برگردان به زبان ساده
چو آمد بر شاه کهترنواز
نوان پیش او رفت و بردش نماز
هوش مصنوعی: وقتی که دختر جوان به نزد شاه آمد، او را با احترام و ارادت به پیشگاه او برد.
ستایش کنان پیش خسرو دوید
که مهر و ستایش مر او را سزید
هوش مصنوعی: همراه با تحسین و ستایش به سوی پادشاه دوید، زیرا محبت و احترام شایسته او بود.
برآورد سر آفرین کرد و گفت
مبادت جز از بخت پیروز جفت
هوش مصنوعی: خداوند سرنوشت را بالا برد و گفت: امیدوارم جز با بختی پیروز و خوشاقبال همراه نشوی.
چو هرمزد بادت بدین پایگاه
چو بهمن نگهبان فرخ کلاه
هوش مصنوعی: زمانی که خدای بزرگ، هرمزد، بر این مقام حکمرانی باد، همچون بهمن که نگهبان کلاهی با برکت و شاداب است.
همه ساله اردیبهشت هژیر
نگهبان تو با هش و رای پیر
هوش مصنوعی: هر سال در ماه اردیبهشت، هژیر که نگهبان توست، با دانایی و مشورت بزرگترها به تو کمک میکند.
چو شهریورت باد پیروزگر
بنام بزرگی و فر و هنر
هوش مصنوعی: وقتی که همسرت با پیروزی و برتری در نام و مقام و هنر به تو نزدیک میشود.
سفندارمذ پاسبان تو باد
خرد جان روشن روان تو باد
هوش مصنوعی: سفندارمذ نگهبان تو باشد و خرد تو برای روشنتر شدن جانت به کار آید.
چو خردادت از یاوران بر دهاد
ز مرداد باش از بر و بوم شاد
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و درایت تو از دوستان و یارانت پشتیبانی کند، از فصل تابستان بهرهمند شو و از زمین و آسمان شاد باش.
دی و اورمزدت خجسته بواد
در هر بدی بر تو بسته بواد
هوش مصنوعی: که نیکی و فرخندگی در زندگیات برقرار باشد و هر بدی از تو دور و دور نگه داشته شود.
دیت آذر افروز و فرخنده روز
تو شادان و تاج تو گیتی فروز
هوش مصنوعی: روز تولد تو، که همچون آتش زاد و مبارک است، برای تو شادی و خوشحالی به ارمغان آورد و تاجی که بر سر داری، دنیا را درخشان نموده است.
چو این آفرین کرد رستم بپای
بپرسید و کردش بر خویش جای
هوش مصنوعی: پس از آنکه رستم این کار عظیم را انجام داد، او ایستاد و از دیگران پرسید که چه چیزی باید بکند و جا خود را در دل مردم محکم کرد.
بدو گفت خسرو درست آمدی
که از جان تو دور بادا بدی
هوش مصنوعی: خسرو به او گفت: خوب آمدی، زیرا که بدی از جان تو دور باشد.
توی پهلوان کیان جهان
نهان آشکار آشکارت نهان
هوش مصنوعی: در دل قهرمانان، رازها و دانشهای بزرگ نهفته است، که در عین آشکار بودن، دلیلی برای پنهانی بودن نیز دارد.
گزین کیانی و پشت سپاه
نگهدار ایران و لشکر پناه
هوش مصنوعی: انتخاب کن رهبری را که حافظ قدرت و نیروهای ایران باشد و در دفاع از سرزمین و ارتش همواره آماده باشد.
مرا شاد کردی بدیدار خویش
بدین پر هنر جان بیدار خویش
هوش مصنوعی: با دیدار خود باعث خوشحالی من شدی و زندگیام را پر از هنر و نشاط کردی.
زواره فرامرز و دستان سام
درستند ازیشان چه داری پیام
هوش مصنوعی: فرامرز و دستان سام، زواری درست کردند. از آنها چه پیامی داری؟
فرو بود رستم ببوسید تخت
که ای نامور خسرو نیکبخت
هوش مصنوعی: رستم به تخت شاه نیکبخت نزدیک شد و آن را بوسید و به او احترام گذاشت.
ببخت تو هر سه درستند و شاد
انوشه کسی کش کند شاه یاد
هوش مصنوعی: بخت تو هر سه خوب است و کسی که یاد شاه را بر زبان میآورد، بسیار شاد و خوشبخت است.
بسالار نوبت بفرمود شاه
که گودرز و طوس و گوان را بخواه
هوش مصنوعی: سالها بعد، شاه فرمان داد که گودرز و طوس و گوان را بخواهند.
در باغ بگشاد سالار بار
نشستنگهی بود بس شاهوار
هوش مصنوعی: در باغ، فرماندهای نشسته بود که با وقار و شکوه مانند یک پادشاه به نظر میرسید.
بفرمود تا تاج زرین و تخت
نهادند زیر گلفشان درخت
هوش مصنوعی: توجه کرد که تاج طلایی و تختی برای نشستن زیر درختی که گلها میریزد، آماده کردند.
همه دیبهٔ خسروانی بباغ
بگسترد و شد گلستان چون چراغ
هوش مصنوعی: تمامی پردههای زیبا و رنگین در باغ گسترده شده و باغ به زیبایی گلستان مانند شده است، همانند نوری که همه جا را روشن میکند.
درختی زدند از بر گاه شاه
کجا سایه گسترد بر تاج و گاه
هوش مصنوعی: درختی را در کنار شاه کاشتهاند که سایهاش بر سر و تاج او افکنده است.
تنش سیم و شاخش ز یاقوت و زر
برو گونهگون خوشههای گهر
هوش مصنوعی: تنه درخت از جنس سیم و شاخههایش از یاقوت و طلا است و خوشههای دانههای قیمتی به صورت رنگارنگ بر روی آن قرار دارد.
عقیق و زمرد همه برگ و بار
فروهشته از تاج چون گوشوار
هوش مصنوعی: گوهرهایی چون عقیق و زمرد، با ارزش و زیبا هستند، اما وقتی از جذبه و شکوه دور میشوند، تنها به مانند زینتهایی ساده و بیروح به نظر میرسند.
همه بار زرین ترنج و بهی
میان ترنج و بهیها تهی
هوش مصنوعی: تمام زیبایی و ارزشها در میان گلها و میوههای خوشرنگ خالی از محتوا هستند.
بدو اندرون مشک سوده بمی
همه پیکرش سفته برسان نی
هوش مصنوعی: براستی در دل او مشک معطر پنهان است و تمام وجودش سرشار از عطر و زیبایی است.
کرا شاه بر گاه بنشاندی
برو باد ازو مشک بفشاندی
هوش مصنوعی: کسی که شاه را بر تخت نشاندی، باید از او بویی خوش و خوشنامی به مشام دیگران برساند.
همه میگساران بیپش اندرا
همه بر سران افسر از گوهرا
هوش مصنوعی: همه میگساران بیپیش هستند و تمامی سلاطین از جوهره و اصالت خود نشأت میگیرند.
ز دیبای زربفت چینی قبای
همه پیش گاه سپهبد بپای
هوش مصنوعی: از پارچههای زربفت چینی، همه در حضور فرمانده، لباس زیبایی به تن دارند.
همه طوق بربسته و گوشوار
بریشان همه جامه گوهرنگار
هوش مصنوعی: همه به زیور و زینت آراستهاند و لباسهایی شگفتانگیز و زیبا بر تن دارند.
همه رخ چو دیبای رومی برنگ
فروزنده عود و خروشنده چنگ
هوش مصنوعی: همه چهرهاش مانند پارچهای رومی است که رنگی درخشان دارد و بوی عود را پخش میکند و صدای چنگ به گوش میرسد.
همه دل پر از شادی و می بدست
رخان ارغوانی و نابوده مست
هوش مصنوعی: همه دلها پر از شادمانی و نوشیدن شراب است، در حالی که لبان سرخ و زیبا به شدت مست هستند.
بفرمود تا رستم آمد بتخت
نشست از بر گاه زیر درخت
هوش مصنوعی: رستم را فراخواندند و او به سمت تخت سلطنت رفت و بر روی آن نشسته، از زیر درخت نظر به اطراف کرده است.
برستم چنین گفت پس شهریار
که ای نیک پیوند و به روزگار
هوش مصنوعی: این جمله از زبان رستم بیان شده که شهریار را خطاب قرار میدهد و او را به خاطر اتصال نیکویی که با روزگار دارد، مورد ستایش قرار میدهد. به طور کلی، رستم به وضعیت مثبت و مناسب شهریار اشاره میکند و او را فردی نیک نفس و شایسته در زمانه خود میداند.
ز هر بد توی پیش ایران سپر
همیشه چو سیمرغ گسترده پر
هوش مصنوعی: از هر بدی تو، ایران را محافظت میکنی، مانند سیمرغ که همیشه بالهای خود را گشوده است.
چه درگاه ایران چه پیش کیان
همه بر در رنج بندی میان
هوش مصنوعی: در هر دو حالت، چه در درگاه ایران و چه پیش از پادشاهان، همواره میان رنج و دشواریها سر و کار داریم.
شناسی تو کردار گودرزیان
به آسانی و رنج و سود و زیان
هوش مصنوعی: تو به راحتی میتوانی رفتار و کردار کسانی را که مانند گودرز هستند بشناسی، حتی اگر این شناخت همراه با سختیها و سود و زیانهایی باشد.
میان بسته دارند پیشم بپای
همیشه بنیکی مرا رهنمای
هوش مصنوعی: در میان افرادی که دلم را به آنها سپردهام، همیشه افرادی هستند که به من نیکوئی را یادآوری میکنند و راهنماییام میکنند.
بتنها تن گیو کز انجمن
ز هر بد سپر بود در پیش من
هوش مصنوعی: گلی که در تنهایی خود، از هر بدی به عنوان حفاظی در برابر من عمل میکند، در جمع دیگران نیز شکوه دارد.
چنین غم بدین دوده نامد بنیز
غم و درد فرزند برتر ز چیز
هوش مصنوعی: این درد و غم به این خانواده نمیرسد، چرا که غم و درد فرزند بالاتر از هر چیزی است.
بدین کار گر تو ببندی میان
پذیره نیایدت شیر ژیان
هوش مصنوعی: اگر تو در این کار خود را محدود کنی، هرگز موفقیت بزرگ را نخواهی دید.
کنون چارهٔ کار بیژن بجوی
که او را ز توران بد آمد بروی
هوش مصنوعی: اکنون برای حل مشکل بیژن تلاش کن، زیرا او از سوی توران به سختی افتاده است.
ز گردان و اسبان و شمشیر و گنج
ببر هرچ باید مدار این برنج
هوش مصنوعی: از کسانی که سوار بر اسب هستند و با شمشیر و ثروت میجنگند، هر چه نیاز داری به دست بیاور، اما نباید برنج را فراموش کنی.
چو رستم ز کیخسرو ایدون شنید
زمین را ببوسید و دم درکشید
هوش مصنوعی: وقتی رستم خبر کیخسرو را اینچنین شنید، زمین را بوسید و نفس عمیقی کشید.
برو آفرین کرد کای نیک نام
چو خورشید هر جای گسترده کام
هوش مصنوعی: برو و ستایش کن آن کسی را که نام نیک او همچون خورشید در هر جا درخشان و گسترده است.
ز تو دور بادا دو چشم نیاز
دل بدسگالت بگرم و گداز
هوش مصنوعی: از تو دور باد دو چشمم که به شدت بر اساس نیازم به تو مینگرد. قلبم که مشتاقانه به تو گرمی و ذوب شدن را با آرزوی تو دارد.
توی بر جهان شاه و سالار و کی
کیان جهان مر ترا خاک پی
هوش مصنوعی: در میان مردم، تو مانند پادشاه و سرور هستی و برای این دنیا، خاک پای تو ارزشمند است.
که چون تو ندیدست یک شاه گاه
نه تابنده خروشید و گردنده ماه
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه تو مانند ستارهای درخشان است که هیچکس مانند تو را ندیده است؛ مثل ماهی که در آسمان میچرخد و خود را نشان میدهد.
بدان را ز نیکان تو کردی جدا
تو داری بافسون و بند اژدها
هوش مصنوعی: بدان که تو، نیکان را از بدیها جدا کردهای و اکنون با نیروی خود قادر به غلبه بر مشکلات و دشواریها هستی.
بکندم دل دیو مازندران
بفر کیانی و گرز گران
هوش مصنوعی: دل دیو مازندران را چون کمرنگی میکنم و با قدرت و عظمت کیانی، به جنگ میروم.
مرامادر از بهر رنج تو زاد
تو باید که باشی بآرام و شاد
هوش مصنوعی: مادر تو برای تحمل رنج و سختی، تو را به دنیا آورده است. پس باید همیشه سعی کنی آرام و شاد زندگی کنی.
منم گوش داده بفرمان تو
نگردم بهرسان ز پیمان تو
هوش مصنوعی: من به دستورات تو گوش میدهم و هیچگاه از پیمان و عهد تو سرپیچی نخواهم کرد.
دل و جان نهاده بسوی کلاه
بران ره روم کم بفرمود شاه
هوش مصنوعی: دل و جانم را برای رسیدن به کلاه بران که نماد بزرگی و مقام است، به راه روم گذاشتهام. شاه در این مسیر کم به من توجه کرده است.
و نیز از پی گیو اگر بر سرم
هوا بارد آتش بدو ننگرم
هوش مصنوعی: اگر در پی گیو (قهرمان) بر من بلا و آتش بیفتد، هرگز به او نگاه نمیکنم.
رسیده بمژگانم اندر سنان
ز فرمان خسرو نتابم عنان
هوش مصنوعی: چشمانم به دندانههای آن شمشیر رسیده و از فرمان پادشاه نمیتوانم خود را مهار کنم.
برآرم ببخت تو این کار کرد
سپهبد نخواهم نه مردان مرد
هوش مصنوعی: خوشبختی تو را به دست میآورم، اما این کار را سپهبد انجام نمیدهد و نیازی به مردان قوی نیست.
کلید چنین بند باشد فریب
نه هنگام گرزست و روز نهیب
هوش مصنوعی: کلید این مشکل در فریب نهفته است و نه در زمان ضربه و روز تهدید.
چو رستم چنین گفت گودرز و گیو
فریبرز و فرهاد و شاپور نیو
هوش مصنوعی: رستم چنین سخن گفت با گودرز و گیو، فریبرز، فرهاد و شاپور نیو.
بزرگان لشکر برو آفرین
همی خواندند از جهان آفرین
هوش مصنوعی: سران لشکر به ستایش و تمجید از برتری و عظمت جهان آفرین میپرداختند و از او به خوبی یاد میکردند.
بمی دست بردند با شهریار
گشاده بشادی در نوبهار
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که در زمانی که بهار فرا رسیده و شادی در دلها جا گرفته، دستها در گشودن باغ و زمین همکاری میکنند و با یکدیگر به شادابی و خوشحالی مشغول هستند. در واقع به نشانه سرسبزی و زندگی جدید در فصل بهار، همگان با خوشحالی و سرزندگی فعالیت میکنند.