گنجور

بخش ۷

چنان بد که یک روز در بزمگاه
همی بود بر پای در پیش شاه
چو شد تیره بر پای خواب آمدش
هم از ایستادن شتاب آمدش
پدر چون بدیدش بهم برده چشم
به تندی یکی بانگ برزد به خشم
به دژخیم فرمود کو را ببر
کزین پس نبیند کلاه و کمر
بدو خانه زندان کن و بازگرد
نزیبد برو گاه و ننگ و نبرد
به ایوان همی بود خسته جگر
ندید اندران سال روی پدر
مگر مهر و نوروز و جشن سده
که او پیش رفتی میان رده
چنان بد که طینوش رومی ز راه
فرستاده آمد به نزدیک شاه
ابا بدره و برده و باژ روم
فرستاد قیصر به آباد بوم
چو آمد شهنشاه بنواختش
سزاوار او جایگه ساختش
فرستاد بهرام زی او پیام
که ای مرد بیدار گسترده کام
ز کهتر به چیزی بیازرد شاه
ازو دور گشتم چنین بی‌گناه
تو خواهش کنی گر ترا بخشدم
مگر بخت پژمرده بدرخشدم
سوی دایگانم فرستد مگر
که منذر مرا به ز مام و پدر
چو طینوش بشنید پیغام اوی
برآورد ازان آرزو کام اوی
دل‌آزار بهرام زان شاد گشت
وزان بند بی‌مایه آزاد گشت
به درویش بخشید بسیار چیز
وزان جایگه رفتن آراست نیز
همه زیردستان خود را بخواند
شب تیره چون باد لشکر براند
به یاران همی گفت یزدان سپاس
که رفتیم و ایمن شدیم از هراس
چو آمد به نزدیک شهر یمن
پذیره شدش کودک و مرد و زن
برفتند نعمان و منذر ز جای
همان نیزه‌داران پاکیزه‌رای
چو منذر ببهرام نزدیک شد
ز گرد سپه روز تاریک شد
پیاده شدند آن دو آزادمرد
همی گفت بهرام تیمار و درد
ز گفتار او چند منذر گریست
بپرسید گفت اختر شاه چیست
بدو گفت بهرام کو خود مباد
که گیرد ز شوم اخترش نیز یاد
که هر کو نیاید به راه خرد
ز کردار ترسم که کیفر برد
فرود آوریدش هم‌انجا که بود
بران نیکوی نیکویها فزود
بجز بزم و میدان نبودیش کار
وگر بخشش و کوشش کارزار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان بد که یک روز در بزمگاه
همی بود بر پای در پیش شاه
هوش مصنوعی: آنقدر بد و ناگوار است که حتی یک روز در محل جشن و سرور در حضور شاه ایستاده بود.
چو شد تیره بر پای خواب آمدش
هم از ایستادن شتاب آمدش
هوش مصنوعی: زمانی که تاریکی فرا می‌رسد، او به خواب می‌رود و از این‌که در حال ایستادن است، بی‌تابی به سراغش می‌آید.
پدر چون بدیدش بهم برده چشم
به تندی یکی بانگ برزد به خشم
هوش مصنوعی: پدر وقتی که فرزندش را عصبانی و در هم ریخته دید، با fury به او فریاد زد.
به دژخیم فرمود کو را ببر
کزین پس نبیند کلاه و کمر
هوش مصنوعی: به نگهبان فرمان داد که او را ببر، تا دیگر نه کلاهی بگذارد بر سر و نه کمری بر خود ببندد.
بدو خانه زندان کن و بازگرد
نزیبد برو گاه و ننگ و نبرد
هوش مصنوعی: او را در خانه‌اش به زندان بینداز و برگردان، زیرا در آنجا نه جایی برای اوست و نه مشتی از ننگ و نبرد.
به ایوان همی بود خسته جگر
ندید اندران سال روی پدر
هوش مصنوعی: در ایوان نشسته بود و دلش بسیار گرفته بود، زیرا در آن سال نتوانسته بود چهره پدرش را ببیند.
مگر مهر و نوروز و جشن سده
که او پیش رفتی میان رده
هوش مصنوعی: آیا جز جشن‌های نوروز و مهر و جشن سده، که او قبل از آنجا به شما پیش‌قدم شده است، چیز دیگری وجود دارد؟
چنان بد که طینوش رومی ز راه
فرستاده آمد به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: به قدری او بد بود که همانند مخلوقی بی‌ادب و ناشایست از رومی‌ها به سوی شاه فرستاده شد.
ابا بدره و برده و باژ روم
فرستاد قیصر به آباد بوم
هوش مصنوعی: قیصر با ثروت و هدایایی از جمله پارچه‌های قیمتی و برده‌ها، به سرزمین آباد فرستاده است.
چو آمد شهنشاه بنواختش
سزاوار او جایگه ساختش
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه آمد، او را مورد محبت قرار داد و مطابق شایستگی‌اش برایش مقام و منزلتی در نظر گرفت.
فرستاد بهرام زی او پیام
که ای مرد بیدار گسترده کام
هوش مصنوعی: بهرام به او پیامی فرستاد و گفت: ای مرد هوشیار، به سوی خواسته‌ها و آرزوهایت گام بردار.
ز کهتر به چیزی بیازرد شاه
ازو دور گشتم چنین بی‌گناه
هوش مصنوعی: از کوچک‌تر از خودم چیزی نرنجانم، بنابراین به همین خاطر از شاه دور شدم، در حالی که هیچ گناهی ندارم.
تو خواهش کنی گر ترا بخشدم
مگر بخت پژمرده بدرخشدم
هوش مصنوعی: اگر تو از من چیزی بخواهی، شاید ببخشم تو را، اما اگر شانس و اقبال من از بین رفته باشد، نمی‌توانم به تو کمکی کنم.
سوی دایگانم فرستد مگر
که منذر مرا به ز مام و پدر
هوش مصنوعی: او مرا به سمت دایگانی می‌فرستد تا شاید از او نشانه‌ای برایم درباره مادر و پدرم بگیرد.
چو طینوش بشنید پیغام اوی
برآورد ازان آرزو کام اوی
هوش مصنوعی: زمانی که او صدای پیام او را شنید، آرزوهایش به حقیقت پیوست و به آن خواسته‌ها رسید.
دل‌آزار بهرام زان شاد گشت
وزان بند بی‌مایه آزاد گشت
هوش مصنوعی: دل آزار بهرام خوشحال شد و از آن بند بی‌ارزش رهایی یافت.
به درویش بخشید بسیار چیز
وزان جایگه رفتن آراست نیز
هوش مصنوعی: درویش چیزهای زیادی را بخشید و در عوض، مکانی مناسب برای رفتن برای خود فراهم کرد.
همه زیردستان خود را بخواند
شب تیره چون باد لشکر براند
هوش مصنوعی: در شب تاریک، او تمام فرمانبردارانش را فرا می‌خواند و مانند باد که لشکر را به حرکت در می‌آورد، آنها را به سوی خود می‌کشاند.
به یاران همی گفت یزدان سپاس
که رفتیم و ایمن شدیم از هراس
هوش مصنوعی: خدا را شکر که با دوستانمان صحبت کردیم و از ترس نجات پیدا کردیم.
چو آمد به نزدیک شهر یمن
پذیره شدش کودک و مرد و زن
هوش مصنوعی: وقتی به شهر یمن نزدیک شد، مردم از جمله کودکان و زنان و مردان به استقبال او آمدند.
برفتند نعمان و منذر ز جای
همان نیزه‌داران پاکیزه‌رای
هوش مصنوعی: نعمان و منذر از محل خود رفتند، همان‌طور که نیزه‌دارانی با اندیشه‌ی پاک و درست از آنجا دور می‌شوند.
چو منذر ببهرام نزدیک شد
ز گرد سپه روز تاریک شد
هوش مصنوعی: وقتی منذر به بهرام نزدیک شد، گرد و غبار سپاه باعث شد که روز به تاریکی گراید.
پیاده شدند آن دو آزادمرد
همی گفت بهرام تیمار و درد
هوش مصنوعی: دو آزادمرد پیاده شدند و به همدیگر گفتند دربارهٔ درد و رنجهای بهرام.
ز گفتار او چند منذر گریست
بپرسید گفت اختر شاه چیست
هوش مصنوعی: چند نفر از شنیدن صحبت‌های او گریه کردند و وقتی از او پرسیدند، او پاسخ داد که علامت یا نشانه‌ای برای پادشاه چیست.
بدو گفت بهرام کو خود مباد
که گیرد ز شوم اخترش نیز یاد
هوش مصنوعی: بهرام به او گفت: به خودت ببین که مبادا تحت تاثیر ستاره‌های بد، حتی به یاد آنها هم بیفتی.
که هر کو نیاید به راه خرد
ز کردار ترسم که کیفر برد
هوش مصنوعی: هر کسی که به راه عقل و دانایی نرود، از اعمال او می‌ترسم که مجازات خواهد شد.
فرود آوریدش هم‌انجا که بود
بران نیکوی نیکویها فزود
هوش مصنوعی: او را در همان جایی که هست پایین بیاورید، تا خوبی‌ها و نیکویی‌هایش افزوده شود.
بجز بزم و میدان نبودیش کار
وگر بخشش و کوشش کارزار
هوش مصنوعی: غیر از خوش گذرانی و میدان جنگ، کار دیگری ندارد و اگر هم هست، آن بخشش و تلاش در میدان نبرد است.

حاشیه ها

1401/01/28 15:03
سمیه شکری

به ایوان همی بود خسته جگر 

ندید اندر آن سال روی پدر 

مگر مهر و نوروز و جشن سده 

که او پیش رفتی میان رده 

 

در این دو بیت نشان از سه جشن بزرگ ایرانیان است که به دید و بازدید می پرداختند 

جشن مهرگان

جشن نوروز

جشن سده

که متاسفانه امروزه فقط نوروز را بیشتر مردم می شناسند و رونقی دارد