
هوش مصنوعی: به چیزی که در نزدیکی ایران قرار دارد و ویران شده است، نگاه کن.
دگر آبگیری که باشد خراب
از ایران وز رنج افراسیاب
هوش مصنوعی: کسی دیگر نمی‌تواند به ایران آسیب برساند و از رنج افراسیاب بهره‌مند شود.
دگر کودکانی که بی‌مادرند
زنانی که بی شوی و بی‌چادرند
هوش مصنوعی: کودکان بدون مادر و زنانی که بدون شوهر و بدون پوشش مناسب هستند، در این دنیا وجود دارند.
دگر آن کش آید به چیزی نیاز
ز هر کس همی دارد آن رنج راز
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به چیزی دست یابد، از هر شخصی به دنبال آن رنج و زحمت می‌کشد تا به هدفش برسد.
بر ایشان در گنج بسته مدار
ببخش و بترس از بد روزگار
هوش مصنوعی: به آن‌ها در زیاد نگرفتن و دوستی‌های تنگ نظرانه پرداخته نشود، بلکه باید سخاوت و بخشش را پیشه کرد و از روزهای سخت و بدی که ممکن است پیش بیاید، حذر کرد.
دگر گنج کش نام بادآورست
پر از افسر و زیور و گوهرست
هوش مصنوعی: گنج جدید نامش بادآور است و پر از تاج و زیور و جواهرات است.
نگه کن به شهری که ویران شدست
کنام پلنگان و شیران شدست
هوش مصنوعی: به تماشای شهری برو که اکنون ویران شده و محل زندگی پلنگان و شیران شده است.
دگر هر کجا رسم آتشکدست
که بی‌هیربد جای ویران شدست
هوش مصنوعی: در هر جایی که آتشکده‌ای وجود ندارد، ویرانی و نابودی حکم‌فرماست و دیگر اثر و نشانی از زندگی و خوشبختی نیست.
سه دیگر کسی کاو ز تن بازماند
به روز جوانی درم برفشاند
هوش مصنوعی: کسی که در دوران جوانی از دنیا رفت، برای او در روز جوانی‌اش اشک می‌ریزد.
دگر چاهساری که بی‌آب گشت
فراوان بر او سالیان برگذشت
هوش مصنوعی: چاه‌ساری که سال‌ها پیش خشک شده، دیگر هیچ آبی ندارد و زمان زیادی بر آن گذشته است.
بدین گنج بادآور آباد کن
درم خوار کن مرگ را یاد کن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با بهره‌گیری از نعمت‌ها و ثروت‌ها، زندگی را سرشار از نشاط و زندگی کن و برای فراموش نکردن مرگ، از لذت‌های دنیوی دور نشو.
دگر گنج کش خواندندی عروس
که آگند کاووس در شهر طوس
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که در روزگاری دیگر، گنجینه‌ای به نام عروس به شهر طوس دعوت شد و گفته شد که کاووس در آنجا حضور دارد.
به گودرز فرمود کان را ببخش
به زال و به گیو و خداوند رخش
هوش مصنوعی: او به گودرز گفت که این شخص را ببخش، به زال و گیو و همچنین به صاحب رخش.
همه جامه‌های تنش برشمرد
نگه کرد یکسر به رستم سپرد
هوش مصنوعی: تمام لباس‌های او را یکی یکی بررسی کرد و سپس همه آن‌ها را به رستم داد.
همان یاره و طوق کنداوران
همان جوشن و گرزهای گران
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان، همانند زین و تجهیزات جنگی هستند، همچنان که زره و گرزهای سنگین در میدان نبرد اهمیت دارند.
ز اسبان به جایی که بودش یله
به طوس سپهبد سپردش گله
هوش مصنوعی: سپهبد، گروهی از اسب‌ها را که در طوس رها شده بودند، به کسی سپرد.
همه باغ و گلشن به گودرز داد
به گیتی ز مرزی که آمدش یاد
هوش مصنوعی: همه باغ‌ها و گلزارها به گودرز معطوف شدند و او را در جهانی که به یادش آمده بود، پیدا کردند.
سلیح تنش هرچه در گنج بود
که او را بدان خواسته رنج بود
هوش مصنوعی: هرچیزی که او را به زحمت انداخت و در دلش آرزوی آن را داشت، سلاحی برای جسم او شده است.
سپردند یکسر به گیو دلیر
بدانگه که خسرو شد از گنج سیر
هوش مصنوعی: تمام مسئولیت را به گیو دلیر سپردند، در زمانی که خسرو از ثروت و سرمایه به اندازه کافی بهره‌مند شده بود.
از ایوان و خرگاه و پرده‌سرای
همان خیمه و آخور و چارپای
هوش مصنوعی: از ساختمان‌ها و دکوراسیون‌های باشکوه، تا چادرها و مکان‌های ساده برای نگهداری چهارپایان، همه نشان‌دهنده‌ی زندگی انسانی است.
فریبرز کاووس را داد شاه
بسی جوشن و ترگ و رومی کلاه
هوش مصنوعی: شاه به فریبرز کاووس هدایای بسیاری از جمله زره، کلاه و تجهیزات جنگی داد.
یکی طوق روشن‌تر از مشتری
ز یاقوت رخشان دو انگشتری
هوش مصنوعی: یک گردنبند درخشان‌تر از سیاره مشتری، به همراه دو انگشتری زیبا که از یاقوت ساخته شده‌اند.
نبشته بر او نام شاه جهان
که اندر جهان آن نبودی نهان
هوش مصنوعی: بر روی او نام پادشاه جهان نوشته شده است، چرا که در تمام دنیا کسی همانند او وجود ندارد.
به بیژن چنین گفت کین یادگار
همی دار و جز تخم نیکی مکار
هوش مصنوعی: به بیژن گفتند که این یادگار را گرامی بدار و جز کارهای نیک انجام نده.