گنجور

بخش ۲

چنان بد که از تازیان صدهزار
نبرده سواران نیزه گزار
برفتند و سالار ایشان شعیب
یکی نامدار از نژاد قتیب
جهاندار ایران سپاهی ببرد
بگفتند کان را نشاید شمرد
فراز آمدند آن دو لشکر بهم
جهان شد ز پرخاشجویان دژم
زمین آن سپه را همی برنتافت
بران بوم کس جای رفتن نیافت
ز باران ژوپین و باران تیر
زمین شد ز خون چون یکی آبگیر
خروشی برآمد ز هر پهلوی
تلی کشته دیدند بر هر سوی
سه روز و سه شب زین نشان جنگ بود
تو گفتی بریشان جهان تنگ بود
چهارم عرب روی برگاشتند
به شب دشت پیکار بگذاشتند
شعیب اندران رزمگه کشته شد
عرب را همه روز برگشته شد
بسی اسپ تازی به زین خدنگ
هم از نیزه و تیغ و خفتان جنگ
ازان رفتگان ماند آنجا به جای
به نزد جهاندار پور همای
ببخشید چیزی که بد بر سپاه
ز اسپ و ز رمح و ز تیغ و کلاه
ز لشکر یکی مرزبان برگزید
که گفتار ایشان بداند شنید
فرستاد تا باژ خواهد ز دشت
ازان سال و آن سال کاندر گذشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان بد که از تازیان صدهزار
نبرده سواران نیزه گزار
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که چنان وضعی پیش آمده است که حتی صد هزار سوارکار از تازیان نیز نتوانسته‌اند به جنگ پردازند. به طور کلی، وضعیتی بسیار نامناسب و ناامیدکننده توصیف شده است.
برفتند و سالار ایشان شعیب
یکی نامدار از نژاد قتیب
هوش مصنوعی: آنها رفتند و رهبرشان شعیب بود، مردی مشهور و از نسل قتیب.
جهاندار ایران سپاهی ببرد
بگفتند کان را نشاید شمرد
هوش مصنوعی: پادشاه ایران سپاهی را به میدان جنگ فرستاد و گفتند این سپاه قابل شمارش نیست.
فراز آمدند آن دو لشکر بهم
جهان شد ز پرخاشجویان دژم
هوش مصنوعی: دو لشکر به هم نزدیک شدند و بر اثر درگیری‌های شدید، وضعیت جهانی ملتهب و آشفته شد.
زمین آن سپه را همی برنتافت
بران بوم کس جای رفتن نیافت
هوش مصنوعی: زمین به سپاه آن فرد نتوانست که دوام آورد و در آن سرزمین هیچ‌کس جایی برای رفتن پیدا نکرد.
ز باران ژوپین و باران تیر
زمین شد ز خون چون یکی آبگیر
هوش مصنوعی: باران ژوپین و باران تیر باعث شد که زمین مانند یک دریاچه از خون شود.
خروشی برآمد ز هر پهلوی
تلی کشته دیدند بر هر سوی
هوش مصنوعی: از هر طرف صدای بلندی به‌گوش رسید و در هر سو تلی از اجساد دیده شد.
سه روز و سه شب زین نشان جنگ بود
تو گفتی بریشان جهان تنگ بود
هوش مصنوعی: سه روز و سه شب جنگ به شدت ادامه داشت و تو گفتی که برای آن‌ها دنیا تنگ و محدود شده است.
چهارم عرب روی برگاشتند
به شب دشت پیکار بگذاشتند
هوش مصنوعی: در شب، عرب‌ها در دشت به پیکار پرداختند و با هم به مبارزه پرداختند.
شعیب اندران رزمگه کشته شد
عرب را همه روز برگشته شد
هوش مصنوعی: شعیب در میدان جنگ جان باخت و عرب چقدر سریع روز را به شب تبدیل کرد.
بسی اسپ تازی به زین خدنگ
هم از نیزه و تیغ و خفتان جنگ
هوش مصنوعی: بسیاری از سواران عرب که به زین و زدن مهارت دارند، حتی از نیزه و شمشیر و زره جنگی هم قوی‌تر و اثرگذارتر هستند.
ازان رفتگان ماند آنجا به جای
به نزد جهاندار پور همای
هوش مصنوعی: از آن رفتگان، تنها او در آنجا باقی مانده است، در کنار پادشاه جهان، پور همای.
ببخشید چیزی که بد بر سپاه
ز اسپ و ز رمح و ز تیغ و کلاه
هوش مصنوعی: ببخشید که چیزهایی که بد و ناآرمانی در مورد سپاه و تجهیزات آن، مانند اسب، نیزه، شمشیر و کلاه خود وجود دارد.
ز لشکر یکی مرزبان برگزید
که گفتار ایشان بداند شنید
هوش مصنوعی: از میان سربازان، یک فرمانده را انتخاب کرد که به سخنان آنان گوش می‌داد و آن‌ها را درک می‌کرد.
فرستاد تا باژ خواهد ز دشت
ازان سال و آن سال کاندر گذشت
هوش مصنوعی: او را فرستاد تا ببیند چه چیزی از دشت به دست می‌آید، از آن سال‌ها و آن سال‌ها که در آنجا گذشت.

حاشیه ها

1392/05/31 02:07
ماهک

رمح نیزه چوبی بلندیست که طریقه استفاده و انداختنش واقعا زیباست