بخش ۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
در مصرع " زمین شش شد و آسمان گشت هشت " یعنی اینکه از شدت ازدیاد سواران و در گیری عظیم آنها آنقدر گرد از زمین بلند شد تا اینکه یک طبقه از طبقات زمین کسر و به آسمان اضافه گردید .
پنج بیت مانده به آخر
ز گرد سواران در آن پهن دشت
اصلاح شود به
ز سم ستوران در این پهن دشت
با تشکر
می تواند "ابری برآمد زُکنج" درست باشد. زیرا زُکنج، ظرفی سوراخ سوراخ است و "ابر زُکنج" می تواند به ریزش فراوان آب از ایر اشاره داشته باشد.
به کار بردن نام به جای صفت را در بیت های دیگری از شاهنامه هم داریم. برای نمونه:
سالار شیر در:
سران سپه مهنران دلیر
کشیدند صف پیش سالار شیر
و نیز مرد بیداد در:
رسید آنگهی تنگ در شاه روم
خروشید کای مرد بیداد شوم
بیت معروف زال در باره افراسیاب از قلم افتاده، شود کوه اهن چو دریای اب اگر بشنود نام افراسیاب.
سلام.
یکی از بیت های بسیار قوی در این پاره از شاهنامه(و شاید حتی در سراسر آن) همین است که حکیم فرمود:
ز گرد سواران در آن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
1. طبق سنن ادبی فارسی و نیز آموزه های دینی(قرآن) هقت زمین و هفت آسمان وجود دارد. تصویرسازی فردوسی: از بس سواران در آن دشت پهن، گرد و خاک بر پا کردند، که یکی از لایه های زمین به اسمان رفت. لذا زمین شش لایه شد و آسمان هشت لایه.
2. موازنه میان گرد و پهن و دشت
3. طباق میان آسمان و زمین
4. سجع(یا قافیه درونی) در هشت و گشت.
احتراما در بیت ز 'هنگ' سپهدار تغییر کند به ز 'سنگ' به معنی سنگینی. چنانچه اشتباه میکنم. بفرمایید
احمد جان
ز هنگ سپهدار و چنگ سوار
نیامد دوال کمر پایدار
هنگ نیز به مانای سنگینی ست
از سنگینی سپهدار .
درود محسن جان
کلمهی مانا هم معنی مانند میباشد و در معرفی موارد مشابه میتوان از آن بهره برد؛ به کار بردن آن به جای کلمهی معنی درست نمینماید..
.. گرامی
میدانم ، بارها هم به من و هم به دوستانی که این لغت را به کار می برند تذکر داده اند ، ولی کو گوش شنوا.
لغت جالبی ست یادگار از دوستان غایب ،
لغات را و معنای آنرا مردم می سازند ، دوستان به کار گرفتند و هنوز تعدادی دیگر .
من و دوستان آنرا به معنا تعبیر می کنیم .
امید که رنجیده خاطر نشوید
پایدار باشید
خاطرت همواره شاد، دوست عزیز
نمیدانم چه حسن و لطفی دارد برای واژهای که از قبل در چند معنی به کار برده شده، کاربرد جدیدی بیافرینیم..
این بنده کار بردی نساخته ام ، آنچه دوستان آوردند چون فارسی بود و نزدیک به مترادف به مذاق من هم خوش آمد.
ضمناً کتاب لغتی دیدم که آنچه درو بود در غرفه ی هیچ عطاری یافت نمی شد . لغاتی بدیع و من درآوردی چون :خفن!!!!!!
فرهنگستان نو پردازان بسیار فعال است
شنگرف به چه معناست؟
سلام
بیت زگرد سواران در آن پهن دشت .... گر چه بیت قوی ایست اما گویا الحاقی است
با درود
در بیت ؛
ز گرد سواران در آن پهن دشت/ زمین شش شد و آسمان گشت هشت
کلمه «گرد سواران» به اشتباه ذکر شده و درست آن «سم ستوران» می باشد.
ز سم ستوران در آن پهن دشت/ زمین شش شد و آسمان گشت هشت
عنایت داشته باشید که اشاره داره به هفت مرتبه بودن زمین و آسمان که در این کارزار از شدت کوبیدن سم چهارپایان و ستوران یک لایه از زمین جدا گشته و به آسمان افزون گردیده.
سپاس فراوان
چه پوشد کجا برافرازد درفش
که پیداست تابان درفش بنفش
تصحیح شود به:
چه پوشد کجا برفرازد درفش
در تمام بیت ها واژه ی <> به جای <> به کار رفته که نادرست است.
1.<> در اوستایی به معنی پسر عمو است و ربطی به <> ندارد.
2. ترکان در اواسط دوران ساسانی به آسیای میانه وارد شدند، اما بخش کیانی شاهنامه، به گفته ی برخی مربوط به دوران اشکانی، و به گفته ی برخی دیگر مربوط به دوران پیش از هخامنشی است. در هر دو حالت تورانیان که در آسیای میانه زندگی می کردند و با ایرانیان می جنگیدند، فامیل های دور ما بودند و ربطی به ترکان ندارند.
حاشیه قبلی درباره ی بکار رفتن نادرست واژه ی ترک به جای توز بود. اما شوربختانه به درستی چاپ نشد.
در بسیاری از ابیات به جای (توران) واژه ی (ترکان) نوشته شده که نادرست است و در حاشیه ی پیشین توضیح دادم که چرا اینگونه است.
این داستان از زیباترین شاهکارهای فردوسی در شهنامه است بنگرید که چگونه پور دستان را از گرز سام می شناسند و هنوز نام رستم را نمی دانند
-
دگر وازه هنگ است که چه زیباست - این وازه را هنوز در استان فارس استفاده میکنند
تور و ترک هردو یکی است مانند تازی و تازیک - اما ترکان شاهنامه هیچ پیوندی با ترکان چین که غزها و مغولان از انان هستند و در سده سه و چهار هجری به کاشغر امدند و سپس از سیحون گذشتند پیوندی با ترکان و توران ایرانی ندارد
بر امد خروشیدن دارو کوب
درخشیدن خنجر و زخم چوب
آفرین و هزاران آفرین بر روان ان استاد بزرگ - دار - کوب- بر - دَه - در - گیر برید - ۰ اندر دهید - اینها از فرمانهای فرماندگان به هنگام جنگ تست برید برابر حمله است
زخم زدن است که به عربی انرا ضرب کویند امروز بهه ریش میگوییم زخم
- دار در جنگ چندین چم دارد فرمان ایستادگی و استادگی و بازداری و هشیاری -
همی خواست بردنش پیش قباد
دهد روز جنگ نخستینش یاد
-
بر آن ترک سیمین و زرین کمر
بخون شد سر از چاک چاک تبر
سر از چاگ چاگ تبر غمی نمیشود شکافته میشود بر ان -
که ان ترک در جنگ نر اژدهاست
در آهنگ و در کینه ببر است راست
ابر کینه نمیشناسد آهنگ نمیشناسد هرجا باد بردش میرود هیچ پیوندی با نر آژدها ندارد - چه اندازه به شاهنامه دستبرد زده اند
جهان آفریننده یار منست
سر اخنر اندر کنار منست
درفشش سیاه است و خفتان سیاه
ز آهنش بازو ز آهن کلاه
چگونه میتوان باور کرد که فردوسی واژه بازو را بنهد و ساعد اورد ؟
فردوسی بی هیچ کینه و دگر ستیزی از اغاز میخواسته یک شاهنامهه پاک و شسته رفته بسراید و سخنش بیخته و درست باشد ان زمان زبان پارسی بسیار پاک بود و دبیران هم که این همه عربی در سخنشان است انرا از روی عربی دانی اوردند
به پیش سپاه امد افراسیاب
چو کشتی که بادش برارد ز اب
چو رستم ورا دید بفشرد ران
به گردن براورد گرز گران
چو تنگ اندر اورد با او زمین
فرو کرد گرز گران را به زین
به بند کمر اندر اورد چنگ
براوردش از پشت زین پلنگ
همی خواست بردنش پیش قباد
دهد جنگ روز نخستینش یاد
ای جانم ای جانم دیوانه کننده است - میدانید که این جنگ در کودکی رستم بود و نخستین جنگ رستم است
میگوید میخواست نخستین جنگ را یادش دهد
شاهکارست گواژه های فردوسی جای دگر در رژه بلوچان به پیش نماینده شاه چین که با سپاه به مرز ایران امده بود تا ایران را بگیرد گوید
به چینی نمودند شاهی کراست
درگاو تا پشت ماهی کراست
-
یاجای دگر گوید
پیاده بیاموزمت کارزار
-
ز هنگ سپهدار و چنگ سوار
نیامد دوال کمر پایدار
گسست و به خاک اندر امد سرش
سواران گرفتند گردابرش
درود بر تدوین کنندگان
دو بیت معروف ذیل از این بخش حذف شده است :
بروز نبرد آن یل ارجمند
به تیر و کمان و به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پای و دست
توضیح اینکه این دو بیت اصطلاحا موقوف المعانی و یکی از کاملترین نمونه های صنعت لف و نشر میباشد که فقط بیت دوم در حاشیه چاپ امده است!
در این مورد نوشتهٔ آقای سجاد آیدنلو را در این نشانی بخوانید:
بیتهای ساختگی و چگونگی راه یافتن آنها به شاهنامه
متن نوشته را جهت احتیاط که ممکن است وبگاه مقصد از دسترس خارج شود اینجا نقل میکنم:
چکیده ای از سخنرانی دکتر آیدنلو(که پیش از این در بنیاد ایرانشناسی سخنران رانده بودند) بدین قرار است. ایشان شماری از آن بیت ها را برشمرد و گفت:
- بیت بسیار پرآوازهای هست که همواره آن را از فردوسی دانسته اند؛ اما بیگمان و بی هیچ تردیدی سروده ی او نیست. آن بیت چنین است:
«چنین گفت پیغمبر راستگوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی»
این بیت را بر سر در بسیاری از آموزشگاه ها و دانشگاه ها می نویسند؛ اما از فردوسی نیست و مصراع دوم آن را کسی به نام «فخر الاسلام ذاکری» در سال ۱۳۱۵ مهی (:قمری) به نظم کشیده است. سرایندهی مصراع نخست آن هنوز ناشناخته است.
– بیت بسیار آشنای:
«که رستم یلی بود در سیستان/ منش کردهام رستم داستان»
در هیچ کدام از دست نویس های کهن شاهنامه دیده نمی شود؛ حتا در چاپ های غیرعلمی شاهنامه هم نمی توانید آن را بیابید. این بیت در طومار و مجلس های نقالی و داستان گویی شفاهی آمده است. کهن ترین جایی که من توانسته ام نشانی از این بیت بیایم، در نسخه ی «طومار نقالان هفت لشکر» است که در سال ۱۲۹۹ مهی نوشته شده است، بی آن که در آنجا گفته شده باشد که این بیت از فردوسی است.
– بیت
«بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی»
در ۴ دست نویس از ۱۵ دست نویسی که پایه ی ویرایش آقای خالقی مطلق بوده است، دیده می شود و در ۱۱ نسخه ی دیگر و نیز در دست نویس کهن شاهنامه ی کتابخانه ی «سن ژوزف» نیامده است؛
– بیت بسیار گزاینده و پست:
«زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از این هر دو ناپاک به»
در هیچ دست نویسی از دست نویس های کهن شاهنامه دیده نمی شود و بی گمان از فردوسی نمی تواند باشد. در برخی از دست نویس های نزدیک به زمان ما و نیز چاپ های غیرعلمی شاهنامه، این بیت را در «داستان سیاوش» گنجانده اند. کهن ترین جایی که من توانسته ام نشانی از این بیت بیابم، در یکی از دست نویس های «گرشاسپ نامه»ی اسدی توسی است که در سال ۸۶۰ هجری نوشته شده است. حتا ویرایشگر «گرشاسپ نامه»- حبیب یغمایی- هم این بیت را به حاشیه برده و شایسته ندانسته است که در متن کتاب اسدی توسی آورده شود. پیداست که این بیت از سده ی نهم به این سو، زبانزد شده است.
– دو بیت:
«به روز نبرد آن یل ارجمند/ به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست/ یلان را سر و سینه و پا و دست»،
که آن را یکی از زیباترین نمونه های آرایه ی ادبی می دانند و گمان می کنند که از شاهنامه است، سروده ی فردوسی نیست و در هیچ دست نویس کهنی از شاهنامه نیامده است.
همواره خواست و پسند شاهنامه خوان ها چنین بوده است که همه ی روایت های ملی و پهلوانی ایران باید در کتابی به نام «شاهنامه» گردآوری شود و آن کتاب هم به نام و سروده ی فردوسی باشد. بر اثر چنین برداشتی است که گذشتگان ما داستان ها و منظومه هایی را به شاهنامه می افزودند که سروده ی فردوسی نبود.
نمی توان ناگفته گذاشت که بسیاری از بیت های افزوده شده به شاهنامه، از دید ادبی، زیبا و استوارند؛ چون شمار بسیاری از کاتبان شاهنامه، مردمان خوش ذوق و بااستعدادی بوده اند که بر اثر نوشتن چندین و چند بارهی شاهنامه، این توانایی را یافته اند که بیت یا بیتهایی نزدیک به سخن فردوسی، به نظم بکشند و بسیاری را به این گمان بیفکنند که آن بیت ها سروده ی فردوسی است.
درود ,هم میهنانی که بیت حکیم فردوسی "چنین گفت پیغمبر راستگوی/// زگهواره تا گور دانش بجوی " را از فردوسی ندانسته اند, اگر تصورشان اینست که پیغمبر اسلام مراد فردوسی درین شعر است باید گفت که چنین نیست و مقصود فردوسی زرتشت بزرگ است که راستی و درستی همواره از شعار ها و آموزه های او بوده و بهیچ وجه مقصود او مسلمانان نیستند که برای کوچکترین خواسته ای دروغ میگویند و به آموزش و فرا گرفتن دانش توسط زنان اهمیت نمیدهند که امروز حتی در میان مسلمانان آنرا میبینید. طالبان و داعش و دیگر بنیاد گرایان.