بخش ۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۳ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر ،زنده یک تن مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
این بیت شورانگیز ملی به صورت فوق سروده ی فردوسی نیست بلکه با تصرف در مصراعی از شاهنامه و ساختن مصراعی دیگر برای آن به نادرست به نام فردوسی مشهور شده است. در داستان رستم و سهراب , هجیر که از معرفی رستم به سهراب تن می زند و بیم دارد که سهراب او را به سبب این تجاهل و سر پیچی بکشد اینگونه خود را دلداری می دهد :
اگر من شوم کشته بر دست اوی
نگردد سیه, روز چون آب جوی
چو گودرز و هفتاد پور گزین
همه پهلوانان با آفرین
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاک یاد
رجوع کنید به کتاب دفتر خسروان نوشته دکتر آیدنلو صفحه 202 از مقدمه کتاب این کتاب برگزیده ای از شاهنامه هست
الیزیدن یعنی جفتک زدن و ان برای ستور ان امده است و سکیزیدن هم همین معنی را میدهد
سلام
آیا این شعر کامله
این بیت جز این شعر نیست؟!
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر ،زنده یک تن مباد
مصرع "چو ایران نباشد تن من مباد" از فردوسی نیست. بیت زیر در شاهنامه وجود دارد:
نباشد به ایران تن من مباد
چنین دارم از موبد پاک یاد
برای کسب اطلاعات بیشتر این عبارت را در اینترنت جستجو کنید:
"درباره ی بیت چو ایران نباشد تن من مباد"
در بارۀ «چو ایران نباشد، تن من مباد ....»
مقالۀ آقای خطیبی جالب توجه است و همان گونه که نویسنده هم گفته، بیتی است استوار که گویی زبان و روح فردوسی در آن حاضر است. و اساسا مگر همۀ جای شاهنامه بیان پهلوانانۀ همین بیت نیست!؟ شاید اگر فردوسی «زنده تر» می شد و این بیت را میدید، جا در جا آن را به متن شاهنامه می افزود! عزیزان، مخصوصا همین روزهاست که فردوسی در دلهای ما به شکلی رازآمیز برای چندمین بار تداوم یافته، چنان که در روزگار افزودن بیت مذکور، نیز چیزی چین که می بینیم زندگی را در ایران تهدید می کرد: اشغال ایران!
بیت زیر نادرست است:
ز ترکان و از دشت نیزهوران ز هر سو بیامد سپاهی گران
شکل درست آن اینگونه است:
ز توران و از دشت نیزهوران
ز هر سو بیامد سپاهی گران
آنگاه ترکان و توران چه جدایی از هم دارند؟ هردو یکیست و البته هیچکدام منظورش ترکان امروزی که از نژاد زرد هستند نیست ترکان یا توران بخشی از ایرانیان کهن در سیبری بودند و هیچ پیوستگی با این ترکان ندارد
بیت شماره ۷۳ «دریغست ایران که ویران شود===کنام پلنگان و شیران شود» را چگونه میتوان معنا کرد؟ مگر نه اینکه شیر و حتی به تازگی پلنگ جزو نمادهای ایران بودهاند؟ پس چگونه است که شاعر نگران از کنام شیران شدن ایران است؟ مگر غیر از آن است که حتی الان هم در ترانهها میگوییم: «ایران، مهد دلیران===ایران، کنام شیران»؟ پس چرا فردوسی افسوس و دریغ دارد از این؟
در این خصوص من تفسیری خواندم که خیلی به دلم نشست. نوشته زیر را مطالعه فرمایید و نظرتان را بنویسید:
اصلاح یک اشتباه تاریخی درباره بیت معروف فردوسیدرود بر شما! مقالهای را که لینک آنرا گذاشته بودید خواندم. تا بحال اینگونه به این بیت فکر نکرده بودم. باید قاعدتا اینگونه که شما عنوان کردید باشد: دریغ است که مکان پلنگان و شیران نابود شود. بسیار سپاسگزارم!
فکر میکنم دلیل اشتباه فهمیدن این بیت اینست که بسیاری این بیت را با وزن اشتباه میخوانند بعلاوه خود من.
چنین چیزی نیست چگونه چیزی بدین سادگی را درنمییابید
دریغ است ایرا ویران و لانه درندگان و جانوران شود . پلنگ و شیر خوبست و نماد دلیری با این همه کسی نمیخواهد همه ایران انچنان ویران شود که تنها جانوران در ان خانه کنند
اول، «شدن» معنای «رفتن» داشته است، نه معنای «از دست رفتن». کسی نمیتواند برای اثبات ادعای خودش، معنای جدید و دلخواهش را به کلمهای القا کند.
دوم، اگر دشمن را همیشه خوار و زبون در نظر بگیرید، پس برتری بر چنین دشمنی برای پهلوانی همچون رستم، افتخار و بزرگی نمیآورد. دشمن را باید «پلنگان و شیران» بنامد تا بزرگی و نیروی رستم را در برابر آنها نمایش دهد.
سوم، «شود» در هر دو مصراع ردیف است و قافیهشان ویران و شیران است؛ ردیف هم در شعر یک معنا دارد.
درود
با اینکه خوانش استاد خالقی مطلق را شنیده بودم این مطلب منتشر شده رو خواندم. باید خاطر نشان کنم که حداقل در چند جای دیگر فردوسی بزرگ از اصطلاح کنام «پلنگان و شیران» برای ارجاع به «جولانگاه دشمنان» استفاده کرده است.
برادر کدام دشمن میگوید دریع است ایران ویران و کنام جانوران و درندگان شود همین چیز ساده را چرا پیچیده میکنید
در شگفتم که چرا چیزی بدین سادگی را نمیتوانید دریابید شیر و پلنگ نماد دلیری است درست است با اینهمه کسی نمیخواهد میهن آیادش لانه درندگان شود
هرکس سروده ای از فردوسی یا یکی از بزرگان را ن= درنیافت نباید گمان کند همه انرا نمیدانند یا در خوانش ان دشواری است و برای خود داستان ببافد
هیچ نادانی پلنگان و شیران را دشمنان ایران نگفته میگوید دریغ است ایران ویران و لانه درندگان شود به همین سادگی -
علی آقا داداش، " شدن " در مصراع دوم یعنی از دست رفتن،
کنام پلنگان و شیران شدن،
یعنی کنام پلنگان و شیران از دست بره .
با درود به دوستان! سوالی داشتم که امیدوارم عزیزی مرا روشن کند. در بیت ۷۶ : کسی کز پلنگان بخوردست شیر. در تصحیح خلقی مطلق نخوردست آمده. بنظر میآید که بخوردست درست باشد. با سپاس از توضیح شما.
سخن شما درست است رستم شیر پلنگان خورده و او را میستایند که کسی که شیر پلنگان خورده و ما را دستگیر است تویی
خالقی مطلق بسیار چرت و پرت دارد اگرچه همینکه دست نویسهای گوناگون را یاداشت کرده کارش ارزش مند است
چرا روز جنگش نکردند بند
که جامه اش زره بود و تختش سمند
بیگمان سخته ان چنین است
چرا روز جنگش نکردند بند
که رختش زره بود و تختش سمند
درود خدمت عزیزان - در شاهنامه فردوسی اغلب جنگها ، بین ترکان چین و ایرانیان است .....
پس در مصرع دوم بیت 64 ، بجای «لشکر تازیان» میبایست « لشکر تازان» به معنی لشکر در حال تاخت نوشته شود . در مصرع اول بیت 68 نیز بجای «تازیان» میبایست «ایرانیان» نوشته شود.....شکست آمد از ترک بر ایرانیان.....
بیت 73 هم بدین شکل پیشنهاد می شود.....دریغ است ایران که ویران شود .... بکام پشنگان و دیوان شود
افراسیاب از نژاد پشنگ بود....