برگردان به زبان ساده
چو کسری نشست از بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلافروز تاج
هوش مصنوعی: وقتی کسری بر روی تخت عاج نشسته بود، آن تاج زیبایی را بر سر گذاشت.
بزرگان گیتی شدند انجمن
چو بنشست سالار با رایزن
هوش مصنوعی: زبانآوران و افراد مهم جهان وقتی دور هم جمع میشوند که رهبری با اندیشه و تفکر در میانشان باشد.
سر نامداران زبان برگشاد
ز دادار نیکی دهش کرد یاد
هوش مصنوعی: سرآمدان و بزرگمردان درباره فضایل خداوند سخن گفتند و یاد کردند از این که او نیکی و بخشش را بخشیده است.
چنین گفت کز کردگار سپهر
دل ما پر از آفرین باد و مهر
هوش مصنوعی: او گفت که از خدای آسمان دل ما پر از ستایش و عشق است.
کزویست نیک و بدویست کام
ازو مستمندیم وزو شادکام
هوش مصنوعی: منبع نیک و بد، از اوست و ما از او نیازمندیم و از او خوشبختیم.
ازویست فرمان و زویست مهر
به فرمان اویست بر چرخ مهر
هوش مصنوعی: از او نشأت میگیرد فرمان و محبت، و به واسطهی فرمان اوست که آفتاب بر گرد زمین میچرخد.
ز رای وز تیمار او نگذریم
نفس جز به فرمان او نشمریم
هوش مصنوعی: ما از نظر و مشغله او نمیگذریم و نفس ما جز به دستور او شمارش نمیشود.
به تخت مهی بر هر آنکس که داد
کند در دل او باشد از داد شاد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش مهر و محبت را نسبت به دیگران داشته باشد و به آنها کمک کند، برتر و شایسته احترام است.
هر آنکس که اندیشهٔ بد کند
به فرجام بد با تن خود کند
هوش مصنوعی: هر کسی که فکرهای ناپسند و منفی در سر داشته باشد، در نهایت با عواقب و پیامدهای بدی مواجه خواهد شد.
ز ما هرچ خواهند پاسخ دهیم
بخواهش گران روز فرخ نهیم
هوش مصنوعی: ما هرچیزی که از ما بخواهند، پاسخ خواهیم داد و درخواستهای بزرگ را در روز خوب برآورده خواهیم کرد.
از اندیشهٔ دل کس آگاه نیست
به تنگی دل اندر مرا راه نیست
هوش مصنوعی: هیچکس از درون و احساسات قلبی من خبر ندارد و راهی برای بیان این تنگنای دل من وجود ندارد.
اگر پادشا را بود پیشه داد
بود بیگمان هر کس از داد شاد
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی عدالت را پیشه خود سازد، بدون شک هر فردی از عدالت و انصافی که نصیبش میشود، خوشحال خواهد بود.
از امروز کاری به فردا ممان
که داند که فردا چه گردد زمان
هوش مصنوعی: از امروز دیگر کاری را به فردا موکول نکن، زیرا هیچکس نمیداند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد.
گلستان که امروز باشد به بار
تو فردا چنی گل نیاید به کار
هوش مصنوعی: امروز درختان گلها و زیباییهای خود را به ما عرضه میکنند، اما اگر به ما نرسند، فردا دیگر نمیتوانیم از آنها بهرهمند شویم. این بدان معنی است که زیباییها و نعمتهای موجود را نباید نادیده گرفت، زیرا ممکن است فردا دیگر در دسترس نباشند.
بدانگه که یابی تن زورمند
ز بیماری اندیش و درد و گزند
هوش مصنوعی: زمانی که بدن قوی و سالمی پیدا کنی، مراقب باش که به خاطر بیماری، اندوه و آسیب به آن لطمه نزنید.
پس زندگی یاد کن روز مرگ
چنانیم با مرگ چون باد و برگ
هوش مصنوعی: بنابراین، به یاد داشته باش زندگی را، که روز مرگ نزدیک است. ما با مرگ مثل باد و برگ هستیم، یعنی وجود ما مشابهتهایی با ناپایداری و گذرای طبیعت دارد.
هر آنگه که در کار سستی کنی
همه رای ناتندرستی کنی
هوش مصنوعی: هر زمان که در انجام کارها سست و تنبل شوی، به همه تصمیمات نادرست و ناتوانی دچار خواهی شد.
چو چیره شود بر دل مرد رشک
یکی دردمندی بود بیپزشک
هوش مصنوعی: وقتی که محبت و احساسات کسی بر دل مردی غلبه کند، آن مرد دچار درد و رنجی میشود که کاری از دست کسی برنمیآید.
دل مرد بیکار و بسیار گوی
ندارد به نزد کسان آبروی
هوش مصنوعی: دل مردی که بیکار است و بسیار صحبت نمیکند، در میان دیگران دارای احترام و اعتبار نیست.
وگر بر خرد چیره گردد هوا
نخواهد به دیوانگی بر گوا
هوش مصنوعی: اگر هوای نفس بر عقل غلبه کند، دیگر نیازی به شاهد آوردن برای دیوانگی نیست.
بکژی تو را راه نزدیکتر
سوی راستی راه باریکتر
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به حقیقت نزدیکتر شوی، باید مسیر سختتری را انتخاب کنی.
به کاری کزو پیشدستی کنی
به آید که کندی و سستی کنی
هوش مصنوعی: اگر در کاری که میخواهی انجام دهی، با شتاب و دقت عمل کنی، نتیجه بهتری به دست میآوری. اما اگر کند و بیمیل باشی، نتیجهاش خوب نخواهد بود.
اگر جفت گردد زبان بر دروغ
نگیرد ز بخت سپهری فروغ
هوش مصنوعی: اگر زبان انسان به همدلی و صداقت بیفتد، دیگر دروغی نمیتواند از خوشاقبالی و روشنایی آسمان او بگیرد.
سخن گفتن کژ ز بیچارگیست
به بیچارگان بربباید گریست
هوش مصنوعی: اگر کسی به بهانهی ناتوانی یا مشکلات زندگی به طور نادرست و بیپایه صحبت کند، باید بر حالتی که در آن دچار سختی و بیچارگیست، به حال او گریست.
چو برخیزد از خواب شاه از نخست
ز دشمن بود ایمن و تندرست
هوش مصنوعی: وقتی که شاه از خواب برمیخیزد، از زمان آغازین باید از دشمن دور باشد و در امنیت و سلامتی به سر ببرد.
خردمند وز خوردنی بینیاز
فزونی برین رنج و دردست و آز
هوش مصنوعی: انسان خردمند نیاز به خوراک ندارد و بر همین اساس، از رنج و درد و آزادی بیشتر بهرهمند است.
وگر شاه با داد و بخشایشست
جهان پر ز خوبی و آسایشست
هوش مصنوعی: اگر پادشاه با عدالت و بخشش باشد، دنیا پر از خوبی و آرامش خواهد شد.
وگر کژی آرد بداد اندرون
کبستش بود خوردن و آب خون
هوش مصنوعی: اگر کسی در کنار یا درون خود کژی و نادرستی داشته باشد، باید بداند که در نهایت دچار عذاب و مشکلاتی خواهد شد.
هر آنکس که هست اندرین انجمن
شنید این برآورده آواز من
هوش مصنوعی: هر کسی که در این جمع حضور دارد، صدای من را شنیده است.
بدانید و سرتاسر آگاه بید
همه ساله با بخت همراه بید
هوش مصنوعی: بدانید که هر سال به طور مداوم با شانس و اقبال خود همراه هستید.
که ما تاجداری به سر بردهایم
بداد و خرد رای پروردهایم
هوش مصنوعی: ما به عنوان پادشاهانی با شکوه زندگی کردهایم و با عقل و حکمت خود را رشد دادهایم.
ولیکن ز دستور باید شنید
بد و نیک بیاو نیاید پدید
هوش مصنوعی: اما باید از دستور تبعیت کرد، چرا که بدون آن، نه چیز خوب و نه چیز بدی به وجود نخواهد آمد.
هر آنکس که آید بدین بارگاه
ببایست کاری نیابند راه
هوش مصنوعی: هر کس که به این مکان میآید، باید در انجام کارش موفق باشد و راهی برای ناکامی نداشته باشد.
نباشم ز دستور همداستان
که بر من بپوشد چنین داستان
هوش مصنوعی: من نمیخواهم تحت تأثیر نظرات و باورهای دیگران قرار بگیرم، زیرا این موضوع باعث میشود داستانی را بر من بپوشانند که نمیپسندم.
بدرگاه بر کارداران من
ز لشکر نبرده سواران من
هوش مصنوعی: به درگاه کسانی که مسئول هستند و فرماندهی میکنند، توجهی ویژه دارم چرا که از میان سربازان من هیچگونه بینظمی وجود ندارد.
چو روزی بدیشان نداریم تنگ
نگه کرد باید بنام و به ننگ
هوش مصنوعی: اگر روزی به این افراد ندهیم و کار آنها را به تنگنا بیندازیم، باید با نام و ننگ آنها را محدود کنیم.
همه مردمی باید و راستی
نباید به کار اندرون کاستی
هوش مصنوعی: تمامی افراد باید به راستگویی پایبند باشند و نباید در کارهای خود کمکاری کنند.
هر آنکس که باشد از ایرانیان
ببندد بدین بارگه برمیان
هوش مصنوعی: هر فردی که ایرانی باشد، باید به این مکان احترام بگذارد و به آن وابسته باشد.
بیابد ز ما گنج و گفتار نرم
چو باشد پرستنده با رای و شرم
هوش مصنوعی: چون فردی با درک و ادب به پرستش و خدمت مشغول است، باید بتواند از گفتار لطیف و گنجینهای از دانش بهرهبرداری کند.
چو بیداد جوید یکی زیردست
نباشد خردمند و خسروپرست
هوش مصنوعی: وقتی کسی ظلم و ستم کند، هیچ فرد عاقل و شریفی زیر دست او نخواهد بود.
مکافات باید بدان بد که کرد
نباید غم ناجوانمرد خورد
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که هر عمل بدی که انجام میدهد، نتیجهای خواهد داشت و نباید بابت رفتارهای ناپسند دیگران ناراحت شود.
شما دل به فرمان یزدان پاک
بدارید وز ما مدارید باک
هوش مصنوعی: به خواستههای خداوند بزرگ توجه کنید و نگران ما نباشید.
که اویست بر پادشا پادشا
جهاندار و پیروز و فرمانروا
هوش مصنوعی: او کسی است که برتری دارد بر پادشاه، پادشاهی که در جهان سلطنت میکند و پیروزمند و فرمانروایی قوی است.
فروزندهٔ تاج و خورشید و ماه
نماینده ما را سوی داد راه
هوش مصنوعی: نور بخش تاج و خورشید و ماه، ما را به سمت حق و عدالت هدایت میکند.
جهاندار بر داوران داورست
ز اندیشهٔ هر کسی برترست
هوش مصنوعی: حاکم بر همه، خود داور برتر است و از فکر و اندیشه هر کسی بالاتر است.
مکان و زمان آفرید و سپهر
بیاراست جان و دل ما به مهر
هوش مصنوعی: خداوند مکان و زمان را خلق کرد و آسمان را زیبا ساخت. او جان و دل ما را با عشق پر کرده است.
شما را دل از مهر ما برفروخت
دل و چشم دشمن به ما بربدوخت
هوش مصنوعی: دل شما به عشق ما مشتاق شده و در عین حال، چشم و دل دشمنان به ما خیره و متوجه است.
شما رای و فرمان یزدان کنید
به چیزی که پیمان دهد آن کنید
هوش مصنوعی: شما طبق دستورات و اراده خداوند عمل کنید و هر چیزی را که وعده دادهاید، بر اساس آن انجام دهید.
نگهدار تا جست و تخت بلند
تو را بر پرستش بود یارمند
هوش مصنوعی: لطفاً نگهدار تا وقتی که جست و جوی تو را بر عرش بلند پرستشگران دوست داشته باشد.
همه تندرستی به فرمان اوست
همه نیکویی زیر پیمان اوست
هوش مصنوعی: تمامی سلامت و تندرستی تحت اراده و فرمان او قرار دارد و هر نوع خوبی و نیکی در چارچوب و تعهد او میباشد.
ز خاشاک تا هفت چرخ بلند
همان آتش و آب و خاک نژند
هوش مصنوعی: از خاکستر تا هفت آسمان، تنها همان عناصر آتش، آب و خاک وجود دارند.
به هستی یزدان گوایی دهند
روان تو را آشنایی دهند
هوش مصنوعی: به وجود خداوند گواهی میدهند و روح تو را به آشنایی و شناخت همراه میکنند.
ستایش همه زیر فرمان اوست
پرستش همه زیر پیمان اوست
هوش مصنوعی: تحسین و احترام همگان در اختیار اوست و عبادت و سرسپردگی همه تحت تعهد و پیمان او قرار دارد.
چو نوشینروان این سخن برگرفت
جهانی ازو مانده اندر شگفت
هوش مصنوعی: وقتی که این گفتار دلنشین توسط او بیان شد، همهی جهانیان متعجب شدند و حیرتزده ماندند.
همه یک سر از جای برخاستند
برو آفرین نو آراستند
هوش مصنوعی: همه به یکباره به پا خاستند و بر او آفرین گفتند و او را زیبا و شایسته ستایش کردند.
شهنشاه دانندگان را بخواند
سخنهای گیتی سراسر براند
هوش مصنوعی: پادشاه، آگاهان را فرا میخواند تا دربارهٔ همهٔ امور جهان با یکدیگر گفتگو کنند.
جهان را ببخشید بر چار بهر
وزو نامزد کرد آبادشهر
هوش مصنوعی: جهان را به چهار بخش تقسیم کنید و با نامزد کردن این شهر، آن را آباد کنید.
نخستین خراسان ازو یاد کرد
دل نامداران بدو شاد کرد
هوش مصنوعی: اولین خراسان نامش را به خاطر میآورد و دل افراد نامدار را شاد میکند.
دگر بهره زان بد قم و اصفهان
نهاد بزرگان و جای مهان
هوش مصنوعی: بزرگان و شخصیتهای مهم به خوبی از منابع و امکانات قم و اصفهان بهرهبرداری کرده و فضایی مناسب برای مهمانان به وجود آوردهاند.
وزین بهره بود آذرابادگان
که بخشش نهادند آزادگان
هوش مصنوعی: آذرآبادگان از این نعمت بهرهمند هستند که آزادگان generosity و بخشش را در میان خود برقرار کردهاند.
وز ارمینیه تا در اردبیل
بپیمود بینادل و بوم گیل
هوش مصنوعی: از ارمنستان تا اردبیل، از کوهها و دشتهای گیلان عبور کرد.
سیوم پارس و اهواز و مرز خزر
ز خاور ورا بود تا باختر
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف سرزمینی میپردازد که در آن مکانهایی چون پارس، اهواز و مرز خزر قرار دارد، و این سرزمین از سمت شرق تا غرب گسترده شده است.
چهارم عراق آمد و بوم روم
چنین پادشاهی و آباد بوم
هوش مصنوعی: در سال چهارم، عراق و سرزمین روم به چنین پادشاهی رسیدند و سرزمینها به خوبی و آبادانی دست یافتند.
وزین مرزها هرک درویش بود
نیازش به رنج تن خویش بود
هوش مصنوعی: هر درویشی که از این مرزها عبور کند، نیازش به تحمل رنج و سختی بدن خودش خواهد بود.
ببخشید آگنده گنجی برین
جهانی برو خواندند آفرین
هوش مصنوعی: ببخشید، در این جهان بزرگ، گنجینهای ارزشمند نهفته است که به آن آفرین گفته شده است.
ز شاهان هرآنکس که بد پیش ازوی
اگر کم بدش گاه اگر بیش ازوی
هوش مصنوعی: هر کس که در میان شاهان پیش از دیگران بدی کرده باشد، اگر بدی او کم باشد به زمان خودش، یا اگر زیاد باشد، در هر صورت باید در نظر گرفته شود.
بجستند بهره ز کشت و درود
نرستست کس پیش ازین نابسود
هوش مصنوعی: هیچ کسی قبل از این زمان از حاصل و برکت کار و تلاش بهرهای نبرده است.
سه یک بود یا چار یک بهر شاه
قباد آمد و ده یک آورد راه
هوش مصنوعی: سه تا یک یا چهار تا یک، برای شاه قباد آمد و ده تا یک را به راه آورد.
زده یک بر آن بد که کمتر کند
بکوشد که کهتر چو مهتر کند
هوش مصنوعی: کسی که در برابر منفیها تلاش کند تا مشکلات را کاهش دهد، در واقع باعث میشود که افراد با ارزشتر از خود را نیز به تسلط و مدیریت درآورد.
زمانه ندادش بران بر درنگ
به دریا بس ایمن مشو بر نهنگ
هوش مصنوعی: زمانه به او اجازه نداد که بدون تأمل و تردید، به دریا برود. بنابراین، ایمن بودن بر روی نهنگ، تنها یک خیال است.
به کسری رسید آن سزاوار تاج
ببخشید بر جای ده یک خراج
هوش مصنوعی: کسری، که فرمانروای بزرگی بود، به کسی که شایسته تاج و تخت بود، رسید و او را از خود راضی کرد. در عوض، یک خراج به او بخشید.
شدند انجمن بخردان و ردان
بزرگان و بیداردل موبدان
هوش مصنوعی: جمع شدند اندیشمندان و خردمندان، بزرگان و کسانی که دلهای بیدار دارند.
همه پادشاهان شدند انجمن
زمین را ببخشید و برزد رسن
هوش مصنوعی: تمامی پادشاهان جمع شدند و تصمیم گرفتند که زمین را به همه ببخشند و آزاد کنند.
گزیتی نهادند بر یک درم
گر ای دون که دهقان نباشد دژم
هوش مصنوعی: بر روی یک درم، گردنبندی گذاشتند. ای آدم پست، اگر کشاورز نباشی، نباید ناراحت باشی.
کسی را کجا تخم گر چارپای
به هنگام ورزش نبودی بجای
هوش مصنوعی: اگر کسی را در زمان ورزش و فعالیت، از زاد و ولد و رشد مناسب محروم کرده باشی، چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که آن فرد به خوبی عمل کند؟
ز گنج شهنشاه برداشتی
وگرنه زمین خوار بگذاشتی
هوش مصنوعی: از ثروت پادشاه چیزی برداشتهای وگرنه زمین فقط برای کسانی میماند که آن را غصب کنند.
بنا کشته اندر نبودی سخن
پراگنده شد رسمهای کهن
هوش مصنوعی: اگر کسی در جستجوی حقیقت نباشد، از آنچه گفته میشود و سنتهای قدیمی، چیز زیادی نمیفهمد و سخنان بیاساس و پراکندهای به وجود میآید.
گزیت رز بارور شش درم
به خرما ستان بر همین بد رقم
هوش مصنوعی: نگاه کن! بگذ ر ز گلها و میوههای خوشمزهای که درختان دارند، شش درهم به خرما بده و از همین روزگار بد بهرهمند شو.
ز زیتون و جوز و ز هر میوهدار
که در مهرگان شاخ بودی ببار
هوش مصنوعی: از درختان زیتون و گردو و همهی درختانی که در جشن مهرگان میوه دادهاند، ببارید.
ز ده بن درمی رسیدی به گنج
نبوید جزین تا سر سال رنج
هوش مصنوعی: وقتی از خانه بیرون میروی و زحمت میکشی، به موفقیت و ثروت نمیرسی مگر با تلاش و کوشش، و این تلاش باید در طول یک سال ادامه داشته باشد.
وزین خوردنیهای خردادماه
نکردی به کار اندرون کس نگاه
هوش مصنوعی: از این خوراکیهای خوشمزه خردادماه هیچ کس درون خود را به کار نگرفته است.
کسی کش درم بود و دهقان نبود
ندیدی غم رنج و کشت و درود
هوش مصنوعی: اگر کسی در زمین کار نمیکند و فقط به فکر مال و منافع خود است، هرگز نمیتواند درد و زحمت و زحمات کشاورز را درک کند.
بر اندازه از ده درم تا چهار
بسالی ازو بستدی کاردار
هوش مصنوعی: از ده درم تا چهار سال، کارگزار کار خود را به خوبی انجام داد و هیچ نقصی نداشت.
کسی بر کدیور نکردی ستم
به سالی به سه بهره بود این درم
هوش مصنوعی: کسی که به تو ظلمی نکرده، در طول یک سال به سه برابر از او بهره بردی.
گزارنده بودی به دیوان شاه
ازین باژ بهری به هر چار ماه
هوش مصنوعی: شما در هر چهار ماه برای ارائه مالیات به دیوان شاه میرفتید.
دبیر و پرستندهٔ شهریار
نبودی به دیوان کسی زین شمار
هوش مصنوعی: اگر دبیر و نگهبان پادشاه در دیوان کسی نبود، هیچکس به این شمار نمیرسید.
گزیت و خراج آنچ بد نام برد
بسه روزنامه به موبد سپرد
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع مالیاتی اشاره شده که به خاطر وضعیت ناپسند آن، به مدت سه روزنامه به مسئول مذهبی سپرده شده است. به نوعی از ناپایداری یا عدم محبوبیت این مالیات سخن گفته شده است.
یکی آنک بر دست گنجور بود
نگهبان آن نامه دستور بود
هوش مصنوعی: شخصی که بر دست گنجینهای قرار دارد، نگهبان و حافظ آن نامه با اصول و قوانین است.
دگر تا فرستد به هر کشوری
به هر نامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: سپس برای هر کشور و هر فرد نامداری و برجستهای پیام میفرستد.
سه دیگر که نزدیک موبد برند
گزیت و سر باژها بشمرند
هوش مصنوعی: سه نفر دیگر که به نزد موبد میروند، گزیت (گزارش) را به دست میدهند و سرانجام باژها (مالیاتها) را میشمارند.
به فرمان او بود کاری که بود
ز باژ و خراج و ز کشت و درود
هوش مصنوعی: بر اساس اراده او بود که کارها انجام میشد، مانند پرداخت مالیات و برداشت محصول و دیگر کارها.
پراگنده کاراگهان در جهان
که تا نیک و بد زو نماند نهان
هوش مصنوعی: در این دنیا، امور و کارها به طور گسترده و پراکنده وجود دارد و همه چیز، چه خوب و چه بد، نمیتواند پنهان بماند.
همه روی گیتی پر از داد کرد
بهرجای ویرانی آباد کرد
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، مردم عدالت را برقرار کردند و هر جایی که خرابی وجود داشت را با آبادانی جایگزین کردند.
بخفتند بر دشت خرد و بزرگ
به آبشخور آمد همی میش و گرگ
هوش مصنوعی: در دشت بزرگ و کوچک، همه در خواب بودند. در این میان، میشها و گرگها به سمت آبشخور میآمدند.
یکی نامه فرمود بر پهلوی
پسند آیدت چون ز من بشنوی
هوش مصنوعی: کسی نامهای نوشت که امیدوار است برایت خوشایند باشد، زمانی که آن را از من بشنوی.
نخستین سر نامه کرد از مهست
شهنشاه کسری یزدانپرست
هوش مصنوعی: در ابتدا نامه را از جانب مهربانشاه کسری، که پرستندهی خداوند است، آغاز کرد.
به بهرام روز و بخرداد شهر
که یزدانش داد از جهان تاج بهر
هوش مصنوعی: به بهرام روز و خرداد شهر که یزدان به او تاجی از زندگی بخشید.
برومند شاخ از درخت قباد
که تاج بزرگی به سر برنهاد
هوش مصنوعی: درخت قباد شاخهای قوی و رشید دارد که بر فراز آن تاجی بزرگ قرار گرفته است.
سوی کارداران باژ و خراج
پرستنده شایستهٔ فر و تاج
هوش مصنوعی: به سوی کسانی که به جمعآوری مالیات و حقالزحمه میپردازند، مردی مناسب و شایسته به عنوان پیشوای آنهاست.
بیاندازه از ما شما را درود
هنر با نژاد این بود با فزود
هوش مصنوعی: سلام و درود بیپایان به شما. این هنر و فضل ماست که به شما نیکی و احترام میفرستیم.
نخستین سخن چون گشایش کنیم
جهانآفرین را ستایش کنیم
هوش مصنوعی: وقتی که آغاز سخن را باز میکنیم، باید خداوند خالق جهان را ستایش کنیم.
خردمند و بینادل آنرا شناس
که دارد ز دادار کیهان سپاس
هوش مصنوعی: شخصی با خرد و آگاهی را بشناس که سپاسگزار خالق جهان است.
بداند که هست او ز ما بینیاز
به نزدیک او آشکارست راز
هوش مصنوعی: او میداند که از ما بینیاز است و رازها بهوضوح نزد او نمایان است.
کسی را کجا سرفرازی دهد
نخستین ورا بینیازی دهد
هوش مصنوعی: بعضی افراد هستند که برای اینکه بتوانند به اوج موفقیت و عظمت برسند، ابتدا باید خودشان را از نیازها و وابستگیها رها کنند.
مرا داد فرمان و خود داورست
ز هر برتری جاودان برترست
هوش مصنوعی: به من حکم داد و خود او داور است، او از هر برتری دیگر جاودانهتر و برتر است.
به یزدان سزد ملک و مهتر یکیست
کسی را جز از بندگی کار نیست
هوش مصنوعی: خداوند، صاحب ملک و سرور است و هیچ کس جز از طریق خدمت به او، وظیفهای ندارد.
ز مغز زمین تا به چرخ بلند
ز افلاک تا تیره خاک نژند
هوش مصنوعی: از عمق زمین تا آسمانهای بلند و از ستارهها تا زمین تاریک، همه چیز در حال حرکت و تغییر است.
پی مور بر خویشتن برگواست
که ما بندگانیم و او پادشاست
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به اینکه ما انسانها باید خود را در برابر قدرت و عظمت الهی قرار دهیم و متوجه باشیم که در مقام بندگی هستیم، در حالی که خداوند به عنوان پادشاه و سرور بر ما تسلط دارد. این نکته به ما یادآوری میکند که در زندگی و در ارتباط با خداوند باید humble و متواضع باشیم.
نفرمود ما را جز از راستی
که دیو آورد کژی و کاستی
هوش مصنوعی: ما را جز راستی چیزی نگفتند، زیرا فقط دیو میتواند نادرستی و کژی به همراه بیاورد.
اگر بهر من زین سرای سپنج
نبودی جز از باغ و ایوان و گنج
هوش مصنوعی: اگر به خاطر من از این خانه و باغ و گنج چیزی نداشتی، به همان اندازه هم برای من ارزش نداشت.
نجستی دل من به جز داد و مهر
گشادن بهر کار بیدار چهر
هوش مصنوعی: دل من فقط به خاطر محبت و عشق باز شده است، نه به خاطر هیچ کار دیگری.
کنون روی بوم زمین سر به سر
ز خاور برو تا در باختر
هوش مصنوعی: اکنون بر سطح زمین از سمت شرق تا غرب سفر کن و همه جا را بگرد.
به شاهی مرا داد یزدان پاک
ز خورشید تابنده تا تیره خاک
هوش مصنوعی: خداوند پاک به من مقام و جایگاه بلند داده است، از نور خورشید که درخشان و روشن است تا خاک تیره و تار.
نباید که جز داد و مهر آوریم
وگر چین به کاری بچهر آوریم
هوش مصنوعی: ما باید فقط محبت و انصاف را به همراه داشته باشیم، و اگر به مشکلی برخوردیم باید با چهرهای صمیمی و دوستانه برخورد کنیم.
شبان بداندیش و دشت بزرگ
همی گوسفندان بماند بگرگ
هوش مصنوعی: شبان نگران و بدبین با دیدن دشت وسیع، نگران است که گوسفندانش توسط گرگها بمانند و آسیب ببینند.
نباید که بر زیردستان ما
ز دهقان وز دینپرستان ما
هوش مصنوعی: نباید بر کسانی که زیر دست ما هستند، ظلم کنیم، خواه آنها کشاورزان باشند یا افراد دیندار.
به خشکی به خاک و بکشتی برآب
برخشنده روز و به هنگام خواب
هوش مصنوعی: در خشکی و روی زمین و در آب، روز و شب به فعالیت خود ادامه میدهیم و زمانی که شب میرسد، استراحت میکنیم.
ز بازارگانان تر و ز خشک
درم دارد و در خوشاب و مشک
هوش مصنوعی: او از تجار و کاروانیان پر بار و غنی است و در جایی خوش آب و هوا و خوشبو زندگی میکند.
که تابنده خور جز بداد و به مهر
نتابد بریشان ز خم سپهر
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان همیشه میتابد و محبتش را نثار همه میکند و هیچگاه از محبت خود دریغ نمیورزد. در نتیجه، هیچ چیز نمیتواند از عشق و نورش بکاهد.
برینگونه رفت از نژاد و گهر
پسر تاج یابد همی از پدر
هوش مصنوعی: پسر از خانواده و نسل خود به خوبی و شایستگی میتواند به مقام و منزلت برسد که این موفقیت ناشی از میراث پدرش است.
به جز داد و خوبی نبد در جهان
یکی بود با آشکارا نهان
هوش مصنوعی: جز انصاف و نیکی چیزی در این جهان وجود ندارد، و آنچه از دیگران پنهان است، همانقدر آشکار است.
نهادیم بر روی گیتی خراج
درخت گزیت از پی تخت عاج
هوش مصنوعی: ما بر روی زمین، مالیات درخت گز را به خاطر تخت عاج شما پرداخت کردیم.
چو این نامه آرند نزد شما
که فرخنده باد اورمزد شما
هوش مصنوعی: وقتی این نامه را به شما میآورند، برایتان آرزوی خوشبختی و سعادت دارم.
کسی کو برین یک درم بگذرد
ببیداد بر یک نفس بشمرد
هوش مصنوعی: کسی که بر روی این یک درم (مال) بگذرد، در برابر ظلم و ستم، فقط با یک نفس از آن میگذرد و آن را شمارش میکند.
به یزدان که او داد دیهیم و فر
که من خود میانش ببرم به ار
هوش مصنوعی: من با یزدان که به من تاج و قدرت بخشیده است، خودم را در مقام و منزلت قرار میدهم.
برین نیز بادافرهٔ کردگار
نباید که چشم بد آید به کار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با وجود وجود نعمتها و رحمتهای الهی، نباید نگران چشمزخم یا حسادت دیگران به موفقیتها و کارهای خود باشیم.
همین نامه و رسم بنهید پیش
مگردید ازین فرخ آیین خویش
هوش مصنوعی: این نامه و مراسم را به همراه داشته باشید و از این جشن خوشحال و شاداب فراموش نکنید.
به هر چار ماهی یکی بهر ازین
بخواهید با داد و با آفرین
هوش مصنوعی: هر چهار ماه یکبار میتوانید چیزی بخواهید که با انصاف و احترام به شما داده شود.
به جایی که باشد زیان ملخ
وگر تف خورشید تابد به شخ
هوش مصنوعی: به جایی که ملخها آسیب میزنند، به رغم تابش شدید آفتاب، هیچ سودی نیست.
دگر تف باد سپهر بلند
بدان کشتمندان رساند گزند
هوش مصنوعی: آسمان بلند دیگر نمیتواند به زخمزدگانش آسیبی برساند.
همان گر نبارد به نوروز نم
ز خشکی شود دشت خرم دژم
هوش مصنوعی: اگر باران در روز نوروز نبارد، دشتهای سرسبز و شاداب تحت تأثیر خشکی قرار میگیرند و حالتی غمانگیز پیدا میکنند.
مخواهید با ژاندران بوم و رست
که ابر بهاران به باران نشست
هوش مصنوعی: نخواستید که با پرندگان و گیاهان مزرعه تعامل کنید، زیرا که باران بهاری بر زمین نشسته است.
ز تخم پراگنده و مزد رنج
ببخشید کارندگانرا ز گنج
هوش مصنوعی: از دانهای که پاشیده شده و زحمتی که کشیدهاند، به کارگران از ثروت بخشیده میشود.
زمینی که آن را خداوند نیست
به مرد و ورا خویش و پیوند نیست
هوش مصنوعی: زمینی که خداوند در آن حضور ندارد، برای انسان و وابستگانش جایی ندارد و ارتباطی برقرار نمیکند.
نباید که آن بوم ویران بود
که در سایهٔ شاه ایران بود
هوش مصنوعی: نباید جایی که تحت حمایت و سایهٔ یک شاهزادهٔ بزرگ قرار دارد، خراب و ویران شود.
که بدگو برین کار ننگ آورد
که چونین بهانه بچنگ آورد
هوش مصنوعی: بدگویان بر این اقدام ننگ میآورند، زیرا به این راحتی بهانهای برای حمله به ما پیدا کردند.
ز گنج آنچ باید مدارید باز
که کردست یزدان مرا بینیاز
هوش مصنوعی: از گنجی که باید به دست آورید، چیزی را نگه ندارید، چون خداوند من را بینیاز کرده است.
چو ویران بود بوم در بر من
نتابد درو سایهٔ فر من
هوش مصنوعی: وقتی سرزمینم ویران باشد، سایهٔ وجودم هم بر آن نمیافتد.
کسی را که باشد برین مایه کار
اگر گیرد این کار دشوار خوار
هوش مصنوعی: کسی که در کارش مهارت و توانایی داشته باشد، اگر در انجام کار دشواری بپردازد، آن کار برای او آسان و بیاهمیت به نظر میرسد.
کنم زنده بر دار جایی که هست
اگر سرفرازست و گر زیردست
هوش مصنوعی: اگر کسی در بالای جامعه قرار دارد یا در وضعیت پایینتری است، من او را در حالی که زنده است تحت فشار قرار میدهم.
بزرگان که شاهان پیشین بدند
ازین کار بر دیگر آیین بدند
هوش مصنوعی: بزرگان و پادشاهان قبلی از این اقدام به شیوهی دیگری عمل کردند.
بد و نیک با کارداران بدی
جهان پیش اسبسواران بدی
هوش مصنوعی: بدیها و نیکیها در دستان کسانی است که در این دنیا کارهای نادرستی انجام میدهند، مانند سوارکارانی که در پی کنترل اسبهای سرکش هستند.
خرد را همه خیره بفریفتند
بافزونی گنج نشکیفتند
هوش مصنوعی: همه با افزایش ثروت، عقل را فریب دادند و به آن توجه نکردند.
مرا گنج دادست و دهقان سپاه
نخواهیم بدینار کردن نگاه
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فردی ثروت و امکانات زیادی به دست آورده و از طرف دیگر، نیازی به قدرت نظامی یا جنگیدن ندارد؛ او تنها با فراهم کردن و مراقبت از داراییهایش میتواند به خوبی زندگی کند.
شما را جهان بازجستن بداد
نگه داشتن ارج مرد نژاد
هوش مصنوعی: به شما این فرصت داده شده است که با نگاه خود ارزش و احترام انسانها را حفظ کنید.
گرامیتر از جان بدخواه من
که جوید همی کشور و گاه من
هوش مصنوعی: دیگری که از جانم عزیزتر است، کسی است که به دنبال سرزمین و زمانی برای خودش میگردد و به من آسیب میزند.
سپهبد که مردم فروشد به زر
نباید بدین بارگه برگذر
هوش مصنوعی: فرماندهای که مردم را به پول بفروشد، شایسته نیست در این مکان نظر کند یا حضور داشته باشد.
کسی را کند ارج این بارگاه
که با داد و مهرست و با رسم و راه
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مکان ارزش و احترام دارد، کسی است که با عدالت و محبت رفتار میکند و مطابق با قوانین و اصول عمل میکند.
چو بیداردل کارداران من
به دیوان موبد شدند انجمن
هوش مصنوعی: وقتی که دلهای بیدار من به جمع کارگزاران و نمایندگان مطلق الهی پیوستند، در دیوان موبدان گردهم آمدند.
پدید آید از گفت یک تن دروغ
ازان پس نگیرد بر ما فروغ
هوش مصنوعی: اگر یک نفر به دروغ چیزی بگوید، دیگر آن دروغ نمیتواند بر ما نور و روشنی بیاورد.
به بیدادگر بر مرا مهر نیست
پلنگ و جفاپیشه مردم یکیست
هوش مصنوعی: من به ستمگری که ظلم میکند علاقهای ندارم؛ زیرا در نظر من، ستمگر و درندهخو، هر دو یکسان هستند.
هر آنکس که او راه یزدان بجست
بآب خرد جان تیره بشست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال راه خدا برود، با خرد و دانش خود میتواند روح تاریک خود را شستشو دهد.
بدین بارگاهش بلندی بود
بر موبدان ارجمندی بود
هوش مصنوعی: در این کاخ با عظمتی که دارد، جایگاه والایی برای موبدان و بزرگانی است که مورد احترام هستند.
به نزدیک یزدان ز تخمی که کشت
به باید بپاداش خرم بهشت
هوش مصنوعی: برای نزدیک شدن به خداوند، باید از ثمرهٔ عمل خود بهرهمند شویم و در برابر کارهای نیک و بهرههای صحیح، پاداشی مانند بهشت دریافت کنیم.
که ما بینیازیم ازین خواسته
که گردد به نفرین روان کاسته
هوش مصنوعی: ما به این خواسته که دیگران از ما بد بگویند یا ما را نفرین کنند، نیازی نداریم و خود را از این موضوع بینیاز میدانیم.
گر از پوست درویش باشد خورش
ز چرمش بود بیگمان پرورش
هوش مصنوعی: اگر خوراک از پوست یک درویش تهیه شده باشد، مطمئناً همان پوست باعث پرورش و رشد آن خوراک خواهد شد.
پلنگی به از شهریاری چنین
که نه شرم دارد نه آیین نه دین
هوش مصنوعی: یک پلنگ بهتر از کسی است که مقام سلطنت دارد، زیرا نه از شرم بر خوردار است و نه به اصول و قوانین پایبند.
گشادست بر ما در راستی
چه کوبیم خیره در کاستی
هوش مصنوعی: در این دنیا به نظر میرسد که بر ما درهای بسیاری باز است و نیازی نیست که به دنبال نقصها و کمبودها بگردیم.
نهانی بدو داد دادن بروی
بدان تا رسد نزد ما گفت و گوی
هوش مصنوعی: به طور پنهانی به او چیزی بخشیدند تا این که آن را به ما برساند و در نتیجه گفتوگویی میان ما برقرار شود.
به نزدیک یزدان بود ناپسند
نباشد بدین بارگه ارجمند
هوش مصنوعی: برای نزدیک خداوند، کار ناپسندی وجود ندارد، پس در این عرصه با ارزش، هیچ چیز ناپسند نیست.
ز یزدان وز ما بدان کس درود
که از داد و مهرش بود تاروپود
هوش مصنوعی: به خدا و از جانب ما به کسی سلام و درود میفرستیم که زندگیاش مبتنی بر عدل و محبت خداست.
اگر دادگر باشدی شهریار
بماند به گیتی بسی پایدار
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی عادل و دادگر باشد، حکومتش در دنیا برای مدت طولانی برقرار خواهد ماند.
که جاوید هر کس کنند آفرین
بران شاه کآباد دارد زمین
هوش مصنوعی: هر کسی را که جاودانه و ماندگار کنند، باید به آن شاهی که زمین را آباد کرده، تبریک گفت.
ز شاهان که با تخت و افسر بدند
به گنج و به لشکر توانگر بدند
هوش مصنوعی: در میان شاهانی که دارای قدرت و ثروت بودند و به دلیل ثروت و لشکر بسیار خود مشهور بودند، عدهای وجود داشتند که با اینکه در ظاهر درخشان و در زندگی مرفه به نظر میرسیدند، اما ممکن است از جنبههای دیگر زندگی و شخصیت به واقعیات تلخی مواجه شده باشند.
نبد دادگرتر ز نوشینروان
که بادا همیشه روانش جوان
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی نوشینروان (نوشینروان به معنای کسی که روحی تازه و شاداب دارد) دادگستر و عدالتخواه نیست؛ زیرا او همیشه جوان و با طراوت است.
نه زو پرهنرتر به فرزانگی
به تخت و بداد و به مردانگی
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه او در خرد و دانش و شجاعت برجسته نیست و به همین دلیل بر تخت فرمانروایی نشسته و به دیگران یاری میرساند.
ورا موبدی بود بابک بنام
هشیوار و دانادل و شادکام
هوش مصنوعی: او موبدی به نام بابک داشت که هشیوار، دانا و شادکام بود.
بدو داد دیوان عرض و سپاه
بفرمود تا پیش درگاه شاه
هوش مصنوعی: او به دیوان حکم داد که نیروها را آماده کنند و دستور داد تا به درگاه شاه بیایند.
بیاراست جایی فراخ و بلند
سرش برتر از تیغ کوه پرند
هوش مصنوعی: به مکان وسیع و بلندی توجه کن که سر آن از قلهی کوهها بلندتر است.
بگسترد فرشی برو شاهوار
نشستند هرکس که بود او به کار
هوش مصنوعی: فرشی را پهن کردند و شاهانه نشسته بودند، هر کسی که آنجا بود، به کار خود مشغول بود.
ز دیوان بابک برآمد خروش
نهادند یک سر برآواز گوش
هوش مصنوعی: از دیوان بابک صدایی بلند شد و همه یک صدا به شنیدن آن گوش فرا دادند.
که ای نامداران جنگ آزمای
سراسر به اسب اندر آرید پای
هوش مصنوعی: ای مردان بزرگ و شجاع، تمام تلاش خود را به کار گیرید و بر اسبها سوار شوید.
خرامید یکیک به درگاه شاه
به سر برنهاده ز آهن کلاه
هوش مصنوعی: اسبها به نوبت و با وقار به درگاه شاه نزدیک میشوند و کلاهی از آهن بر سر دارند.
زرهدار با گُرزهٔ گاوسار
کسی کو درم خواهد از شهریار
هوش مصنوعی: شخصی مسلح و رزمنده، در جستجوی ثروت و مال از پادشاه است.
بیامد به ایوان بابک سپاه
هوا شد ز گرد سواران سیاه
هوش مصنوعی: سپاه بابک به ایوان آمد و غبار سواران سیاه به هوا بلند شد.
چو بابک سپه را همه بنگرید
درفش و سر تاج کسری ندید
هوش مصنوعی: وقتی بابک ارتش را مشاهده کرد، پرچم و تاج شاهی کسری را ندید.
ز ایوان باسب اندر آورد پای
بفرمودشان بازگشتن ز جای
هوش مصنوعی: از ایوان، فردی به آتش نشانده است که به آنها دستور میدهد از جای خود بازگردند.
برین نیز بگذشت گردان سپهر
چو خورشید تابنده بنمود چهر
هوش مصنوعی: فضای هستی همچنان ادامه دارد و زمان به پیش میرود، مانند خورشید که با نور خود چهرهاش را نشان میدهد.
خروشی برآمد ز درگاه شاه
که ای گُرزداران ایران سپاه
هوش مصنوعی: سروی از در قصر شاه به صدا درآمد که ای دلیران و مبارزان ایران، آماده باشید!
همه با سلیح و کمان و کمند
بدیوان بابک شوید ارجمند
هوش مصنوعی: همه با تیر و کمان و قید، به جنگ با دشمنان بابک (شجاع) بپردازید و او را محترم بشمارید.
برفتند با نیزه و خود و کبر
همی گرد لشکر برآمد به ابر
هوش مصنوعی: آنها با نیزهها و غرور خود به میدان رفتند و لشکر مانند ابری بزرگ بر افراشته شد.
نگه کرد بابک به گرد سپاه
چو پیدا نبد فر و اورند شاه
هوش مصنوعی: بابک به دور سپاه نگاه کرد و وقتی که شاه اورند را پیدا نکرد، نگران شد.
چنین گفت کامروز با مهر و داد
همه بازگردید پیروز و شاد
هوش مصنوعی: امروز با محبت و انصاف چنین گفته شد که همه بازگردید و پیروز و خوشحال باشید.
به روز سه دیگر برآمد خروش
که ای نامداران با فر و هوش
هوش مصنوعی: در روز سوم دوباره صدایی بلند شد؛ صدایی از افرادی نامدار و با هوش و مقام.
مبادا که از لشکری یک سوار
نه با ترگ و با جوشن کارزار
هوش مصنوعی: موازه باش که از میان لشکر، فقط یک سوارهنظام که بدون زره و سلاح در میدان جنگ حاضر شود، نباید به میدان برود.
بیاید برین بارگه بگذرد
عرض گاه و ایوان او بنگرد
هوش مصنوعی: بیایید در این مکان بایستیم و به تماشا بپردازیم و زیبایی و شکوه آنجا را نظاره کنیم.
هر آنکس که باشد به تاج ارجمند
به فر و بزرگی و تخت بلند
هوش مصنوعی: هر فردی که دارای مقام و جایگاه مهمی باشد و از شخصیت و عظمت خاصی برخوردار است.
بداند که بر عرض آزرم نیست
سخن با محابا و با شرم نیست
هوش مصنوعی: بداند که در برابر احساساتش، نباید با احتیاط و خجالت صحبت کند.
شهنشاه کسری چو بگشاد گوش
ز دیوان بابک برآمد خروش
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه کسری فرمانی را شنید، صدا و فریاد مردم از دیوان بابک به گوشش رسید.
بخندید کسری و مغفر بخواست
درفش بزرگی برافراشت راست
هوش مصنوعی: کسری (الگوی پادشاهی) با شادی و لبخند، درخواست کرد تا پرچم بزرگ و باشکوهی را به اهتزاز درآورند.
به دیوان بابک خرامید شاه
نهاده ز آهن به سر بر کلاه
هوش مصنوعی: شاهی که بر فراز آمده و سر بر کلاه آهنین دارد، به دیوان بابک با وقار و افتخار میرود.
فروهشت از ترگ رومی زره
زده بر زره بر فراوان گره
هوش مصنوعی: انسانی دلیر و شجاع که زره به تن کرده، از آسمان پایین میآید و با قدرت و صلابت بسیار، بر آنهایی که جرات رویارویی با او را دارند، میتازد.
یکی گُرزهٔ گاوپیکر به چنگ
زده بر کمرگاه تیر خدنگ
هوش مصنوعی: یکی تیر بلند و نیرومند همچون بدن گاوی عظیمالجثه را در دست گرفته و بر کمر خود بسته است.
به بازو کمان و بزین بر کمند
میان را بزرین کمر کرده بند
هوش مصنوعی: در این بیت تصویر زیبایی از قدرت و آمادگی برای جنگ و نبرد به تصویر کشیده شده است. شخصی که به بازو کمان و تیر زده و برای دستگیری دشمن یا شکار آماده است، کمربندش را محکم کرده و زور و قدرتش را به نمایش گذاشته است. این تصویر نشاندهندهی عزم و ارادهای قوی است که برای مواجهه با چالشها ایجاد شده است.
برانگیخت اسب و بیفشارد ران
به گردن برآورد گُرز گران
هوش مصنوعی: اسب را به حرکت درآورد و پایش را به شدت به پهلوی آن فشرد و گرزی سنگین را بالا برد.
عنان را چپ و راست لختی بسود
سلیح سواری به بابک نمود
هوش مصنوعی: تازیانه را کمی به سمت چپ و راست چرخاند تا مهارت سواری را به بابک نشان دهد.
نگه کرد بابک پسند آمدش
شهنشاه را فرمند آمدش
هوش مصنوعی: بابک را نگاه کرد و او را پسندید و شاه فرمان داد تا به او رسیدگی شود.
بدو گفت شاها انوشه بدی
روان را به فرهنگ توشه بدی
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: «تو با روح شاد و سرزندهای، و ثروت و دانش تو را برای زندگیات کافی است.»
بیاراستی روی کشور بداد
ازین گونه داد از تو داریم یاد
هوش مصنوعی: تو زیبایی سرزمین را به تصویر کشیدی و از این نوع بخششها به ما یاد و نشانی دادهای.
دلیری بد از بنده این گفت و گوی
سزد گر نپیچی تو از داد روی
هوش مصنوعی: جسارت من این است که بگویم اگر تو از حق و عدالت دور نشوی، این سخنان قابل قبول و مناسب هستند.
عنان را یکی بازپیچی براست
چنان کز هنرمندی تو سزاست
هوش مصنوعی: یکی از عناصر رهبری و کنترل را به سمت راست بگردان، به گونهای که نشاندهندهی مهارت و هنرمندی تو باشد.
دگرباره کسری برانگیخت اسب
چپ و راست برسان آذرگشسب
هوش مصنوعی: کیانی دوباره کسری را برانگیخت و اسبش را به سمت چپ و راست میراند تا آذرگشسب را به کمک بخواند.
نگه کرد بابک ازو خیره ماند
جهانآفرین را فراوان بخواند
هوش مصنوعی: بابک به چیزی خیره شده و همین باعث شده که از آن تعجب کند. او خداوند را بارها و بارها میخواند و به عظمت و قدرتش فکر میکند.
سواری هزار و گوی دوهزار
نبودی کسی را گذر بر چهار
هوش مصنوعی: اگر هزار سواری و دو هزار گوی هم باشد، باز هم کسی نمیتواند از چهار راه عبور کند.
درمی فزون کرد روزی شاه
به دیوان خروش آمد از بارگاه
هوش مصنوعی: روزی شاه مقدار زیادی شراب نوشید و با صدای بلند از قصر بیرون آمد.
که اسب سر جنگجویان بیار
سوار جهان نامور شهریار
هوش مصنوعی: اسب جنگجویان را آماده کن تا سواران نامدار و برجسته جهان به میدان بیایند.
فراوان بخندید نوشین روان
که دولت جوان بود و خسرو جوان
هوش مصنوعی: نوشین روان به طور مکرر و از ته دل میخندید، زیرا دوران جوانی و خوشبختی در زندگیاش فراهم بود و او در کنار شاه جوانی قرار داشت.
چو برخاست بابک ز دیوان شاه
بیامد بر نامور پیشگاه
هوش مصنوعی: وقتی بابک از دیوان شاه برخاست، به سوی پیشگاه مشهور و نامی آمد.
بدو گفت کای شهریار بزرگ
گر امروز من بنده گشتم سترگ
هوش مصنوعی: او به شهریار بزرگ گفت: «ای پادشاه، اگر امروز من خدمتگزار تو شوم، افتخار بزرگی نصیبم خواهد شد.»
همه در دلم راستی بود و داد
درشتی نگیرد ز من شاه یاد
هوش مصنوعی: در دل من همه چیز صحیح و راست است و هیچکدام از سختیهایی که دارم، از یاد شاه نمیکاهد.
درشتی نمایم چو باشم درست
انوشه کسی کو درشتی نجست
هوش مصنوعی: اگر درست و شایسته باشم، باوقار و قوی رفتار میکنم؛ اما کسی که به درشتی و تندخویی نمیپردازد، به خوبی و نیکی میرسد.
بدو گفت شاه ای هشیوار مرد
تو هرگز ز راه درستی مگرد
هوش مصنوعی: شاه به مرد هشیار گفت: تو هرگز از مسیر درست خارج نشو.
تن خویش را چون محابا کنی
دل راستی را همیبشکنی
هوش مصنوعی: اگر به جسم خود به درستی رسیدگی کنی، دل و احساساتت را نیز تحت تأثیر قرار خواهی داد و به آرامش بیشتری دست خواهی یافت.
بدین ارز تو نزد من بیش گشت
دلم سوی اندیشه خویش گشت
هوش مصنوعی: با این ارزش تو در نظر من، دل من بیشتر به سمت تفکرات خودش جلب شد.
که ما در صف کار ننگ و نبرد
چگونه برآریم ز آورد گرد
هوش مصنوعی: ما چگونه میتوانیم از زحمت و مبارزهمان دفاع کنیم و در برابر ننگ آن بایستیم؟
چنین داد پاسخ به پرمایه شاه
که چون نو نبیند نگین و کلاه
هوش مصنوعی: شاه پرمایه چنین پاسخ داد که وقتی انسان تازگی چیزی را نبیند، نمیتواند به ارزش آن چیز پی ببرد.
چو دست و عنان تو ای شهریار
به ایوان ندیدست پیکرنگار
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان دید که دست و رهبری تو، ای پادشاه، به ایوان رسیده باشد.
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد بادا تنت بیگزند
هوش مصنوعی: آسمان برای تو خوشی و خوشحالی به ارمغان آورد و امیدوارم همیشه خوشحال باشی و بدن تو در امان بماند.
به موبد چنین گفت نوشینروان
که با داد ما پیر گردد جوان
هوش مصنوعی: نوشینروان به موبد گفت که اگر ما به عدالت و خوبی رفتار کنیم، خواهیم توانست جوانی و شادابی را در پیری خود حفظ کنیم.
به گیتی نباید که از شهریار
بماند جز از راستی یادگار
هوش مصنوعی: در این دنیا، باید از فرمانروایان فقط نام نیکی که به حقیقت مربوط است باقی بماند.
چرا باید این گنج و این روز رنج
روان بستن اندر سرای سپنج
هوش مصنوعی: چرا باید این ثروت و این روزها را که با زحمت به دست آمده، در مکانی بیفایده و ناکارآمد ذخیره کنیم؟
چو ایدر نخواهی همیآرمید
بباید چرید و بباید چمید
هوش مصنوعی: اگر در اینجا آرامش نخواهی یافت، باید به تلاش و کوشش ادامه دهی و هرگز تسلیم نشوی.
پراندیشه بودم ز کار جهان
سخن را همیداشتم در نهان
هوش مصنوعی: من به طور عمیق در مورد مسائل جهان در حال فکر کردن بودم و افکار و نظراتم را در دل نگه میداشتم.
که تا تاج شاهی مرا دشمنست
همه گرد بر گرد آهرمنست
هوش مصنوعی: تا زمانی که دشمنی بر سر تاج و تخت من وجود دارد، همه چیز به دور شیطان و شرارت میچرخد.
به دل گفتم آرم ز هر سو سپاه
بخواهم ز هر کشوری رزمخواه
هوش مصنوعی: به دل خود گفتم که از هر طرف و از هر کشوری نیرو و جنگجویانی را جمع کنم.
نگردد سپاه انجمن جز به گنج
به بی مردی آید هم از گنج رنج
هوش مصنوعی: تنها به زیور سخن و همراهی دیگران نمیتوان رسید، بلکه باید با تلاش و زحمت به ثروت و موفقیت دست یافت. در غیر این صورت، عدم تلاش و تنبلی تنها موجب رنج و ناراحتی خواهد شد.
اگر بد به درویش خواهد رسید
ازین آرزو دل بباید برید
هوش مصنوعی: اگر کسی به درویش نیکی نکند، بهتر است آرزوهایش را فراموش کند و دل خود را از آن موضوع جدا کند.
همیراندم با دل خویش راز
چو اندیشه پیش خرد شد فراز
هوش مصنوعی: من با دل خودم رازها را بیان میکردم، تا اینکه اندیشهام به سطح بالاتری از خرد و دانایی رسید.
سوی پهلوانان و سوی ردان
هم از پند بیداردل بخردان
هوش مصنوعی: به سوی قهرمانان و بزرگمردان، همواره از نصیحت و اندرز خردمندان بهرهمند شو.
نبشتم بخ هر کشوری نامهای
به هر نامداری و خودکامهای
هوش مصنوعی: در هر کشوری نامهای نوشتم به هر شخصیت معروف و توانمندی.
که هر کس که دارید هوش و خرد
همی کهتری را پسر پرورد
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای هوش و خرد است، فرزند خود را به تربیت و پرورش خوبی میسپرد.
به میدان فرستید با ساز جنگ
بجویند نزدیک ما نام و ننگ
هوش مصنوعی: به میدان جنگ فرستاده شدند تا با شرایط نزدیک ما، نام و آبرو را به دست آورند.
نباید که اندر فراز و نشیب
ندانند چنگ و عنان و رکیب
هوش مصنوعی: انسانها نباید در زمانهای خوب و بد، تفاوتهای بین هنر، کنترل و وسیلهٔ سوار شدن را ندانند.
به گُرز و به شمشیر و تیر و کمان
بدانند پیچید با بدگمان
هوش مصنوعی: با تکیه بر زور و سلاح، کسانی که بدبین هستند، به خوبی میفهمند که در زیر ظاهر یک حقیقت پیچیدگیهایی وجود دارد.
جوان بیهنر سخت ناخوش بود
اگر چند فرزند آرش بود
هوش مصنوعی: جوانی که مهارت و هنری ندارد، حتی اگر فرزندان زیادی داشته باشد، بسیار ناراحت و ناخشنود است.
عرض شد ز در سوی هر کشوری
درم برد نزدیک هر مهتری
هوش مصنوعی: من از دروازه به هر کشوری میروم و نزدیک هر بزرگمردی حاضر میشوم.
چهل روز بودی درم را درنگ
برفتند از شهر با ساز جنگ
هوش مصنوعی: چهل روز در خانهام منتظر بودی، اما سرانجام از شهر با صدای ساز جنگ بیرون رفتی.
ز دیوان چو دینار برداشتند
بدان خرمی روز بگذاشتند
هوش مصنوعی: وقتی که از دیوان و حساب و کتاب فاصله گرفتند و به خوشی و شادمانی پرداختند، روز را با لذت و خوشحالی گذراندند.
کنون لاجرم روی گیتی بمرد
بیاراستم تا کی آید نبرد
هوش مصنوعی: اکنون حتماً باید در این دنیا بیافرینم و زیباییها را ایجاد کنم تا ببینم کی زمان جنگ و مبارزه خواهد رسید.
مرا ساز و لشکر ز شاهان پیش
فزونست و هم دولت و رای بیش
هوش مصنوعی: من از دیگر پادشاهان، سپاه و قدرت بیشتری دارم و همچنین تدبیر و عقل بالاتری نیز دارم.
سخنها چو بشنید موبد ز شاه
بسی آفرین خواند بر تاج و گاه
هوش مصنوعی: پس از اینکه موبد سخنان شاه را شنید، به تحسین تاج و تخت او پرداخت و او را ستود.
چو خورشید بنمود تابنده چهر
در باغ بگشاد گردان سپهر
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید با چهرهی درخشانش ظاهر شد، آسمان به مانند باغی گشوده میشود.
پدید آمد آن تودهٔ شنبلید
دو زلف شب تیره شد ناپدید
هوش مصنوعی: یک تودهٔ شنبه مانند زلفهای سیاه و تیره، ظاهر شد و سپس ناگهان ناپدید گردید.
نشست از بر تخت نوشین روان
خجسته دلفروز شاه جوان
هوش مصنوعی: شاه جوان که دارای روحی شاد و خوش است، بر تختی نشسته که شیرینی و زیبایی خاصی دارد و به نوعی حالتی خوشایند در دلها ایجاد میکند.
جهانی به درگاه بنهاد روی
هر آنکس که بد بر زمین راهجوی
هوش مصنوعی: هر کسی که در جستجوی بدی و شر بر روی زمین باشد، به درگاه جهانی برای خود روی میآورد و خود را در معرض قضاوت قرار میدهد.
خروشی برآمد ز درگاه شاه
که هر کس که جوید سوی داد راه
هوش مصنوعی: ندایی از دربار شاه برخاست که هر کسی که به دنبال عدالت است، باید راه آن را بپیماید.
بیاید بدرگاه نوشین روان
لب شاه خندان و دولت جوان
هوش مصنوعی: به درگاه نیکو و شاداب پادشاهی خوشخواب و خوشاقبال برویم.
به آواز گفت آن زمان شهریار
که جز پاک یزدان مجویید یار
هوش مصنوعی: شهریار در آن زمان گفت که جز یزدان پاک، هیچ یار و همراهی را جستجو نکنید.
که دارنده اویست و هم رهنمای
همو دست گیرد به هر دوسرای
هوش مصنوعی: او صاحب همه چیز است و خود نیز راهنماست، هر کسی که دست او را بگیرد، در هر دو دنیا (دنیا و آخرت) هدایت میشود.
مترسید هرگز ز تخت و کلاه
گشادست بر هر کس این بارگاه
هوش مصنوعی: نترسید از مقام و قدرت، زیرا این تخت و کلاه بزرگ، بر سر هر کسی ممکن است بیفتد.
هر آنکس که آید به روز و به شب
ز گفتار بسته مدارید لب
هوش مصنوعی: هر کسی که به روز و شب میرسد، نباید از گفتن حرفهایش خودداری کند.
اگر می گساریم با انجمن
گر آهسته باشیم با رایزن
هوش مصنوعی: اگر در جمعی مشروب مینوشیم، بهتر است آرام و با تدبیر رفتار کنیم.
به چوگان و بر دشت نخچیرگاه
بر ما شما را گشادست راه
هوش مصنوعی: در دشت وسیع و بازیهای اسبسواری، برای ما راهی باز شده است که شما میتوانید به راحتی بیایید.
به خواب و به بیداری و رنج و ناز
ازین بارگه کس مگردید باز
هوش مصنوعی: در هر حالتی، چه خواب باشیم و چه بیدار، چه در زحمت و چه در ناز و آرامش، هیچ کس را به این مکان بازنگردانید.
مخسبید یک تن ز من تافته
مگر آرزوها همه یافته
هوش مصنوعی: یک نفر از من دور شده، اما با این حال آرزوهای من همه به حقیقت پیوستهاند.
بدان گه شود شاد و روشن دلم
که رنج ستمدیدگان بگسلم
هوش مصنوعی: وقتی که دل و روح من شاد و روشن میشود، که درد و رنج کسانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند را از بین ببرم.
مبادا که از کارداران من
گر از لشکر و پیشکاران من
هوش مصنوعی: مراقب باش که مبادا از کسانی که در خدمت من هستند یا از لشکر و یاران من به خوبی یاد نکنی و آنها را نادیده بگیری.
نخسبد کسی با دلی دردمند
که از درد او بر من آید گزند
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به راحتی بخوابد در حالی که دلش پر از درد است، چرا که درد او ممکن است به من هم آسیب برساند.
سخنها اگرچه بود در نهان
بپرسد ز من کردگار جهان
هوش مصنوعی: اگرچه سخنان در دل نهفتهاند، ولی برای من خالق جهان از آنها سؤال میکند.
ز باژ و خراج آن کجا مانده است
که موبد به دیوان ما رانده است
هوش مصنوعی: از مالیات و عوارض کجا باقی مانده که بزرگان و افراد کاردان به دیوان ما فرستادهاند؟
نخواهند نیز از شما زر و سیم
مخسبید زین پس ز من دل ببیم
هوش مصنوعی: دیگر از شما طلا و نقرهای نخواهند خواست، پس از این، فقط دل من را ببینید.
برآمد ز ایوان یکی آفرین
بجوشید تابنده روی زمین
هوش مصنوعی: یکی از ایوان، صدای آفرین و تحسین بلند شد که بر روی زمین تابناک و درخشان است.
که نوشین روان باد با فرهی
همه ساله با تخت شاهنشهی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که هر سال با ذهنی شاداب و فرهیخته، خوش بگذرانیم و به مانند پادشاه و سلطنت زندگی کنیم.
مبادا ز تو تخت پردخت و گاه
مه این نامور خسروانی کلاه
هوش مصنوعی: محرمانه از قدرت و مقام تو بیش از اندازه مغرور نشو، زیرا که این موقعیت قابل توجه و با افتخار میتواند به راحتی از تو گرفته شود.
برفتند با شادی و خرمی
چو باغ ارم گشت روی زمی
هوش مصنوعی: آنها با خوشحالی و سرزندگی رفتند، به گونهای که زمین مانند باغ ارم زیبا و خرم شده بود.
ز گیتی ندیدی کسی را دژم
ز ابر اندر آمد به هنگام نم
هوش مصنوعی: از دنیا کسی را غمگین ندیدی که باران از ابر به هنگام بارش بیفتد.
جهان شد به کردار خرم بهشت
ز باران هوا بر زمین لاله کشت
هوش مصنوعی: جهان به زیبایی و سرزندگی بهشتی تبدیل شده است، زیرا باران باعث شده تا گلهای لاله در زمین شکوفا شوند.
در و دشت و پالیز شد چون چراغ
چو خورشید شد باغ و چون ماه راغ
هوش مصنوعی: زمین و دشت و مزار به روشنایی چراغ تبدیل شد و باغ همچون خورشید درخشید و زیادتی زیبایی پدید آورد.
پس آگاهی آمد به روم و به هند
که شد روی ایران چو رومی پرند
هوش مصنوعی: خبر به روم و هند رسید که چهره ایران به زیبایی چهره رومیان شده است.
زمین را به کردار تابنده ماه
به داد و به لشکر بیاراست شاه
هوش مصنوعی: زمین را همچون ماه روشن و درخشان به یاری رساند و شاه آن را به لشکری زینت بخشید.
کسی آن سپه را نداند شمار
به گیتی مگر نامور شهریار
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا نمیداند که آن سپاهیان چه تعداد هستند، مگر آنکه نام یک پادشاه معروف را بشناسد.
همه با دل شاد و با ساز جنگ
همه گیتی افروز با نام و ننگ
هوش مصنوعی: همه با دلهای شاد و سازهای موزیک حرکت میکنند. در دنیای بزرگ، برخی با نام نیکی و برخی با بدنامی شناخته میشوند.
دل شاه هر کشوری خیره گشت
ز نوشینروان رایشان تیره گشت
هوش مصنوعی: دل شاه هر سرزمینی با زیباییهای دلنشین او مجذوب شد و این عشق و محبت باعث شد که طرز تفکر وی تاریک و متأثر گردد.
فرستاده آمد ز هند و ز چین
همه شاه را خواندند آفرین
هوش مصنوعی: فرستادهای از هند و چین آمد و همه ی شاهان را به ستایش و تحسین دعوت کردند.
ندیدند با خویشتن تاو او
سبک شد به دل باژ با ساو او
هوش مصنوعی: شخصی به خود توجه نکرد و بار سنگینی را از دل خود برداشت.
همه کهتری را بیاراستند
بسی بدره و بردهها خواستند
هوش مصنوعی: همه کسانی که از نظر مقام و موقعیت پایینتر بودند را به خوبی تزئین کردند و به دنبال جمعآوری زیاد ثروت و بردهها بودند.
به زرین عمود و به زرین کلاه
فرستادگان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: فرستادگان با عمود و کلاهی طلایی، راه را در پیش گرفتند.
به درگاه شاه جهان آمدند
چه با ساو و باژ مهان آمدند
هوش مصنوعی: در حضور پادشاه بزرگ، بزرگان و مهمانان با هدایا و احترام وارد شدند.
بهشتی بد آراسته بارگاه
ز بس برده و بدره و بارخواه
هوش مصنوعی: بهشتی که با زیبایی و زینت فراوان تزئین شده، به خاطر همهٔ ثروتها و طلبها و درخواستها به این شکل درآمده است.
برین نیز بگذشت چندی سپهر
همیرفت با شاه ایران به مهر
هوش مصنوعی: مدتی گذشت و آسمان همچنان با محبت به شاه ایران ادامه میداد.
خردمند کسری چنان کرد رای
کزان مرز لختی بجنبد ز جای
هوش مصنوعی: کسری، حکیم و دانا، تدبیری اندیشید که اگر حتی کمی از مرز کشورش جابجا شود، به سرعت متوجه خواهند شد.
بگردد یکی گرد خرم جهان
گشاده کند رازهای نهان
هوش مصنوعی: شخصی در دنیا به دنبال میگردد و میخواهد اسرار پنهان را آشکار کند.
بزد کوس وز جای لشکر براند
همی ماه و خورشید زو خیره ماند
هوش مصنوعی: به صدا درآمدن شیپور جنگ و به حرکت درآمدن لشکر، به گونهای است که حتی ماه و خورشید نیز به تماشای آن خیره میمانند.
ز بس پیکر و لشکر و سیم و زر
کمرهای زرین و زرین سپر
هوش مصنوعی: به خاطر وجود بسیار جنگجویان و ثروت فراوان، کمربندها و سپرهای طلایی فراوانی به وجود آمده است.
تو گفتی بکان اندرون زر نماند
همان در خوشاب و گوهر نماند
هوش مصنوعی: تو گفتی که درون این مکان چیزی از طلا باقی نمانده و دیگر هیچ آب و جواهر ارزشمندی وجود ندارد.
تن آسان بسوی خراسان کشید
سپه را به آیین ساسان کشید
هوش مصنوعی: تن آسان به سمت خراسان حرکت کرد و سپاه را به سبک و شیوه ساسانی به جلو آورد.
به هر بوم آباد کو بربگذشت
سراپرده و خیمهها زد به دشت
هوش مصنوعی: در هر سرزمین آباد که گذر کرد، چادرها و خیمهها را در دشت برپا کرد.
چو برخاستی نالهٔ کرنای
منادیگری پیش کردی به پای
هوش مصنوعی: وقتی برخاستی، صدای نالهٔ ساز کرنای من به عنوان منادی و آگهیدهندهای جلوتر رفت.
که ای زیردستان شاه جهان
که دارد گزندی ز ما در نهان
هوش مصنوعی: ای کسانی که زیر نظر شاه مردم هستید، اگر از ما آسیبی در دل و پنهان حس میکنید، درنگ کنید.
مخسبید ناایمن از شهریار
مدارید ز اندیشه دل نابکار
هوش مصنوعی: از پادشاه ناامن و خطاکار دوری کنید و خود را در فکر و خیال او گرفتار نسازید.
ازین گونه لشکر بگرگان کشید
همی تاج و تخت بزرگان کشید
هوش مصنوعی: لشکری از گرگان به حرکت درآمد و با خود تاج و تخت بزرگان را برد.
چنان دان که کمی نباشد ز داد
هنر باید از شاه و رای و نژاد
هوش مصنوعی: بدان که کمبود و نقصی در حق هنر وجود ندارد و هنر باید از سوی شاه، خرد و نژاد حمایت شود.
ز گرگان بخ ساری و آمل شدند
به هنگام آواز بلبل شدند
هوش مصنوعی: از گرگان به سمت ساری و آمل رفتند، و در این سفر، صدای خوش بلبلان آنها را همراهی کرد.
در و دشت یه کسر همه بیشه بود
دل شاه ایران پراندیشه بود
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف میشود که در تمام طبیعت و پهنههای زمین، یک سری مشکلات و اختلافات وجود داشت. دل شاه ایران پر از افکار و تأملات درباره این مسائل بود.
ز هامون به کوهی برآمد بلند
یکی تازیی برنشسته سمند
هوش مصنوعی: از سمت هامون، کوه بلندی نمایان شد و بر روی آن، اسبی تازی نشسته است.
سر کوه و آن بیشهها بنگرید
گل و سنبل و آب و نخچیر دید
هوش مصنوعی: از بالای کوه و در آن جنگلها نگاه کنید، گلها و سنبلها، آب و شکار را خواهید دید.
چنین گفت کای روشن کردگار
جهاندار و پیروز و پروردگار
هوش مصنوعی: او چنین گفت: ای پروردگار روشن کننده، حاکم بر جهان و پیروز.
تویی آفرینندهٔ هور و ماه
گشاینده و هم نماینده راه
هوش مصنوعی: تو خالق خورشید و ماه هستی و راه را برای ما روشن و نمایان میسازی.
جهان آفریدی بدین خرمی
که از آسمان نیست پیدا زمی
هوش مصنوعی: جهان را با این زیبایی آفریدی که نشان از آسمان ندارد و از زمین نمایان است.
کسی کو جز از تو پرستد همی
روان را به دوزخ فرستد همی
هوش مصنوعی: کسی که جز تو را بپرستد، روحش را به عذاب خواهد فرستاد.
ازیرا فریدون یزدانپرست
بدین بیشه برساخت جای نشست
هوش مصنوعی: فریدون که به خداوند ایمان داشت، در این جنگل مکانی برای استراحت ساخت.
بدو گفت گوینده کای دادگر
گر ایدر ز ترکان نبودی گذر
هوش مصنوعی: گوینده به فرد دادگر میگوید: اگر تو از اینجا میگذشتی و با ترکها روبرو میشدی، چه میشد؟
ازین مایهور جا بدین فرهی
دل ما ز رامش نبودی تهی
هوش مصنوعی: از این منبع و این صفا، دل فرهیخته ما هرگز از شادی خالی نمانده است.
نیاریم گردن برافراختن
ز بس کشتن و غارت و تاختن
هوش مصنوعی: ما دیگر توان بلند کردن گردن را نداریم، به خاطر اینکه بسیار از ما کشته شدهاند و بارها مورد غارت و حمله قرار گرفتهایم.
نماند ز بسیار و اندک به جای
ز پرنده و مردم و چارپای
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از انسانها، پرندگان و چهارپایان در این دنیا باقی نمانده است، چه بسیار باشند و چه اندک.
گزندی که آید به ایران سپاه
ز کشور به کشور جزین نیست راه
هوش مصنوعی: اگر نیرویی از خارج به ایران آسیب برساند، راهی برای فرار یا جلوگیری از آن وجود ندارد و باید با آن مقابله کنیم.
بسی پیش ازین کوشش و رزم بود
گذر ترک را راه خوارزم بود
هوش مصنوعی: سالها تلاش و جنگ و مبارزه بوده است که ترکها از راه خوارزم عبور کنند.
کنون چون ز دهقان و آزادگان
برین بوم و بر پارسازادگان
هوش مصنوعی: اکنون که از کشاورزان و آزادگان بر این سرزمین و بر نسلهای آزادگان صحبت میشود
نکاهد همی رنج کافزایشست
به ما برکنون جای بخشایست
هوش مصنوعی: رنج و درد ما کمتر نمیشود، بلکه با افزایش آن همراه است و اکنون جایی برای آمرزش و بخشش وجود دارد.
نباشد به گیتی چنین جای شهر
گر از داد تو ما بیابیم بهر
هوش مصنوعی: در دنیا جایی مانند این شهر وجود ندارد، اگر ما از حق و عدالت تو بهرهمند نشویم.
همان آفریدون یزدانپرست
به بد بر سوی ما نیازید دست
هوش مصنوعی: آفریدون، که مؤمن به خداوند است، به سوی ما نیامد که به بدی و نیکی بر ما آسیب برساند.
اگر شاه بیند به رای بلند
به ما برکند راه دشمن ببند
هوش مصنوعی: اگر پادشاه با درایت و حکمت به ما نگاه کند، میتواند راههای دشمنان را مسدود کند.
سرشک از دو دیده ببارید شاه
چو بشنید گفتار فریادخواه
هوش مصنوعی: شاه با شنیدن سخنان فریادخواهان، از چشمهایش اشک ریخت.
به دستور گفت آن زمان شهریار
که پیش آمد این کار دشوار خوار
هوش مصنوعی: زمانی فرمان داد شاه که این کار سخت و دشوار به وجود آمد.
نشاید کزین پس چمیم و چریم
وگر تاج را خویشتن پروریم
هوش مصنوعی: از این به بعد شایسته نیست که دست به کارهای ناچیز بزنیم، بلکه باید در تلاش باشیم تا خود را به مقامهای بالاتر برسانیم و به جای پرداختن به مسائل بیاهمیت، بر پرورش خود و رسیدن به موفقیتهای بزرگ تمرکز کنیم.
جهاندار نپسندد از ما ستم
که باشیم شادان و دهقان دژم
هوش مصنوعی: جهانآفرین نمیپسندد که ما در حالی که خوشحال هستیم، به دیگران ظلم کنیم و دیگران را غمگین کنیم.
چنین کوه و این دشتهای فراخ
همه از در باغ و میدان و کاخ
هوش مصنوعی: این کوهها و دشتهای وسیع، همه به مانند دروازهای به باغها، میدانها و کاخها هستند.
پر از گاو و نخچیر و آب روان
ز دیدن همی خیره گردد روان
هوش مصنوعی: پر از دام و شکار و آب زلال است و دیدن این مناظر روح را مسحور میکند.
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
هوش مصنوعی: ما در اینجا نمیمانیم که این پرنده ویرانگر، به غارت از سرزمین ما بپردازد.
ز شاهی وز روی فرزانگی
نشاید چنین هم ز مردانگی
هوش مصنوعی: از مقام پادشاهی و بر اساس خردمندی نباید چنین باشد که از شجاعت و مردانگی دوری کنیم.
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
هوش مصنوعی: هیچ کس برای ما ستایش نخواهد کرد، وقتی که زادگاه ایران اینگونه ویران شده است.
به دستور فرمود کز هند و روم
کجا نام باشد به آباد بوم
هوش مصنوعی: فرمود که بگویید از کجا و چه محلی در هند و روم نام برده میشود که آباد و پر رونق است.
ز هر کشوری مردم بیش بین
که استاد بینی برین برگزین
هوش مصنوعی: از هر قومی که مردم بیشتری دارند، کسانی که معلم و استاد هستند را مطرحتر و برتر انتخاب کن.
یکی باره از آب برکش بلند
برش پهن و بالای او ده کمند
هوش مصنوعی: یک بار از آب بلندش کن و بر روی سطح آب بینداز و بالای او دامی بینداز.
به سنگ و به گچ باید از قعر آب
برآورده تا چشمهٔ آفتاب
هوش مصنوعی: برای اینکه به نور خورشید برسیم، باید از عمق آب، سنگ و گچ را بیرون بیاوریم.
هر آنگه که سازیم زین گونه بند
ز دشمن به ایران نیاید گزند
هوش مصنوعی: هر زمان که ما چنین پیوندهایی برقرار کنیم، از دشمن به ایران آسیبی نخواهد رسید.
نباید که آید یکی زین به رنج
بده هرچ خواهند و بگشای گنج
هوش مصنوعی: نباید کسی از این (رنج و زحمت) دچار سختی شود. هرچه میخواهند، باید بدست آورند و گنج (ثروت و نعمت) را برایشان باز کنند.
کشاورز و دهقان و مرد نژاد
نباید که آزار یابد ز داد
هوش مصنوعی: کشاورز، دهقان و افراد زحمتکش نباید تحت ظلم و آزار قرار بگیرند.
یکی پیر موبد بران کار کرد
بیابان همه پیش دیوار کرد
هوش مصنوعی: یک پیر عاقل در اینجا زحمت کشیده و تلاش کرده تا بیابان را مانند دیواری مرتب کند و سامان دهد.
دری برنهادند ز آهن بزرگ
رمه یک سر ایمن شد از بیم گرگ
هوش مصنوعی: در این بیت به ساختن درب بزرگی از آهن اشاره شده است که باعث امنیت و حفاظتی از گله در برابر خطر گرگها شده است. به این ترتیب، گله به آرامش و ایمنی دست یافته است و دیگر نگران تهدیدات نیست.
همه روی کشور نگهبان نشاند
چو ایمن شد از دشت لشکر براند
هوش مصنوعی: تمامی افراد کشور را در جایگاه نگهبان قرار داد، زیرا وقتی که از حمله دشمن در امان شد، سربازان را از دشت خود راند.
ز دریا به راه الانان کشید
یکی مرز ویران و بیکار دید
هوش مصنوعی: یک نفر از دریا به سمت مردم الانان رفت و در راه، مرز و حدودی ویران و خالی از سکنه را مشاهده کرد.
به آزادگان گفت ننگست این
که ویران بود بوم ایران زمین
هوش مصنوعی: آزادگان را گفتم که این شرم است که سرزمین ایران ویران شده باشد.
نشاید که باشیم همداستان
که دشمن زند زین نشان داستان
هوش مصنوعی: نباید در کنار هم باشیم و همنظر، زیرا دشمن از این نشانه میتواند بر علیه ما داستان بسازد.
ز لشکر فرستادهای برگزید
سخنگوی و دانا چنان چون سزید
هوش مصنوعی: از میان سپاه، فردی باهوش و لایق بهعنوان سخنگو انتخاب شد، بهگونهای که شایسته و مناسب بود.
بدو گفت شبگیر ز ایدر بپوی
بدین مرزبانان لشکر بگوی
هوش مصنوعی: به او گفت در آغاز سپیدهدم، از اینجا به سوی این فرماندهان لشکر برو و با آنها صحبت کن.
شنیدم ز گفتار کارآگهان
سخن هرچ رفت آشکار و نهان
هوش مصنوعی: شنیدم از صحبتهای افراد با تجربه که هر چیزی چه آشکار و چه پنهان، بیان شده است.
که گفتید ما را ز کسری چه باک
چه ایران بر ما چه یک مشت خاک
هوش مصنوعی: شما که میگویید ما از کسری (پادشاه ایران) چه ترسی داریم، ما نسبت به ایران چه احساسی داریم، ما فقط یک تکه خاک هستیم.
بیابان فراخست و کوهش بلند
سپاه از در تیر و گُرز و کمند
هوش مصنوعی: بیابان وسیع و کوههای بلند وجود دارد و لشکر در آن مستقر است و از تیر و گرز و دامهای خود استفاده میکند.
همه جنگجویان بیگانهایم
سپاه و سپهبد نه زین خانهایم
هوش مصنوعی: ما همه جنگجویانی هستیم که به نوعی غریبه هستیم و نه ارتشی و نه فرماندهای از این سرزمین به شمار میآییم.
کنون ما به نزد شما آمدیم
سراپرده و گاه و خیمه زدیم
هوش مصنوعی: حالا ما به حضور شما آمدهایم و برای استراحت، چادر و خیمهای برپا کردهایم.
در و غار جای کمین شماست
بر و بوم و کوه و زمین شماست
هوش مصنوعی: در و غار مکانهایی هستند که برای کمین مناسباند و همچنین محیطهای مختلف مثل دشتها، کوهها و زمینهای وسیع نیز برای شما مهیا هستند.
فرستاده آمد بگفت این سخن
که سالار ایران چه افگند بن
هوش مصنوعی: فرستادهای آمد و گفت که رهبری ایران چه کار کرده است.
سپاه الانی شدند انجمن
بزرگان فرزانه و رای زن
هوش مصنوعی: جمعی از صاحبنظران و بزرگان با هم جمع شدند و به بحث و تبادل نظر پرداختند.
سپاهی که شان تاختن پیشه بود
وز آزادمردی کماندیشه بود
هوش مصنوعی: نیرویی که به عنوان هنرش تاختن به میدان میآید، از انسانهای آزاد و با اندیشه کمی برخوردار است.
از ایشان بدی شهر ایران ببیم
نماندی بکس جامه و زر و سیم
هوش مصنوعی: از آنها بدیهایی در شهر ایران دیدم که کسی برای او لباس و زر و سیم نمانده است.
زن و مرد با کودک و چارپای
به هامون رسیدی نماندی بجای
هوش مصنوعی: یک زن و مرد به همراه کودکی و چهارپایی به منطقهای به نام هامون رسیدند و دیگر در آنجا توقف نکردند.
فرستاده پیغام شاه جهان
بدیشان بگفت آشکار و نهان
هوش مصنوعی: پیام فرستاده شاه به آنها بهطور واضح و پنهان منتقل شد.
رخ نامداران ازان تیره گشت
دل از نام نوشینروان خیره گشت
هوش مصنوعی: چهرهی برجستگان از آن رنگ گرفت و دل از نام آن کسو که رویش شگفتانگیز است، حیرت زده شد.
بزرگان آن مرز و کنداوران
برفتند با باژ و ساو گران
هوش مصنوعی: بزرگان و نیکان آن دیار با ثروت و اموال خود به سفر رفتند.
همه جامه و برده و سیم و زر
گرانمایه اسبان بسیار مر
هوش مصنوعی: همه مادیات و ثروتها مانند لباس و طلا و نقره ارزش چندانی ندارند، بلکه تعداد زیاد اسبها از اینها با ارزشتر است.
از ایشان هر آنکس که پیران بدند
سخنگوی و دانشپذیران بدند
هوش مصنوعی: هرکس از آنها که به سن و سال بزرگتر هستند سخن بگوید و به علم و دانایی توجه داشته باشد، مورد احترام است.
همه پیش نوشینروان آمدند
ز کار گذشته نوان آمدند
هوش مصنوعی: همه به خاطر رفتار خوشایند و دلپذیر او به نزدش آمدند و از کارهای گذشته خود حرف زدند.
چو پیش سراپردهٔ شهریار
رسیدند با هدیه و با نثار
هوش مصنوعی: وقتی به نزد پردهی ملک رسیدند، با هدایایی و نذوراتی در دست بودند.
خروشان و غلتان به خاک اندرون
همه دیده پر خاک و دل پر ز خون
هوش مصنوعی: در این بیت تصویری از افرادی ارائه شده که در حال مبارزه و کوشش هستند. آنها در حالی که در خاک غوطهورند، چشمانشان پر از غبار و دلهایشان پر از غم و درد است. این نشاندهندهی زحمت و رنجی است که آنها متحمل میشوند.
خرد چون بود با دلاور به راز
به شرم و به پوزش نیاید نیاز
هوش مصنوعی: در هنگامی که خرد و اندیشه به یاری دلیران میآید، چون با احترام و ادب همراه است، نیازی به عذرخواهی و شرم احساس نمیشود.
بر ایشان ببخشود بیدار شاه
ببخشید یک سر گذشته گناه
هوش مصنوعی: شاه بیدار بر آنانی که خطا کرده بودند، بخشش کرد و تمام گناهان گذشتهشان را فراموش نمود.
بفرمود تا هرچ ویران شدست
کنام پلنگان و شیران شدست
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا هر چیزی که ویران شده، مکانی برای پلنگان و شیران شود.
یکی شارستانی برآرند زود
بدو اندرون جای کشت و درود
هوش مصنوعی: یک شهر را به سرعت میسازند و در داخل آن مکانهایی برای کشاورزی و آرامش در نظر میگیرند.
یکی بارهای گردش اندر بلند
بدان تا ز دشمن نیابد گزند
هوش مصنوعی: یک بار در بلندیها بچرخ تا از دشمن آسیب نبینی.
بگفتند با نامور شهریار
که ما بندگانیم با گوشوار
هوش مصنوعی: گفتند به شاه بزرگ و معروف که ما خدمتگزاران او هستیم و در مقابل او تواضع میکنیم.
برآریم ازین سان که فرمود شاه
یکی باره و نامور جایگاه
هوش مصنوعی: ما باید به گونهای عمل کنیم که پادشاه فرمان داده است، یک بار و در مکانی معتبر و شناخته شده.
وزان جایگه شاه لشکر براند
به هندوستان رفت و چندی بماند
هوش مصنوعی: از همان مکان، شاه لشکر را به حرکت درآورد و به هندوستان رفت و مدتی در آنجا ماند.
به فرمان همه پیش او آمدند
به جان هر کسی چارهجو آمدند
هوش مصنوعی: همه به خاطر فرمان او جمع شدند و هر کسی که در جستجوی راه حلی بود، به سوی او آمد.
ز دریای هندوستان تا دو میل
درم بود با هدیه و اسب و پیل
هوش مصنوعی: از دریای هندوستان تا دو مایل، من با هدایا، اسب و فیل، در دسترس بودم.
بزرگان همه پیش شاه آمدند
ز دوده دل و نیکخواه آمدند
هوش مصنوعی: بزرگان همه به حضور شاه آمدند و به خاطر دلسوزی و نیت خوبشان این کار را کردند.
بپرسید کسری و بنواختشان
براندازه بر پایگه ساختشان
هوش مصنوعی: کسری از آنها پرسید و با محبت و مهربانی، هر یک را به اندازه و بر اساس جایگاهش، مورد تحسین قرار داد.
به دل شاد برگشت ز آن جایگاه
جهانی پر از اسب و پیل و سپاه
هوش مصنوعی: با دلی شاد به خانه برگشت از آن مکان که پر بود از اسبها، فیلها و سربازان.
به راه اندر آگاهی آمد به شاه
که گشت از بلوجی جهانی سیاه
هوش مصنوعی: شاه متوجه شد که دنیا به خاطر بلایی که از بلوجی به وجود آمده، در وضعیت بدی قرار دارد و نیاز به آگاهی و اقدام دارد.
ز بس کشتن و غارت و تاختن
زمین را به آب اندر انداختن
هوش مصنوعی: به خاطر کشتن و غارت و حمله به زمین، آن را در آب فرو بردند.
ز گیلان تباهی فزونست ازین
ز نفرین پراگنده شد آفرین
هوش مصنوعی: تباهی در گیلان بیشتر از این است، به خاطر نفرینی که در آن پراکنده شده، آفرینش به هم ریخته است.
دل شاه نوشین روان شد غمی
برآمیخت اندوه با خرمی
هوش مصنوعی: دل شاه خوشحال به ناگاه غمگین شد و اندوه را با شادی در هم آمیخت.
به ایرانیان گفت الانان و هند
شد از بیم شمشیر ما چون پرند
هوش مصنوعی: ایرانیان به آلبانیها و هندیها گفتند که به خاطر ترس از شمشیر ما، مانند پرندگان به دور از ما پراکنده شدهاند.
بسنده نباشیم با شهر خویش
همی شیر جوییم پیچان ز میش
هوش مصنوعی: در زندگیامان فقط به داشتههای محدود و محلی خود اکتفا نکنیم، بلکه باید به دنبال زیباییها و جاذبههای فراوانی باشیم که در دور و برمان وجود دارد.
بدو گفت گوینده کای شهریار
به پالیز گل نیست بیزخم خار
هوش مصنوعی: به گوینده گفته شد: ای فرمانروا، باغ گل بدون حضور خارها وجود ندارد.
همان مرز تا بود با رنج بود
ز بهر پراگندن گنج بود
هوش مصنوعی: همیشه مرز همراه با زحمت و تلاش بوده است تا بتوان گنج و ثروتی را پدید آورد.
ز کار بلوج ارجمند اردشیر
بکوشید با کاردانان پیر
هوش مصنوعی: اردشیر که قهرمان بلوجها است، باید با افراد با تجربه و دانا مشورت کرده و از دانش آنها بهرهمند شود.
نبد سودمندی به افسون و رنگ
نه از بند وز رنج و پیکار و جنگ
هوش مصنوعی: هیچ بهرهای از جادو و فریب وجود ندارد، نه از زنجیرها و نه از درد و تلاش و نبرد.
اگرچند بد این سخن ناگزیر
بپوشید بر خویشتن اردشیر
هوش مصنوعی: هرچند که این گفته ناخوشایند است، اما لازم است که اردشیر آن را بر خود بپوشد.
ز گفتار دهقان برآشفت شاه
به سوی بلوج اندر آمد ز راه
هوش مصنوعی: شاه از سخنان دهقان به غضب آمد و به سوی سرزمین بلوجی حرکت کرد.
چو آمد به نزدیک آن مرز و کوه
بگردید گرد اندرش با گروه
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیک مرز و کوه رسید، دورش را گروهی از افراد احاطه کردند و به دور او گرد آمدند.
برآنگونه گرد اندر آمد سپاه
که بستند ز انبوه بر باد راه
هوش مصنوعی: سپاه آنچنان انبوه و گردآمده شد که راهی را که به باد میرفت، بستند.
همه دامن کوه تا روی شخ
سپه بود برسان مور و ملخ
هوش مصنوعی: تمام دامنه کوه تا قله آن پر از مور و ملخ بود.
منادیگری گرد لشکر بگشت
خروش آمد از غار وز کوه و دشت
هوش مصنوعی: عَزیزانِ منادی در میان لشکر به راه افتادند و سر و صدا از غارها و کوهها و دشتها به گوش رسید.
که از کوچگه هرک یابید خرد
وگر تیغ دارند مردان گرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از تجربه و خرد دیگران بهرهمند شود، به ارزش آن پی میبرد و مردان شجاع فقط به سلاح و زور خود تکیه نمیکنند.
وگر انجمن باشد از اندکی
نباید که یابد رهایی یکی
هوش مصنوعی: اگرچه جمعیت کوچک باشد، اما هیچکس نباید امید به رهایی داشته باشد.
چو آگاه شد لشکر از خشم شاه
سوار و پیاده ببستند راه
هوش مصنوعی: وقتی لشکر از خشم شاه مطلع شد، سواران و پیادگان راه را بستند.
از ایشان فراوان و اندک نماند
زن و مرد جنگی و کودک نماند
هوش مصنوعی: دیگر از آنها چیزی باقی نمانده است؛ نه مردان جنگی هستند و نه زنان و کودکان.
سراسر به شمشیر بگذاشتند
ستم کردن و رنج برداشتند
هوش مصنوعی: آنها به طور کامل با زور و شمشیر بر دیگران ستم کردند و رنج بسیاری را تحمل کردند.
ببود ایمن از رنج شاه جهان
بلوجی نماند آشکار و نهان
هوش مصنوعی: آرامش و امنیت در برابر سختیها و دردهای زندگی به دست میآید و نه در دروغ و پنهانکاری. باید از رنج و مشکلات دور بود و در واقعیت درست زندگی کرد.
چنان بد که بر کوه ایشان گله
بدی بینگهبان و کرده یله
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف وضعیتی اشاره شده که در آن، یک گروه یا جمعیتی بدون سرپرست و نظارت به حال خود رها شدهاند و در نتیجه به بینظمی و عدم ساماندهی دچار شدهاند. این وضعیت به قدری ناخوشایند است که حتی در کوهستانها هم جمعیتی بدون مراقب و کنترل وجود دارد. این تصویر نشاندهندهی بیحالی و بیتوجهی به نظم و قانون در آن محیط است.
شبان هم نبودی پس گوسفند
به هامون و بر تیغ کوه بلند
هوش مصنوعی: اگر شبان وجود نداشت، پس چرا گوسفندها در دشت و بر فراز کوههای بلند هستند؟
همه رختها خوار بگذاشتند
در و کوه را خانه پنداشتند
هوش مصنوعی: همه وسایل خود را رها کرده و در و کوه را به عنوان منزل خود تصور کردند.
وزان جایگه سوی گیلان کشید
چو رنج آمد از گیل و دیلم پدید
هوش مصنوعی: از آنجا به سمت گیلان رفت، زیرا مشکلات و سختیها از سوی گیل و دیلم نمایان شد.
ز دریا سپه بود تا تیغ کوه
هوا پر درفش و زمین پر گروه
هوش مصنوعی: از دریا تا کوه، سپاه آماده است و در آسمان پرچم برافراشته و در زمین، مردمان فراوانی گرد آمدهاند.
پراگنده بر گرد گیلان سپاه
بشد روشنایی ز خورشید و ماه
هوش مصنوعی: سپاه به صورت پراکنده در اطراف گیلان قرار گرفت و نور خورشید و ماه را به همراه داشت.
چنین گفت کایدر ز خرد و بزرگ
نیاید که ماند یکی میش و گرگ
هوش مصنوعی: این شخص گفت که در دنیای خرد و بزرگی، نمیشود که تنها یکی از دو طرف، مثل بره و گرگ، باقی بماند.
چنان شد ز کشته همه کوه و دشت
که خون در همه روی کشور بگشت
هوش مصنوعی: کشور به قدری از جنگ و کشتار آسیب دیده که خون بر تمامی دشتها و کوهها ریخته شده است.
ز بس کشتن و غارت و سوختن
خروش آمد و نالهٔ مرد و زن
هوش مصنوعی: به خاطر کشتار، غارت و آتشسوزیهای پیدرپی، صدای اعتراض و شکایت مردان و زنان به شدت بلند شده است.
ز کشته به هر سو یکی توده بود
گیاها به مغز سر آلوده بود
هوش مصنوعی: در هر طرف، تودهای از کشتهها پراکنده بود و گیاهان، در مغز سر آنها ریشه دوانده بودند.
ز گیلان هر آنکس که جنگی بدند
هشیوار و بارای و سنگی بدند
هوش مصنوعی: از گیلان هر کس که جنگی را آغاز کند، باید هوشیار و با قدرت و استقامت باشد.
ببستند یک سر همه دست خویش
زنان از پس و کودک خرد پیش
هوش مصنوعی: همه افراد دست خود را به هم بستهاند و زنان از پشت و کودکان خردسال در جلو قرار دارند.
خروشان بر شهریار آمدند
دریدهبر و خاکسار آمدند
هوش مصنوعی: گروهی با شجاعت به سمت فرمانروا آمدند و به وضوح بیان کردند که با روحی ذلیل و خاکی در مقابل او ایستادهاند.
شدند اندران بارگاه انجمن
همه دستها بسته و خسته تن
هوش مصنوعی: در آن مکان با شکوه، همه افراد جمع شدهاند و به دلیل خستگی، دستهایشان بسته و ناتوان است.
که ما بازگشتیم زین بدکنش
مگر شاه گردد ز ما خوش منش
هوش مصنوعی: ما از این رفتار زشت بازگشتیم، شاید آن وقت پادشاهی از ما برخیزد که خوشخلق باشد.
اگر شاه را دل ز گیلان بخست
ببریم سرها ز تنها بدست
هوش مصنوعی: اگر پادشاه از گیلان دلش را ببرد، سرها را تنها باید به دست آورد.
دل شاه خشنود گردد مگر
چو بیند بریده یکی توده سر
هوش مصنوعی: دل شاه خوشحال میشود اگر ببیند که فردی از گردن زده شدهای وجود دارد.
چو چندان خروش آمد از بارگاه
وزان گونه آواز بشنید شاه
هوش مصنوعی: وقتی صدای بلندی از دربار به گوش رسید و شاه این صدا را شنید.
برایشان ببخشود شاه جهان
گذشته شد اندر دل او نهان
هوش مصنوعی: شاه جهانی برای آنان بخشش کرد، در حالی که گذشتهها همچنان در دل او پنهان مانده است.
نوا خواست از گیل و دیلم دوصد
کزان پس نگیرد یکی راه بد
هوش مصنوعی: امید و نوا از گیل و دیلم به وجود میآید، اما از آنها فقط یک راه بد باقی نمیماند.
یکی پهلوان نزد ایشان بماند
چو بایسته شد کار لشکر براند
هوش مصنوعی: یکی از پهلوانان در جمع آنان ماند تا زمانی که کار لشکر به خوبی پیش رفت و نیاز به او پیدا شد.
ز گیلان به راه مداین کشید
شمار و کران سپه را ندید
هوش مصنوعی: از گیلان به سوی مداین، حرکت کرد و در این مسیر، هیچ نشانی از سپاه و مرزها را ندید.
به ره بر یکی لشکر بیکران
پدید آمد از دور نیزهوران
هوش مصنوعی: در مسیر، گروهی بزرگ از سربازان با نیزههای درخشان نمایان شدند.
سواری بیامد به کردار گرد
که در لشکر گشن بد پای مرد
هوش مصنوعی: سوارانی به شکل گرد آمده بود که در میان گروهی از مردان گرسنه به نظر میرسید.
پیاده شد از اسب و بگشاد لب
چنین گفت کاین منذرست از عرب
هوش مصنوعی: او از اسب پیاده شد و لب به سخن گشود و گفت که اینجا کسی است که از جانب عرب هشدار میدهد.
بیامد که بیند مگر شاه را
ببوسد همی خاک درگاه را
هوش مصنوعی: به دیدار شاه رفت تا او را ببیند و خاک درگاهش را ببوسد.
شهنشاه گفتا گر آید رواست
چنان دان که این خانهٔ ما وراست
هوش مصنوعی: حاکم گفت اگر کسی به خانهمان بیاید، بدان که اینجا متعلق به اوست.
فرستاده آمد زمین بوس داد
برفت و شنیده همه کرد یاد
هوش مصنوعی: پیامبری به زمین آمده و به نشانه احترام و فروتنی، بر زمین بوسه زده است و سپس رفته، در حالی که همه چیز را به خاطر سپرده و به یاد دارد.
چو بشنید منذر که خسرو چه گفت
برخساره خاک زمین را برفت
هوش مصنوعی: زمانی که منذر از صحبتهای خسرو باخبر شد، به سرعت به سوی خاک زمین رفت.
همانگه بیامد به نزدیک شاه
همه مهتران برگشادند راه
هوش مصنوعی: در همان لحظه، همگی بزرگان و مقامات به نزد شاه آمدند و برای او راه را باز کردند.
بپرسید زو شاه و شادی نمود
ز دیدار او روشنایی فزود
هوش مصنوعی: از او پرسیدند و هنگامی که او را دیدند، شاه خوشحال شد و نور و روشنی بیشتری به محیط افزوده شد.
جهاندیده منذر زبان برگشاد
ز روم وز قیصر همیکرد یاد
هوش مصنوعی: شخصی با تجربه و آگاه از جهان، زبان به سخن گشود و از روم و قیصر یاد کرد.
بدو گفت اگر شاه ایران تویی
نگهدار پشت دلیران تویی
هوش مصنوعی: به او گفت: اگر تو شاه ایران هستی، باید از دلیران دفاع کنی و از آنها حفاظت کنی.
چرا رومیان شهریاری کنند
به دشت سواران سواری کنند
هوش مصنوعی: چرا رومیان باید بر سرزمینهایی که بیابانی است و پر از سوارکاران، فرمانروایی کنند؟
اگر شاه برتخت قیصر بود
سزد کو سرافراز و مهتر بود
هوش مصنوعی: اگر پادشاه بر تخت قیصر نشسته باشد، شایسته است که پر افتخار و بزرگوار باشد.
چه دستور باشد گرانمایه شاه
نبیند ز ما نیز فریادخواه
هوش مصنوعی: هر دستوری که از سوی شاه باشد، باعث نمیشود که ما هم به او شکایتی داشته باشیم.
سواران دشتی چو رومی سوار
بیابند جوشن نیاید به کار
هوش مصنوعی: اگر سواران دلیر و شجاعی مانند رومیها در دشتها وجود داشته باشند، استفاده از زره و تجهیزات جنگی چندان ضرورتی نخواهد داشت.
ز گفتار منذر برآشفت شاه
که قیصر همیبرفرازد کلاه
هوش مصنوعی: شاه از گفتار منذر ناراحت شد و به این فکر افتاد که قیصر هم در مقام خود برتری دارد.
ز لشکر زبانآوری برگزید
که گفتار ایشان بداند شنید
هوش مصنوعی: از میان سپاه افرادی که توانایی سخنوری داشتند، کسی را انتخاب کرد که بتواند سخنان آنها را بفهمد و بشنود.
بدو گفت ز ایدر برو تا بروم
میاسای هیچ اندر آباد بوم
هوش مصنوعی: به او گفت: از اینجا برو تا من بروم، هیچ دغدغهای نداشته باش در آبادانی این دیار.
به قیصر بگو گر نداری خرد
ز رای تو مغز تو کیفر برد
هوش مصنوعی: به قیصر بگو اگر عقل و خردی نداری، نتیجهاش به درد و سختی برای تو خواهد انجامید.
اگر شیر جنگی بتازد بگور
کنامش کند گور و هم آب شور
هوش مصنوعی: اگر شیر جنگی به سمت گور خود حمله کند، آن گور و آب شور آن نیز به هم ریخته خواهد شد.
ز منذر تو گر دادیابی بسست
که او را نشست از بر هر کسست
هوش مصنوعی: اگر از منبری که تو برپا کردهای کسی را بیابی، بدان که او برای هر کسی نشسته است.
چپ خویش پیدا کن از دست راست
چو پیدا کنی مرز جویی رواست
هوش مصنوعی: چپ خود را بشناس و از دست راست خود فاصله بگیر. وقتی که مرز را مشخص کنی، این کار کاملاً منطقی و درست است.
چو بخشندهٔ بوم و کشور منم
به گیتی سرافراز و مهتر منم
هوش مصنوعی: من بخشنده و سرور سرزمین و دیار خودم هستم و در جهان آبرو و افتخار دارم.
همه آن کنم کار کز من سزد
نمانم که بادی بدو بروزد
هوش مصنوعی: من تمام تلاشم را میکنم تا کارهایی انجام دهم که برای من شایسته باشد و در این مسیر نگذارم چیزی مرا از هدفم دور کند.
تو با تازیان دست یازی بکین
یکی در نهان خویشتن را ببین
هوش مصنوعی: شما با عربها درگیر نشوید، بلکه به درون خود نظر بیفکنید و خود را شناسایی کنید.
و دیگر که آن پادشاهی مراست
در گاو تا پشت ماهی مراست
هوش مصنوعی: من به عنوان یک پادشاه در حالتی هستم که در دنیای روزمره خود را پیدا میکنم، درست مانند در گاوی که بهرهمندیام از زندگی را نشان میدهد، و همین حالا هم به ماهیام، که نشانی از دقت و ظرافت در وجودم دارد، مربوط میشود.
اگر من سپاهی فرستم بروم
تو را تیغ پولاد گردد چو موم
هوش مصنوعی: اگر من سپاهی بفرستم، تو مانند موم در برابر تیغ آهنی نرم خواهی شد.
فرستاده از نزد نوشینروان
بیامد به کردار باد دمان
هوش مصنوعی: فرستادهای از سوی نوشینروان آمد، مانند باد در لحظهای.
بر قیصر آمد پیامش بداد
بپیچید بیمایه قیصر ز داد
هوش مصنوعی: پیامی به قیصر رسید که او را ناراحت کرد و از آن پیام احساس ناامیدی و بیارزشی کرد.
نداد ایچ پاسخ ورا جز فریب
همی دور دید از بلندی نشیب
هوش مصنوعی: او به او هیچ جوابی نداد جز فریب، و از بلندی به نشیب نگاه میکرد.
چنین گفت کز منذر کم خرد
سخن باور آن کن که اندر خورد
هوش مصنوعی: چنین گفت که از شخص نادان، حرفی نشنو و به آن اعتنا مکن، زیرا او در درون خود چیزی را درک نکرده است.
اگر خیره منذر بنالد همی
برینگونه رنجش ببالد همی
هوش مصنوعی: اگر شخصی که هشدار میدهد، ناله کند، به این معناست که او از این رنجیدگی رنج میبرد.
ور ای دون که از دشت نیزهوران
نبالد کسی از کران تا کران
هوش مصنوعی: اگر افرادی که در میدانهای نبرد مهارت دارند، در این سرزمین حضور نداشته باشند، پس هیچکس از این مرزها تا آن مرزها نمیتواند به پیش برود.
زمین آنک بالاست پهنا کنیم
وزان دشت بیآب دریا کنیم
هوش مصنوعی: زمین بسیار گسترده است، بیایید آن را فراخ کنیم و از این دشت بیآب، دریا بسازیم.
فرستاده بشنید و آمد چو گرد
شنیده سخنها همه یاد کرد
هوش مصنوعی: فرستاده آمد و مانند گرد، همه چیزهایی را که شنیده بود به خاطر آورد.
برآشفت کسری بدستور گفت
که با مغز قیصر خرد نیست جفت
هوش مصنوعی: کسری (پادشاه ایران) برآشفت و گفت که عقل قیصر (پادشاه روم) با عقل من قابل مقایسه نیست.
من او را نمایم که فرمان کراست
جهان جستن و جنگ و پیمان کراست
هوش مصنوعی: من او را به دیگران معرفی میکنم که چه کسی در واقع فرمانروای این جهان است. جستجو برای هدف و تلاش برای برقراری صلح و جنگ، همه به او مربوط میشود.
ز بیشی وز گردن افراختن
وزین کشتن و غارت و تاختن
هوش مصنوعی: این بیت به معرفی ویژگیها و ویژگیهای شخصیتی افرادی اشاره دارد که به طغیان و ظلم و خشونت دست میزنند. آنها از توانمندی خود برای برتری جویی و بر افراشتن سر خود بهره میبرند و به کشتن، غارت کردن و یورش بردن به دیگران میپردازند. در واقع، این واژهها نشاندهنده رفتارهای خشن و بیرحمانهای است که برخی افراد به خاطر قدرت و تسلط خود از آن استفاده میکنند.
پشیمانی آنگه خورد مرد مست
که شب زیر آتش کند هر دو دست
هوش مصنوعی: مرد مست زمانی پشیمان میشود که شب را در حالی که دو دستش را در آتش گذاشته، بگذراند.
بفرمود تا برکشیدند نای
سپاه اندر آمد ز هر سو ز جای
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا نای را بزنند و صدای سپاه به گوش رسید و از هر طرف سربازان به سمت میدان آمدند.
ز درگاه برخاست آوای کوس
زمین قیرگون شد هوا آبنوس
هوش مصنوعی: صدای کوس از درگاه بلند شد و فضایی تاریک و سنگین در آسمان پدید آمد.
گزین کرد زان لشکر نامدار
سواران شمشیرزن سیهزار
هوش مصنوعی: از میان آن لشکر معروف که سواران شمشیرزن بودند، سیهزار نفر را برگزید.
به منذر سپرد آن سپاه گران
بفرمود کز دشت نیزهوران
هوش مصنوعی: منذر فرماندهی آن سپاه بزرگ را مسئول قرار داد و دستور داد که از دشت، جنگجویان با نیزه آماده شوند.
سپاهی بر از جنگجویان بروم
که آتش برآرند زان مرز و بوم
هوش مصنوعی: من به گروهی از جنگجویان میروم که از آن سرزمین آتش و شور و هیجان به پا میکنند.
که گر چند من شهریار توام
برین کینه بر مایهدار توام
هوش مصنوعی: اگرچه من پادشاهی برای تو هستم، اما این کینه و دشمنی در وجودم از مایهدار تو نشأت میگیرد.
فرستادهای ما کنون چربگوی
فرستیم با نامهای نزد اوی
هوش مصنوعی: ما الان یک نفر را به نزد او میفرستیم که با زبان خوش و لحن شیوا صحبت کند و همراهش نیز نامهای خواهد بود.
مگر خود نیاید تو را زان گزند
به روم و به قیصر تو ما را پسند
هوش مصنوعی: آیا فقط وقتی خودت آسیب ببینی متوجه میشوی؟ تو در روم و قیصر را میپسندی، اما ما را فراموش میکنی.
نویسندهای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه
هوش مصنوعی: یک نویسنده تصمیم گرفت تا نامهای را به قیصر از طرف پادشاه بنویسد و به دربار بفرستد.
ز نوشینروان شاه فرخنژاد
جهانگیر وزنده کن کیقباد
هوش مصنوعی: از شادیبخش و نیکسرشت پادشاهی که جهانی گسترده دارد و نامش کیقباد است، شاد زندگی کن.
به نزدیک قیصر سرافراز روم
نگهبان آن مرز و آباد بوم
هوش مصنوعی: در نزدیکی قیصر بزرگ روم، نگهبانی برای حفاظت از مرزها و کشورش وجود دارد.
سر نامه کرد آفرین از نخست
گرانمایگی جز به یزدان نجست
هوش مصنوعی: در ابتدای نامه، او به خاطر اهمیتی که دارد، فقط به خداوند پناه برد.
خداوند گردنده خورشید و ماه
کزویست پیروزی و دستگاه
هوش مصنوعی: خداوندی که خورشید و ماه را به چرخش درآورده و از اوست که پیروزی و قدرت میآید.
که بیرون شد از راه گردان سپهر
اگر جنگ جوید وگر داد و مهر
هوش مصنوعی: اگر کسی از مسیر پیچیده و پرمنعطف زندگی خارج شود، در مواجهه با چالشها و مبارزات، هم میتواند جنگ کند و هم عشق و محبت را بپذیرد.
تو گر قیصری روم را مهتری
مکن بیش با تازیان داوری
هوش مصنوعی: اگر تو به عنوان یک فرمانروا به روم بروی، بیشتر از آنچه که لازم است با عربها قضاوت نکن.
وگر میش جویی ز چنگال گرگ
گمانی بود کژ و رنجی بزرگ
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از دست گرگها نجات پیدا کنی، باید بدانی که این کار دشواری است و ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شوی.
وگر سوی منذر فرستی سپاه
نمانم به تو لشکر و تاج و گاه
هوش مصنوعی: اگر به سوی منذر سپاهی بفرستی، من دیگر لشکر و تاج و مقام تو را نمیخواهم.
وگر زیردستی بود بر منش
به شمشیر یابد ز من سرزنش
هوش مصنوعی: اگر کسی به من خرده بگیرد یا به من انتقاد کند، باید توجه داشته باشد که من هم میتوانم با قاطعیت جواب او را بدهم.
تو زان مرز یک رش مپیمای پای
چو خواهی که پیمان بماند بجای
هوش مصنوعی: اگر میخواهی پیمانی که بستهای پابرجا بماند، از مرز رنج و سختی عبور نکن.
وگر بگذری زین سخن بگذرم
سر و گاه تو زیر پی بسپرم
هوش مصنوعی: اگر از این صحبتها بگذری، من هم از تو میگذرم و در زمانی که نیاز باشد، سرنوشت تو را به دست سرنوشت میسپارم.
درود خداوند دیهیم و زور
بدان کو نجوید ببیداد شور
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به قدرت و عظمت خداوند پناه میبرد و در برابر ظلم و ستم از او یاری میخواهد.
نهادند بر نامه بر مهر شاه
سواری گزیدند زان بارگاه
هوش مصنوعی: بر روی نامهای که به مهر شاه زده شده بود، سوار کاری انتخاب کردند و از آن کاخ بیرون رفتند.
چنانچون ببایست چیرهزبان
جهاندیده و گرد و روشنروان
هوش مصنوعی: هر کس که باید در سخنوری مهارت داشته باشد، باید تجربهای دنیاست و چهرهاش روشن و باطنی شفاف داشته باشد.
فرستاده با نامهٔ شهریار
بیامد بر قیصر نامدار
هوش مصنوعی: فرستادهای از سوی پادشاه به قیصر مشهور رسید و نامهای آورد.
برو آفرین کرد و نامه بداد
همان رای کسری برو کرد یاد
هوش مصنوعی: برو به درگاه کسری رفته و او را تحسین کن و نامهای به او بده که او را به یاد بیاورد.
سخنهاش بشنید و نامه بخواند
بپیچید و اندر شگفتی بماند
هوش مصنوعی: او حرفهایش را میشنود و نامه را میخواند، سپس در حیرت و تعجب میماند.
ز گفتار کسری سرافزار مرد
برو پر ز چین کرد و رخساره زرد
هوش مصنوعی: از سخن کسری، پادشاه سرفراز، مردی با چهرهای چیندار و صورت زرد به جلو آمد.
نویسنده را خواند و پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
هوش مصنوعی: نویسنده را مطالعه کرده و به او پاسخ داد، خوبیها و بدیها را به نمایش گذاشت.
سر خامه چون کرد رنگین بقار
نخست آفرین کرد بر کردگار
هوش مصنوعی: وقتی قلم رنگین شد، اولین بار به خالق خود درود فرستاد و از او تقدیر کرد.
نگارندهٔ برکشیده سپهر
کزویست پرخاش و آرام و مهر
هوش مصنوعی: نویسندهای که از آسمان برگزیده شده و منبعی است برای تنش، آرامش و محبت.
به گیتی یکی را کند تاجور
وزو به یکی پیش او با کمر
هوش مصنوعی: در این دنیا یکی را به مقام والا میرسانند و به دیگری نسبت به او، مقام پایینتری میدهند.
اگر خود سپهر روان زان تست
سر مشتری زیر فرمان تست
هوش مصنوعی: اگر طبع آسمان به تو وابسته است، پس سیاره مشتری نیز تحت فرمان توست.
به دیوان نگه کن که رومینژاد
به تخم کیان باژ هرگز نداد
هوش مصنوعی: به سجل و مدارک نگاه کن که هرگز رومینژاد به نیاکان کیانی خود خراج و مالیات نپرداخته است.
تو گر شهریاری نه من کهترم
همان با سر و افسر و لشکرم
هوش مصنوعی: اگر تو پادشاهی، من کسی پایینتر از تو هستم، اما با کلاه و لشکری که دارم، هنوز هم در کنار تو ایستادهام.
چه بایست پذرفت چندین فسوس
ز بیم پی پیل و آوای کوس
هوش مصنوعی: باید قبول کرد که باید نگرانیهای زیادی را تحمل کنیم، چون از صدای طبل و نشانههای خطر به وحشت افتادهایم.
بخواهم کنون از شما باژ و ساو
که دارد به پرخاش با روم تاو
هوش مصنوعی: میخواهم از شما چیزهایی بگیرم و طلب کنم تا بتوانم با قهر و خشم شما مقابله کنم و در برابر آنها بایستم.
به تاراج بردند یک چند چیز
گذشت آن ستم برنگیریم نیز
هوش مصنوعی: چند چیزی را به تاراج بردند و با وجود آنچه بر ما رفته، نمیتوانیم از این ظلم شکایت کنیم.
ز دشت سواران نیزهوران
برآریم گرد از کران تا کران
هوش مصنوعی: از دشت سواران و نیزهداران به دور هم جمع میشویم و از یک سوی تا سوی دیگر پیش میرویم.
نه خورشید نوشینروان آفرید
وگر بستد از چرخ گردان کلید
هوش مصنوعی: اگر خورشید زیبا و دلانگیز آفریده نشده بود، پس چرخ فلک هم نمیتوانست کلید زندگی را در دست بگیرد و از آن بهرهبرداری کند.
که کس را نخواند همی از مهان
همه کام او یابد اندر جهان
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از بزرگترها، به تنهایی بهرهمند شود؛ زیرا هرکسی در زندگیاش، میتواند از ثمرهی وجود آنها بهرهمند گردد.
فرستاده را هیچ پاسخ نداد
به تندی ز کسری نیامدش یاد
هوش مصنوعی: فرستاده هیچ پاسخی از کسی نگرفت و به شدت به یاد کسری نیفتاد.
چو مهر از بر نامه بنهاد گفت
که با تو صلیب و مسیحست جفت
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید بر صفحهٔ زندگیام تابید، گفتم که در کنار تو، دو مقام بزرگ و مقدس وجود دارد؛ یکی صلیب و دیگری مسیح.
فرستاده با او نزد هیچ دم
دژم دید پاسخ بیامد دژم
هوش مصنوعی: فرستادهای با خود نزد کسی افسرده نرفت، چونکه پاسخ او هم افسرده بود.
بیامد بر شهر ایران چو گرد
سخنهای قیصر همه یاد کرد
هوش مصنوعی: به شهر ایران آمد و مانند طوفان، همه سخنان قیصر را به یاد آورد.
چو برخواند آن نامه را شهریار
برآشفت با گردش روزگار
هوش مصنوعی: وقتی که آن نامه را پادشاه خواند، به خاطر تغییرات روزگار ناراحت و آشفته شد.
همه موبدان و ردان را بخواند
ازان نامه چندی سخنها براند
هوش مصنوعی: او همهی موبدان و دانایان را گرد آورد تا از آن کتاب مقدس چندین سخن بگویند و تبادل نظر کنند.
سه روز اندران بود با رایزن
چه با پهلوانان لشکر شکن
هوش مصنوعی: سه روز او با مشاوران و جنگجویان مشغول بود و با آنها دربارهی نبردها و استراتژیها صحبت میکرد.
چهارم بران راست شد رای شاه
که راند سوی جنگ قیصر سپاه
هوش مصنوعی: شاه تصمیم گرفت که سپاهی را به سمت جنگ با قیصر هدایت کند.
برآمد ز در نالهٔ گاودم
خروشیدن نای و روینیه خم
هوش مصنوعی: صدای نالهٔ گاو به گوش میرسد و در کنار آن، صدای نای و ساز نیز به وضوح شنیده میشود.
به آرام اندر نبودش درنگ
همی از پی راستی جست جنگ
هوش مصنوعی: او به آرامی حرکت میکند و در هیچ چیز تأخیری ندارد، همواره در پی حقیقت است و برای آن تلاش میکند.
سپه برگرفت و بنه برنهاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
هوش مصنوعی: سربازان آماده شدند و تجهیزات را فراهم کردند و به یاد خداوند، نیکی و بخشش را در نظر داشتند.
یکی گرد برشد که گفتی سپهر
به دریای قیر اندر اندود چهر
هوش مصنوعی: یک نفر بلند شد و گفت گویی آسمان چهرهاش را در دریای سیاه قیر رنگ کرده است.
بپوشید روی زمین را به نعل
هوا یک سر از پرنیان گشت لعل
هوش مصنوعی: زمین را با نعل هوا بپوشانید، که سر یکی از آنها از پارچههای لطیف گرانبها و سر دیگری از سنگهای قیمتی درخشنده است.
نبد بر زمین پشه را جایگاه
نه اندر هوا باد را ماند راه
هوش مصنوعی: هیچ حشرهای در زمین جایی ندارد و هوا هم برای باد در رفت و آمد است.
ز جوشن سواران وز گرد پیل
زمین شد به کردار دریای نیل
هوش مصنوعی: به خاطر زرههای سواران و گرد و غباری که ناشی از حرکت آنهاست، زمین به شکلی درآمده که شبیه دریای نیل به نظر میرسد.
جهاندار با کاویانی درفش
همیرفت با تاج و زرینه کفش
هوش مصنوعی: شاه بزرگ با درفش کاویانی به همراه تاج و کفشهای زرین در حال حرکت بود.
همی برشد آوازشان بر دو میل
به پیش سپاه اندرون کوس و پیل
هوش مصنوعی: آواز آنها بلند شده و در دو سمت سپاه، طبل و فیل به پیش میروند.
پس پشت و پیش اندر آزادگان
همیرفته تا آذرابادگان
هوش مصنوعی: آزادگان همواره در حال حرکت و در تلاش هستند، چه به جلو و چه به عقب، تا به سرزمین آذرآبادگان برسند.
چو چشمش برآمد بآذرگشسب
پیاده شد از دور و بگذاشت اسب
هوش مصنوعی: وقتی او را دید که از دور میآید، از سوار بودن بر اسب پیاده شد و اسب را رها کرد.
ز دستور پاکیزه برسم بجست
دو رخ را به آب دو دیده بشست
هوش مصنوعی: به فرمان دلپاک، به کنار آب رفتم و با اشکهایم دو چهرهام را شستم.
به باژ اندر آمد به آتشکده
نهاده به درگاه جشن سده
هوش مصنوعی: به داخل آتشکده وارد شد و در آستانه جشن سده قرار گرفت.
بفرمود تا نامهٔ زند و است
بواز برخواند موبد درست
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا نامهٔ زند و است را برای موبد به دقیقترین شکل بخوانند.
رد و هیربد پیش غلتان به خاک
همه دامن قرطها کرده چاک
هوش مصنوعی: همه بزرگان و اشخاص مهم در حال حاضر در معرض خطر و نابودی هستند، به طوری که لباسهایشان به خاک و غبار آغشته شده و پاره شده است.
بزرگان برو گوهر افشاندند
به زمزم همی آفرین خواندند
هوش مصنوعی: بزرگان با بزرگی و شایستگی خود، به مانند گوهری که در آب زلال یا چشمهای زیبا میدرخشد، ارزشها و زیباییهای خود را به دیگران نشان دادند و این کار را با احترام و تحسین انجام دادند.
چو نزدیکتر شد نیایش گرفت
جهانآفرین را ستایش گرفت
هوش مصنوعی: هنگامی که به خداوند نزدیکتر شد، دعا و نیایش کرد و در عین حال، به ستایش آفریننده جهان پرداخت.
ازو خواست پیروزی و دستگاه
نمودن دلش را سوی داد راه
هوش مصنوعی: او از او خواست که پیروزی را به او عطا کند و دلش را به سوی عدالت هدایت کند.
پرستندگان را ببخشید چیز
به جایی که درویش دیدند نیز
هوش مصنوعی: از کسانی که شما را با محبت میپرستند، عذرخواهی کنید؛ زیرا آنها نیز چیزهایی را مشاهده کردند که درویش آن را دید.
یکی خیمه زد پیش آتشکده
کشیدند لشکر ز هر سو رده
هوش مصنوعی: یک نفر چادری به نزدیک آتشکده برپا کرد و لشکری از هر طرف به سمت او حمله کردند و دستهدسته به سوی او آمدند.
دبیر خردمند را پیش خواند
سخنهای بایسته با او براند
هوش مصنوعی: معلم باهوش را نزد خود فراخواند تا درباره موضوعات مهم و مناسب با او صحبت کند.
یکی نامه فرمود با آفرین
سوی مرزبانان ایران زمین
هوش مصنوعی: شخصی دستوری صادر کرد تا نامهای با تحسین و احترام به سوی مرزبانان ایران ارسال شود.
که ترسنده باشید و بیدار بید
سپه را ز دشمن نگهدار بید
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که باید از خودتان مراقبت کنید و بیدار و هوشیار باشید، تا بتوانید از خطرات و دشمنان در امان بمانید.
کنارنگ با پهلوان هرک هست
همه داد جویید با زیردست
هوش مصنوعی: کنار رنگ پهلوان نشان دهنده قدرت و از خودگذشتگی است. هر کس توانمند باشد، تلاش میکند تا حق و عدالت را برای دیگران فراهم آورد و به نیازمندان کمک کند. در واقع، کسی که در موقعیت بالاتری قرار دارد، باید به فکر حمایت و رسیدگی به زیردستانش باشد.
بدارید چندانک باید سپاه
بدان تا نیابد بداندیش راه
هوش مصنوعی: کسی را که باید به کشتار و مقابله با بداندیشان بپردازد، نباید بیدلیل به تاخیر اندازید؛ بلکه به سرعت و به اندازه کافی باید نیروهای خود را آماده کنید تا دشمن نتواند بر شما غلبه کند.
درفش مرا تا نبیند کسی
نباید که ایمن بخسبد بسی
هوش مصنوعی: پرچم من باید به گونهای بالا باشد که کسی آن را نبیند، زیرا هیچکسی نباید در آرامش بخوابد و احساس امنیت کند.
از آتشکده چون بشد سوی روم
پراگنده شد زو خبر گرد بوم
هوش مصنوعی: پس از آنکه از آتشکده خارج شد و به روم رفت، خبر او در تمامی سرزمین پراکنده شد.
به پیش آمد آنکس که فرمان گزید
دگر زان بر و بوم شد ناپدید
هوش مصنوعی: کسی که تصمیم به اقدام گرفت، به سمت هدفش رفت و دیگر از آنجا غیبت کرد.
جهاندیده با هدیه و با نثار
فراوان بیامد بر شهریار
هوش مصنوعی: مردی باتجربه و دانا با هدایای بسیار و نذورات فراوان به ملاقات پادشاه آمد.
به هر بوم و بر کو فرود آمدی
ز هر سو پیام و درود آمدی
هوش مصنوعی: در هر نقطهای که قدم میگذاری، پیامها و سلامهایی از هر طرف به تو میرسد.
ز گیتی به هر سو که لشکر کشید
جز از بزم و شادی نیامد پدید
هوش مصنوعی: در هر جایی از دنیا که لشکری راهی میشود، تنها نشانههایی از جشن و شادی مشاهده میشود و خبری از غم و اندوه نیست.
چنان بد که هر شب ز گردان هزار
به بزم آمدندی بر شهریار
هوش مصنوعی: به قدری بد بود که هر شب، هزاران گردان به مهمانی پادشاه میآمدند.
چو نزدیک شد رزم را ساز کرد
سپه را درم دادن آغاز کرد
هوش مصنوعی: زمانی که جنگ نزدیک شد، او آمادهی نبرد و جنگیدنش شد و به سپاهیانش سکهها را شروع به توزیع کرد.
سپهدار شیروی بهرام بود
که در جنگ با رای و آرام بود
هوش مصنوعی: سردار شجاع بهرام در جنگ با تدبیر و آرامش برخورد کرد.
چپ لشکرش را به فرهاد داد
بسی پندها بر برو کرد یاد
هوش مصنوعی: فرهاد با چپ لشکر دشمن به خوبی مواجه شد و نکات زیادی را از این تجربه آموخت.
چو استاد پیروز بر میمنه
گشسب جهانجوی پیش بنه
هوش مصنوعی: چون استاد بر میمنه، پیروز و موفق است، جهانجوی باید به او توجه کند و از او درس بگیرد.
به قلب اندر اورند مهران به پای
که در کینه گه داشتی دل به جای
هوش مصنوعی: در دل کسی عشق و محبت وارد میشود، در حالی که در گذشته، او دلی پر از کینه و نفرت داشته است.
طلایه به هرمزد خراد داد
بسی گفت با او ز بیداد و داد
هوش مصنوعی: هرمزد خراد، پیشگام و راهنمایی است که با او گفتوگو کرد و از نابرابریها و ظلمها و همچنین از عدالت صحبت کردند.
به هر سوی رفتند کارآگهان
بدان تا نماند سخن در نهان
هوش مصنوعی: کارآگاهان به هر سمت حرکت کردند تا هیچ راز و سخنی پنهان نماند و همه چیز روشن شود.
ز لشکر جهاندیدگان را بخواند
بسی پند و اندرز نیکو براند
هوش مصنوعی: از میان سپاه انسانهای دانا و آگاه، افرادی را به سخن درمیآورد و نصیحتها و مشاورههای خوب و سازندهای به آنها ارائه میدهد.
چنین گفت کین لشکر بیکران
ز بیمایگان وز پرمایگان
هوش مصنوعی: او بیان کرد که این ارتش بیپایان از افرادی بیارزش و افرادی با ارزش تشکیل شده است.
اگر یک تن از راه من بگذرند
دم خویش بیرای من بشمرند
هوش مصنوعی: اگر کسی از کنار من بگذرد، باید صدای خود را بیهیچ فکری بشمارند.
بدرویش مردم رسانند رنج
وگر بر بزرگان که دارند گنج
هوش مصنوعی: مردم به درویشها درد و رنج میرسانند، ولی به بزرگان که دارای ثروت و گنجینهاند، توجهی نمیکنند.
وگر کشتمندی بکوبد به پای
وگر پیش لشکر بجنبد ز جای
هوش مصنوعی: اگر کسی به طور قاطع و محکم به پا بایستد و یا اگر در برابر ارتش به حرکت درآید، این نشاندهنده قوی بودن اوست.
ور آهنگ بر میوهداری کند
وگر ناپسندیده کاری کند
هوش مصنوعی: اگر به باغ و میوهچینی بپردازد، خوب است؛ اما اگر کار ناپسندی انجام دهد، خوشایند نیست.
به یزدان که او داد دیهیم و زور
خداوند کیوان و بهرام و هور
هوش مصنوعی: به خداوند که تاج و قدرت را به من بخشیده است، و همچنین به ستارههایی مانند کیوان، بهرام و هور.
که در پی میانش ببرم به تیغ
وگر داستان را برآید به میغ
هوش مصنوعی: در تلاش هستم که با شمشیر بگذرم از میانش، و اگر نتوانم، داستان این ماجرا را در دل نگه دارم.
به پیش سپه در طلایه منم
جهانجوی و در قلب مایه منم
هوش مصنوعی: من پیشروی سپاه هستم و همچون جوینده جهان، در دل خود توانمندی و نیرو دارم.
نگهبان پیل و سپاه و بنه
گهی بر میان گاه برمیمنه
هوش مصنوعی: نگهبان فیل و ارتش و دژ، گاهی در مرکز میدان قرار میگیرد.
به خشکی روم گر بدریای آب
نجویم برزم اندر آرام و خواب
هوش مصنوعی: اگر نتوانم دریا را پیدا کنم و در آن شنا کنم، به خشکی میروم و در آرامش و خواب میمانم.
منادیگری نام او رشنواد
گرفت آن سخنهای کسری به یاد
هوش مصنوعی: یکی ندا دهنده نام او را میبرد، و آن سخنان کسری را به یاد میآورد.
بیامد دوان گرد لشکر بگشت
به هر خیمه و خرگهی برگذشت
هوش مصنوعی: شخصی با شتاب و سرعت به میان لشکر آمد و به تمامی خیمهها و محلهای استراحت آنان سرکشی کرد.
خروشید کای بیکرانه سپاه
چنینست فرمان بیدار شاه
هوش مصنوعی: فریاد برآورده شد که ای بینهایت سپاه، اینگونه است فرمان پادشاه بیدار.
که گر جز به داد و به مهر و خرد
کسی سوی خاک سیه بنگرد
هوش مصنوعی: اگر کسی جز با انصاف، محبت و عقل به دنیا نگاه کند، در واقع به سمت تاریکی رفته است.
بران تیره خاکش بریزند خون
چو آید ز فرمان یزدان برون
هوش مصنوعی: وقتی فرمان خداوند صادر شود، خون دشمنان بر خاک تیره بریزد.
به بانگ منادی نشد شاه رام
به روز سپید و شب تیرهفام
هوش مصنوعی: به فریاد من نرسید پادشاه خوباخلاق در روز روشن و شب تاریک.
همی گرد لشکر بگشتی به راه
همیداشتی نیک و بد را نگاه
هوش مصنوعی: تو در مسیر خود، تمام توجهت به خوبیها و بدیها معطوف است و در حال گشت زدن در میان لشکر هستی.
ز کار جهان آگهی داشتی
بد و نیک را خوار نگذاشتی
هوش مصنوعی: تو به خوبی از وضعیت دنیا مطلع بودی و اهمیت هر دو جنبه خوب و بد را نادیده نگذاشتی.
ز لشکر کسی کو به مردی به راه
ورا دخمه کردی بران جایگاه
هوش مصنوعی: از میان سپاه، کسی پیدا شد که با دلیری و شجاعت، او را به درون چادر خود برد و در آنجا او را مخفی کرد.
اگر بازماندی ازو سیم و زر
کلاه و کمان و کمند و کمر
هوش مصنوعی: اگر از او چیزی برایت باقی مانده، مانند طلا و نقره، کلاه، کمان، کمند و کمربند.
بد و نیک با مرده بودی به خاک
نبودی به از مردم اندر مغاک
هوش مصنوعی: بد و نیک در مرگ و زندگی با یکدیگر تفاوتی ندارند، و اما بودن در دل تاریکی و گمراهی انسانها، از اینکه در خاک و نیستی قرار بگیرند، بهتر نیست.
جهانی بدو مانده اندر شگفت
که نوشین روان آن بزرگی گرفت
هوش مصنوعی: دنیا در حیرت است که چگونه آن شخصیت بزرگ با روحی لطیف و شیرین به این مقام رسید.
به هر جایگاهی که جنگ آمدی
ورارای و هوش و درنگ آمدی
هوش مصنوعی: هر جا که جنگ و درگیری پیش بیاید، تو با آمادگی و تیزهوشی و بدون تأخیر وارد میشوی.
فرستادهای خواستی راستگوی
که رفتی بر دشمن چارهجوی
هوش مصنوعی: شما پیامآور راستگویی فرستادهاید که برای پیدا کردن راهحل به دشمن رفتهاید.
اگر یافتندی سوی داد راه
نکردی ستم خود خردمند شاه
هوش مصنوعی: اگر راهی به سوی عدالت پیدا میکردی، هرگز به ستم کردن با خردمندی که شاه است، نمیپرداختی.
اگر جنگ جستی به جنگ آمدی
به خشم دلاور نهنگ آمدی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جنگ و نبرد بروی، باید آمادهی رویارویی با دشمنان قوی و خطرناک باشی.
به تاراج دادی همه بوم و رست
جهان را به داد و به شمشیر جست
هوش مصنوعی: تو با ظلم و ستم تمامی سرزمین و تمامی موجودات را به نابودی کشاندی و این کار را با قهری مفرط و قدرت شمشیر انجام دادی.
به کردار خورشید بد رای شاه
که بر تر و خشکی بتابد به راه
هوش مصنوعی: از رفتار و شخصیت شاه میتوان به ظلم و بداندیشی او پی برد، که مانند خورشید بر خشکسالی میتابد و آسیب میزند.
ندارد ز کس روشنایی دریغ
چو بگذارد از چرخ گردنده میغ
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند نور علم و آگاهی را بر ما بیفشاند، زمانی که غبار تردید و نادانی از چرخ زمان کنار نرود.
همش خاک و هم ریگ و هم رنگ و بوی
همش در خوشاب و هم آب جوی
هوش مصنوعی: تمامی این عناصر، از جمله خاک، ریگ، رنگ و بو، در یک محیط دلپذیر و در کنار آب جوی وجود دارند.
فروغ و بلندی نبودش ز کس
دلفروز و بخشنده او بود و بس
هوش مصنوعی: او نه نور و بلندی از کسی داشت و نه دلبری و سخاوتی از دیگران، بلکه تمام زیبایی و بخشندگیاش فقط از خود او بود.
شهنشاه را مایه این بود و فر
جهان را همیداشت در زیر پر
هوش مصنوعی: پادشاه به همین دلیل برتری داشت و دنیای دیگران را زیر حمایت خود داشت.
ورا جنگ و بخشش چو بازی بدی
ازیران چنان بینیازی بدی
هوش مصنوعی: شاید به نظر بیاید که در جنگ و صلح، انسانها مانند درختانی هستند که بدون نیاز به یکدیگر میتوانند زندگی کنند.
اگر شیر و پیل آمدندیش پیش
نه برداشتی جنگ یک روز بیش
هوش مصنوعی: اگر شیر و فیل به سراغت آمدند و تو از جای خود برنخاستی، جنگ بیشتر از یک روز طول نخواهد کشید.
سپاهی که با خود و خفتان جنگ
به پیش سپاه آمدی به یدرنگ
هوش مصنوعی: سربازی که با لباس جنگ و تجهیزات خود به میدان نبرد آمد، بیدرنگ و فوری به سپاه دشمن حمله کرد.
اگر کشته بودی و گر بسته زار
بزاندان پیروزگر شهریار
هوش مصنوعی: اگر کشته میشدی یا در سختی به دام میافتادی، پیروز و سرآمدی همچون شهریار به دنیا میآوردی.
چنین تا بیامد بران شارستان
که شوراب بد نام آن کارستان
هوش مصنوعی: به محض اینکه به آن شهرستان آمد، نام بد و زشتی که به آن کار مربوط میشد، در بین مردم پیچید.
برآوردهای دید سر بر هوا
پر از مردم و ساز جنگ و نوا
هوش مصنوعی: آسمان پر از جمعیت و صدای ساز و جنگ است و تو با سر بلند به آن نگاه میکنی.
ز خارا پی افگنده در قعر آب
کشیده سر باره اندر سحاب
هوش مصنوعی: از سنگی که در قعر آب قرار دارد، سرش را به سمت ابرها بلند کرده است.
بگرد حصار اندر آمد سپاه
ندیدند جایی به درگاه راه
هوش مصنوعی: در اطراف حصار، سپاهی جمع شده بود و هیچ کس جایی برای ورود به درگاه ندید.
برو ساخت از چار سو منجنیق
به پای آمد آن بارهٔ جاثلیق
هوش مصنوعی: برو و از هر طرف، منجنیق بساز، زیرا که آن زمان، بار جاثلیق فرود آمده است.
برآمد ز هر سوی دز رستخیز
ندیدند جایی گذار و گریز
هوش مصنوعی: از هر سو صدا و هیاهو برپا شده و در این وضعیت خطرناک، کسی جایی برای فرار و پیدا کردن پناهگاه نمیبیند.
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
شد آن بارهٔ دز به کردار دشت
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در آسمان به دور خود میچرخید، آن حالت درخشان و پرنور مانند بارانی بود که به شکل دشت نمایان میشود.
خروش سواران و گرد سپاه
ابا دود و آتش برآمد به ماه
هوش مصنوعی: صدای جنگجویان و گرد و غبار سپاه با دود و آتش به آسمان بلند شد.
همه حصن بیتن سر و پای بود
تن بیسرانشان دگر جای بود
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا به تن و اندام وابسته است و بدون وجود انسانها، هیچ جای دیگری برای آنها وجود ندارد. بیسران، دیگر جایی ندارند و به نوعی دور از این دنیا هستند.
غو زینهاری و جوش زنان
برآمد چو زخم تبیرهزنان
هوش مصنوعی: با صدای قوی و هیجانزده، مانند کسی که زخم عمیقی بر جای مانده از یک درد شدید را احساس کند، به جلو میآید.
از ایشان هر آنکس که پرمایه بود
به گنج و به مردی گرانپایه بود
هوش مصنوعی: هر کسی از آنها که ثروتمند و باشخصیت بود، به دارایی و کرامت بالایی دست یافته بود.
ببستند بر پیل و کردند بار
خروش آمد و نالهٔ زینهار
هوش مصنوعی: بر روی فیلها بار گذاشتند و صدای خروش و نالهای به گوش رسید که نشاندهندهٔ خطر و درخواست کمک بود.
نبخشود بر کس به هنگام رزم
نه بر گنج دینار برگاه بزم
هوش مصنوعی: در زمان جنگ هیچکس را نمیبخشید، نه در میدان نبرد و نه در وقت شادی و خوشی.
وزان جایگاه لشکر اندر کشید
بره بر دزی دیگر آمد پدید
هوش مصنوعی: از آن محل، لشکری به راه افتاد و برهای را به دزی دیگر آوردند.
که در بند او گنج قیصر بدی
نگهدار آن دز توانگر بدی
هوش مصنوعی: در دنیای او، گنج و ثروت فراوانی وجود دارد و نگهداری از آن بر عهده کسی است که توانایی و قدرت دارد.
که آرایش روم بد نام اوی
ز کسری برآمد به فرجام اوی
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهام به خاطر او شهرت پیدا کرده و سرانجام او هم به خوبی و عظمت خواهد رسید.
بدان دز نگه کرد بیدار شاه
هنوز اندرو نارسیده سپاه
هوش مصنوعی: بدان که نگهبان، بیدار و هوشیار است و هنوز سپاه به آنجا نرسیده است.
بفرمود تا تیرباران کنند
هوا چون تگرگ بهاران کنند
هوش مصنوعی: فرمان داد تا تیرها را پرتاب کنند، همانطور که باران در بهار میبارد.
یکی تاجور خود به لشکر نماند
بران بوم و بر خار و خاور بماند
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند در جنگ و نبرد تنها بر روی زمین و در زیر آسمان بماند و به جنگ ادامه دهد.
همه گنج قیصر به تاراج داد
سپه را همه بدره و تاج داد
هوش مصنوعی: همه ثروت و دارایی قیصر را به سربازان بخشید و به آنها تاج و سکه داد.
برآورد زان شارستان رستخیز
همه برگرفتند راه گریز
هوش مصنوعی: از آن محل در ریختن و بلوا، همه به سرعت از آنجا فرار کردند.
خروش آمد از کودک و مرد و زن
همه پیر و برنا شدند انجمن
هوش مصنوعی: صدا و فریاد از همهی مردم، اعم از کودک و بزرگ، زن و مرد، بلند شد و همه به یک جمع و اجتماع تبدیل شدند.
به پیش گرانمایه شاه آمدند
غریوان و فریادخواه آمدند
هوش مصنوعی: به سوی پادشاه محترم و ارزشمند، افرادی ناامید و درخواستدار آمدند.
که دستور و فرمان و گنج آن تست
بروم اندرون رزم و رنج آن تست
هوش مصنوعی: دستور و فرمان تو به من بهترین هدیه است، و من با کمال میل وارد میدان جنگ و زحمت میشوم.
به جان ویژه زنهار خواه توایم
پرستار فر کلاه توایم
هوش مصنوعی: من به جان تو خواهش میکنم، مراقب و محافظت کننده تو هستم.
بفرمود پس تا نکشتند نیز
برایشان ببخشود بسیار چیز
هوش مصنوعی: پس فرمان داد که تا زمانی که آنها را نکشند، بسیار چیز به آنها ببخشند.
وزان جایگه لشکر اندر کشید
از آرایش روم برتر کشید
هوش مصنوعی: و از آن مکان، لشکری به راه انداخت که از زیبایی و آرایش روم پیشی گرفت.
نوندی ز گفتار کارآگهان
بیامد به نزدیک شاه جهان
هوش مصنوعی: حرفهای حکیمان و کاردانها تو را به سوی پادشاه عالم هدایت کرد.
که قیصر سپاهی فرستاد پیش
ازان نامداران و گردان خویش
هوش مصنوعی: قیصر پیش از آن که سربازان و جنگجویان برجستهاش را به میدان بفرستد، سپاهی را گسیل داشت.
به پیش اندرون پهلوانی سترگ
به جنگ اندرون هر یکی همچو گرگ
هوش مصنوعی: در دل جنگ، پهلوانی بزرگ و قدرتمند به پیش میرود و هر یک از دشمنانش را مانند گرگ میبیند که برای نبرد آمادهاند.
به رومیش خوانند فرفوریوس
سواری سرافراز با بوق و کوس
هوش مصنوعی: فرفوریوس، سوارکار با منزلت و افتخار، با سر و صدای بوق و کوس شناخته میشود.
چو این گفته شد پیش بیدار شاه
پدید آمد از دور گرد سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که این صحبت مطرح شد، در برابر شاه بیدار، گرد و غباری از دور مشخص شد که نشان از حضور سپاه بود.
بخندید زان شهریار جهان
بدو گفت کین نیست از ما نهان
هوش مصنوعی: خندیدند و گفتند که این موضوع از ما پنهان نیست.
کجا جنگ را پیش ازین ساختیم
ز اندیشه هرگونه پرداختیم
هوش مصنوعی: ما کجا قبل از این جنگی را آغاز کردهایم که با اندیشه و برنامهریزی به هر شکلی به آن پرداخته باشیم؟
کی تاجور بر لب آورد کف
بفرمود تا برکشیدند صف
هوش مصنوعی: وقتی که تاجور بر لب خود قرار داد، دستور داد تا صفها را بلند کنند و برافراشته شوند.
سپاهی بیامد به پیش سپاه
بشد بسته بر گرد و بر باد راه
هوش مصنوعی: یک سپاه به میدان آمد و در مقابل سپاه دیگر قرار گرفت و در دور و بر، گرد و غبار به راه افتاد.
شده، نامور لشکری انجمن
یلان سرافراز شمشیرزن
هوش مصنوعی: او به عنوان فرماندهای مشهور در جمع دلاوران سرافراز و شمشیرزن شناخته شده است.
همه جنگ را تنگ بسته میان
بزرگان و فرزانگان و کیان
هوش مصنوعی: جنگ به شدت در بین بزرگان، دانایان و کسانی که مقام و ارزش انسانی دارند، محدود شده است.
به خون آب داده همه تیغ را
بدان تیغ برنده مر میغ را
هوش مصنوعی: همه شمشیرها به خاطر آن شمشیر تیز به خون آغشته شدهاند، و بر اثر آن، میغ هم به وجود آمده است.
سپه را نبد بیشتر زان درنگ
که نخچیر گیرد ز بالا پلنگ
هوش مصنوعی: نگهداری از سپاه بیشتر از این تأخیر ممکن نیست، زیرا شاخ و برگ پلنگ از بالای درخت شکار میشود.
به هر سو ز رومی تلی کشته بود
دگر خسته از جنگ برگشته بود
هوش مصنوعی: در هر گوشه، نشانههایی از کشته شدن رومیان دیده میشد و دیگر سربازان خسته از نبرد به خانه برمیگشتند.
بشد خسته از جنگ فرفوریوس
دریده درفش و نگونسار کوس
هوش مصنوعی: فرفوریوس از جنگ خسته و فرسوده شده بود، پرچم را دریده و طبل را به زمین انداخته بود.
سواران ایران بسان پلنگ
به هامون کجا غرمش آید بچنگ
هوش مصنوعی: سواران ایران مانند پلنگ، در جستجوی شکار به دشت هامون میروند.
پس رومیان در همیتاختند
در و دشت ازیشان بپرداختند
هوش مصنوعی: رومیان به شدت به حمله و تاخت و تاز پرداختند و در خانهها و دشتها نفوذ کردند.
چنان هم همیرفت با ساز جنگ
همه نیزه و گُرز و خنجر به چنگ
هوش مصنوعی: او با ساز جنگ به راه خود ادامه میداد و همه سلاحهایش، از نیزه و گرز گرفته تا خنجر، در دستانش بود.
سپه را بهامونی اندر کشید
برآوردهٔ دیگر آمد پدید
هوش مصنوعی: سپه با ناامیدی به عقب کشیده شد و سپس یک نیروی جدید و متفاوت ظاهر شد.
دزی بود با لشکر و بوق و کوس
کجا خواندندیش قالینیوس
هوش مصنوعی: یک دزد با گروهی از سربازان و صداهای بلند همچون بوق و طبل به میدان آمده بود که در آنجا نام قالینیوس را میخواندند.
سر باره برتر ز پر عقاب
یکی کندهای گردش اندر پر آب
هوش مصنوعی: بالا و بالاتر از پر عقاب، یکی از آشیانهاش در دل آبهاست.
یکی شارستان گردش اندر فراخ
پر ایوان و پالیز و میدان و کاخ
هوش مصنوعی: شهر و دیاری وسیع و سرسبز با باغها، میدانها و کاخهای بزرگ و زیبا وجود دارد.
ز رومی سپاهی بزرگ اندروی
همه نامداران پرخاشجوی
هوش مصنوعی: از طرف روم، سپاهی بزرگ و قدرتمند به راه افتاده است که شامل بسیاری از نامداران و جنگجویان پرخاشگر میشود.
دو فرسنگ پیش اندرون بود شاه
سیه گشت گیتی ز گرد سپاه
هوش مصنوعی: دو فرسنگ جلوتر، شاه درد و غم را احساس کرد و دنیا به خاطر لشکرش تیره و تار شد.
خروشی برآمد ز قالینیوس
کزان نعره اندک شد آواز کوس
هوش مصنوعی: خروشی از طرف قالینیوس بلند شد که به خاطر آن، نعره و صدای کوس کم شد و آرامتر گردید.
بدان شارستان در نگه کرد شاه
همی هر زمانی فزون شد سپاه
هوش مصنوعی: بدان که در هنگام نگاه کردن شاه، نیروهای نظامی همچنان در حال افزایش و تقویت هستند.
ز دروازها جنگ برساختند
همه تیر و قاروره انداختند
هوش مصنوعی: از دروازهها جنگی راه انداختند و همه تیر و شیشهها را به سمت دشمن پرتاب کردند.
چو خورشید تابنده برگشت زرد
ز گردنده یک بهره شد لاژورد
هوش مصنوعی: مثل خورشید درخشان که پس از زرد شدن به سمت افق میرود، به یک رنگ لاجوردی تبدیل میشود.
ازان بارهٔ دز نماند اندکی
همه شارستان با زمی شد یکی
هوش مصنوعی: بر اثر آن حادثه دیگر چیزی از دز باقی نماند، و همهٔ مناطق در هم آمیختند و به یکدیگر متصل شدند.
خروشی برآمد ز درگاه شاه
که ای نامداران ایران سپاه
هوش مصنوعی: صدایی از دربار شاه برخاست که ای نام آوران ایران، آماده باشید برای جنگ.
همه پاک زین شهر بیرون شوید
به تاریکی اندر به هامون شوید
هوش مصنوعی: همه شما از این شهر بیرون بروید و به تاریکی بروید، به بیابان بروید.
اگر هیچ بانگ زن و مرد پیر
وگر غارت و شورش و داروگیر
هوش مصنوعی: اگر صدای زنان و مردان پیر در گوش نیست و خبری از آشوب و ناامنی و گرفتاری وجود ندارد.
به گوش من آید بتاریک شب
که بگشاید از رنج یک مردلب
هوش مصنوعی: در شب تاریک، صداهایی به گوشم میرسد که حکایت از رنج و درد قلب یک مرد دارد.
هم اندر زمان آنک فریاد ازوست
پر از کاه بینند آگنده پوست
هوش مصنوعی: در زمانهایی که کسی از درد و تنگنا فریاد میزند، عدهای فقط به ظاهر و لایههای سطحی او توجه میکنند و به چیزهای بیاهمیت مانند کاه و پوشش او مینگرند.
چو برزد ز خرچنگ تیغ آفتاب
بفرسود رنج و بپالود خواب
هوش مصنوعی: وقتی که نور آفتاب از سوی خرچنگ بلند شد، سختیها از بین رفت و خوابها نیز زدوده شد.
تبیره برآمد ز درگاه شاه
گرانمایگان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: تبیره (دستورد) از درگاه شاه خارج شد و افراد با ارزش و مهم، مسیر را برگزیدند.
ازان دز و آن شارستان مرد و زن
به درگاه کسری شدند انجمن
هوش مصنوعی: مردم از دز و شارستان به مجلس کسری آمدند.
که ایدر ز جنگی سواری نماند
بدین شارستان نامداری نماند
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در پی جنگ، هیچ سوار و جنگجویی نمانده و همچنین از این شهر معتبر، چیزی باقی نمانده است.
همه کشته و خسته شد بیگناه
گه آمد که بخشایش آید ز شاه
هوش مصنوعی: همه بیدلیل و به ناچار زخمخورده و آسیبدیده شدند، حالا که زمان بخشش از سوی پادشاه فرا رسیده است.
زن و کودک خرد و برنا و پیر
نه خوب آید از داد یزدان اسیر
هوش مصنوعی: زنان و کودکان، چه کوچک و چه بزرگ، و حتی افراد پیر، در برابر ظلم و ستم نمیتوانند به خوبی زندگی کنند و این وضعیت با عدالت خداوند سازگار نیست.
چنان شد دز و باره و شارستان
کزان پس ندیدند جز خارستان
هوش مصنوعی: به گونهای شد که سرزمین و خانه و دیار به قدری خراب و ویران شدند که بعد از آن، جز بیابان و خارزار چیزی دیده نشد.
چو قیصر گنهکار شد ما کهایم
بقالینیوس اندرون بر چهایم
هوش مصنوعی: وقتی که قیصر (امپراطور) دچار گناه و اشتباه شود، ما چه اهمیتی داریم و به چه دلیل در این مسئله دخالت میکنیم؛ ما فقط فروشندهای در دنیای بزرگتر هستیم.
بران رومیان بر ببخشود شاه
گنهکار شد رسته و بیگناه
هوش مصنوعی: شاه رومیان به گناهکاران رحم کرد و آنها را بخشید، به همین دلیل آنها از گناه پاک و بیگناه شدند.
بسی خواسته پیش ایشان بماند
وزان جایگه نیز لشکر براند
هوش مصنوعی: بسیار خواسته است که در میان آنها بماند و از آن مکان نیز نیروها را دور کند.
هران کس که بود از در کارزار
ببستند بر پیل و کردند بار
هوش مصنوعی: هرکس که در میدان جنگ به اسارت درآمد، بر روی فیل سوار کردند و بار او را گرفتند.
به انطاکیه در خبر شد ز شاه
که با پیل و لشکر بیامد به راه
هوش مصنوعی: به انطاکیه خبر رسید که شاه با فیل و لشکر خود در حال آمدن به سمت آنجاست.
سپاهی بران شهر شد بیکران
دلیران رومی و کنداوران
هوش مصنوعی: گروهی از جنگجویان که شجاع و دلیر هستند، به سوی شهر حمله کردند و به آنجا یورش بردند.
سه روز اندران شاه را شد درنگ
بدان تا نباشد به بیداد جنگ
هوش مصنوعی: شاه به مدت سه روز درنگ کرد تا از بیداد و جنگ پرهیز کند و شرایط را بهتر سازد.
چهارم سپاه اندر آمد چو کوه
دلیران ایران گروها گروه
هوش مصنوعی: سپاه چهارم مانند کوهی از دلیران ایران وارد میدان شد و گروه گروه به نبرد پرداختند.
برفتند یک سر سواران روم
ز بهر زن و کودک و گنج و بوم
هوش مصنوعی: سواران رومی برای نجات زن و بچه و نیز برای محافظت از اموال و سرزمینشان به راه افتادند.
به شهر اندر آمد سراسر سپاه
پیی را نبد بر زمین نیز راه
هوش مصنوعی: سپاه به شهر وارد شد و هیچ راهی بر زمین باقی نماند.
سه جنگ گران کرده شد در سه روز
چهارم چو بفروخت گیتیفروز
هوش مصنوعی: در سه روز، سه جنگجوی بزرگ با هم جنگیدند و در روز چهارم، وقتی که دنیا را به فروش گذاشتند، همه چیز عوض شد.
گشاده شد آن مرز آباد بوم
سواری ندیدند جنگی بروم
هوش مصنوعی: سرزمین دلانگیز و آباد آنجا گشوده شد، و کسی در آن هیچ جنگ و نزاعی را ندید.
بزرگان که با تخت و افسر بدند
هم آنکس که گنجور قیصر بدند
هوش مصنوعی: بزرگان و پادشاهانی که زندگی مرفهی داشتند و بر تخت نشسته بودند، در حقیقت تفاوتی با کسی که گنجینهدار قیصر بود ندارند.
به شاه جهاندار دادند گنج
به چنگ آمدش گنج چون دید رنج
هوش مصنوعی: به پادشاه بزرگ گنجی دادند و او هنگامی که آن گنج را دید، متوجه شد که به دست آوردن آن چه سختیها و زحماتی را به همراه دارد.
اسیران و آن گنج قیصر به راه
به سوی مداین فرستاد شاه
هوش مصنوعی: شاه دستور داد تا اسیران و گنج ارزشمند قیصر را به سمت مداین ارسال کنند.
وزیشان هران کس که جنگی بدند
نهادند بر پشت پیلان ببند
هوش مصنوعی: هر کسی که در نبرد و جنگ مهارت داشته باشد، بر پشت فیلها زین مینهد و از آنها استفاده میکند.
زمین دید رخشانتر از چرخ ماه
بگردید بر گرد آن شهر شاه
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیباییهایش به دور شهر پادشاهی میچرخید و این زیبایی به اندازهی نورانیتر از ماه بود.
ز بس باغ و میدان و آب روان
همی تازه شد پیر گشته جهان
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و طراوت باغها، میدانها و آبهای جاری، جهان کهن و فرسوده دوباره جوان و تازه شده است.
چنین گفت با موبدان شهریار
که انطاکیه است این اگر نوبهار
هوش مصنوعی: موبدان به شهریار چنین گفتند که اینجا، انطاکیه، بهار جدیدی آغاز شده است.
کسی کو ندیدست خرم بهشت
ز مشک اندرو خاک وز زر خشت
هوش مصنوعی: کسی که زیباییهای بهشت را ندیده، بر اثر بوی خوش مشک و خاک و زری که در ساخت آن بهشت به کار رفته، نمیتواند زیبایی واقعی آن را درک کند.
درختش ز یاقوت و آبش گلاب
زمینش سپهر آسمان آفتاب
هوش مصنوعی: درختش از جنس یاقوت است و آبش مثل گلاب. خاکش زیر آسمان و آفتاب است.
نگه کرد باید بدین تازه بوم
که آباد بادا همه مرز روم
هوش مصنوعی: باید به زیباییهای این سرزمین نگاه کنیم تا اینجا همیشه سرسبز و آباد باشد.
یکی شهر فرمود نوشین روان
بدو اندرون آبهای روان
هوش مصنوعی: یک شهر به دستور فرمانروایی به نام نوشینروان ساخته شد و در آن، آبهای زلال و جاری وجود داشت.
به کردار انطاکیه چون چراغ
پر از گلشن و کاخ و میدان و باغ
هوش مصنوعی: شهر انطاکیه مانند چراغی است که درونش پر از زیباییها و سرسبزیها است، با کاخها، میدانها و باغهای دلنشین.
بزرگان روشندل و شادکام
ورا زیب خسرو نهادند نام
هوش مصنوعی: بزرگان با دلهای روشن و شاد، به او لقب زیب خسرو را دادند.
شد آن زیب خسرو چو خرم بهار
بهشتی پر از رنگ و بوی و نگار
هوش مصنوعی: بهار زیبا و دلانگیز فرا رسیده و مانند بهشت است که پر از رنگها، بوها و زیباییهاست. در این فصل، جذابیت و لطافت خاصی به وجود آمده که یادآور دلرباییهای خسرو است.
اسیران کزان شهرها بسته بود
ببند گران دست و پا خسته بود
هوش مصنوعی: در این بیت، منظور این است که افرادی که در شهرهای مختلف به اسارت درآمدهاند و دست و پایشان به خاطر سختیها و زنجیرها بسیار خسته و ناتوان شده است.
بفرمود تا بند برداشتند
بدان شهرها خوار بگذاشتند
هوش مصنوعی: فرمان داد تا بندها را باز کردند و در آن شهرها، افراد خوار را رها کردند.
چنین گفت کاین نوبر آورده جای
همش گلشن و بوستان و سرای
هوش مصنوعی: او چنین بیان کرد که این هدیهای تازه و زیبا، جایی برای خود فراهم کرده است که همواره سرشار از گلها و بوستانها و مکانهای زیباست.
بکردیم تا هر کسی را به کام
یکی جای باشد سزاوار نام
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم تا هر کسی به آنچه که شایستهاش است، دست یابد و در جایگاه مناسب خود قرار گیرد.
ببخشید بر هر کسی خواسته
زمین چون بهشتی شد آراسته
هوش مصنوعی: از هر کسی که به زمین نیاز داشته، عذرخواهی میکنم؛ زیرا این زمین به لحاظ زیبایی، مانند بهشت آراسته شده است.
ز بس بر زن و کوی و بازارگاه
تو گفتی نماندست بر خاک راه
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو آنقدر درباره زن، محله و بازار سخن گفتهای، دیگر چیزی بر روی زمین باقی نمانده است.
بیامد یکی پرسخن کفشگر
چنین گفت کای شاه بیدادگر
هوش مصنوعی: روزی فردی که به کار کفشسازی مشغول بود، نزد شاهی که به ظلم و ستم معروف بود رفت و با او به گفتگو نشست.
بقالینیوس اندرون خان من
یکی تود بد پیش بالان من
هوش مصنوعی: یک بقال در خانه من است و گرفتاریهایم را بالای سر من میبیند.
ازین زیب خسرو مرا سود نیست
که بر پیش درگاه من تود نیست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر ناراحتی و حسرت گوینده است. او میگوید که از زیبایی و جلال خسرو (پادشاه) بهرهای ندارد، زیرا در درگاه او (به عنوان پادشاه) دیگر کسی از او حمایت نمیکند یا در کنار او نیست. این احساس احساس تنهایی و بینکته بودن زیبایی را نشان میدهد.
بفرمود تا بر در شوربخت
بکشتند شاداب چندی درخت
هوش مصنوعی: فرمان داد تا در مقابل کسی که بدشانس بود، چند درخت شاداب را از ریشه بکنند.
یکی مرد ترسا گزین کرد شاه
بدو داد فرمان و گنج و کلاه
هوش مصنوعی: یک مرد مسیحی را شاه انتخاب کرد و به او دستور و ثروت و کلاهی داد.
بدو گفت کاین زیب خسرو تو راست
غریبان و این خانه نو تو راست
هوش مصنوعی: به او گفتند که این زیور خسرو برای توست، و این خانه نیز که نو و تازه است برای غریبان (مهمانان) شماست.
به سان درخت برومند باش
پدر باش گاهی چو فرزند باش
هوش مصنوعی: مانند یک درخت تنومند باش. در بعضی از مواقع هم باید به صورت فرزند رفتار کنی.
ببخشش بیارای و زفتی مکن
بر اندازه باید ز هر در سخن
هوش مصنوعی: ببخش و زیبایی ببخش، اما از حد خود فراتر نرو. هر کلامی را باید به اندازه و در شأن خود بیان کنی.
ز انطاکیه شاه لشکر براند
جهاندیده ترسا نگهبان نشاند
هوش مصنوعی: از انطاکیه، فرماندهای لشکری را به میدان برد و در کنار او، نگهبانی از ترساها (مسیحیان) قرار داد که تجربه و بینشهای بیشتری داشتند.
پس آگاهی آمد ز فرفوریوس
بگفت آنچ آمد بقالینیوس
هوش مصنوعی: پس از آنکه از فرفوریوس خبر آمد، بقالینیوس نیز آنچه را که اتفاق افتاده بود، بیان کرد.
به قیصر چنین گفت کآمد سپاه
جهاندار کسری ابا پیل و گاه
هوش مصنوعی: به قیصر گفته شد که سپاه بزرگ خسرو با فیلها در حال آمدن است.
سپاهست چندانک دریا و کوه
همیگردد از گرد اسبان ستوه
هوش مصنوعی: نیرو و قدرتی وجود دارد که حتی دریا و کوهها نیز از شدت حرکت اسبان خسته و ناتوان میشوند.
بگردید قیصر ز گفتار خویش
بزرگان فرزانه را خواند پیش
هوش مصنوعی: قیصر به دنبال سخنان خود به سراغ بزرگان دانا رفت و آنها را دعوت کرد تا با او صحبت کنند.
ز نوشینروان شد دلش پر هراس
همی رای زد روز و شب در سهپاس
هوش مصنوعی: دلش از همسر خوشرو پر از نگرانی شده و روز و شب به فکر و مشاوره در مورد وضعیتش است.
بدو گفت موبد که این رای نیست
که با رزم کسری تو را پای نیست
هوش مصنوعی: موبد به او گفت که این تصمیم درست نیست، زیرا با تمام وجود جنگی که در دل کسری وجود دارد، تو نمیتوانی پایدار بمانی.
برآرند ازین مرز آباد خاک
شود کردهٔ قیصر اندر مغاک
هوش مصنوعی: از این سرزمین پر رونق و آباد، خاکی برمیخیزد که نتیجهٔ کارهای قیصر به ورطهٔ فنا خواهد رفت.
زوان سراینده و رای سست
جز از رنج بر پادشاهی نجست
هوش مصنوعی: تنها با تلاش و سختی میتوان به مقامات و مقامهای بالا دست پیدا کرد و بدون کار و کوشش نمیتوان به موفقیت رسید.
چو بشنید قیصر دلش خیره گشت
ز نوشینروان رای او تیره گشت
هوش مصنوعی: وقتی قیصر این خبر را شنید، دلش مبهوت شد و به خاطر زیبایی آن زن، نظرش متغیر و ناآرام گشت.
گزین کرد زان فیلسوفان روم
سخنگوی با دانش و پاک بوم
هوش مصنوعی: از میان فیلسوفان رومی، سخنگویی با دانش و سرزمین پاک را انتخاب کرد.
به جای آمد از موبدان شست مرد
به کسری شدن نامزدشان بکرد
هوش مصنوعی: مردی از میان موبدان به کسری (پادشاه) آمد و به او گفت که نامزدشان به شست مرد تبدیل شده است.
پیامی فرستاد نزدیک شاه
گرانمایگان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: پیامی به نزد شاه ارسال کردند و بزرگان و افراد با ارزش راه را در پیش گرفتند.
چو مهراس دانندهشان پیش رو
گوی در خرد پیر و سالار نو
هوش مصنوعی: اگر کسی از آگاهان و دانایان را میبینی، نترس و با او به گفتگو بپرداز، زیرا که حتی یک فرد با تجربه و مسنتر هم میتواند به نوآوری و تفکر جدید بپردازد.
ز هر چیز گنجی به پیش اندرون
شمارش گذر کرده بر چند و چون
هوش مصنوعی: از هر چیزی در دل خود گنجینهای نهفته است، اما برای درک و شمارش آن، باید به دقت به جزئیات و ویژگیهای آن توجه کرد.
بسی لابه و پند و نیکو سخن
پشیمان ز گفتارهای کهن
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با التماس و نصیحت و سخنان زیبا، از حرفهای قدیمی و گذشته خود پشیمان میشوند.
فرستاد با باژ و ساو گران
گروگان ز خویشان و کنداوران
هوش مصنوعی: او با هدیهای ارزشمند و سنگین، افرادی از خانواده و بستگان خود را به عنوان گروگان فرستاد.
چو مهراس گفتار قیصر شنید
پدید آمد آن بند بد را کلید
هوش مصنوعی: وقتی که مهراس صحبتهای قیصر را شنید، راهی برای گشایش آن مشکل پیدا شد.
رسیدند نزدیک نوشینروان
چو الماس کرده زبان با روان
هوش مصنوعی: به زودی به نزد شخصی زیبا و دلنشین رسیدند، که همچون الماس زبانش شیرین و خوش بیان بود.
چو مهراس نزدیک کسری رسید
برومی یکی آفرین گسترید
هوش مصنوعی: زمانی که ماه در نزدیکی کسری ظاهر شد، برومی نعمت و زیبایی گسترد.
تو گفتی ز تیزی وز راستی
ستاره برآرد همی زآستی
هوش مصنوعی: تو گفتی که ستاره با تیزی و راستی، نورش را از آسمان به زمین میآورد.
به کسری چنین گفت کای شهریار
جهان را بدین ارجمندی مدار
هوش مصنوعی: یک فرد به کسری میگوید: ای پادشاه، برای بزرگداشت و احترام به جهان، این مقام و منزلت را مد نظر قرار نده.
برومی تو اکنون و ایران تهیست
همه مرز بیارز و بیفرهیست
هوش مصنوعی: تو اکنون در جایگاه بلندی قرار داری و ایران خالی از ارزش و جلال است، تمام مرزهایش بیفایده و بدون عظمت شدهاند.
هران گه که قیصر نباشد بروم
نسنجد به یک پشه این مرز و بوم
هوش مصنوعی: هر زمان که قیصر (پادشاه) وجود نداشته باشد، این سرزمین برای من به اندازه یک پشه هم ارزش ندارد.
همه سودمندی ز مردم بود
چو او گم شود مردمی گم بود
هوش مصنوعی: تمام خوبیها و فواید از وجود انسانها ناشی میشود. اگر یک انسان راستین و با فضیلت ناپدید شود، گویی انسانیت نیز از بین رفته است.
گر این رستخیز از پی خواستست
که آزرم و دانش بدو کاستست
هوش مصنوعی: اگر این قیامت و برپایی، به خاطر طلب و درخواست باشد، پس باعث کاهش عفت و علم خواهد شد.
بیاوردم اکنون همه گنج روم
که روشنروان بهتر از گنج و بوم
هوش مصنوعی: من اکنون تمام ثروت و گنجینههای خود را به تو آوردهام، زیرا روح شاد و سعادتمند ارزشمندتر از هر گنج و مکان است.
چو بشنید زو این سخن شهریار
دلش گشت خرم چو باغ بهار
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه این حرف را شنید، دلش شاد شد و مانند باغی در بهار گل باران گرفت.
پذیرفت زو هرچ آورده بود
اگر بدرهٔ زر و گر برده بود
هوش مصنوعی: او هرچه از آن شخص دریافت کرد، چه زر و سیم باشد یا هر چیز دیگر، آن را قبول کرد.
فرستادگان را ستایش گرفت
بران نیکویها فزایش گرفت
هوش مصنوعی: فرستادگان را به خاطر کارهای خوبشان مورد تحسین قرار دادند و در نتیجه، تعداد نیکیها و خوبیها افزایش یافت.
بدو گفت کای مرد روشن خرد
نبرده کسی کو خرد پرورد
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای مرد با دانش و روشنضمیر، کسی که خرد را پرورش ندهد، به جایی نخواهد رسید.
اگر زر گردد همه خاک روم
تو سنگیتری زان سرافزار بوم
هوش مصنوعی: اگر تمام خاک روم به طلا تبدیل شود، تو هنوز سنگینی و بیارزشتر از آنی که سرزمین من را سرافراز کند.
نهادند بر روم بر باژ و ساو
پراگنده دینار ده چرم گاو
هوش مصنوعی: در روم، برای پرداخت مالیات و تأمین هزینهها، دینارهایی از پوست گاو تهیه کردند و در میان مردم توزیع کردند.
وزان جایگه نالهٔ گاودم
شنیدند و آواز رویینه خم
هوش مصنوعی: از آن مکان، نالهی گاو را شنیدند و صدای دلانگیز آن را در خمیدهاش حس کردند.
جهاندار بیدار لشکر براند
به شام آمد و روزگاری بماند
هوش مصنوعی: حاکم عالم با هوشیاری سپاه را به راه انداخت و به شام سفر کرد و مدتی را آنجا ماند.
بیاورد چندان سلیح و سپاه
همان برده و بدره و تاج و گاه
هوش مصنوعی: او با خود تعداد زیادی سلاح و نیرو میآورد، همچنین با خود برده، اموال، تاج و مکانی برای استراحت دارد.
که پشت زمی را همیداد خم
ز پیلان وز گنجهای درم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و شکوه پشت زمین اشاره میکند که مانند پیلان (فیلها) با قامت بلند و استقامت خود، بار سنگینی از گنجها و ثروتها را بر دوش میکشد. در واقع به عظمت و ظرفیت زمین در نگهداری خزانهای گرانبها اشاره دارد.
ازان مرز چون رفتن آمدش رای
به شیروی بهرام بسپرد جای
هوش مصنوعی: وقتی که از آن مرز عبور کرد، نظرش را به شیروی بهرام سپرد و جایگاهش را مشخص کرد.
بدو گفت کاین باژ قیصر بخواه
مکن هیچ سستی به روز و به ماه
هوش مصنوعی: او به او گفت که این مالیاتی که قیصر برمیدارد، حتماً بگیر و در این کار هیچ سستی نکن، نه در روز و نه در ماه.
ببوسید شیروی روی زمین
همیخواند بر شهریار آفرین
هوش مصنوعی: به زمین شیرین بوسهای زد و بر شاه، آفرین و ستایش نثار کرد.
که بیدار دل باش و پیروزبخت
مگر داد زرد این کیانی درخت
هوش مصنوعی: نظرت را به سوی بیداری و موفقیت داشته باش، مگر اینکه زندگی تو مانند درختی زرد و پژمرده باشد.
تبیره برآمد ز درگاه شاه
سوی اردن آمد درفش سپاه
هوش مصنوعی: دری به رو به آسمان باز شد و نشان فرماندهی سپاه به سمت اردن رفت.
جهاندار کسری چو خورشید بود
جهان را ازو بیم و امید بود
هوش مصنوعی: کسری، پادشاهی بزرگ و قدرتمند همچون خورشید است که مردم جهان به او امید و بیم دارند.
برین سان رود آفتاب سپهر
به یک دست شمشیر و یک دست مهر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که خورشید در آسمان مانند یک جنگجو با یک دست شمشیر و با دست دیگر محبت و عشق را به همراه دارد. این تصویر نشاندهنده قدرت و زیبایی خورشید است که هم میتواند سخت و جنگنده باشد و هم مهربان و دلنشین.
نه بخشایش آرد به هنگام خشم
نه خشم آیدش روز بخشش به چشم
هوش مصنوعی: نه زمانی که خشمگین است میتواند عذرخواهی کند، و نه وقتی که در حال بخشش است، میتواند خشم خود را بروز دهد.
چنین بود آن شاه خسرونژاد
بیاراسته بد جهان را بداد
هوش مصنوعی: این شاه زادهی بزرگوار بود که به طرز شگفتانگیزی دنیا را به بهترین شکل سامان بخشید و به آن نظم و ترتیب داد.