برگردان به زبان ساده
چو آگاهی آمد به ایران که شاه
بیامد ز قنوج خود با سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که خبر ورود شاه به ایران با سپاهش از قنوج به گوش مردم رسید.
ببستند آذین به راه و به شهر
همی هرکس از کار برداشت بهر
هوش مصنوعی: در مسیر و شهر، هر کسی به مناسبت این روز خاص، تزییناتی را فراهم کرده و به کارهای خود پایان داده است.
درم ریختند از کران تا کران
هم از مشک و دینار و هم زعفران
هوش مصنوعی: در هر طرف به اندازهای از طلا و مشک و زعفران پراکنده شد که هر کس میتوانست به راحتی به آنها دست پیدا کند.
چو آگاه شد پور او یزدگرد
سپاه پراگنده را کرد گرد
هوش مصنوعی: زمانی که پسر یزدگرد از پراکندگی سپاهش مطلع شد، دستور داد که سربازان را گرد هم آورند و سازماندهی کنند.
چو نرسی و چون موبد موبدان
پذیره شدندش همه بخردان
هوش مصنوعی: زمانی که تو به جایگاهی رسیدی، مانند موبد موبدان که خود را آماده میسازد، همه اهل خرد و دانایی نیز به استقبال تو خواهند آمد.
چو بهرام را دید فرزند اوی
بیامد بمالید بر خاک روی
هوش مصنوعی: زمانی که بهرام (که به احتمال زیاد به یک شخصیت تاریخی یا افسانهای اشاره دارد) پسرش را دید، او به نشانه احترام و عشق بر زمین افتاد و صورتش را بر خاک مالید.
برادرش نرسی و موبد همان
پر از گرد رخسار و دل شادمان
هوش مصنوعی: برادرش نرسی و موبد، هر دو چهرهای پراز زیبایی و دلشاد دارند.
چنان هم بیامد به ایوان خویش
به یزدان سپرده تن و جان خویش
هوش مصنوعی: او به آرامی به خانهاش آمد و جان و تن خود را به خدا سپرد.
بیاسود چون گشت گیتی سیاه
به کردار سیمین سپر گشت ماه
هوش مصنوعی: وقتی دنیا تاریک و سیاه شد، ماه مانند سپری نقرهای درخشید و آرامش یافت.
چو پیراهن شب بدرید روز
پدید آمد آن شمع گیتی فروز
هوش مصنوعی: وقتی شب سرکشی کرد و پارگی در پیراهن خود ایجاد کرد، روز روشنایی بخش نمایان شد.
شهنشاه بر تخت زرین نشست
در بار بگشاد و لب را ببست
هوش مصنوعی: پادشاه بر تخت طلایی خود نشسته بود، دربار را گشود و زبانش را به سکوت وا داشت.
برفتند هر کس که بد مهتری
خردمند و در پادشاهی سری
هوش مصنوعی: هر کسی که در جایگاه بالایی قرار داشت و عقلش را به کار میبرد، از میان رفت.
جهاندار بر تخت بر پای خاست
بیاراست پاکیزه گفتار راست
هوش مصنوعی: پادشاه بر روی تخت نشسته بود و به آرامی و با کلامی درست و پاکیزه از جای خود بلند شد.
نخست از جهانآفرین یاد کرد
ز وام خرد گردن آزاد کرد
هوش مصنوعی: ابتدا به یاد خالق جهان افتاد و از بار سنگین خرد و اندیشه رهایی یافت.
چنین گفت کز کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
هوش مصنوعی: او گفت که خداوند، آگاه به همهٔ پدیدارها و پنهانهاست.
بترسید و او را ستایش کنید
شب تیره پیشش نیایش کنید
هوش مصنوعی: بترسید و او را در دل ستایش کنید، در شبهای تاریک به درگاهش دعا و نیایش کنید.
که او داد پیروزی و دستگاه
خداوند تابنده خورشید و ماه
هوش مصنوعی: او به ما پیروزی و قدرتی عطا کرد که همانند وجود خداوند، درخشش خورشید و ماه را به ارمغان میآورد.
هرانکس که خواهد که یابد بهشت
نگردد به گرد بد و کار زشت
هوش مصنوعی: هر کس که میخواهد به بهشت دست پیدا کند، نباید به کارهای بد و زشت نزدیک شود.
چو داد و دهش باشد و راستی
بپیچد دل از کژی و کاستی
هوش مصنوعی: وقتی صداقت و بخشندگی وجود داشته باشد، دل از ناپاکی و نقص دور میشود.
ز ما کس مباشید زین پس به بیم
اگر کوه زر دارد و گنج سیم
هوش مصنوعی: از این پس دیگر هیچ کس به ما نزدیک نشود، چرا که اگر کسی به دنبال ثروت و دارایی است، دیگر از ما چیزی نخواهد یافت.
ز دلها همه بیم بیرون کنید
نیایش به دارای بیچون کنید
هوش مصنوعی: از دلها تمام نگرانیها را دور کنید و با اطمینان و خلوص ذهن به پرستش بپردازید.
کشاورز گر مرد دهقاننژاد
بکوشید با ما به هنگام داد
هوش مصنوعی: اگر کشاورز واقعی و زحمتکش باشد، باید در زمان مناسب و به هنگام، تلاش کند و با ما همکاری کند.
هران را که ما تاج دادیم و تخت
ز یزدان شناسید وز داد و بخت
هوش مصنوعی: هرکسی را که ما به او قدرت و مقام بخشیدیم، باید او را از طرف خداوند بشناسید که او به لطف و سرنوشت توفیق یافته است.
نکوشم به آگندن گنج من
نخواهم پراگنده کرد انجمن
هوش مصنوعی: اگر به دست آوردن گنجی را بکوشم، نباید به تفرقه و پراکندن آن بپردازم.
یکی گنج خواهم نهادن ز داد
که باشد روانم پس از مرگ شاد
هوش مصنوعی: میخواهم گنجی جمعآوری کنم از کارهای نیکو تا اینکه روح من پس از مرگ شاد و خوشحال باشد.
برین نیز گر خواست یزدان بود
دل روشن از بخت خندان بود
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، بر این اساس دل روشن و شادمان از بخت نیک خواهد بود.
برین نیکویها فزایش کنیم
سوی نیکبختی نمایش کنیم
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که باید تلاش کنیم تا خوبیها و ویژگیهای مثبت را بیشتر کنیم و به سمت دستیابی به خوشبختی حرکت کنیم.
گر از لشکر و کارداران من
ز خویشان و جنگی سواران من
هوش مصنوعی: اگر از سپاه و فرماندهان من، از خویشاوندان و سواران جنگی من، بپرسی.
کسی رنج بگزید و با من نگفت
همی دارد آن کژی اندر نهفت
هوش مصنوعی: کسی در زندگی سختیها و رنجهایی کشیده، اما هیچوقت دربارهی آن به من نگفته است و همچنان آن مشکلات را در دل نگه داشته است.
ورا از تن خویش باشد بزه
بزه کی گزیند کسی بیمزه(؟)
هوش مصنوعی: او از تن خود چیزی به دست نیاورده است؛ زیرا کسی بیدلیل و بیفایده چیزی را انتخاب نمیکند.
منم پیش یزدان ازو دادخواه
که در چادر ابر بنهفت ماه
هوش مصنوعی: من در پیش خداوند دعا و درخواست میکنم، زیرا او ماه را در دل چادر ابر پنهان کرده است.
شما را مگر دیگرست آرزوی
که هرکس دگرگونه باشد به خوی
هوش مصنوعی: آیا آرزوهای شما متفاوت است؟ چون هر کسی به نحوی متفاوت و خاص خود زندگی میکند.
بگویید گستاخ با من سخن
مگر نو کنم آرزوی کهن
هوش مصنوعی: با جسارت با من صحبت نکن، مگر اینکه بخواهی آرزویی قدیمی را تازه کنم.
همه گوش دارید و فرمان کنید
ازین پند آرایش جان کنید
هوش مصنوعی: همه شما گوش دارید، و میتوانید به این پند توجه کنید; از این نصیحت، جان خود را بیارایید و زینت دهید.
بگفت این و بنشست بر تخت داد
کلاه کیانی به سر بر نهاد
هوش مصنوعی: او این حرف را گفت و بر تخت نشسته، کلاه کیانی را بر سر گذاشت.
بزرگان برو خواندند آفرین
که بیتو مبادا کلاه و نگین
هوش مصنوعی: بزرگان به همدیگر تبریک گفتند و ستایش کردند که بدون حضور تو، هیچ چیز ارزشمند نیست و به هیچوجه نمیتوان پذیرفت.
چو دانا بود شاه پیروز بخت
بنازد بدو کشور و تاج و تخت
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه دانشمند و بافراست باشد، کشور و ثروت و مقامش به او افتخار میکند.
ترا مردی و دانش و فرهی
فزون آمد از تخت شاهنشهی
هوش مصنوعی: تو به اندازهای دانشمند و فرهیخته هستی که ارزش تو از مقام شاهان هم بیشتر است.
بزرگی و هم دانش و هم نژاد
چو تو شاه گیتی ندارد به یاد
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا به بزرگی، دانش و نژادی که تو داری نیست.
کنون آفرین بر تو شد ناگزیر
ز ما هر که هستیم برنا و پیر
هوش مصنوعی: اکنون ناچار از تو ستایش میکنیم، چه جوان باشیم و چه سالمند، هر کدام از ما که هستیم.
هم آزادی تو به یزدان کنیم
دگر پیش آزادمردان کنیم
هوش مصنوعی: ما آزادی تو را به خدا میسپاریم و دوباره به آزادمردان خواهیم پیوست.
برین تخت ارزانیانست شاه
به داد و به پیروزی و دستگاه
هوش مصنوعی: این تخت برای افرادی که در آن هستند، به خاطر دادگری، پیروزی و عظمت شاه، ارزشمند است.
همه مردگان را برآری ز خاک
به داد و به بخشش به گفتار پاک
هوش مصنوعی: تمام مردگان را از خاک بیرون میآوری و با داد و بخشش و گفتار نیکو آنها را مورد ارزیابی قرار میدهی.
خداوند دارنده یار تو باد
سر اختر اندر کنار تو باد
هوش مصنوعی: خداوند یار و پشتیبان تو باشد و خوشبختی همچون ستاره در کنار تو درخشش داشته باشد.
برفتند با رامش از پیش تخت
بزرگان و فرزانهٔ نیکبخت
هوش مصنوعی: آنها با شادی و سرور از مقابل تخت بزرگانی که فرزندان حکیم و نیکبخت بودند، رفتند.
نشست آن زمان شاه و لشکر بر اسپ
بیامد سوی خان آذر گشسپ
هوش مصنوعی: در آن زمان، شاه به همراه لشکرش بر اسب سوار شدند و به سوی خانه آذرگشسپ رفتند.
بسی زر و گوهر به درویش داد
نیاز آنک بنهفت ازو بیش داد
هوش مصنوعی: به بسیاری از درویشها طلا و جواهرات داد، زیرا نیازشان را برآورده کرد و بیشتر از آنچه نیاز داشتند به آنها بخشید.
پرستندهٔ آتش زردهشت
همی رفت با باژ و برسم به مشت
هوش مصنوعی: آتشپرست زرتشتی به همراه هدایای خاص و رسوم مربوطه به سمت محلی میرفت.
سپینود را پیش او برد شاه
بیاموختش دین و آیین و راه
هوش مصنوعی: شاه سپینود را به حضور خود آورد و به او آموزههای دین، آداب و روشهای زندگی را یاد داد.
بشستش به دین به و آب پاک
ازو دور شد گرد و زنگار و خاک
هوش مصنوعی: او را با دینش شست و شو داد و آب پاکی که بر او ریخت، گرد و غبار و زنگار را از او دور کرد.
در تنگ زندانها باز کرد
به هرسو درم دادن آغاز کرد
هوش مصنوعی: در زندانهای تنگ و دشوار، آزادی و گشایش را به سمتهای مختلف آغاز کرد.