برگردان به زبان ساده
سپه چون به نزدیک ایران کشید
همانگه خبر با فریدون رسید
هوش مصنوعی: وقتی سپاه به نزدیکی ایران رسید، خبر به فریدون نیز رسید.
بفرمود پس تا منوچهر شاه
ز پهلو به هامون گذارد سپاه
هوش مصنوعی: پس شاه منوچهر دستور داد تا سپاه را از کنار به هامون منتقل کنند.
یکی داستان زد جهاندیده کی
که مرد جوان چون بود نیکپی
هوش مصنوعی: یک فرد باتجربه داستانی را تعریف کرد در مورد جوانی که با نیکوکاری و حسنخلق شناخته شده بود.
بدام آیدش ناسگالیده میش
پلنگ از پس پشت و صیاد پیش
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویری از طبیعت و شکار اشاره شده است. گلهای از میشها زیر نظر پلنگی قرار دارند که به آرامی از پشت نزدیک میشود و در عین حال، صیاد نیز در حال نزدیک شدن به آنهاست. این وضعیت نشاندهندهی هیجان و تنش در وقت شکار است، جایی که حیوانات در خطر هستند و صیاد هم در تعقیب آنهاست.
شکیبایی و هوش و رای و خرد
هژبر از بیابان به دام آورد
هوش مصنوعی: شکیبایی و هوش و خرد میتواند به انسان کمک کند تا با تدبیر و تدبیر، موجودات قدرتمند و وحشی را از بیابان به دام بیاورد.
و دیگر ز بد مردم بد کنش
به فرجام روزی بپیچد تنش
هوش مصنوعی: اگر انسانهای بد در زندگیشان کارهای نادرستی انجام دهند، در نهایت به نتیجههای نامطلوبی دچار خواهند شد.
ببادافره آنگه شتابیدمی
که تفسیده آهن بتابیدمی
هوش مصنوعی: به هنگام وزش باد، من نیز شتابان به حرکت درآمدم، چرا که آهن داغی تابید و به طور خفی در حال سرد شدن بود.
چو لشکر منوچهر بر ساده دشت
برون برد آنجا ببد روز هشت
هوش مصنوعی: وقتی سپاه منوچهر به دشت ساده آمد، آنجا روز هشتم آغاز شد.
فریدونش هنگام رفتن بدید
سخنها به دانش بدو گسترید
هوش مصنوعی: فریدون در هنگام رفتنش، سخنان زیادی را با دانش و آگاهی به او منتقل کرد.
منوچهر گفت ای سرافراز شاه
کی آید کسی پیش تو کینه خواه
هوش مصنوعی: منوچهر به شاه سرافراز گفت: کیست که به نزد تو بیاید و کینهای در دل داشته باشد؟
مگر بد سگالد بدو روزگار
به جان و تن خود خورد زینهار
هوش مصنوعی: آیا ممکن است روزگار بدی به خودت آسیب بزند؟ پس مراقب خودت باش.
من اینک میان را به رومی زره
ببندم که نگشایم از تن گره
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم خود را به زرهی از رومیان بپوشانم تا هیچ گرهای از تنم باز نشود.
به کین جستن از دشت آوردگاه
برآرم به خورشید گرد سپاه
هوش مصنوعی: در انتقامگیری از میدان نبرد، لشکری را به سوی خورشید میبرم.
ازان انجمن کس ندارم به مرد
کجا جست یارند با من نبرد
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس را مانند مردی که با من مبارزه کند نمییابم، در آن جلسه (انجمن) تنها هستم.
بفرمود تا قارن رزم جوی
ز پهلو به دشت اندر آورد روی
هوش مصنوعی: فرمان داد تا قارن، که جنگجویی شجاع و ماجراجو است، از کنار به دشت بیافتد و چهرهاش را به سوی آفتاب و فضای باز بگشاید.
سراپردهٔ شاه بیرون کشید
درفش همایون به هامون کشید
هوش مصنوعی: پردهٔ سلطنت را کنار زد و پرچم باشکوه را به سمت هامون به اهتزاز درآورد.
همی رفت لشکر گروها گروه
چو دریا بجوشید هامون و کوه
هوش مصنوعی: لشکر به صورت گروه گروه در حال حرکت بود، مانند اینکه دریا به جوش آمده و هامون و کوه بههم میخوردند.
چنان تیره شد روز روشن ز گرد
تو گفتی که خورشید شد لاجورد
هوش مصنوعی: روز روشن به قدری تحت تأثیر تو قرار گرفت که گویی خورشید به رنگ لاجوردی درآمده است.
ز کشور برآمد سراسر خروش
همی کرشدی مردم تیزگوش
هوش مصنوعی: از سرزمین به طور گستردهای صدا و هیاهو برپا شده است و مردم باهوش و زیرک به شکلی زود متوجه آن میشوند.
خروشیدن تازی اسپان ز دشت
ز بانگ تبیره همی برگذشت
هوش مصنوعی: صدای خروشان اسبهای تازی از دشت به گوش میرسد و مانند نغمهای بلند از دور دستها میآید.
ز لشگر گه پهلوان تا دو میل
کشیده دو رویه رده ژندهپیل
هوش مصنوعی: از گروه جنگجویان، در فاصله دو میل، اسبی با ظاهری کهنه و افتاده مشاهده میشود.
ازان شصت بر پشتشان تخت زر
به زر اندرون چند گونه گهر
هوش مصنوعی: بر روی شصت نفر، تختی از طلا وجود دارد و در درون این تخت، انواع مختلفی از جواهرات قرار دارد.
چو سیصد بنه برنهادند بار
چو سیصد همان از در کارزار
هوش مصنوعی: هنگامی که سیصد نفر بار خود را بر دوش نهادند، همان تعداد از در میدان جنگ خارج شدند.
همه زیر برگستوان اندرون
نبدشان جز از چشم ز آهن برون
هوش مصنوعی: همه در زیر سایهی درخت بزرگ هستند و هیچکس جز از دیدن چیزی از آهن به وجود نیاورده است.
سراپردهٔ شاه بیرون زدند
ز تمیشه لشکر بهامون زدند
هوش مصنوعی: لشکر به سمت تپهها حرکت کردند و از دروازهٔ شاه خارج شدند.
سپهدار چون قارن کینهدار
سواران جنگی چو سیصدهزار
هوش مصنوعی: رئیس سپاه مانند قارن، پر از حس انتقام است و سواران جنگی او به اندازه سیصد هزار نفر قدرت و نفوذ دارند.
همه نامداران جوشنوران
برفتند با گرزهای گران
هوش مصنوعی: تمام نامداران و جنگجویان با زرههای پوشیده و گرزهای سنگین خود به میدان رفتند.
دلیران یکایک چو شیر ژیان
همه بسته بر کین ایرج میان
هوش مصنوعی: دلیران هر یک مانند شیر هستند و همه برای انتقام از ایرج جمع شدهاند.
به پیش اندرون کاویانی درفش
به چنگ اندرون تیغهای بنفش
هوش مصنوعی: در دل کاویانی، پرچمی به دست است و درون آن، شمشیرهای بنفش وجود دارد.
منوچهر با قارن پیلتن
برون آمد از بیشهٔ نارون
هوش مصنوعی: منوچهر، با قهرمان جنگجو، از جنگل نارون بیرون آمد.
بیامد به پیش سپه برگذشت
بیاراست لشکر بران پهندشت
هوش مصنوعی: دوست به پیش سپه آمد و از آنجا گذر کرد و لشکر را در دشت وسیع آماده کرد.
چپ لشکرش را بگرشاسپ داد
ابر میمنه سام یل با قباد
هوش مصنوعی: چپ لشکر خود را به گرشاسپ سپرد، ابر سپید سام، پهلوان با قباد.
رده بر کشیده ز هر سو سپاه
منوچهر با سرو در قلبگاه
هوش مصنوعی: ارتش منوچهر از هر سو در حال پیشروی است و با قدرت و زیبایی همچون سرو، در مرکز میدان حاضر شدهاند.
همی تافت چون مه میان گروه
نبود ایچ پیدا ز افراز کوه
هوش مصنوعی: مثل ماهی که در میان مردم میدرخشد و هیچکس نمیتواند درخشش او را از بالا، یعنی از بالای کوه ببیند.
سپه کش چو قارن مبارز چو سام
سپه برکشیده حسام از نیام
هوش مصنوعی: نیروی جنگی مانند قارن، قهرمان جنگ تن به تن مانند سام است و او شمشیرش را از غلاف خارج کرده است.
طلایه به پیش اندرون چون قباد
کمین ور چو گرد تلیمان نژاد
هوش مصنوعی: خود را با شجاعت در پیش میفرستی، همانند قباد که در کمین است، یا مانند گردی که از نژادی بزرگ برمیخیزد.
یکی لشکر آراسته چون عروس
به شیران جنگی و آوای کوس
هوش مصنوعی: یک گروه نظامی به زیبایی آماده شدهاند، مانند عروسی که با شکوه و زیبایی ظاهر میشود، همراه با صدای طبلهایی در میدان جنگ.
به تور و به سلم آگهی تاختند
که ایرانیان جنگ را ساختند
هوش مصنوعی: به خبرهایی که دربارهٔ جنگ و سلاحها منتشر شد، توجه کنید که ایرانیان برای نبرد آماده شدهاند.
ز بیشه بهامون کشیدند صف
ز خون جگر بر لب آورده کف
هوش مصنوعی: از جنگل به دشت آمدهاند و صفی از خون بر لب دارند.
دو خونی همان با سپاهی گران
برفتند آگنده از کین سران
هوش مصنوعی: دو نفر از خون و کینه بسیار، به همراه لشکری بزرگ و مسلح به حرکت درآمدند.
کشیدند لشکر به دشت نبرد
الانان دژ را پس پشت کرد
هوش مصنوعی: لشکری از دشمنان به میدان نبرد آمدهاند و دژ را به پشت سر گذاشتهاند.
یکایک طلایه بیامد قباد
چو تور آگهی یافت آمد چو باد
هوش مصنوعی: هر یک از پیشروان به سوی قباد آمدند، مانند توری که خبر را دریافت کرده باشد و به سرعت به سمت او شتافته است.
بدو گفت نزد منوچهر شو
بگویش که ای بیپدر شاه نو
هوش مصنوعی: به او بگو که نزد منوچهر بیاید و به او بگو که ای شاه بیپدر، نوید خوشی به تو میدهند.
اگر دختر آمد ز ایرج نژاد
ترا تیغ و کوپال و جوشن که داد
هوش مصنوعی: اگر دختر از نسل ایرج به دنیا بیاید، به تو سلاح و زره و آرایش جنگی هدیه خواهد داد.
بدو گفت آری گزارم پیام
بدین سان که گفتی و بردی تو نام
هوش مصنوعی: به او گفتم: بله، پیام تو را به همین شکل که خواستی میرسانم و نام تو را نیز فراموش نخواهم کرد.
ولیکن گر اندیشه گردد دراز
خرد با دل تو نشیند براز
هوش مصنوعی: اما اگر فکر طولانی شود، عقل در دل تو جا میگیرد و زیبا میشود.
بدانی که کاریت هولست پیش
بترسی ازین خام گفتار خویش
هوش مصنوعی: بدان که کار تو به صورت ترسناک و هولناک است؛ بنابراین بیشتر از گفتار ناپخته و خام خودت بترس.
اگر بر شما دام و دد روز و شب
همی گریدی نیستی بس عجب
هوش مصنوعی: اگر روز و شب بر شما خطر و چالشهای زیادی وجود داشته باشد، باید تعجب کنید که هنوز هم در این شرایط باقی ماندهاید.
که از بیشهٔ نارون تا بچین
سواران جنگند و مردان کین
هوش مصنوعی: از جنگل نارون تا دوردستها، سواران و دلیران در حال نبرد و جنگ هستند.
درفشیدن تیغهای بنفش
چو بینید باکاویانی درفش
هوش مصنوعی: وقتی که تیغهای بنفش به درخشش درمیآیند و جوانمردان را در حال نبرد میبینید.
بدرد دل و مغزتان از نهیب
بلندی ندانید باز از نشیب
هوش مصنوعی: در دل و فکر خود از صدا و فراز بلندی آگاه نیستید، ولی باز هم از پایین بودن آگاهید.
قباد آمد آنگه به نزدیک شاه
بگفت آنچه بشنید ازان رزم خواه
هوش مصنوعی: قباد نزد شاه رفت و آنچه از جنگ و نبرد شنیده بود را برای او تعریف کرد.
منوچهر خندید و گفت آنگهی
که چونین نگوید مگر ابلهی
هوش مصنوعی: منوچهر لبخندی زد و گفت: تنها کسی که چنین حرفهایی میزند، باید احمق باشد.
سپاس از جهاندار هر دو جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
هوش مصنوعی: سپاسگزاری از خالق جهان که به خوبی آشکار و پنهان را میداند.
که داند که ایرج نیای منست
فریدون فرخ گوای منست
هوش مصنوعی: کسی نمیداند که ایرج، اجداد من است و فریدون، کسی است که افتخار و عظمت من را نشان میدهد.
کنون گر بجنگ اندر آریم سر
شود آشکارا نژاد و گهر
هوش مصنوعی: اکنون اگر به جنگ برویم، هویت و چرایی همه چیز به وضوح مشخص خواهد شد.
به زور خداوند خورشید و ماه
که چندان نمانم ورا دستگاه
هوش مصنوعی: خداوند با قدرت خود خورشید و ماه را به حرکت درمیآورد و من نیز تلاش میکنم تا زمان زیادی در این دنیا نمانم.
که بر هم زند چشم زیر و زبر
بریده به لشکر نمایمش سر
هوش مصنوعی: چشمی که همه چیز را به هم میزند و در هم میآورد، میخواهم نشان دهم که چطور میتواند سر لشکری را نمایان کند.
بفرمود تا خوان بیاراستند
نشستنگه رود و میخواستند
هوش مصنوعی: او دستور داد تا سفره را بچینند تا در کنار رود بنشینند و از شراب لذت ببرند.