اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سکندر چو بر تخت بنشست گفت
که با جان شاهان خرد باد جفت
هوش مصنوعی: سکندر زمانی که بر تخت سلطنت نشسته بود، گفت که جوانمردی و عقل باید همواره همپای روح و جان پادشاهان باشد.
که پیروزگر در جهان ایزدست
جهاندار کز وی نترسد بدست
هوش مصنوعی: در جهان، تنها خداوند است که پیروزی و قدرت را در دست دارد و هیچ کس نمیتواند از او بترسد.
بد و نیک هم بگذرد بیگمان
رهایی نباشد ز چنگ زمان
هوش مصنوعی: همه چیز در زندگی، چه خوب و چه بد، بالاخره میگذرد و در واقع نمیتوان از چنگال زمان رهایی یافت.
هرانکس که آید بدین بارگاه
که باشد ز ما سوی ما دادخواه
هوش مصنوعی: هر کسی که به این مکان بیاید و از ما درخواست کمک داشته باشد، باید با ما به خوبی رفتار کند.
اگر گاه بار آید ار نیمشب
به پاسخ رسد چون گشاید دو لب
هوش مصنوعی: اگر در نیمههای شب خبری برایش برسد، به سرعت با باز کردن دهانش پاسخ میدهد.
چو پیروزگر فرهی دادمان
در بخت پیروز بگشادمان
هوش مصنوعی: زمانی که پیروزی و دانایی به ما عطا شد، بخت ما نیز گشوده و موفقیتهای جدیدی را برایمان به ارمغان آورد.
همه زیردستان بیابند بهر
به کوه و بیابان و دریا و شهر
هوش مصنوعی: تمام افرادی که در زیر دست هستند، باید از روستاها، دشتها، دریاها و شهرها بهرهمند شوند.
نخواهیم باژ از جهان پنج سال
جز آنکس که گوید که هستم همال
هوش مصنوعی: ما نمیخواهیم که از جهان پنج سال باج بدهیم، مگر اینکه آن کسی باشد که بگوید: من نیز در این حال شریک و همپیمان هستم.
به درویش بخشیم بسیار چیز
ز دارنده چیزی نخواهیم نیز
هوش مصنوعی: به نیازمندان چیزهای زیادی میدهیم، ولی از کسی که مالدار است چیزی نمیخواهیم.
چو اسکندر این نیکویها بگفت
دل پادشا گشت با داد جفت
هوش مصنوعی: هنگامی که اسکندر این خوبیها را بیان کرد، دل پادشاه با انصاف همراه شد.
ز ایوان برآمد یکی آفرین
بران دادگر شهریار زمین
هوش مصنوعی: از ایوان صدای ستایش و قدردانی از فرمانروای زمین به گوش میرسد.
ازان پس پراگنده شد انجمن
جهاندار بنشست با رایزن
هوش مصنوعی: پس از آن، گروهی که گرد هم آمده بودند متفرق شدند و رهبر جهان با مشاوران خود به نشست نشست.
حاشیه ها
این بخش به نظر من عالی بود.
با درود لطفا اصلاخ بفرمایید:
به درویش بخشیم بسیار چیز
ز دارنده چیزی نخواهیم نیز
چو اسکندر این نیکوییها بگفت
دل پادشا گشت با داد جفت
1396/03/14 13:06
دکتر امین لو
به دوریش بخشیم بسیار چیز ز دارنده چیزی نخواهیم نیز
در بیت فوق کلمه "دوریش" صحیح نیست و درویش صحیح است.
1399/10/22 02:12
علی محمدی
بعضی ها بر این باورند که حکایت های شاهنانه حقیقی است در حالی فردوسی کتاب تاریخ ننوشته و نامهای که در اشعارش بکار می برد اکثرا مستعار است اما برای انها حقیقتی وجود دارد که فردوسی هدفش بیان ان حقیقت نیست البته بعضی نامها حقیقی است اما حکایت فردوسی به حقیقت ان نامها ارتباطی نداد مثل همین اسکند ر که در اینجا از نام اسطو هم استفاده شده و لی انچه واقع می شود به ان دو اصلا ربطی ندارد فردوسی داستانی را بر این دو نام بزبان شعر می نویسید که مردم با علاقه مندی انها را بخوانند تا زبان پارسی زنده بماند در این حکایت اسکند = کوروش است که سد ذوالقنین در انتهای کوه قفقاز به دریای خزر نوشتهتا ادربایجان را از هجوم ترکان تاتار و مغول حفظ کند و کرد و ترکان از طرف شرق خزر امدندو ایران و اذربایجان را اشغال کردند و زبان ترکی را به اذربایجان وارد کردند تا ان زمان مردم اذربایجان به زبان تاتی که از پهلوی جدا شده سخن می گفتند و اسکندر به معنی یاوری کننده است که مردم تات زبان اذربایجان ان زمان به کوروش داده اند چون بر انها کمک کرد و با ساختن سد ذوالقرنین = در بند و جلوی هجوم تاتار و مغول = یاجوج و ماجوج را سد کرد