برگردان به زبان ساده
چو سال اندر آمد به هفتاد و هشت
جهاندار بیدار بیمار گشت
هوش مصنوعی: وقتی که سال به هفتاد و هشت رسید، فرمانروای جهان که بیدار و هوشیار بود، بیمار شد.
بفرمود تا رفت شاپور پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش
هوش مصنوعی: شاپور را فرستاد تا به نزد او برود و نصیحتهایی به او کرد که از حد و اندازه خودش فراتر نرود.
بدانست کامد به نزدیک مرگ
همی زرد خواهد شدن سبز برگ
هوش مصنوعی: در شرایط نزدیک به مرگ، فرد به خوبی میفهمد که به زودی از زندگی خارج میشود و در این لحظه احساساتی متضاد را تجربه میکند؛ همچنان که برگهای سبز در پاییز زرد میشوند.
بدو گفت کاین عهد من یاددار
همه گفت بدگوی را باددار
هوش مصنوعی: او به او گفت که این پیمان را به یاد داشته باش، و به تمام کسانی که بدگویی میکنند، بیاعتنا باشد.
سخنهای من چون شنودی بورز
مگر بازدانی ز ناارز ارز
هوش مصنوعی: وقتی سخنان من را میشنوی، با دقت گوش کن تا مبادا از ارزش آن غافل شوی.
جهان راست کردم به شمشیر داد
نگه داشتم ارج مرد نژاد
هوش مصنوعی: جهان را با شمشیر درست کردهام و به کمک آن، حرمت و ارزش مردان از نسل خود را حفظ کردهام.
چو کار جهان مر مرا گشت راست
فزون شد زمین زندگانی بکاست
هوش مصنوعی: وقتی که کارهای دنیا برای من به خوبی پیش رفت، زندگانی من در زمین کاهش یافت.
ازان پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج
هوش مصنوعی: پس از اینکه سختیهای زیادی را تحمل کردیم، در دل آن دشواریها گنجینهای از تجربه و دانش به دست آوردیم.
شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز
هوش مصنوعی: شما در زندگی با سختیها و چالشها روبهرو هستید، گاهی اوقات اوضاع خوب است و گاهی هم بد.
چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آردت گاه مهر
هوش مصنوعی: رفتار آسمان اینگونه است که گاهی مشکل و درد را به تو میآورد و گاهی نیز محبت و مهر را به تو ارزانی میدارد.
گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نعم اندرون زفتی آردت و بوس
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بخت مانند اسبی چموش میشود و در این حال، اگر خوش شانسی با تو باشد، نعمتها و خوشیها را به تو میآورد و تو را مورد محبت و نوازش قرار میدهد.
زمانی یکی بارهای ساخته
ز فرهختگی سر برافراخته
هوش مصنوعی: روزی روزگاری کسی با شادی و خوشحالی فراوان، موفق به ساختن چیزی ارزشمند و زیبا شد که باعث افتخار او گردید.
بدان ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بینهیب
هوش مصنوعی: ای پسر، بدان که این دنیا فریبنده است و نمیتوانی با خوشحالی در آن زندگی کنی بدون اینکه هشداری در بارت باشد.
نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد
هوش مصنوعی: بدنت را حفظ کن و عقل و شعور خود را به کار بگیر، اگر میخواهی روزگار خوبی داشته باشی و از بدیها دور بمانی.
چو بر دین کند شهریار آفرین
برادر شود شهریاری و دین
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه به اصول دین و مذهب احترام بگذارد، برادرانه حکمرانی میکند و به دیانت خود ارزش میدهد.
نه بیتخت شاهیست دینی به پای
نه بیدین بود شهریاری به جای
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که حکومت و سلطنت واقعی نه وابسته به مقام و تخت سلطنت است و نه میتوان آن را با نداشتن ایمان و دین، معتبر دانست. یعنی، برای یک پادشاهی راستین، وجود ایمان و دیانت مهم است و فقط داشتن قدرت کافی نیست.
دو دیباست یک در دگر بافته
برآورده پیش خرد تافته
هوش مصنوعی: دو نوع پارچه زیبا بر یکدیگر بافته شدهاند و جلوهای خاص و جذاب در برابر عقل و خرد نمایان کردهاند.
نه از پادشا بینیازست دین
نه بیدین بود شاه را آفرین
هوش مصنوعی: دین به خودی خود نیازی به قدرت پادشاه ندارد و از سوی دیگر، پادشاهی نیز نمیتواند فقط به خاطر بیدینیاش مورد ستایش قرار گیرد.
چنین پاسبانان یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
هوش مصنوعی: این افراد به گونهای یکدیگر را حمایت میکنند که انگار زیر یک سقف مشترک زندگی میکنند.
نه آن زین نه این زان بود بینیاز
دو انباز دیدیمشان نیکساز
هوش مصنوعی: نه آن یکهزین است و نه این یکی از آن، بلکه ما دو دوست بینیاز را دیدیم که به خوبی یکدیگر را میسازند و شکل میدهند.
چو باشد خداوند رای و خرد
دو گیتی همی مرد دینی برد
هوش مصنوعی: زمانی که کسی دارای عقل و اندیشه باشد، هر دو جهان به او تعلق خواهد گرفت و او به راحتی میتواند دین خود را بر دوش بکشد و زندگی کند.
چو دین را بود پادشا پاسبان
تو این هر دو را جز برادر مخوان
هوش مصنوعی: اگر دین را پادشاهی باشد که از آن پاسداری کند، تو این دو را جز برادر نخوان.
چو دیندار کین دارد از پادشا
مخوان تا توانی ورا پارسا
هوش مصنوعی: اگر کسی که دین و اعتقاد دارد از پادشاهی کینه و دشمنی دارد، او را به عنوان فردی نیکوکار و پارسا نخوان. تا زمانی که میتوانی، از او دوری کن.
هرانکس که بر دادگر شهریار
گشاید زبان مرد دینش مدار
هوش مصنوعی: هر کس که به حق و انصاف فرمانروا سخن بگوید، نباید او را به عنوان یک فرد نیکوکار و بامعرفت بشناسید.
چه گفت آن سخنگوی با آفرین
که چون بنگری مغز دادست دین
هوش مصنوعی: آن سخنگوی بزرگ چه گفت که وقتی به عمق کلامش نگاه میکنی، حقیقت دین را در آن پیدا میکنی.
سر تخت شاهی بپیچد سه کار
نخستین ز بیدادگر شهریار
هوش مصنوعی: وقتی در بالای تخت سلطنت، سه مسئله اصلی مهم است، باید از ظلم و ستم حاکم جلوگیری کرد.
دگر آنک بیسود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که هیچ سودی ندارد و بیفایده است، به راحتی از بین میرود و هنر و خلاقیت یک فرد هنرمند میتواند او را از سقوط نجات دهد.
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند با ثروت خود به دیگران کمک کند، تلاش میکند که از این طریق به چهرهای بهتر و محترمتر نزد مردم دست یابد.
به بخشندگی یاز و دین و خرد
دروغ ایچ تا با تو برنگذرد
هوش مصنوعی: با داشتن بزرگواری و دین و عقل، هرگز دروغ نگو، زیرا که اینها هیچگاه با تو کنار نمیآیند.
رخ پادشا تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ
هوش مصنوعی: چهرهی پادشاه در تاریکی است و دروغی که برای او بزرگ و مجلل به نظر میرسد، هرگز نمیتواند نور و روشنی را به دست آورد.
نگر تا نباشی نگهبان گنج
که مردم ز دینار یازد به رنج
هوش مصنوعی: مواظب باش که اگر نگهبان ثروت نباشی، مردم بدون زحمت و تلاش به راحتی از مال تو بهرهبرداری میکنند.
اگر پادشا آز گنج آورد
تن زیردستان به رنج آورد
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به دنبال ثروت بیفتد، مردم زیر دست او به زحمت و رنج خواهند افتاد.
کجا گنج دهقان بود گنج اوست
وگر چند بر کوشش و رنج اوست
هوش مصنوعی: جای ذخیره و ثروت کشاورز در درون خودش است و در واقع تلاش و زحمت اوست که ارزشمند است، نه فقط پیدا کردن گنجهای مادی.
نگهبان بود شاه گنج ورا
به بار آورد شاخ رنج ورا
هوش مصنوعی: شاه که پاسدار گنج و ثروت بود، به خاطر او بر hardship و رنج امنیّت یافته بود.
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم
هوش مصنوعی: کوشش کن تا از خشم دور باشی، زیرا در خواب هم نمیخواهی به گناهکاران نگاه کنی.
چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبان درمان شوی
هوش مصنوعی: وقتی که عصبانی میشوی، بعدها از کار خود پشیمان میشوی و با عذرخواهی میتوانی از مشکل جلوگیری کنی.
هرانگه که خشم آورد پادشا
سبکمایه خواند ورا پارسا
هوش مصنوعی: هر زمان که پادشاهی خشمگین شود، کسانی که ارزش کمتری دارند را به عنوان فردی پرهیزکار و درستکار میشناسد.
چو بر شاه زشتست بد خواستن
بباید به خوبی دل آراستن
هوش مصنوعی: وقتی از پادشاه زشت و بدی سخن گفته میشود، باید به زیبایی و خوبرویی دل سپرد.
وگر بیم داری به دل یک زمان
شود خیره رای از بد بدگمان
هوش مصنوعی: اگر نگران هستی، مدتی به قلبت اجازه بده که در افکارش غرق شود و از بدگمانی دور بماند.
ز بخشش منه بر دل اندوه نیز
بدان تا توان ای پسر ارج چیز
هوش مصنوعی: از آنچه بخشیدهام بر دل غم نزن، چون میتوانی ارزش چیزها را درک کنی، پسر.
چنان دان که شاهی بدان پادشاست
که دور فلک را ببخشید راست
هوش مصنوعی: این نکته را در نظر داشته باش که فرمانروایی واقعی به این است که پادشاهی بتواند نظم و تعادل را در جهان برقرار کند و بر مشکلات غلبه کند.
زمانی غم پادشاهی برد
رد و موبدش رای پیش آورد
هوش مصنوعی: روزی غم و اندوه بر پادشاهی حاکم شد و موبد (روحانی) نظر خود را پیش کشید.
بپرسد هم از کار بیداد و داد
کند این سخن بر دل شاه یاد
هوش مصنوعی: از او بپرسند که در مورد ظلم و عدل چه نظری دارد و این حرف را در دل شاه به یاد بسپرد.
به روزی که رای شکار آیدت
چو یوز درنده به کار آیدت
هوش مصنوعی: زمانی که روز شکار به سراغت بیاید، میبینی که مانند یوزی درنده برای کار آمادهای.
دو بازی بهم در نباید زدن
می و بزم و نخچیر و بیرون شدن
هوش مصنوعی: دو کار اصلی و مهم نباید با هم انجام شوند: نوشیدن شراب و حضور در مهمانی یا میهمانی به همراه شکار و بیرون رفتن.
که تن گردد از جستن می گران
نگه داشتند این سخن مهتران
هوش مصنوعی: بدن انسان به خاطر نوشیدن شراب سنگین، تحت تاثیر قرار میگیرد و به همین خاطر، این موضوع از طرف بزرگان مورد تاکید قرار گرفته است.
وگر دشمن آید به جایی پدید
ازین کارها دل بباید برید
هوش مصنوعی: اگر دشمنی در جایی ظاهر شود، باید از این کارها دل را جدا کرد.
درم دادن و تیغ پیراستن
ز هر پادشاهی سپه خواستن
هوش مصنوعی: به من مال و ثروتی دادند و از هر پادشاهی درخواست کردند که سپاه بیاورد.
به فردا ممان کار امروز را
بر تخت منشان بدآموز را
هوش مصنوعی: به فردا واگذار نکن که کار امروز را به تعویق بیاندازی و از بدیهایش یاد بگیری.
مجوی از دل عامیان راستی
که از جستوجو آیدت کاستی
هوش مصنوعی: از دل مردم عادی حقیقت را جستوجو نکن، زیرا از این جستوجو چیزی به دست نمیآوری.
وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور
هوش مصنوعی: اگر خبر بدی از آنها به تو رسید، به حرفهای بدگوها گوش نده و ناراحت نشو.
نه خسروپرست و نه یزدانپرست
اگر پای گیری سر آید به دست
هوش مصنوعی: نه به محبت خسرو توجه کن و نه به پرستش یزدان؛ اگر به حقیقت جستجو کنی، همه چیز در دستان خودت خواهد بود.
چنین باشد اندازهٔ عام شهر
ترا جاودان از خرد باد بهر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اندازه و ارزش یک فرد یا یک چیز در شهر به طور کلی وابسته به خرد و عقل او است، و این خرد و دانایی او میتواند باعث جاودانگیاش در آن جامعه شود.
بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان
هوش مصنوعی: از افرادی که در دلهاشان بدی نهفته است بترس، زیرا که رفتار زشت آنها میتواند به جامعه لطمه بزند و فضای زندگی را تنگ و ناگوار کند.
سخن هیچ مگشای با رازدار
که او را بود نیز انباز و یار
هوش مصنوعی: با کسی که رازهایت را میداند صحبت نکن، چرا که او نیز همدست و همراهی دارد.
سخن را تو آگنده دانی همی
ز گیتی پراگنده خوانی همی
هوش مصنوعی: تو میدانی که گفتار را میتوان به خوبی فهمید و همچنین میتوان آن را به صورت پراکنده از دنیای بیرون برداشت کرد.
چو رازت به شهر آشکارا شود
دل بخردان بیمدرا شود
هوش مصنوعی: وقتی راز تو در شهر فاش شود، دل افراد باهوش و دوراندیش بیتوجه و بیپروا میشود.
برآشوبی و سر سبک خواندت
خردمند گر پیش بنشاندت
هوش مصنوعی: اگر دلت آشفتگی و غم است، حکیم و دانا به تو میگوید که آرامش خود را حفظ کن و بیهوده نگران نشوید. وقتی به یک نقطهای نشسته و فکر کنی، میتوانی به درک بهتری از شرایط و وضعیت خود برسی.
تو عیب کسان هیچگونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیبجوی
هوش مصنوعی: به دیگران عیبجویی نکن، چرا که ممکن است همین عیبها به خودت برگردد و بر تو سایه بیندازند.
وگر چیره گردد هوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
هوش مصنوعی: اگر هوای نفس بر عقل غلبه کند، فرد باهوش هم در میان مردم، حساب نمیشود.
خردمند باید جهاندار شاه
کجا هرکسی را بود نیکخواه
هوش مصنوعی: انسان باهوش و دانا باید به رهبری و هدایت کشور بپردازد، جایی که هر فردی برای دیگران نیکاندیش و خیرخواه باشد.
کسی کو بود تیز و برترمنش
بپیچد ز پیغاره و سرزنش
هوش مصنوعی: کسی که در کارهایش تند و هوشیار است، از انتقاد و سرزنش دیگران دوری میکند و به آنها توجهی نمیکند.
مبادا که گیرد به نزد تو جای
چنین مرد گر باشدت رهنمای
هوش مصنوعی: مبادا که چنین مردی به نزد تو جا بگیرد، اگر او هدایتگر تو باشد.
چو خواهی که بستایدت پارسا
بنه خشم و کین چون شوی پادشا
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که انسان متقی و پارسایی تو را ستایش کند، باید خشم و کینه را کنار بگذاری و به جای آن، صفتهای پادشاهی را در خود پرورش دهی.
هوا چونک بر تخت حشمت نشست
نباشی خردمند و یزدانپرست
هوش مصنوعی: زمانی که او در جایگاه قدرت و شکوه قرار میگیرد، اگر خردمند و خداپرست نباشی، جایگاهت در خطر است.
نباید که باشی فراوان سخن
به روی کسان پارسایی مکن
هوش مصنوعی: نباید زیادی به دیگران صحبت کنی و خودت را وارسته نشان بدهی.
سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر
هوش مصنوعی: به حرفها گوش کن و بهترینها را یاد بگیر تا بفهمی کدام یک برایت خوشایندتر است.
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
گه می نوازنده و تازهروی
هوش مصنوعی: سخن را باید با فرهنگ و هنر بیان کرد؛ پس باید آن را با نواختن و تازهسازی همراه کرد.
مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را
هوش مصنوعی: برای کسی که درویش و نیازمند است، ارزش و احترام قائل شو و او را تحقیر نکن. در عوض، کسانی که بداندیش و پلید هستند را بر تخت و مقام نغلطان.
هرانکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو عذرخواهی کند، باید گناهش را ببخشی و از کینههای گذشته دوری کنی.
همه داده ده باش و پروردگار
خنک مرد بخشنده و بردبار
هوش مصنوعی: همه چیز را ببخش و به دیگران کمک کن، ای پروردگار، خوشا آن کسی که بخشنده و صبور است.
چو دشمن بترسد شود چاپلوس
تو لشکر بیارای و بربند کوس
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن بترسد، تو باید با فریب و تملق او را آرام کنی و سپس با قدرت و آمادگی به میدان بیایی و خود را مهیای نبرد کنی.
به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گردد به ننگ
هوش مصنوعی: زمانی به میدان جنگ برو که دشمن از مبارزه فراری باشد و به خاطر احساس شرمندگی و ضعف، بیحس و ناخوشحال شود.
وگر آشتی جوید و راستی
نبینی به دلش اندرون کاستی
هوش مصنوعی: اگر کسی آشتی را بخواهد و تو در او صداقت نبینی، بدان که در دلش کمبودهایی وجود دارد.
ازو باژ بستان و کینه مجوی
چنین دار نزدیک او آبروی
هوش مصنوعی: از او چیزهایی بگیر و کینهای در دل نگیر، زیرا که این کار به حفظ آبرو و اعتبار تو نزد او کمک میکند.
بیارای دل را به دانش که ارز
به دانش بود تا توانی بورز
هوش مصنوعی: دل خود را با علم و دانش زینت بخش، زیرا ارزش واقعی در دانش نهفته است. هرچه میتوانی بر روی آن سرمایهگذاری کن.
چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی
هوش مصنوعی: اگر بخشنده باشی، ارزشمند و محترم میشوی و به خاطر دانش و عدل، نام نیک و آوازهای به دست میآوری.
تو عهد پدر با روانت بدار
به فرزندمان همچنین یادگار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که باید عهد و پیمان پدرت را با روح و جانت حفظ کنی و همچنین این سنت را برای فرزندانت نیز به ارث بگذاری.
چو من حق فرزند بگزاردم
کسی را ز گیتی نیازاردم
هوش مصنوعی: هرگاه که من حقوق فرزند را رعایت کردهام، کسی را در دنیا آزردهخاطر نکردهام.
شما هم ازین عهد من مگذرید
نفس داستان را به بد مشمرید
هوش مصنوعی: شما نیز از این پیمان من نگذرید و این داستان را به شکل منفی قضاوت نکنید.
تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که پندهای پدر را به خوبی بپذیری و به خوبیها روی آوری و از بدیها دوری کنی.
به خیره مرنجان روان مرا
به آتش تن ناتوان مرا
هوش مصنوعی: ذهن و روح من را به آتش تن بینقص و ناتوانم عذاب نده.
به بد کردن خویش و آزار کس
مجوی ای پسر درد و تیمار کس
هوش مصنوعی: پسر، به بدی کردن و آسیب رساندن به دیگران نپرداز، زیرا تنها خودت را در رنج و ناراحتی میاندازی.
برین بگذرد سالیان پانصد
بزرگی شما را به پایان رسد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که سالها خواهند گذشت و زمان زیادی خواهد گذشت، و در نهایت، بزرگ و مهم بودن شما به پایان خواهد رسید.
بپیچد سر از عهد فرزند تو
همانکس که باشد ز پیوند تو
هوش مصنوعی: کسی که از پیوند و رابطهاش با تو دوری کند، به طور طبیعی از عهد و پیمان خود با فرزندان تو نیز خواهد گذشت.
ز رای و ز دانش به یکسو شوند
همان پند دانندگان نشنوند
هوش مصنوعی: اگر کسی از فهم و دانش خود به درستی استفاده نکند، نصیحت دانایان هیچ تاثیری بر او نخواهد داشت.
بگردند یکسر ز عهد و وفا
به بیداد یازند و جور و جفا
هوش مصنوعی: به دور از هرگونه عهد و وفا، فقط به بیعدالتی و ظلم و ستم روی میآورند.
جهان تنگ دارند بر زیردست
بر ایشان شود خوار یزدانپرست
هوش مصنوعی: دنیا بر کسانی که در موقعیت پایینتری قرار دارند، تنگ و محدود است و در نتیجه، کسانی که حقیقتاً خدا را میپرستند، در نظر دیگران کوچک و ناچیز میشوند.
بپوشند پیراهن بدتنی
ببالند با کیش آهرمنی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که دارای شخصیت یا ویژگیهای ناپسند هستند، با افتخار خود را نشان میدهند و به سبک خاصی که دارند، میبالند.
گشاده شود هرچ ما بستهایم
بیالاید آن دین که ما شستهایم
هوش مصنوعی: هر چیزی که ما محدود کردهایم، به زودی گشوده خواهد شد و دین و باورهایی که پاک کردهایم، به سراغ ما خواهد آمد.
تبه گردد این پند و اندرز من
به ویرانی آرد رخ این مرز من
هوش مصنوعی: این نصیحت و تذکر من بیفایده خواهد بود و باعث خرابی و آسیب به سرزمین و وطن من خواهد شد.
همی خواهم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
هوش مصنوعی: من از خداوند میخواهم که به من آگاهی دهد تا بتوانم حقیقتهای آشکار و پنهان را بشناسم.
که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه نیک نامی بود یارتان
هوش مصنوعی: هر کسی که شما را از هر بدی محافظت کند، تنها و فقط نیکی و نام نیک اوست که در کنار شما خواهد بود.
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
هوش مصنوعی: از خدا و از ما بر کسی درود باد که عقل او روشن و انصاف او پایدار باشد.
نیارد شکست اندرین عهد من
نکوشد که حنظل کند شهد من
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که کسی نمیتواند عهد و وعدهاش را بشکند و باید تلاشی کند که تلخیها را به شیرینی تبدیل کند.
برآمد چهل سال و بر سر دو ماه
که تا برنهادم به شاهی کلاه
هوش مصنوعی: چهل سال طول کشید و زمانی که فقط دو ماه به تخت پادشاهی باقی مانده بود، کلاهم را بر سر گذاشتم.
به گیتی مرا شارستانست شش
هوا خوشگوار و به زیر آب خوش
هوش مصنوعی: در دنیای من، شش فصل خوشایند وجود دارد و زیر آب نیز حال و هوایی دلپذیر است.
یکی خواندم خورهٔ اردشیر
که گردد زبادش جوان مرد پیر
هوش مصنوعی: شخصی را خواندم که به خاطر اردشیر، حتی در میان تندباد زندگی نیز به جوانمردی خود ادامه میدهد، حتی اگر پیر شده باشد.
کزو تازه شد کشور خوزیان
پر از مردم و آب و سود و زیان
هوش مصنوعی: از جایی که زندگی و آبادانی بر خوزستان حکمفرما شد، آن دیار پر از جمعیت، نعمتهای آبی و سعادتها و مشکلات شد.
دگر شارستان گندشاپور نام
که موبد ازان شهر شد شادکام
هوش مصنوعی: شهر دیگری به نام گندشاپور وجود دارد که موبدان از آنجا خوشحال و مسرور میشوند.
دگر بوم میسان و رود فرات
پر از چشمه و چارپای و نبات
هوش مصنوعی: دیگر سرزمین میسان و رود فرات پر از چشمه، چهارپایان و گیاهان است.
دگر شارستان برکهٔ اردشیر
پر از باغ و پر گلشن و آبگیر
هوش مصنوعی: شهرستان دیگری به نام اردشیر وجود دارد که پر از باغها، گلها و آبگیرهاست.
چو رام اردشیرست شهری دگر
کزو بر سوی پارس کردم گذر
هوش مصنوعی: چنانکه شهری به نام رام اردشیر وجود دارد، که من از آنجا به سمت پارس عبور کردم.
دگر شارستان اورمزد اردشیر
هوا مشک بوی و به جوی آب شیر
هوش مصنوعی: در شهر زیبای اورمزد اردشیر، هوا عطر خوش مشکی دارد و در جوی آب، شیر روان است.
روان مرا شادگردان به داد
که پیروز بادی تو بر تخت شاد
هوش مصنوعی: مرا خوشحال کن و به من کمک کن که تو پیروز و شاد باشی و بر تخت خوشبختی نشستهای.
بسی رنجها بردم اندر جهان
چه بر آشکار و چه اندر نهان
هوش مصنوعی: در طول زندگیام سختیهای زیادی را تجربه کردهام، هم درد و رنجهایی که به وضوح دیده میشوند و هم آنهایی که در دل پنهانند.
کنون دخمه را برنهادیم رخت
تو بسپار تابوت و پرداز تخت
هوش مصنوعی: حال دیگر، اتاق را آماده کردیم و لباس تو را در تابوت بگذارید و تخت را تزیین کنید.
بگفت این و تاریک شد بخت اوی
دریغ آن سر و افسر و تخت اوی
هوش مصنوعی: او این حرف را زد و شانس او به تیرگی گرایید. افسوس که آن هیبت و مقامش به چه سرنوشتی دچار شد.
چنین است آیین خرم جهان
نخواهد بما برگشادن نهان
هوش مصنوعی: چنین است که شادی و خوشی در زندگی همیشه فراهم نیست و جهان به ما به راحتی چیزی را که پنهان کرده، نشان نخواهد داد.
انوشه کسی کو بزرگی ندید
نبایستش از تخت شد ناپدید
هوش مصنوعی: کسی که هرگز عظمت و بزرگی را تجربه نکرده، حق ندارد به راحتی از مقام و جایگاه خود فاصله بگیرد یا ناپدید شود.
بکوشی و آری ز هرگونه چیز
نه مردم نه آن چیز ماند به نیز
هوش مصنوعی: برای تلاش کردن و کوشش در هر کاری، نه خودت و نه آن چیزها باقی نمیماند.
سرانجام با خاک باشیم جفت
دو رخ را به چادر بباید نهفت
هوش مصنوعی: در نهایت همه ما به خاک برمیگردیم و باید چهرههایمان را با حجاب حفظ کنیم و پنهان نگهداریم.
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهان جهان را به بد نسپریم
هوش مصنوعی: بیایید با هم دست به کار نیکی بزنیم و این دنیا را با کارهای بد خراب نکنیم.
بکوشیم بر نیکنامی به تن
کزین نام یابیم بر انجمن
هوش مصنوعی: تلاش کنیم تا نیکویی و خوبی خود را حفظ کنیم، چرا که از این نام نیک، در جمع و میان مردم بهرهمند خواهیم شد.
خنک آنک جامی بگیرد به دست
خورد یاد شاهان یزدانپرست
هوش مصنوعی: خوب است کسی که جامی به دست بگیرد و به یاد شاهان یزدانپرست بیفتد.
چو جام نبیدش دمادم شود
بخسپد بدانگه که خرم شود
هوش مصنوعی: وقتی که جام شرابش پر شود، به آرامش میرسد و در آن لحظهای که خوشحال میشود، خوابش میبرد.
کنون پادشاهی شاپور گوی
زبان برگشای از می و سور گوی
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن رسیده است که شاپور، پادشاه، زبان به سخن باز کند و از شراب و جشن و شادی سخن بگوید.
بران آفرین کافرین آفرید
مکان و زمان و زمین آفرید
هوش مصنوعی: خداوند مکان و زمان و زمین را خلق کرد و آفرینش کافران را نیز به عهده دارد.
هم آرام ازویست و هم کار ازوی
هم انجام ازویست و فرجام ازوی
هوش مصنوعی: او هم آرامش را به وجود میآورد و هم کارهایی که از او سر میزند. همه کارها و سرانجامها به او وابستهاند.
سپهر و زمان و زمین کرده است
کم و بیش گیتی برآورده است
هوش مصنوعی: جهان و زمان و زمین، به گونهای کم و زیاد، هستی را به وجود آوردهاند.
ز خاشاک ناچیز تا عرش راست
سراسر به هستی یزدان گواست
هوش مصنوعی: از ذرات کوچک تا عرش آسمان، همه جا نشانهای بر وجود خداوند است.
جز او را مخوان کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان
هوش مصنوعی: جز او کسی را نخوان، که پروردگار جهان است و به تمام اسرار آشکار و پنهان آگاه است.
ازو بر روان محمد درود
بیارانش بر هریکی برفزود
هوش مصنوعی: سلام و درود بر محمد، که به خاطر او، بر هر کسی برکت و رحمت افزوده میشود.
سرانجمن بد ز یاران علی
که خوانند او را علی ولی
هوش مصنوعی: جمعی از دوستان علی به او بدی میکنند، در حالی که او را ولی و دوست خود میخوانند.
همه پاک بودند و پرهیزگار
سخنهایشان برگذشت از شمار
هوش مصنوعی: همه افراد نیکوکار و با تقوا بودند و سخنانشان از هرگونه شک و تردید دور بود.
کنون بر سخنها فزایش کنیم
جهانآفرین را ستایش کنیم
هوش مصنوعی: اکنون بر سخنان خود بیفزاییم و خداوند جهان را ستایش کنیم.
ستاییم تاج شهنشاه را
که تختش درفشان کند ماه را
هوش مصنوعی: ما باید تاج پادشاه را ستایش کنیم، زیرا تخت او چنان درخشان است که ماه را تحت تاثیر قرار میدهد.
خداوند با فر و با بخش و داد
زمانه به فرمان او گشت شاد
هوش مصنوعی: خداوند با بزرگی و بخشندگی خود، باعث شادمانی دوران شد.
خداوند گوپال و شمشیر و گنج
خداوند آسانی و درد و رنج
هوش مصنوعی: خداوند مالک نعمتها و قدرتهاست و او با سهولت و سختیها در زندگی همراه است.
جهاندار با فر و نیکیشناس
که از تاج دارد به یزدان سپاس
هوش مصنوعی: رهبر و فرمانروایی که با شکوه و نیکی شناخته میشود، به خاطر تاج و مقامش همیشه سپاسگزار خداوند است.
خردمند و زیبا و چیرهسخن
جوانی بسال و بدانش کهن
هوش مصنوعی: یک جوان باهوش و خوشسیما که در صحبت کردن مهارت زیادی دارد و از لحاظ تجربه هم به سن و سالهای زیادی رسیده است.
همی مشتری بارد از ابر اوی
بتازیم در سایهٔ فر اوی
هوش مصنوعی: بارش باران از ابر او، مانند مشتری است. ما باید با شتاب در سایهٔ وجود او حرکت کنیم.
به رزم آسمان را خروشان کند
چو بزم آیدش گوهرافشان کند
هوش مصنوعی: وقتی به میدان جنگ میرود، آسمان را با صدای خروشانش پر میکند، و زمانی که به مراسمی میرسد، با زیبایی و شکوهش همه چیز را درخشان میکند.
چو خشم آورد کوه ریزان شود
سپهر از بر خاک لرزان شود
هوش مصنوعی: وقتي که کوه خشمگین میشود، آسمان به لرزه در میآید و زمین نیز متاثر از آن دچار لرزش میشود.
پدر بر پدر شهریارست و شاه
بنازد بدو گنبد هور و ماه
هوش مصنوعی: پدر، پدر بزرگ شهریار است و شاه به او افتخار میکند که مانند گنبد آسمان و ماه درخشان است.
بماناد تا جاودان نام اوی
همه مهتری باد فرجام اوی
هوش مصنوعی: او تا ابد ماندگار خواهد بود و نامش همیشه در دلها و یادها زنده خواهد ماند، زیرا او همواره برتر و بزرگتر از همه است و پایانش نیز باشکوه و ستودنی خواهد بود.
سر نامه کردم ثنای ورا
بزرگی و آیین و رای ورا
هوش مصنوعی: در مقدمه نامهام ستایش او را نوشتم، زیرا او بزرگ و دارای اصول و اندیشهی ارزشمندی است.
ازو دیدم اندر جهان نام نیک
ز گیتی ورا باد فرجام نیک
هوش مصنوعی: من در دنیا کس را دیدم که نام نیکی دارد و امیدوارم سرانجام خوبی نیز برای او رقم بخورد.
ز دیدار او تاج روشن شدست
ز بدها ورا بخت جوشن شدست
هوش مصنوعی: دیدار او باعث روشن شدن تاج خیرو خوبیها شده است و بخت و اقبال نیز به خاطر او قوی و مقاوم گشته است.
بنازد بدو مردم پارسا
همانکس که شد بر زمین پادشا
هوش مصنوعی: مردم درستکار به آن شخص میبالند، همان کسی که بر زمین سلطنت میکند.
هوا روشن از بارور بخت اوی
زمین پایهٔ نامور تخت اوی
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر بخت خوب او روشن است و زمین، پایهای برای تخت نامآور اوست.
به رزم اندرون ژنده پیل بلاست
به بزم اندرون آسمان وفاست
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، خطر و درد و رنج وجود دارد، اما در میهمانی و سرگرمی، آرامش و آسمانی پر از دوستی و محبت حاکم است.
چو در رزم رخشان شود رای اوی
همی موج خیزد ز دریای اوی
هوش مصنوعی: زمانی که اراده او در جنگ درخشان میشود، همانند امواجی که از دریای او برمیخیزد، شور و هیجان به وجود میآید.
به نخچیر شیران شکار ویاند
دد و دام در زینهار ویاند
هوش مصنوعی: در جنگل و دشت، شکارچیانی هستند که برای گرفتن شیران و دیگر حیوانات خطرناک آمادهاند و در این راه با احتیاط و آگاهی عمل میکنند.
از آواز گرزش همی روز جنگ
بدرد دل شیر و چرم پلنگ
هوش مصنوعی: صدای غرش آن درخت بزرگ در روز جنگ، مانند دردی است در دل شیر و پوست پلنگ.
سرش سبز باد و دلش پر ز داد
جهان بیسر و افسر او مباد
هوش مصنوعی: او را سرسبز و شاداب باد و دلش پر از احساس و فریاد باشد، اما جهانی که فاقد سر و عنوان باشد، وجودش مطلوب نیست.