گنجور

بخش ۴

چو خورشید برزد سر از کوه و راغ
زمین شد به کردار زرین چراغ
جهاندار دارا سپه برگرفت
جهان چادر قیر بر سرگرفت
بیاورد لشکر ز رود فرات
به هامون سپه بیش بود از نبات
سکندر چو بشنید کامد سپاه
بزد کوس و آورد لشکر به راه
دو لشکر که آن را کرانه نبود
چو اسکندر اندر زمانه نبود
ز ساز و ز گردان هر دو گروه
زمین همچو دریا بد و گرد کوه
ز خفتان وز خنجر هندوان
ز بالا و اسپ وز برگستوان
دو رویه سپه برکشیدند صف
ز خنجر همی یافت خورشید تف
به پیش سپاه آوریدند پیل
جهان شد به کردار دریای نیل
سواران جنگ از پس و پیل پیش
همه برگرفته دل از جان خویش
تو گفتی هوا خون خروشد همی
زمین از خروشش بجوشد همی
ز بس نالهٔ بوق و هندی درای
همی کوه را دل برآمد ز جای
ز آواز اسپان و بانگ سران
چرنگیدن گرزهای گران
تو گفتی زمین کوه جنگی شدست
ز گرد آسمان روی زنگی شدست
به یک هفته گردان پرخاشجوی
به روی اندر آورده بودند روی
بهشتم برآمد یکی تیره گرد
بران سان که خورشید شد لاژورد
بپوشید دیدار ایران سپاه
گریزان برفتند از آن رزمگاه
سپاه سکندر پس اندر دمان
یکی پرغم و دیگری شادمان
سکندر بشد تا لب رودبار
بکشتند ز ایرانیان بی‌شمار
سپاه از لب رود برگاشتند
بفرمود تا رود بگذاشتند
به پیروزی آمد بران رزمگاه
کجا پیش بود آن گزیده سپاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو خورشید برزد سر از کوه و راغ
زمین شد به کردار زرین چراغ
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید از پشت کوه‌ها طلوع می‌کند، زمین به مانند چراغی طلایی و زیبا می‌درخشد.
جهاندار دارا سپه برگرفت
جهان چادر قیر بر سرگرفت
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فرمانروا و صاحب‌قدرتی، سپاه خود را ساماندهی کرده و برای خود راستی و درخشش از چادر سیاهی بر سر نهاده است. در این تصویر، می‌توان نشانه‌هایی از قدرت و اقتدار را مشاهده کرد که از طریق لباس و ظاهر این فرمانروا و سپاه او تجلی یافته است.
بیاورد لشکر ز رود فرات
به هامون سپه بیش بود از نبات
هوش مصنوعی: به میدان جنگ، سپاهی از سوی رود فرات به سمت هامون آمد و تعداد سپاهیان از گیاهان بیشتر بود.
سکندر چو بشنید کامد سپاه
بزد کوس و آورد لشکر به راه
هوش مصنوعی: زمانی که سکندر صدای کوس را شنید، سپاه خود را به حرکت درآورد و لشکر را به راه انداخت.
دو لشکر که آن را کرانه نبود
چو اسکندر اندر زمانه نبود
هوش مصنوعی: دو ارتش که هیچ‌گاه نتوانند به انتها رسید، مانند اسکندر که در زمان خود بی‌همتا بود.
ز ساز و ز گردان هر دو گروه
زمین همچو دریا بد و گرد کوه
هوش مصنوعی: زمین مانند دریا و کوه‌ها در حال نواختن و چرخش هستند، نمایانگر هماهنگی و حرکت دو نیروی مختلف.
ز خفتان وز خنجر هندوان
ز بالا و اسپ وز برگستوان
هوش مصنوعی: از زخم‌ها و تیرهای هندوان، از بالای کوه و اسب و درختان، خبر می‌دهد.
دو رویه سپه برکشیدند صف
ز خنجر همی یافت خورشید تف
هوش مصنوعی: دو گروه از سپاهیان به صف ایستاده‌اند و در این نبرد، دشمنان با خنجر به جان هم می‌افتند. در این میان، امید و نور خورشید که نماد روشنی و پیروزی است، در این جنگ به چشم می‌خورد.
به پیش سپاه آوریدند پیل
جهان شد به کردار دریای نیل
هوش مصنوعی: به نیروهای خود فیل‌ها را آوردند و جهان مانند دریای نیل شد.
سواران جنگ از پس و پیل پیش
همه برگرفته دل از جان خویش
هوش مصنوعی: سواران جنگ در پشت سر و فیل‌ها در جلو همه جانفشانی می‌کنند و دل و جان خود را برای نبرد آماده کرده‌اند.
تو گفتی هوا خون خروشد همی
زمین از خروشش بجوشد همی
هوش مصنوعی: تو گفتی که وقتی هوا خروشان می‌شود، زمین نیز به خاطر این هیجان به جنب و جوش درمی‌آید.
ز بس نالهٔ بوق و هندی درای
همی کوه را دل برآمد ز جای
هوش مصنوعی: به خاطر صدای مداوم بوق و نالهٔ هندی، دل کوه از جای خود کنده می‌شود.
ز آواز اسپان و بانگ سران
چرنگیدن گرزهای گران
هوش مصنوعی: از صدای اسبان و بانگ فرماندهان، پرده‌های سنگینی را می‌زنند.
تو گفتی زمین کوه جنگی شدست
ز گرد آسمان روی زنگی شدست
هوش مصنوعی: تو گفتی که زمین به جنگ تبدیل شده و از بالای آسمان رنگش تغییر کرده و به رنگ زنگ زده درآمده است.
به یک هفته گردان پرخاشجوی
به روی اندر آورده بودند روی
هوش مصنوعی: در یک هفته، گردانی که بسیار پرخاشگر و جنگجو بودند، چهره خود را به سمت آن شخص برگردانده بودند.
بهشتم برآمد یکی تیره گرد
بران سان که خورشید شد لاژورد
هوش مصنوعی: بهشت من روشن شد و رویی تیره ظاهر شد که مانند آسمان آبی درخشان گردید.
بپوشید دیدار ایران سپاه
گریزان برفتند از آن رزمگاه
هوش مصنوعی: چشم‌انداز ایران را تماشا کنید که سربازان فراری از میدان نبرد دور شدند.
سپاه سکندر پس اندر دمان
یکی پرغم و دیگری شادمان
هوش مصنوعی: در میان سپاه سکندر، برخی در حال نگرانی و غم هستند و برخی دیگر در شادی و خوشحالی به سر می‌برند.
سکندر بشد تا لب رودبار
بکشتند ز ایرانیان بی‌شمار
هوش مصنوعی: سکندر به کنار رود رفت و بسیاری از ایرانیان را به قتل رساند.
سپاه از لب رود برگاشتند
بفرمود تا رود بگذاشتند
هوش مصنوعی: نیروها کنار رودخانه مستقر شدند و فرمان دادند تا از رود عبور کنند.
به پیروزی آمد بران رزمگاه
کجا پیش بود آن گزیده سپاه
هوش مصنوعی: در میدان جنگ پیروزی به دست آمد، جایی که سپاه برتر حضور داشت.