گنجور

بخش ۱۶

سپهبد چنان کرد کو راه دید
همی دست ازان رزم کوتاه دید
چو رستم بیامد مرا پای نیست
جز از رفتن از پیش او رای نیست
بباید شدن تا بدان روی چین
گر ایدونک گنجد کسی در زمین
درفشش بماندند و او خود برفت
سوی چین و ماچین خرامید تفت
سپاه اندر آمد بپیش سپاه
زمین گشت برسان ابر سیاه
تهمتن به آواز گفت آن زمان
که نیزه مدارید و تیر و کمان
بکوشید و شمشیر و گرز آورید
هنرها ز بالای برز آورید
پلنگ آن زمان پیچد از کین خویش
که نخچیر بیند ببالین خویش
سپه سربسر نعره برداشتند
همه نیزه بر کوه بگذاشتند
چنان شد در و دشت آوردگاه
که از کشته جایی ندیدند راه
برفتند یک بهره زنهار خواه
گریزان برفتند بهری براه
شد از بی‌شبانی رمه تال و مال
همه دشت تن بود بی‌دست و یال
چنین گفت رستم که کشتن بسست
که زهر زمان بهر دیگر کسست
زمانی همی بار زهر آورد
زمانی ز تریاک بهر آورد
همه جامهٔ رزم بیرون کنید
همه خوبکاری بافزون کنید
چه بندی دل اندر سرای سپنج
که دانا نداند یکی را ز پنج
زمانی چو آهرمن آید بجنگ
زمانی عروسی پر از بوی و رنگ
بی‌آزاری و جام می‌برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین
بخور آنچ داری و انده مخور
که گیتی سپنج است و ما بر گذر
میازار کس را ز بهر درم
مکن تا توانی بکس بر ستم
بجست اندران دشت چیزی که بود
ز زرین وز گوهر نابسود
سراسر فرستاد نزدیک شاه
غلامان و اسپان و تیغ و کلاه
وزان بهرهٔ خویشتن برگرفت
همه افسر و مشک و عنبر گرفت
ببخشید دیگر همه بر سپاه
ز چیزی که بود اندران رزمگاه
نشان خواست از شاه توران سپاه
ز هر سو بجستند بی راه و راه
نشانی نیامد ز افراسیاب
نه بر کوه و دریا نه بر خشک و آب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهبد چنان کرد کو راه دید
همی دست ازان رزم کوتاه دید
هوش مصنوعی: سپهبد به خوبی مشاهده کرد که ادامه دادن به مبارزه فایده‌ای ندارد و به همین خاطر از جنگ دست کشید.
چو رستم بیامد مرا پای نیست
جز از رفتن از پیش او رای نیست
هوش مصنوعی: وقتی رستم به من نزدیک می‌شود، من چاره‌ای جز رفتن به عقب ندارم، زیرا نمی‌توانم در برابر او بایستم.
بباید شدن تا بدان روی چین
گر ایدونک گنجد کسی در زمین
هوش مصنوعی: باید به بلندی و کمال رسید تا بتوانی به زیبایی آن وجود چهره‌ای شبیه آن پیدا کنی، و اگر کسی توانسته باشد در زمین جا بگیرد، باید از این مقام فراتر رود.
درفشش بماندند و او خود برفت
سوی چین و ماچین خرامید تفت
هوش مصنوعی: درفش آنجا باقی ماند و او به سمت چین و ماچین با عظمت و وقار حرکت کرد.
سپاه اندر آمد بپیش سپاه
زمین گشت برسان ابر سیاه
هوش مصنوعی: ارتش وارد میدان شد و مقابل لشکر قرار گرفت، زمین تحت فشار آن‌ها به حالت تیره و سایه‌دار درآمد.
تهمتن به آواز گفت آن زمان
که نیزه مدارید و تیر و کمان
هوش مصنوعی: تهمتن به آرامی گفت: در آن لحظه که هم‌چنان می‌خواهید نیزه و تیر و کمان به دست بگیرید، پس درنگ کنید.
بکوشید و شمشیر و گرز آورید
هنرها ز بالای برز آورید
هوش مصنوعی: کوشش کنید و سلاح و تجهیزات جنگی را آماده کنید، مهارت‌ها و توانایی‌های خود را از بالای کوه یا بلندی به دست آورید.
پلنگ آن زمان پیچد از کین خویش
که نخچیر بیند ببالین خویش
هوش مصنوعی: پلنگ زمانی از خشم و کینه‌اش دور می‌شود که شکارچی را در بالای خود ببیند.
سپه سربسر نعره برداشتند
همه نیزه بر کوه بگذاشتند
هوش مصنوعی: همه سپاهیان با صدای بلند فریاد کشیدند و نیزه‌های خود را بر روی کوه قرار دادند.
چنان شد در و دشت آوردگاه
که از کشته جایی ندیدند راه
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، به قدری کشتار زیاد بود که دیگر جایی برای رفت و آمد باقی نمانده بود.
برفتند یک بهره زنهار خواه
گریزان برفتند بهری براه
هوش مصنوعی: گروهی از کنار ما رفتند، در حالی که به دنبال نجات بودند و از خطر دور شدند.
شد از بی‌شبانی رمه تال و مال
همه دشت تن بود بی‌دست و یال
هوش مصنوعی: از نبودنگهبان و سرپرست، گله و دارایی به حال و روز بدی افتاده و همه‌ی دشت به وضعیت ناامیدکننده‌ای دچار شده است. بی‌دست و یال، یعنی بدون قدرت دفاعی و محافظت.
چنین گفت رستم که کشتن بسست
که زهر زمان بهر دیگر کسست
هوش مصنوعی: رستم گفت که کشتن دیگران کافی است، زیرا زمان برای همه به نوعی زهرآگین است.
زمانی همی بار زهر آورد
زمانی ز تریاک بهر آورد
هوش مصنوعی: در برخی اوقات، انسان با مشکلات و دردسرهای سنگین مواجه می‌شود و در زمان‌های دیگر، با آرامش و خوشی روبه‌رو می‌شود.
همه جامهٔ رزم بیرون کنید
همه خوبکاری بافزون کنید
هوش مصنوعی: همه لباس‌های جنگی را کنار بگذارید و کارهای نیک را بیشتر انجام دهید.
چه بندی دل اندر سرای سپنج
که دانا نداند یکی را ز پنج
هوش مصنوعی: دل چه زنجیری در دنیای فریب و دروغ دارد که حتی دانایان نمی‌توانند بین یک نفر و پنج نفر تفاوتی قائل شوند.
زمانی چو آهرمن آید بجنگ
زمانی عروسی پر از بوی و رنگ
هوش مصنوعی: زمانی که شیطان یا نیروهای منفی به جنگ می‌آیند، زمانی دیگر مردم در شادی و جشن و عروسی غرق در بوی خوش و رنگ‌های زیبا هستند.
بی‌آزاری و جام می‌برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین
هوش مصنوعی: بد نیست که بی‌ضرر بودن و خوشگذرانی را انتخاب کنی، چون کسی می‌گوید که نفرین بهتر از تمجید است.
بخور آنچ داری و انده مخور
که گیتی سپنج است و ما بر گذر
هوش مصنوعی: از آنچه که داری لذت ببر و نگران نباش، زیرا زندگی گذراست و ما تنها در حال عبوریم.
میازار کس را ز بهر درم
مکن تا توانی بکس بر ستم
هوش مصنوعی: هرگز کسی را به خاطر پول آزار نده و تا جایی که می‌توانی به دیگران ظلم نکن.
بجست اندران دشت چیزی که بود
ز زرین وز گوهر نابسود
هوش مصنوعی: در آن دشت چیزی را جستجو کردند که از طلا و جواهرات نایاب بود.
سراسر فرستاد نزدیک شاه
غلامان و اسپان و تیغ و کلاه
هوش مصنوعی: تمامی فرستادگان به سوی شاه، شامل خدمتگزاران، اسب‌ها، و نیز شمشیرها و کلاه‌هایشان بودند.
وزان بهرهٔ خویشتن برگرفت
همه افسر و مشک و عنبر گرفت
هوش مصنوعی: از آن دارایی و بخشی که داشت، تمام چیزهای ارزشمند و زیبا را به دست آورد.
ببخشید دیگر همه بر سپاه
ز چیزی که بود اندران رزمگاه
هوش مصنوعی: ببخشید همه به خاطر آن چیزی که در میدان جنگ اتفاق افتاد.
نشان خواست از شاه توران سپاه
ز هر سو بجستند بی راه و راه
هوش مصنوعی: نشان خواسته شاه توران، سپاهی از هر سمت به این سو و آن سو رفتند، نه راه درست و مشخصی داشتند.
نشانی نیامد ز افراسیاب
نه بر کوه و دریا نه بر خشک و آب
هوش مصنوعی: هیچ نشانه‌ای از افراسیاب نیامده است؛ نه بر فراز کوه‌ها و دریاها و نه بر زمین خشک و آب.