بخش ۴۵
ازان پس به هرسو یکی نامه کرد
به جایی که درویش بد جامه کرد
بپرسید هرجا که بیرنج کیست
به هرجای درویش و بیگنج کیست
ز کار جهان یکسر آگه کنید
دلم را سوی روشنی ره کنید
بیامدش پاسخ ز هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
که آباد بینیم روی زمین
به هرجای پیوسته شد آفرین
مگر مرد درویش کز شهریار
بنالد همی از بد روزگار
که چون می گسارد توانگر همی
به سر بر ز گل دارد افسر همی
به آواز رامشگران می خورند
چو ما مردمان را به کس نشمرند
تهی دست بیرود و گل می خورد
توانگر همانا ندارد خرد
بخندید زان نامه بیدار شاه
هیونی برافگند پویان به راه
به نزدیک شنگل فرستاد کس
چنین گفت کای شاه فریادرس
ازان لوریان برگزین ده هزار
نر و ماده بر زخم بربط سوار
به ایران فرستش که رامشگری
کند پیش هر کهتری بهتری
چو برخواند آن نامه شنگل تمام
گزین کرد زان لوریان به نام
به ایران فرستاد نزدیک شاه
چنان کان بود در خور نیکخواه
چو لوری بیامد به درگاه شاه
بفرمود تا برگشادند راه
به هریک یکی گاو داد و خری
ز لوری همی ساخت برزیگری
همان نیز خروار گندم هزار
بدیشان سپرد آنک بد پایدار
بدان تا بورزد به گاو و به خر
ز گندم کند تخم و آرد به بر
کند پیش درویش رامشگری
چو آزادگان را کند کهتری
بشد لوری و گاو و گندم بخورد
بیامد سر سال رخساره زرد
بدو گفت شاه این نه کار تو بود
پراگندن تخم و کشت و درود
خری ماند اکنون بنه برنهید
بسازید رود و بریشم دهید
کنون لوری از پاک گفتار اوی
همی گردد اندر جهان چارهجوی
سگ و کبک بفزود بر گفت شاه
شب و روز پویان به دزدی به راه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازان پس به هرسو یکی نامه کرد
به جایی که درویش بد جامه کرد
هوش مصنوعی: پس از آن، نفر از هر سو نامهای نوشت به جایی که درویش در حالی که لباس سادهای بر تن داشت، قرار داشت.
بپرسید هرجا که بیرنج کیست
به هرجای درویش و بیگنج کیست
هوش مصنوعی: هرجا که بیزحمت و رنج باشد، از آن سوال کنید که راهی برای رسیدن به درویش و بیپولی پیدا کنید.
ز کار جهان یکسر آگه کنید
دلم را سوی روشنی ره کنید
هوش مصنوعی: از تمام امور دنیا آگاهم کنید و دلم را به سمت روشنایی و راه درست هدایت کنید.
بیامدش پاسخ ز هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: جواب او از هر نقطهای و از هر فرد نامدار و بزرگی رسید.
که آباد بینیم روی زمین
به هرجای پیوسته شد آفرین
هوش مصنوعی: ما در هر جایی از زمین که به آبادانی و رونق برخورد کنیم، بر آن شادی و ستایش میفرستیم.
مگر مرد درویش کز شهریار
بنالد همی از بد روزگار
هوش مصنوعی: مگر مرد فقیری که از فرمانروا شکایت میکند، از روزگار بدی که در آن زندگی میکند، نالان نیست؟
که چون می گسارد توانگر همی
به سر بر ز گل دارد افسر همی
هوش مصنوعی: وقتی شخص ثروتمند شراب مینوشد، مانند کسی است که بر سرش تاجی از گل دارد.
به آواز رامشگران می خورند
چو ما مردمان را به کس نشمرند
هوش مصنوعی: مردم عادی مانند ما را در نظر نمیگیرند و به طور شاد و با موسیقی لذت میبرند.
تهی دست بیرود و گل می خورد
توانگر همانا ندارد خرد
هوش مصنوعی: کسی که بیپولی دارد، از دنیای مادی دور میشود و از لذتهای ساده بهرهمند میشود، اما فرد ثروتمند اگر عقل و فهم درستی نداشته باشد، در واقع چیزی ارزشمند ندارد.
بخندید زان نامه بیدار شاه
هیونی برافگند پویان به راه
هوش مصنوعی: در اینجا به شادی و خوشحالی از نامهای که به خواب شاه بیداری میبخشد اشاره شده است. مردان پوینده و پرتحرک به راهی میروند که این نامه ایجاد کرده است.
به نزدیک شنگل فرستاد کس
چنین گفت کای شاه فریادرس
هوش مصنوعی: به نزد شنگل کسی را فرستاد و گفت: ای پادشاه، یاور و فریادرس ما.
ازان لوریان برگزین ده هزار
نر و ماده بر زخم بربط سوار
هوش مصنوعی: از میان لوریان، انتخاب کن ده هزار اسب نر و ماده تا بر زخم بربط نشینند.
به ایران فرستش که رامشگری
کند پیش هر کهتری بهتری
هوش مصنوعی: به ایران فرستش تا هنرمندی کند و در مقابل هر رئیسی، برتری داشته باشد.
چو برخواند آن نامه شنگل تمام
گزین کرد زان لوریان به نام
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه زیبا را خواند، شنگل بهترین گزینه را از لوریها انتخاب کرد.
به ایران فرستاد نزدیک شاه
چنان کان بود در خور نیکخواه
هوش مصنوعی: به ایران نزدیک شاه فرستاد که شایسته و مناسب است و به نفع نیکوکاران خواهد بود.
چو لوری بیامد به درگاه شاه
بفرمود تا برگشادند راه
هوش مصنوعی: وقتی لوری به درگاه شاه رسید، دستور داد تا راه را باز کنند.
به هریک یکی گاو داد و خری
ز لوری همی ساخت برزیگری
هوش مصنوعی: به هر کدام یک گاو داد و از لوری یک الاغ درست کرد و به نوعی نمایش اجرا کرد.
همان نیز خروار گندم هزار
بدیشان سپرد آنک بد پایدار
هوش مصنوعی: به آنها هزار خروار گندم سپرد، اما همان گندم به دست کسی میرسد که پایدار است و در کارش ثابتقدم خواهد بود.
بدان تا بورزد به گاو و به خر
ز گندم کند تخم و آرد به بر
هوش مصنوعی: بدان که اگر گندم را بکارند، به گاو و خر هم توجهی نمیشود و تنها به محصولی که به دست میآید فکر میکنند.
کند پیش درویش رامشگری
چو آزادگان را کند کهتری
هوش مصنوعی: در برابر درویش، نوازندهای وجود دارد که مانند آزادگان رفتار میکند و به او احترام میگذارد.
بشد لوری و گاو و گندم بخورد
بیامد سر سال رخساره زرد
هوش مصنوعی: لوری که در اینجا به معنای گلابی است، به ویتامین و مواد مغذی در محصولات کشاورزی اشاره دارد. در این میان، گاو و گندم هم از مهمترین منابع غذایی محسوب میشوند. پس از مدتی، فردی که این محصولات را مصرف کرده، در پایان سال با چهرهای رنگ پریده و خسته به نظر میرسد. این بیان به نوعی اشاره به تأثیرات زندگی و انتخابهای غذایی بر سلامتی و وضعیت روحی فرد دارد.
بدو گفت شاه این نه کار تو بود
پراگندن تخم و کشت و درود
هوش مصنوعی: شاه به او گفت که این کار تو نیست، تو مسئول پراکندن بذر و برکت در زمین نیستی.
خری ماند اکنون بنه برنهید
بسازید رود و بریشم دهید
هوش مصنوعی: الان زمان تغییر و تحول است، بیایید با هم دست به کار شویم و هر چه لازم است را فراهم کنیم.
کنون لوری از پاک گفتار اوی
همی گردد اندر جهان چارهجوی
هوش مصنوعی: اکنون کسی با گفتار پاک و نیک او در جهان به دنبال راه حل و چاره میگردد.
سگ و کبک بفزود بر گفت شاه
شب و روز پویان به دزدی به راه
هوش مصنوعی: سگ و کبک در کنار هم بیشتر شدند، در حالی که شاه هر روز به دزدی در حرکت است.