برگردان به زبان ساده
برآمد برین نیز یک چندگاه
شبستان ایرج نگه کرد شاه
هوش مصنوعی: شبستان ایرج در یک شب تاریک، شاه مدتی به تماشا ایستاد و به اطراف نگاه کرد.
یکی خوب و چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماهآفرید
هوش مصنوعی: شخصی زیبا و دلربا را دید که نامش ماهآفرید بود.
که ایرج برو مهر بسیار داشت
قضا را کنیزک ازو بار داشت
هوش مصنوعی: ایرج نسبت به قضا و تقدیر بسیار محبت و دوستی داشت، به گونهای که کنیزکی که در خدمت او بود، از این محبت بهرهمند شده و بار و باری بر دوش گرفت.
پری چهره را بچه بود در نهان
از آن شاد شد شهریار جهان
هوش مصنوعی: در دل یک جوان زیبارو، راز و نیاز و شگفتی وجود داشت که باعث خوشحالی پادشاه جهان شد.
از آن خوبرخ شد دلش پرامید
به کین پسر داد دل را نوید
هوش مصنوعی: از آن شخص زیبا رو، دلش پر از امید شده و به خاطر کینهای که از پسر دارد، دل خود را به او نوید میدهد.
چو هنگامهٔ زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که وقت تولد فرا رسید، دختری از ماه پدیدار شد.
جهانی گرفتند پروردنش
برآمد به ناز و بزرگی تنش
هوش مصنوعی: دنیا با فخر و زیبایی در حال رشد و پرورش است و وجودش به طور خاص و با شکوهی جلوهگر میشود.
مر آن ماهرخ را ز سر تا به پای
تو گفتی مگر ایرجستی به جای
هوش مصنوعی: تو آن ماهرخ را از سر تا پا توصیف کردی؛ گویی که ایرج هستی به جای او.
چو بر جست و آمدش هنگام شوی
چو پروین شدش روی و چون مشک موی
هوش مصنوعی: زمانی که او به سن جوانی رسید و به کمال زیبایی دست یافت، چهرهاش مانند ستاره پروین درخشان شد و مویش هم مانند مشک خوشبو بود.
نیا نامزد کرد شویش پشنگ
بدو داد و چندی برآمد درنگ
هوش مصنوعی: نیا برای ازدواج با پشنگ، نامزدی را فراهم کرد و مدتی در این زمینه تأخیر داشت.
یکی پور زاد آن هنرمند ماه
چگونه سزاوار تخت و کلاه
هوش مصنوعی: فرزند آن هنرمند ماه چگونه شایسته است که بر تخت و تاج نشیند.
چو از مادر مهربان شد جدا
سبک تاختندش به نزد نیا
هوش مصنوعی: زمانی که او از مادر مهربانش جدا شد، به سرعت به سوی خانوادهاش رفت.
بدو گفت موبد که ای تاجور
یکی شادکن دل به ایرج نگر
هوش مصنوعی: موبد به او گفت که ای پادشاه، دل خود را شاد کن و به ایرج توجه کن.
جهانبخش را لب پر از خنده شد
تو گفتی مگر ایرجش زنده شد
هوش مصنوعی: جهانآفرین به شدت خندید و تو انگار که گفتی ایرج زنده شده است.
نهاد آن گرانمایه را برکنار
نیایش همی کرد با کردگار
هوش مصنوعی: شخص باارزش و گرانبهای خود را به تضرع و طلب نزد خداوند میبرد.
همی گفت کاین روز فرخنده باد
دل بدسگالان ما کنده باد
هوش مصنوعی: او میگوید که امروز روز خوبی است و دل دشمنان ما باید از غم و ناراحتی آزاد شود.
همان کز جهان آفرین کرد یاد
ببخشود و دیده بدو باز داد
هوش مصنوعی: آنکه به یاد آفرینندهاش در جهان، از او محروم شده بود، اکنون بخشیده شده و دوباره به سوی او نگاه میکند.
فریدون چو روشن جهان را بدید
به چهر نوآمد سبک بنگرید
هوش مصنوعی: فریدون وقتی که جهان را روشن و زیبا دید، با نگاهی ملایم و آرام به آن نظر افکند.
چنین گفت کز پاک مام و پدر
یکی شاخ شایسته آمد به بر
هوش مصنوعی: او گفت که از خانوادهای پاک و اصیل، فرزندی شایسته و نیکو به دنیا آمده است.
می روشن آمد ز پرمایه جام
مر آن چهر دارد منوچهر نام
هوش مصنوعی: پیالهای پر از شراب روشنی به من تقدیم شد که چهرهاش یادآور منوچهر، پادشاه بزرگ است.
چنان پروریدش که باد هوا
برو بر گذشتی نبودی روا
هوش مصنوعی: او را به صورتی بزرگ کردهاند که هیچ چیز و هیچکس نتواند او را از مسیر خود دور کند و او را رها کند.
پرستندهای کش به بر داشتی
زمین را به پی هیچ نگذاشتی
هوش مصنوعی: پرستندهای که زمین را در آغوش گرفته، هیچ چیز را بر زمین نگذاشته است.
به پای اندرش مشک سارا بدی
روان بر سرش چتر دیبا بدی
هوش مصنوعی: او به زیبایی و لطافت مانند مشک سارا است و بر روی سرش چتری از پارچهای نرم و زیبا دارد که نشاندهنده elegance و شکوه اوست.
چنین تا برآمد برو سالیان
نیامدش ز اختر زمانی زیان
هوش مصنوعی: زمانی که او به اوج رسید، سالها گذشت و هیچ آسیبی از ستارهها به او نرسید.
هنرها که آید شهان را به کار
بیاموختش نامور شهریار
هوش مصنوعی: شاهان از هنرها بهرهمند میشوند و این موضوع را بهخوبی یاد میگیرند و به همین دلیل در تاریخ به نامی مشهور تبدیل میشوند.
چو چشم و دل پادشا باز شد
سپه نیز با او هم آواز شد
هوش مصنوعی: زمانی که چشم و دل پادشاه روشن و باهوش شدند، سپاه نیز با او همگام و همدل شد.
نیا تخت زرین و گرز گران
بدو داد و پیروزه تاج سران
هوش مصنوعی: نیا به او تخت طلایی و چکش سنگین داد و او را با تاجی بر سران پیروز کرد.
سراپردهٔ دیبهٔ هفترنگ
بدو اندرون خیمههای پلنگ
هوش مصنوعی: درون چادر زیبا و رنگارنگی به شکل پلنگ، تزیینات و زیباییهای خاصی وجود دارد.
چه اسپان تازی به زرین ستام
چه شمشیر هندی به زرین نیام
هوش مصنوعی: چه اسبهای عربی با زین طلایی و چه شمشیرهای هندی با نیام طلایی.
چه از جوشن و ترگ و رومی زره
گشادند مر بندها را گره
هوش مصنوعی: بیت به توصیف این موضوع میپردازد که چگونه زرههای جنگی، از جمله جوشن و ترگ، به خوبی بر تن میشوند و یا در مورد این که چگونه مقاومت در برابر مشکلات و چالشها ممکن است. مانند این که بندهای زره به راحتی گره میخورند و محکم میشوند. این تصویر نشاندهنده قدرت و استقامت است.
کمانهای چاچی وتیر خدنگ
سپرهای چینی و ژوپین جنگ
هوش مصنوعی: در اینجا به تصاویری از ابزار و وسایل جنگ اشاره شده است. کمان و تیر نمونههایی از تجهیزاتی هستند که در نبردها استفاده میشدند، در کنار سپرهای چینی و زرههای مخصوص که برای حفاظت از جنگجویان طراحی شده بودند. این توصیف نشاندهنده آمادهسازی و ویژگیهای مختلف جنگها و نبردها در زمانهای قدیم است.
برین گونه آراسته گنجها
که بودش به گرد آمده رنجها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گنجینهها و ثروتها به این زیبایی تزئین شدهاند که در واقع از زحمتها و تلاشهایی که برای جمعآوری آنها صرف شده، به دست آمدهاند.
سراسر سزای منوچهر دید
دل خویش را زو پر از مهر دید
هوش مصنوعی: دل من به زیبایی و عظمت منوچهر پر از عشق و محبت شده است.
کلید در گنج آراسته
به گنجور او داد با خواسته
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده است که کسی که خزانهای زیبا و پر ارزش دارد، با اراده و خواستهاش، کلید آن خزانه را به فرد دیگری میدهد. این نشاندهنده اعتماد و ارزشمندی رابطه بین دو نفر است.
همه پهلوانان لشکرش را
همه نامداران کشورش را
هوش مصنوعی: او همه قهرمانان و نامآوران کشورش را در لشکر خود دارد.
بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینهجو آمدند
هوش مصنوعی: سلطان دستور داد که همه پیش او بیایند و همه با دلهایی پر از کینه و دشمنی نزد او حاضر شدند.
به شاهی برو آفرین خواندند
زبرجد به تاجش برافشاندند
هوش مصنوعی: به فردی که به مقام و جایگاه بلندی رسیده، احترام و ستایش میشود و برای او تاجی از سنگ قیمتی میسازند و بر سرش میگذارند.
چو جشنی بد این روزگار بزرگ
شده در جهان میش پیدا ز گرگ
هوش مصنوعی: این روزها مانند جشنی بزرگ به نظر میرسد و در این دنیا، میشها به خاطر خطر گرگها پیدا شدهاند.
سپهدار چون قارن کاوگان
سپهکش چو شیروی و چون آوگان
هوش مصنوعی: سردار مانند قارن، سپهسالار مانند شیرو، و مانند آوگان است.
چو شد ساخته کار لشکر همه
برآمد سر شهریار از رمه
هوش مصنوعی: پس از آنکه کار لشکر به اتمام رسید، فرمانده از میان جمعیت بیرون آمد.