بخش ۱
کنون آفرین جهانآفرین
بخوانیم بر شهریار زمین
ابوالقاسم آن شاه خورشید چهر
بیاراست گیتی به داد و به مهر
نجوید جز از خوبی و راستی
نیارد بداد اندرون کاستی
جهان روشن از تاج محمود باد
همه روزگارانش مسعود باد
همیشه جوان تا جوانی بود
همان زنده تا زندگانی بود
چه گفت آن سراینده دهقان پیر
ز گشتاسپ وز نامدار اردشیر
وزان نامداران پاکیزهرای
ز داراب وز رسم و رای همای
چو دارا به تخت مهی برنشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
چنین گفت با موبدان و ردان
بزرگان و بیداردل بخردان
که گیتی نجستم به رنج و به داد
مرا تاج یزدان به سر بر نهاد
شگفتیتر از کار من در جهان
نبیند کسی آشکار و نهان
ندانیم جز داد پاداش این
که بر ما پس از ما کنند آفرین
نباید که پیچد کس از رنج ما
ز بیشی و آگندن گنج ما
زمانه ز داد من آباد باد
دل زیر دستان ما شاد باد
ازان پس ز هندوستان و ز روم
ز هر مرز باارز و آباد بوم
برفتند با هدیه و با نثار
بجستند خشنودی شهریار
چنان بد که روزی ز بهر گله
بیامد که اسپان ببیند یله
ز پستی برآمد به کوهی رسید
یکی بیکران ژرف دریا بدید
بفرمود کز روم و وز هندوان
بیارند کارآزموده گوان
بجویند زان آب دریا دری
رسانند رودی به هر کشوری
چو بگشاد داننده از آب بند
یکی شهر فرمود بس سودمند
چو دیوار شهر اندرآورد گرد
ورا نام کردند داراب گرد
یکی آتش افروخت از تیغ کوه
پرستندهٔ آذر آمد گروه
ز هر پیشهای کارگر خواستند
همی شهر ایران بیاراستند
به هر سو فرستاد بیمر سپاه
ز دشمن همی داشت گیتی نگاه
جهان از بداندیش بیبیم کرد
دل بدسگالان بدو نیم کرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنون آفرین جهانآفرین
بخوانیم بر شهریار زمین
هوش مصنوعی: حال زمان آن است که برای خالق جهان دعای خیر کنیم و شکرگزاری کنیم برای پادشاه زمین.
ابوالقاسم آن شاه خورشید چهر
بیاراست گیتی به داد و به مهر
هوش مصنوعی: ابوالقاسم، آن شاه با چهرهای مانند خورشید، دنیا را با عدالت و محبت زینت بخشید.
نجوید جز از خوبی و راستی
نیارد بداد اندرون کاستی
هوش مصنوعی: فقط از خوبی و راستگویی طلب کن و هیچ نقصی در خود نکشید.
جهان روشن از تاج محمود باد
همه روزگارانش مسعود باد
هوش مصنوعی: جهان به خاطر وجود تاج محمود، همیشه روشن و پر از خیر و برکت باشد و روزگار او همواره خوش و خرم باشد.
همیشه جوان تا جوانی بود
همان زنده تا زندگانی بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که جوانی وجود دارد، همیشه جوان هم خواهد بود و تا زمانی که زندگی ادامه دارد، زندگی و سرزندگی نیز پایدار خواهد ماند.
چه گفت آن سراینده دهقان پیر
ز گشتاسپ وز نامدار اردشیر
هوش مصنوعی: دهقان پیر درباره گشتاسپ و اردشیر سخن گفته است.
وزان نامداران پاکیزهرای
ز داراب وز رسم و رای همای
هوش مصنوعی: از آن مردان بافرهنگ و با اراده، که از خاندان داراب و رفتار و تفکر همای هستند.
چو دارا به تخت مهی برنشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
هوش مصنوعی: هنگامی که مرد ثروتمند بر تختی زیبا نشسته، کمرش را به واسطهٔ فرمانروایی محکم میکند و دستانش را باز میکند.
چنین گفت با موبدان و ردان
بزرگان و بیداردل بخردان
هوش مصنوعی: او با بزرگترها و دانایان گفتگو کرد و سخنانی با خردمندان و هوشیارانی که در دلشان بیداری و آگاهی وجود داشت، در میان گذاشت.
که گیتی نجستم به رنج و به داد
مرا تاج یزدان به سر بر نهاد
هوش مصنوعی: من در زندگی به سختی و زحمت تلاش نکردم، اما خداوند مرا بزرگ و محترم کرده است.
شگفتیتر از کار من در جهان
نبیند کسی آشکار و نهان
هوش مصنوعی: هیچ کس در جهان نه تنها کار مرا بهوضوح نمیبیند، بلکه در خفا هم از آن حیرتزده نمیشود.
ندانیم جز داد پاداش این
که بر ما پس از ما کنند آفرین
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم جز این که پاداش ما چیزی نیست جز این که بعد از رفتن ما، دیگران دربارهمان خوب صحبت کنند و ما را ستایش کنند.
نباید که پیچد کس از رنج ما
ز بیشی و آگندن گنج ما
هوش مصنوعی: هیچکس نباید از رنج و درد ما آگاه شود و آن را به زبان بیاورد، زیرا ما گنج و ثروتی داریم که در دلمان نهفته است.
زمانه ز داد من آباد باد
دل زیر دستان ما شاد باد
هوش مصنوعی: زمانه باید به خاطر حقخواهی من سرزنده و شاداب باشد و دل کسانی که در زیر دست من هستند باید خوش باشد.
ازان پس ز هندوستان و ز روم
ز هر مرز باارز و آباد بوم
هوش مصنوعی: پس از آن، از هندوستان و روم، از هر سرزمین پرسن و آباد به کشور ما خواهد آمد.
برفتند با هدیه و با نثار
بجستند خشنودی شهریار
هوش مصنوعی: با هدایایی به سفر رفتند و تلاش کردند تا رضایت پادشاه را جلب کنند.
چنان بد که روزی ز بهر گله
بیامد که اسپان ببیند یله
هوش مصنوعی: چنان حالتی پیش آمد که برای رسیدگی به گله، به دیدن اسبها آمده بود.
ز پستی برآمد به کوهی رسید
یکی بیکران ژرف دریا بدید
هوش مصنوعی: از پاییندستی برخواسته و به قلهای رسید که در آنجا دریای عمیق و بیانتهایی را مشاهده کرد.
بفرمود کز روم و وز هندوان
بیارند کارآزموده گوان
هوش مصنوعی: فرمان داد که از روم و هند، افراد ماهر و مجرب را بیاورند.
بجویند زان آب دریا دری
رسانند رودی به هر کشوری
هوش مصنوعی: آب دریا را جستجو میکنند تا جریانی را به هر سرزمینی برسانند.
چو بگشاد داننده از آب بند
یکی شهر فرمود بس سودمند
هوش مصنوعی: وقتی دانای فرزانه دریا را باز کرد، شهری را به وجود آورد که بسیار پربار و مفید بود.
چو دیوار شهر اندرآورد گرد
ورا نام کردند داراب گرد
هوش مصنوعی: وقتی دیوار شهر دور او را احاطه کرد، او را داراب نامیدند.
یکی آتش افروخت از تیغ کوه
پرستندهٔ آذر آمد گروه
هوش مصنوعی: یک نفر آتش را با شمشیر روشن کرد و گروهی از پرستندگان آتش به سمت آن آمدند.
ز هر پیشهای کارگر خواستند
همی شهر ایران بیاراستند
هوش مصنوعی: از هر حرفهای کارگران را خواستند و به این ترتیب شهرهای ایران را زیبا و آباد کردند.
به هر سو فرستاد بیمر سپاه
ز دشمن همی داشت گیتی نگاه
هوش مصنوعی: او سپاهی بزرگ را به هر سمتی فرستاد و در عین حال همواره مراقب دنیا و اوضاع دشمنان بود.
جهان از بداندیش بیبیم کرد
دل بدسگالان بدو نیم کرد
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر بداندیشان، ترس و اضطراب را در دل افراد بدخواه ایجاد کرد و آنها را دو نیم کرد.