گنجور

بخش ۱

به شاهی نشست از برش کیقباد
همان تاج گوهر به سر برنهاد
همه نامداران شدند انجمن
چو دستان و چون قارن رزم‌زن
چو کشواد و خراد و برزین گو
فشاندند گوهر بران تاج نو
قباد از بزرگان سخن بشنوید
پس افراسیاب و سپه را بدید
دگر روز برداشت لشکر ز جای
خروشیدن آمد ز پرده‌سرای
بپوشید رستم سلیح نبرد
چو پیل ژیان شد که برخاست گرد
رده بر کشیدند ایرانیان
ببستند خون ریختن را میان
به یک دست مهراب کابل خدای
دگر دست گژدهم جنگی به پای
به قلب اندرون قارن رزم‌زن
ابا گرد کشواد لشگر شکن
پس پشت‌شان زال با کیقباد
به یک دست آتش به یک دست باد
به پیش اندرون کاویانی درفش
جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش
ز لشکر چو کشتی سراسر زمین
کجا موج خیزد ز دریای چین
سپر در سپر بافته دشت و راغ
درفشیدن تیغها چون چراغ
جهان سر به سر گشت دریای قار
برافروخته شمع ازو صدهزار
ز نالیدن بوق و بانگ سپاه
تو گفتی که خورشید گم کرد راه
سبک قارن رزم‌زن کان بدید
چو رعد از میان نعره‌ای برکشید
میان سپاه اندر آمد دلیر
سپهدار قارن به کردار شیر
گهی سوی چپّ و گهی سوی راست
بران گونه از هر سویی کینه خواست
به گرز و به تیغ و سنان دراز
همی کُشت از ایشان گو سرفراز
ز کشته زمین کرد مانند کوه
شدند آن دلیران ترکان ستوه
شماساس را دید گرد دلیر
که می‌برخروشید چون نرّه شیر
بیامد دمان تا بر او رسید
سبک تیغ تیز از میان برکشید
بزد بر سرش تیغ زهر آبدار
بگفتا منم قارن نامدار
نگون اندر آمد شماساس گرد
چو دید او ز قارن چنان دست برد
چنین است کردار گردون پیر
گهی چون کمانست و گاهی چو تیر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شاهی نشست از برش کیقباد
همان تاج گوهر به سر برنهاد
هوش مصنوعی: کیقباد بر تخت سلطنت نشسته و تاج پر از جواهر بر سر گذاشته است.
همه نامداران شدند انجمن
چو دستان و چون قارن رزم‌زن
هوش مصنوعی: همه شخصیت‌های برجسته جمع شدند، مانند دستان و مانند قارن، که جنگجوی شجاعی است.
چو کشواد و خراد و برزین گو
فشاندند گوهر بران تاج نو
هوش مصنوعی: زمانی که خوشی و زیبایی و شکوه به زمین می‌بارد، گویی که مرواریدهای گرانبها بر تاجی نو می‌ریزند.
قباد از بزرگان سخن بشنوید
پس افراسیاب و سپه را بدید
هوش مصنوعی: قباد از بزرگترها نصیحت بگیرد، سپس افراسیاب و نیروهایش را ببیند.
دگر روز برداشت لشکر ز جای
خروشیدن آمد ز پرده‌سرای
هوش مصنوعی: روز دیگری سپاه از جا برخاست و به حرکت درآمد، صدای خروش آنها از پرده سرای به گوش رسید.
بپوشید رستم سلیح نبرد
چو پیل ژیان شد که برخاست گرد
هوش مصنوعی: رستم زرهٔ جنگ را به تن کرد، همچنان که فیل نیرومندی به پا می‌خیزد و گرد و غبار به‌پا می‌کند.
رده بر کشیدند ایرانیان
ببستند خون ریختن را میان
هوش مصنوعی: ایرانیان تصمیم گرفتند که رده‌ها و صف‌ها را بچینند و کسانی را که خون‌ریزی می‌کنند محدود و محصور کنند.
به یک دست مهراب کابل خدای
دگر دست گژدهم جنگی به پای
هوش مصنوعی: من یک دستم را به مهراب کابل تقدیم می‌کنم و با دست دیگر یک جنگجو به پا دارم.
به قلب اندرون قارن رزم‌زن
ابا گرد کشواد لشگر شکن
هوش مصنوعی: به قلب خود در میدان نبرد ایستاده و رزمنده‌ای بی‌محابا، مانند سپری در برابر لشکر دشمن، مقاومت کن.
پس پشت‌شان زال با کیقباد
به یک دست آتش به یک دست باد
هوش مصنوعی: پس زال، به فرمان کیقباد، با یک دست آتش و با دست دیگر باد را در دست دارد.
به پیش اندرون کاویانی درفش
جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش
در پیشاپیش پرچم کاویانی با رنگ‌های سرخ، زرد و بنفش دارد می‌درخشید.
ز لشکر چو کشتی سراسر زمین
کجا موج خیزد ز دریای چین
هوش مصنوعی: وقتی لشکری در زمین پراکنده می‌شود، دیگر جایی برای موج زدن باقی نمی‌ماند، مانند دریای چین که همیشه آرام است.
سپر در سپر بافته دشت و راغ
درفشیدن تیغها چون چراغ
هوش مصنوعی: در دشت و باغ، مانند سپری که از هم بافته شده، تیغ‌ها به مانند چراغ روشنایی می‌دهند.
جهان سر به سر گشت دریای قار
برافروخته شمع ازو صدهزار
هوش مصنوعی: جهان به طور کامل مانند دریایی پر از ناراحتی و هیاهوست و در این میان، روشنی و امید به خاطر تعداد بسیار زیادی از مشکلات و چالش‌ها خاموش شده است.
ز نالیدن بوق و بانگ سپاه
تو گفتی که خورشید گم کرد راه
هوش مصنوعی: از ناله‌ها و صدای خروشان سپاه تو، این‌طور به نظر می‌رسد که خورشید مسیر خودش را گم کرده است.
سبک قارن رزم‌زن کان بدید
چو رعد از میان نعره‌ای برکشید
قارن وقتی این را دید فریادی بلند ‌(و از روی خشم) همچون رعد آسمان کشید.
میان سپاه اندر آمد دلیر
سپهدار قارن به کردار شیر
قارن همچون شیری شجاع و قوی در میان لشکریان آمد.
گهی سوی چپّ و گهی سوی راست
بران گونه از هر سویی کینه خواست
گاهی در سوی چپ و گاهی در راست می‌جنگید.
به گرز و به تیغ و سنان دراز
همی کُشت از ایشان گو سرفراز
گو سرفراز و نام‌آور گاهی با گرز و گاهی با تیغ و نیزه از آنها می‌کشت
ز کشته زمین کرد مانند کوه
شدند آن دلیران ترکان ستوه
زمین هموار از فراوانی کشته‌ها مانند کوهی شد و آن دلیران ترک به ستوه آمدند.
شماساس را دید گرد دلیر
که می‌برخروشید چون نرّه شیر
گرد پهلوان و دلیر‌، شماساس را دید که مانند شیر نر به شدت می‌غرید و نعره می‌زد.
بیامد دمان تا بر او رسید
سبک تیغ تیز از میان برکشید
‌دمان و نعره‌زنان آمد و به سرعت شمشیر از کمر کشید.
بزد بر سرش تیغ زهر آبدار
بگفتا منم قارن نامدار
تیغ زهرآلودی بر سر او فرود آمد و گفت: منم قارن نام‌آور.
نگون اندر آمد شماساس گرد
چو دید او ز قارن چنان دست برد
وقتی که شماساس گرد چنان حمله‌ای از قارن دید و یافت، (از اسب) فرو افتاد.
چنین است کردار گردون پیر
گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
هوش مصنوعی: چنین است رفتار زمانه که گاهی مثل کمان خم می‌شود و گاهی مثل تیر مستقیم و سریع پیش می‌رود.

خوانش ها

بخش ۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/01/21 00:03
علی

به نظم بیت اخر باید طوری دیگه باشه
این شکل
چنین است کردار گردون پیر
گهی چون کمانست و گاهی {هم}چو تیر

با اضافه شدن هم اوزان میشه گفت رعایت میشه
البتهخ این نظر منه

1396/01/21 00:03

بیت اخر به نظرم این طور باید باشه
چنین است کردار گردون پیر
گهی چون کمانست و گاهی {هم} چو تیر

با اضافه شدن هم اوزانش رعایت میشه
البته این نظر منه

1401/05/28 22:07
آرتین دهقانی

متن درست است.

1396/01/21 01:03
nabavar

علی جان
نظرت را عوض کن ، وزن درست است
زنده باشی

1400/05/15 01:08
ali

بیت سه تا مونده به آخر بهتر نیست اینطور باشه ؟

بیامد دمان تا بر او بر رسید

اینطور وزن هم رعایت میشه 

1401/05/28 22:07
آرتین دهقانی

بیامد دمان تا «برِ» او رسید. «برِ» دو هجاست.

 

1401/05/28 20:07
آرتین دهقانی

در نسخه چاپ کلکته (منبع دبیر سیاقی) و در آغاز «پادشاهی کیقباد» ده بیت آمده که در گنجور پنج بیت آن نوشته نشده است.

۴. از آن پس بگفتند کای شهریار **** سوی رزم ترکان برآرای کار

۶. بفرمود تا نامور مهتران **** بپوشند از آهن سلاح گران

۷. منادی برآمد ز درگاه شاه **** که ای پهلوانان ایران سپاه

۸. کنون گاه رزم است کین آورید **** به ترکان سرکش کمین آورید

۹. هر آن کس که مردی کند آشکار **** ز ما خلعت و بخشش از کردگار

1401/09/21 14:12
ناطق

در شاهنامه تصحیح خالقی مطلق ابیات مربوط به کشته شدن شماساس توسط قارن وجود ندارد.

اگر دلیلش را میدانید ذکر کنید.