برگردان به زبان ساده
چو شد روز رستم بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر
هنگامی که روز شد ، رستم زره (گبر) بر تن کرد، رستم که مانند ببر است ، زره را برای محافظت از تن پوشید ، (گبر =لباس جنگی )
کمندی به فتراک زین برببست
بران بارهٔ پیل پیکر نشست
هوش مصنوعی: شخصی کمندی را به زین پیوند زد و بر پشت فیل بزرگی نشسته است.
بفرمود تا شد زواره برش
فراوان سخن راند از لشکرش
هوش مصنوعی: امیر فرمان داد تا زواره (نظامی یا سردار) با او که به شدت سخن گفت و از لشکرش بسیار تعریف کرد.
بدو گفت رو لشکر آرای باش
بر کوههٔ ریگ بر پای باش
هوش مصنوعی: به او گفتند که به سرعت به جمعآوری نیرو و آمادهسازی برای نبرد بپردازد و در مبارزه همچون کوهی استوار و مقاوم باشد.
بیامد زواره سپه گرد کرد
به میدان کار و به دشت نبرد
هوش مصنوعی: زوار از راه رسید و سپاه را جمع کرد تا در میدان نبرد آماده شود و به جنگ در دشت برود.
تهمتن همی رفت نیزه به دست
چو بیرون شد از جایگاه نشست
هوش مصنوعی: تهمتن (رستم) با نیزهای در دست به راه میرفت و وقتی از جایگاه خود خارج شد، نشست.
سپاهش برو خواندند آفرین
که بیتو مباد اسپ و گوپال و زین
هوش مصنوعی: سپاهیان را به خاطر تو خواندند و به آنها تبریک گفتند، زیرا بدون تو نه اسب، نه چوپان و نه زین وجود خواهد داشت.
همی رفت رستم زواره پسش
کجا بود در پادشاهی کسش
هوش مصنوعی: رستم از زواره در حال حرکت بود و نمیدانست در این پادشاهی کسی پشت سرش وجود دارد یا نه.
بیامد چنان تا لب هیرمند
همه دل پر از باد و لب پر ز پند
هوش مصنوعی: آمد تا در حاشیهٔ هیرمند، دلها پر از احساسات و لبها پر از نصیحت بود.
سپه با برادر هم آنجا بماند
سوی لشکر شاه ایران براند
هوش مصنوعی: سپه همراه برادرش در آنجا ماند و به سمت لشکر شاه ایران رفتند.
چنین گفت پس با زواره به راز
که مردیست این بدرگ دیوساز
هوش مصنوعی: او با زواره به راز گفت که این مرد، فردی بزرگ و دیوساز است.
بترسم که با او نیارم زدن
ندانم کزین پس چه شاید بدن
هوش مصنوعی: من نگرانم که اگر نتوانم با او به درستی برخورد کنم، بعد از این نمیدانم چه بر سر من خواهد آمد.
تو اکنون سپه را هم ایدر بدار
شوم تا چه پیش آورد روزگار
هوش مصنوعی: تو حالا باید آماده باشی و مشکلات را به جان بخری تا ببینی سرنوشت چه برایت رقم میزند.
اگر تند یابمش هم زان نشان
نخواهم ز زابلستان سرکشان
هوش مصنوعی: اگر او را به سرعت پیدا کنم، به خاطر آن نشانهای که دارم، از سرزمین زابلستان دست نخواهم کشید.
به تنها تن خویش جویم نبرد
ز لشکر نخواهم کسی رنجه کرد
هوش مصنوعی: من به تنهایی خودم را درگیر جنگ نمیکنم و از هیچکس نمیخواهم که در این درگیری زحمتی بکشد.
کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد
هوش مصنوعی: کسی که همیشه دلش پر از انصاف و عدالت باشد، شایستهی خوشبختی و شادی است.
گذشت از لب رود و بالا گرفت
همی ماند از کار گیتی شگفت
هوش مصنوعی: او از کنار رودخانه عبور کرد و به بالا رفت، اما همچنان در فکر کارهای عجیب و غریب زندگی باقی مانده است.
خروشید کای فرخ اسفندیار
هماوردت آمد برآرای کار
هوش مصنوعی: بیدار شو، ای اسفندیار خوشبخت، که حریف تو وارد شده است و آماده نبرد است.
چو بشنید اسفندیار این سخن
ازان شیر پرخاشجوی کهن
هوش مصنوعی: اسفندیار وقتی این سخن را از آن شیر جنگجوی قدیمی شنید، بسیار تحت تاثیر قرار گرفت.
بخندید و گفت اینک آراستم
بدانگه که از خواب برخاستم
هوش مصنوعی: او با خنده گفت که حالا خود را زیبا و آراسته کردهام، درست زمانی که از خواب بیدار شدم.
بفرمود تا جوشن و خود اوی
همان ترکش و نیزهٔ جنگجوی
هوش مصنوعی: او دستور داد تا زره و وسایل جنگیاش را آماده کنند، همچنین ترکش و نیزهی جنگجو را نیز مهیا سازند.
ببردند و پوشید جوشن برش
نهاد آن کلاه کیی بر سرش
هوش مصنوعی: آن را بردند و زرهای بر تنش کردند و کلاهی شبیه کلاه کیخسرو بر سر او گذاشتند.
بفرمود تا زین بر اسپ سیاه
نهادند و بردند نزدیک شاه
هوش مصنوعی: فرمان دادند که زین بر روی اسب سیاه بگذارند و آن را به سمت شاه بردند.
چو جوشن بپوشید پرخاشجوی
ز زور و ز شادی که بود اندر اوی
هوش مصنوعی: شخصی که پرخاشگری و قدرت را به دوش میکشد، مانند زرهای محکم و نیرومند است که از شادی و نیرو پر شده است.
نهاد آن بن نیزه را بر زمین
ز خاک سیاه اندر آمد به زین
هوش مصنوعی: مردی که تکیهگاهش را از خاک سیاه قرار داده بود، نخی را به زمین گذاشت.
بسان پلنگی که بر پشت گور
نشیند برانگیزد از گور شور
هوش مصنوعی: همچون پلنگی که بر روی گوشتاری نشسته، از آن جا هیجانی را برمیانگیزد.
سپه در شگفتی فروماندند
بران نامدار آفرین خواندند
هوش مصنوعی: سربازان در حیرت و شگفتی ماندند و بر آن مرد بزرگ، تحسین و ستایش کردند.
همی شد چو نزد تهمتن رسید
مر او را بران باره تنها بدید
هوش مصنوعی: وقتی که او به تهمتن نزدیک شد، تنها او را بر روی آن بار دید.
پس از بارگی با پشوتن بگفت
که ما را نباید بدو یار و جفت
هوش مصنوعی: پس از دیدار با پشوتن، او بیان کرد که ما نباید به او به عنوان یار و همراه اعتماد کنیم.
چو تنهاست ما نیز تنها شویم
ز پستی بران تند بالا شویم
هوش مصنوعی: وقتی او تنهاست، ما هم تصمیم میگیریم تنها باشیم و از پایینتر از خودمان فراتر برویم و به بالاترین سطح دست پیدا کنیم.
بران گونه رفتند هر دو به رزم
تو گفتی که اندر جهان نیست بزم
هوش مصنوعی: هر دو به میدان جنگ رفتند و تن به مبارزه دادند، طوری که گویی در دنیا هیچ جشنی وجود ندارد.
چو نزدیک گشتند پیر و جوان
دو شیر سرافراز و دو پهلوان
هوش مصنوعی: وقتی که پیر و جوان به هم نزدیک شدند، دو شیر قوی و دو قهرمان به نظر رسیدند.
خروش آمد از بارهٔ هر دو مرد
تو گفتی بدرید دشت نبرد
هوش مصنوعی: از هر دو مرد صدای بلندی به گوش میرسد، گویی دشت نبرد را میشکافند.
چنین گفت رستم به آواز سخت
که ای شاه شاداندل و نیکبخت
هوش مصنوعی: رستم با صدای بلند گفت: ای پادشاه خوشحال و خوشبخت!
ازین گونه مستیز و بد را مکوش
سوی مردمی یاز و بازآر هوش
هوش مصنوعی: از این نوع مردمگریزی نکن و به بدیها نپرداز. به سوی انسانهای خوب برو و هوش و حواست را دوباره جمع کن.
اگر جنگ خواهی و خون ریختن
برین گونه سختی برآویختن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جنگ و ریختن خون هستی، باید به این سختی و دشواریها نیز تن بدهی.
بگو تا سوار آورم زابلی
که باشند با خنجر کابلی
هوش مصنوعی: بگو تا من افرادی را از زابل بیاورم که با خود شمشیرهای کابلی داشته باشند.
برین رزمگهشان به جنگ آوریم
خود ایدر زمانی درنگ آوریم
هوش مصنوعی: در این میدان نبرد، خود را آماده جنگ میکنیم و در اینجا لحظهای تأمل خواهیم کرد.
بباشد به کام تو خون ریختن
ببینی تگاپوی و آویختن
هوش مصنوعی: اگر بگذاری که به خواستهات برسید، باید شاهد خونریزی و درگیری باشی.
چنین پاسخ آوردش اسفندیار
که چندین چه گویی چنین نابکار
هوش مصنوعی: اسفندیار در پاسخ گفت که تو چرا تا این حد بیهوده و بیدلیل صحبت میکنی؟
ز ایوان به شبگیر برخاستی
ازین تند بالا مرا خواستی
هوش مصنوعی: تو از عرشه به بالای شب رفتم و از این تند، مرا خواستی.
چرا ساختی بند و مکر و فریب
همانا بدیدی به تنگی نشیب
هوش مصنوعی: چرا برای دیگران دام و فریب درست کردی، در حالی که خودت هم میدانستی که در سختی و تنگنا قرار میگیری؟
چه باید مرا جنگ زابلستان
وگر جنگ ایران و کابلستان
هوش مصنوعی: اینکه جنگهای زابلستان و ایران و کابلستان چه تأثیری بر من دارد، برایم اهمیتی ندارد.
مبادا چنین هرگز آیین من
سزا نیست این کار در دین من
هوش مصنوعی: مبادا که چنین کاری در راه من پذیرفته شود؛ زیرا این عمل با باورهای من همخوانی ندارد.
که ایرانیان را به کشتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم
هوش مصنوعی: میخواهم ایرانیان را نابود کنم و خود را در دنیا همچون کسی میدانم که تاج بر سر دارد.
منم پیشرو هرک جنگ آیدم
وگر پیش جنگ نهنگ آیدم
هوش مصنوعی: من همیشه جلوتر از همه میروم، حتی اگر در برابر بزرگترین دشمنان نیز قرار بگیرم.
ترا گر همی یار باید بیار
مرا یار هرگز نیاید به کار
هوش مصنوعی: اگر تو یاری نیاز داری، باید او را به من بیاوری، زیرا هیچگاه یار واقعی به کار نمیآید.
مرا یار در جنگ یزدان بود
سر و کار با بخت خندان بود
هوش مصنوعی: دوست من در میدان نبرد، حامی من بوده و سرنوشت خوشبختی با من همراه است.
توی جنگجوی و منم جنگخواه
بگردیم یک با دگر بیسپاه
هوش مصنوعی: تو جنگجو هستی و من نیز در پی جنگ. بیایید بدون لشکر و سپاهی، فقط با یکدیگر درگیر شویم.
ببینیم تا اسپ اسفندیار
سوی آخور آید همی بیسوار
هوش مصنوعی: ببینیم آیا اسب اسفندیار به سمت آخور میآید و سواری ندارد.
وگر بارهٔ رستم جنگجوی
به ایوان نهد بیخداوند روی
هوش مصنوعی: اگر بار رستم، جنگجوی بزرگ، به درگاه بدون فرمانروایی بیفتد، مقام و منزلت او به خطر میافتد.
نهادند پیمان دو جنگی که کس
نباشد بران جنگ فریادرس
هوش مصنوعی: دو جنگجویان پیمان بستند که در این نبرد کسی نباشد که به دادخواهی بیاید یا کمک کند.
نخستین به نیزه برآویختند
همی خون ز جوشن فرو ریختند
هوش مصنوعی: در آغاز نبرد، نخستین ضربهای که به سوی دشمن شلیک شد، باعث شد که خون از زیر زرهها بریزد.
چنین تا سنانها به هم برشکست
به شمشیر بردند ناچار دست
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان میشود که وقتی که تیرها به هم برخورد کردند و شکسته شدند، دیگر چارهای نبود جز اینکه با شمشیر به جنگ ادامه دهند. این نشاندهنده یأس و ناچاری در مبارزه است، زمانی که دیگر ابزارها کارایی ندارند و تنها راه باقیمانده استفاده از قدرت و مهارت در جنگ است.
به آوردگه گردن افراختند
چپ و راست هر دو همی تاختند
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مردان با دلیری و شجاعت در حال نبرد بودند و از دو سو به یکدیگر حمله میکردند.
ز نیروی اسپان و زخم سران
شکسته شد آن تیغهای گران
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت اسبان و آسیبهایی که به سرها وارد شده، آن شمشیرهای سنگین شکسته شدند.
چو شیران جنگی برآشوفتند
پر از خشم اندامها کوفتند
هوش مصنوعی: وقتی شیران جنگجو خشمگین میشوند، با قدرت تمام به نبرد میپردازند و بدنهایشان را به شدت میکوبند.
همان دسته بشکست گرز گران
فروماند از کار دست سران
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که همان گروهی که با نیروی زیاد و قدرت خود به کار مشغول بودند، در نهایت از کار خود بازماندند و ناتوان شدند. این نشاندهندهی ناپایداری قدرت و تواناییهاست.
گرفتند زان پس دوال کمر
دو اسپ تگاور فروبرده سر
هوش مصنوعی: دو اسب قوی را به عقب کشیدند و کمر آنها را محکم گرفتند و سرشان را پایین آوردند.
همی زور کرد این بران آن برین
نجنبید یک شیر بر پشت زین
هوش مصنوعی: این ابیات به مفهوم تلاش و کوشش در برابر مشکلات اشاره دارد. در اینجا، فردی با تمام قدرت خود سعی میکند تا تغییراتی ایجاد کند، اما با وجود تلاشهایش، در مقابل موانع و سختیها ایستادگی میکند و به نتیجه دلخواه نمیرسد. مانند اینکه شیر با تمام قوییش بر روی زین نشسته، اما هیچ حرکتی نمیکند و همچنان در همان جای خود باقی میماند. این تصویر نمادی از ایستایی و عدم تحرک در برابر چالشهاست.
پراگنده گشتند ز آوردگاه
غمی گشته اسپان و مردان تباه
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از سواران و سربازان از میدان نبرد پراکنده شدند و با این وضعیت، هم اسبها و هم مردان دچار اندوه و نابودی شدند.
کف اندر دهانشان شده خون و خاک
همه گبر و برگستوان چاکچاک
هوش مصنوعی: دهان آنها پر از خون و خاک شده و همه جا پر از آسیب و خسارات است.