گنجور

بخش ۴۷

الا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان در برم داشتی
به پیری چرا خوار بگذاشتی
همی زرد گردد گل کامگار
همی پرنیان گردد از رنج خار
دو تا گشت آن سرو نازان به باغ
همان تیره گشت آن گرامی چراغ
پر از برف شد کوهسار سیاه
همی لشکر از شاه بیند گناه
به کردار مادر بدی تاکنون
همی ریخت باید ز رنج تو خون
وفا و خرد نیست نزدیک تو
پر از رنجم از رای تاریک تو
مرا کاچ هرگز نپروردییی
چو پرورده بودی نیازردییی
هرانگه که زین تیرگی بگذرم
بگویم جفای تو با داورم
بنالم ز تو پیش یزدان پاک
خروشان به سربر پراگنده خاک
چنین داد پاسخ سپهر بلند
که ای مرد گویندهٔ بی‌گزند
چرا بینی از من همی نیک و بد
چنین ناله از دانشی کی سزد
تو از من به هر باره‌ای برتری
روان را به دانش همی پروری
بدین هرچ گفتی مرا راه نیست
خور و ماه زین دانش آگاه نیست
خور و خواب و رای و نشست ترا
به نیک و به بد راه و دست ترا
ازان خواه راهت که راه آفرید
شب و روز و خورشید و ماه آفرید
یکی آنک هستیش را راز نیست
به کاریش فرجام و آغاز نیست
چو گوید بباش آنچ خواهد بُدست
کسی کو جزین داند آن بیهده‌ست
من از داد چون تو یکی بنده‌ام
پرستندهٔ آفریننده‌ام
نگردم همی جز به فرمان اوی
نیارم گذشتن ز پیمان اوی
به یزدان گرای و به یزدان پناه
براندازه زو هرچ باید بخواه
جز او را مخوان کردگار سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
وزو بر روان محمد درود
بیارانش بر هر یکی برفزود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
هوش مصنوعی: ای چرخ بلند، به من نظر کن که در پیری چه به حال من مانده است و چقدر دچار نیاز و تنگدستی هستم.
چو بودم جوان در برم داشتی
به پیری چرا خوار بگذاشتی
هوش مصنوعی: زمانی که جوان بودم، تو مرا در آغوش می‌گرفتی و محبت می‌کردی، اما حالا که پیر شدم، چرا مرا رها کرده و نادیده می‌گیری؟
همی زرد گردد گل کامگار
همی پرنیان گردد از رنج خار
هوش مصنوعی: گل خوشبختی به آرامی زرد می‌شود و پارچه نرم و لطیف پرنیان نیز به خاطر درد خارها تغییر حالت می‌دهد.
دو تا گشت آن سرو نازان به باغ
همان تیره گشت آن گرامی چراغ
هوش مصنوعی: دو جوانی که در باغ می‌چرخیدند، مانند آن معشوق زیبا شدند که در دل تاریکی همچون چراغی گرامی می‌درخشید.
پر از برف شد کوهسار سیاه
همی لشکر از شاه بیند گناه
هوش مصنوعی: کوه‌های سیاه پوشیده از برف شده‌اند و لشکر شاه در حال نظارت بر اعمال دیگران هستند و در جستجوی گناه می‌باشند.
به کردار مادر بدی تاکنون
همی ریخت باید ز رنج تو خون
هوش مصنوعی: به مانند مادری که همیشه از درد و رنج فرزندش ناراحت است، تا به حال به خاطر رنجی که تو متحمل شده‌ای، اشک‌هایش را ریخته است.
وفا و خرد نیست نزدیک تو
پر از رنجم از رای تاریک تو
هوش مصنوعی: وفا و عقل در وجود تو نیست، و از فکر تیره‌ات پر از درد و رنج هستم.
مرا کاچ هرگز نپروردییی
چو پرورده بودی نیازردییی
هوش مصنوعی: هرگز مرا مانند کسی که نیازهایش را برآورده‌اید، نپرورده‌ای؛ زیرا به او آزار نمی‌زدی.
هرانگه که زین تیرگی بگذرم
بگویم جفای تو با داورم
هوش مصنوعی: هر وقت از این تاریکی عبور کنم، به قاضی خودم خواهم گفت که تو چقدر به من ظلم کرده‌ای.
بنالم ز تو پیش یزدان پاک
خروشان به سربر پراگنده خاک
هوش مصنوعی: من از دوری تو به درگاه خدا شکایت می‌کنم، در حالی که دلم پر از اندوه و غم است و مانند غباری پراکنده بر زمین است.
چنین داد پاسخ سپهر بلند
که ای مرد گویندهٔ بی‌گزند
هوش مصنوعی: سپهر بلند به تو این پاسخ را داد که ای مرد، سخن‌گو که از آسیب در امان هستی.
چرا بینی از من همی نیک و بد
چنین ناله از دانشی کی سزد
هوش مصنوعی: چرا از من که هم خوب و هم بد را می‌بینی، این‌چنین ناله می‌کنی؟ آیا این رفتار از دانایی تو مناسب است؟
تو از من به هر باره‌ای برتری
روان را به دانش همی پروری
هوش مصنوعی: تو همیشه از من برتر هستی و به دانش و آگاهی‌ات توجه بیشتری می‌کنی.
بدین هرچ گفتی مرا راه نیست
خور و ماه زین دانش آگاه نیست
هوش مصنوعی: هر چه را که گفتی، برای من راهی وجود ندارد؛ چون این آگاهی که درباره خورشید و ماه داری، کافی نیست.
خور و خواب و رای و نشست ترا
به نیک و به بد راه و دست ترا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که رفتار و تصمیم‌های تو، چه خوب و چه بد، تحت تأثیر خوراک، خواب، فکر و نحوه نشستن تو قرار دارد. یعنی سبک زندگی و عادات تو بر روی انتخاب‌ها و مسیر زندگی‌ات تأثیرگذار است.
ازان خواه راهت که راه آفرید
شب و روز و خورشید و ماه آفرید
هوش مصنوعی: خواسته‌ات را از آن کسی بخواه که شب و روز و خورشید و ماه را خلق کرده است.
یکی آنک هستیش را راز نیست
به کاریش فرجام و آغاز نیست
هوش مصنوعی: کسی که وجودش برایش راز است، نه شروع کارش مشخص است و نه پایان آن.
چو گوید بباش آنچ خواهد بُدست
کسی کو جزین داند آن بیهده‌ست
هوش مصنوعی: هرگاه کسی بگوید باید از آنچه می‌خواهد برخوردار باشد، این سخن بی‌معنی است برای کسی که جز این نمی‌داند.
من از داد چون تو یکی بنده‌ام
پرستندهٔ آفریننده‌ام
هوش مصنوعی: من به خاطر تو در جستجوی عدالت هستم، چرا که تو همانند من یک بنده و پرستنده‌ی خداوند هستی.
نگردم همی جز به فرمان اوی
نیارم گذشتن ز پیمان اوی
هوش مصنوعی: من تنها به دستور او می‌نگرم و از عهد او هرگز دور نمی‌شوم.
به یزدان گرای و به یزدان پناه
براندازه زو هرچ باید بخواه
هوش مصنوعی: خود را به خدا نزدیک کن و از او یاری بخواه؛ زیرا هر چه که نیاز داری، فقط از او بخواه.
جز او را مخوان کردگار سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
هوش مصنوعی: به جز او، کسی را نخوان، ای خدای آسمان که نوربخش ماه و ستاره‌های زهره و خورشید هستی.
وزو بر روان محمد درود
بیارانش بر هر یکی برفزود
هوش مصنوعی: درود و سلام بر روح محمد، که به هر یک از دوستانش افزونه‌ای عطا می‌کند.

حاشیه ها

1394/05/17 20:08
جواد

بیت دوم در برم داشتی درسته
در بیت یازدهم اشتباه تایپی هست به این شکل باید باشد :
چو گوید بِباش آنچه خواهد بُدست
یا آنچ خواهد بُدست

1394/05/17 20:08
جواد

تصحیح میکنم بیت هجدهم

1395/11/13 21:02
شایان

با توجه به نوشته های دکتر باستانی پاریزی :در مصراع دوم بیت اول نوشته شده به پیری چه داری مرا مستمند می باشد و در بیت بعدی برترم داشتی به جای در برم داشتی و مرا به جای چرا نوشته شده منبع:آسیای هفت سنگ دکتر باستانی پاریزی

1396/03/17 09:06
دکتر امین لو

الا ای برآورده چرخ بلند چه داریی به پیری مرا مستمند
در مصرع دوم کلمه "داریی" اصلاح شود داری صحیح است. با اصلاح کلمه فوق نیاز به اصلاح دیگری نیست و بیت معنای صحیح دارد.
----------------------------------------------------
مرا کاچ هرگز نپروردییی چو پرورده بودی نیازردییی
در آخر هردو مصرع یک حرف "ی" اضافه است.
کاچ یعنی ای کاش
------------------------------------------------------------
چو بودم جوان در برم داشتی به پیری چرا خوار بگذاشتی
ضمن تشکر از آقای شایان که نام استاد بزرگوار دکتر باستانی پاریزی را آوردند و ضمن احترام به نظر ایشان و خضوع در مقابل بزگواری این استاد کم نظیر به نظر من قرائت بیت به صورت زیر صحیح تر می باشد
چو بودم جوان برترم داشتی به پیری چرا خوار بگذاشتی؟
----------------------------------------------------------------
این ابیات که فردوسی گله از روز گار دارد مربوط به دوران پیری ایشان است. و در مرحله دوم تدوین شاهنامه که مقارن با سلطنت سلطان محمود بوده به صورت تکمیلی به شاهنامه افزوده شده است. فردوسی در این ابیات ابتدا از ناسازگاری سپهر گله می کند ولی خودش بعدا می گوید که سپهر از انسان نیز عاجز تر است و انسان هر چه نیاز دارد باید از خدا بخواهد. فردوسی در این ابیات با ناصر خسرو هم نظر است چون هردو شاعر ، فلک را عاجز تر از انسان می دانند شعر ناصر خسرو این است.
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر باد و خیره‌سری را
بری دان از افعال چرخ برین رانشاید ز دانا نکوهش بری را

1396/12/26 14:02
رهام

بیت آخر فریاد میزنه که من الحاقی هستم

1396/12/26 19:02
nabavar

مرا کاچ هرگز نپروردییی
چو پرورده بودی نیازردییی
امروزه نگارش تغییر کرده:
مرا کاچ هرگز نپرورده ای
چو پرورده بودی نیازرده ای
بیت آخر نیز نه معنا و مفهوم درستی دارد و نه درین قطعه جایی دارد ،
پیداست که متعصبی افزوده ، سخن ، سخن استاد توس نیست

1401/04/07 10:07
رضا رحمتی

با درود..

 بیت آخر الحاقی است. 

1403/01/25 02:03
پرویز شیخی

محمد mahmad نام روح خداست