گنجور

بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کار بند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
تو را از دو گیتی بر آورده‌اند
به چندین میانچی بپرورده‌اند
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی از این به گزین
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازوی است و ز اوی است درد
نه گشت‌ِ زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
از او دان فزونی از او هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
پس از آفرینش جهان و عناصر طبیعت، انسان پدیدار شد که کلید گشودن همه این بندها (رازهای آفرینش) بود.
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کار بند
انسان قد راست کرد و همانند سرو بلند شد و با گفتار زیبا و خردمندانه، به انجام امور پرداخت.
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
انسان پذیرای هوش، اندیشه و خرد است و به همین دلیل حیوانات وحشی و اهلی از او فرمانبرداری می‌کنند.
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
اگر کمی با خرد نگاه کنی، درمی‌یابی که انسان به لحاظ معنوی چه موجودی یگانه‌ای است.
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
آیا انسانیت را بی‌معنی می‌دانی؟ یا اینکه نشانه‌ای غیر از آن نمی‌شناسی؟
تو را از دو گیتی بر آورده‌اند
به چندین میانچی بپرورده‌اند
تو را از میان دو جهان (دنیا و آخرت) برانگیخته‌اند و با واسطه‌های بسیار (مثل عناصر طبیعت) پرورده‌اند.
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
تو آغاز آفرینش هستی و پایان کار را خواهی دید؛ خود را بازیچه و بی‌اهمیت مپندار.
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
از فرد دانا سخن دیگری شنیدم؛ زیرا ما چه می‌دانیم که راز آفرینش جهان چیست؟
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی از این به گزین
به سرانجام زندگی خود نگاه کن و اگر در این دنیا راه درستی یافتی، آن را برگزین.
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
اگر بدنت را به رنج می‌اندازی، اشکالی ندارد؛ زیرا رنج کشیدن برای دستیابی به دانش، ارزشمند است.
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
اگر می‌خواهی از هر بدی رها شوی، مراقب باش که خود را در دام بلا گرفتار نکنی.
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازوی است و ز اوی است درد
به این آسمان پرتحرک نگاه کن، که هم درمان از اوست و هم درد.
نه گشت‌ِ زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
گردش روزگار آن را فرسوده نمی‌کند و رنج و سختی به آن آسیب نمی‌رساند.
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
آسمان هرگز از حرکت باز نمی‌ایستد و همچون ما انسان‌ها دچار زوال و تباهی نمی‌شود.
از او دان فزونی از او هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
فزونی و کاهش از اوست و نزد او همه چیز (خوب و بد) آشکار است.

خوانش ها

بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش فرید حامد
بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش سهراب سیفی
بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش عندلیب
بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش فرشید ربانی
بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1387/10/16 11:01
نیما

در خط شش میانچی باید عوض شود به میانجی
---
پاسخ: با تشکر، جایگزینی مطابق نظر شما انجام شد.

1400/12/04 14:03
محمود حبیبیان

همان میانچی هم درست است درست مانند نخجیر و نخچیر که هر دو را در شاهنامه داریم. شاید بزرگترین شاهد بر درست بودن هر دو بیان چ به صورت نزدیک به ج در لری بویراحمدی باشد.

1390/09/04 17:12
کامران

شد این بندها را سراسر کلید یعنی چه؟

1390/09/04 17:12
کامران

مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
یعنی چه؟

1390/09/05 08:12
رسته

معنی بیت 5 مگر مردمی خیره خوانی همی ...
بر می گردد به 4 بیت پیش از آن به ویژه به مصرع دوم بیت 4 که معنی مردم را از راه خرد بنگر . اگر پذیرنده ی هوش و رای نباشد معنی مردم ندارد مگر اسمی از مردم دارد، نشانی از مردم جز اسم ندارد.

1391/07/14 09:10
ملک تاج شعلا

درجواب کامران عزیز ، به نظر اینجانب درشعر آفرینش که از چهار عنصر اصلی آتش و آب و باد و خاک نام برده شده و همچنین سایر مخلوقات ، دراینجا به آفرینش انسان اشاره می کند وانسان را موجودی می داند که به نیروی خرد کلید اسرار کائنات می شود.

1391/10/14 15:01
صادق

بیت هفتم بر طبق شاهنامه تصحیح دکتر خالقی مطلق باید بصورت " نخستینت ، فکرت پسینت شمار تو مر خویشتن را به بازی مدار " نوشته شود. با تشکر از سایت بسیار خوب و ارزشمند شما

1391/10/14 22:01
سعید

متاسفانه تصحیح خالقی مطلق قدم به قهقرا بوده و غلطهای بسیار وارد شاهنامه کرده از جمله همین
نخستینت فطرت پسینت شمار... که کاملا بی معنی است همان که نوشته شده است درست میباشد.
هنوز نسخه لندن، مسکو و سن ژوزف بهترینند.

1392/01/07 07:04
ابراهیم

وزن و مفهوم مصراع "نخستین فطرت پسین شمار" شاید در نگاه اول سازگار نباشد و از این رو نیاز به دگرگونی در آن دیده شده ... اما اگر این مصراع به درستی خوانده شود، می بینیم که وزن درست و معنی بسیار بالایی دارد: "نخستینِ فطرت، پسینِ شمار" : انسان از نظر سرشت نخستین و والاترین و از نظر شمارش، آخرین آفریده است.

1392/02/01 01:05
امین کیخا

میانجی انکس که به میان اید و کرانجی انکس که کناره گیری کند ، زهی شکر پارسی

1392/02/17 18:05
مجتبی محمدی

"نخستین فطرت " "فطرت"درست به نظر نمی رسد،در تمام نسخ جز نسخه فلورانس "فطرت " ضبط شده که با توجه به حدیث "اول الفکر آخر العمل" و بیت "اول اندیشه پسین شمار" نظامی ،و پس از آن کشف نسخه سن زوزف و مقاله دکتر نوریان بر همه مبرهن شد که "فکرت" صحیح است،لذا 'نخستین فکرت پسین شمار'.

1392/04/05 18:07
امین کیخا

گزاییدن یعنی اسیب رساندن فعلی است که همه ساختار ها را دارد ،
اگر می به اندازه خوری کمتر گزاید . یعنی کمتر اسیب رساند .

1392/04/05 20:07
شکوه

گزیدن و گزش هم از آن ریشه است؟

1393/01/07 23:04
دکتر ترابی

گزاییدن آسیب رساندن است چنان که استاد کیخا فرموده اند. ( در ذخیره خوارزمشاهی بارها وبه درستی به کار رفته است)
گزیدن نیش زدن است و گزش و حتا گزانیدن
که واداشتن به گزش است نیز دیده شده است.

1394/01/07 12:04
روفیا

سرش راست بر شد چو سرو بلند
اشاره به قامت راست نخستیان دارد .
کاملترین پستانداران قبل از انسان چهار پا هستن و دو پا بودن انسان و استفاده نکردن از دست برای تحمل وزن , منجر به ازادی دستها و تکامل دست برای کارهای ظریفتر شد . به گفته برخی ریشه واژه human به معنای انسان واژه man به معنای دست است .
به عبارتی قامت راست انسان و سپس دست تکامل یافته او از وجوه اصلی تمایز انسان از سایر پستانداران است .

1394/01/12 20:04
جواد

من فکر میکنم هم فکرت میتونه باشه هم فطرت
اگر فکرت باشه به معنی اینه که انسان اولین آفریده شده ای هست که قدرت تفکر داره ورلی در نوبت آفرینش آخرینه
و اگر فطرت باشه (که البته جهانبینی حاکم بر این تفکر فکر میکنم منطبق با جهانبینی اسلامی باشه ) به این معنیه که انسان اولین موجودیست که خداوند تصمیم به خلقتش گرفت و در واقع هدف آفرینشه ولی آخرین مخلوق به لحاظ زمان خلقته
هر دو مفهوم زیباست

1394/01/13 20:04
سیاوش بابکان

ترا از دو گیتی برآورده اند
به چندین میانجی بپرورده اند!!
چندین میانجی؟؟ از زنجیر تکامل سخن میگوید استاد توس ؟؟؟ و این از حکیم توس شگفت نیست..

1394/10/11 19:01
حمید

توضیح در خصوص مصرع "شد این بندها را سراسر کلید" بند ترکیب و ترجیع ؛ بند ترکیب بیتی باشد که شاعر بعد از ایراد چند بیت به ردیف و قافیه ٔ دیگر بیاورد میخواهد بگوید که این ابیاتی که در مورد انسان و خلقت آن میآید کلید قفل ابیات قبلی می باشد

1396/07/17 14:10
محمد چاپچی

@کامران
مگر مردمی خیره خوانی همی/ جز این را نشانی ندانی همی
یعنی:
مگر این که «انسان بودن» را معادل «خیره بودن: متوجه و متعجب بودن» بخوانی/ وگر نه اشتراک دیگری در آدمیان نیست
(خیره بودن نه مثبت است نه منفی. یعنی خود خیره بودن که مخصوص آدم است و فرقش با نگاه حیوان در فهمی است که پشت نگاه خیرۀ آدم وجود دارد.)

1397/03/11 19:06
محمدحسین عباسی

مقالۀ استاد سید مهدی نوریان با عنوان" نخستینِ فکرت، پسینِ شمار را در رابطه با بیت:
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
مطالعه کنید.

1397/04/23 09:06
آرش

فکرت درست است یعنی آفرینش انسان اولین فکر خدا بود و خدا میخواست انسان را خلق کند و برای آفرینش این انسان دیگر موجودات و جهان را آفرید .فردوسی میگدید خودت را دست کم نگیر همه جهان به خاطر تو بوجود آمده است و درست است که در شمارش بعد آفریده های دیگری اما همه این ها برای این آفریده شد که تو را بیافریند و خدا در این فکر بود که تو را بیافریند و به خاطر آفریدن تو ابتدا جهان را آفرید

1399/09/11 18:12
Eli

شنیدم ز دانا دگرگونه زین چه دانیم راز جهان آفرین یعنی چی و میشه ارایه هاشم بگید ر داره؟؟

1399/11/20 23:01
کیارش

سلام خدمت دوستان گنجوری جسارت بنده رو ببخشید ولی ب نظرم بهتره ک ب جای چندین بحث و درگیری حول فکرت یا فطرت دوستان صاحب نظر ب تفسیر شعر بپردازند تا نوجوانان و جوانان مانند من بیشتر و بهتر از شعر لذت ببرند

1399/11/07 11:02
مصطفی قباخلو

ابراهیم نوشته:
وزن و مفهوم مصراع “نخستین فطرت پسین شمار” شاید در نگاه اول سازگار نباشد و از این رو نیاز به دگرگونی در آن دیده شده … اما اگر این مصراع به درستی خوانده شود، می بینیم که وزن درست و معنی بسیار بالایی دارد: “نخستینِ فطرت، پسینِ شمار” : انسان از نظر سرشت نخستین و والاترین و از نظر شمارش، آخرین آفریده است.

1399/11/07 11:02
مصطفی قباخلو

با سلام
همین درسته و معنی میده که نوشتین و در نسخه شاهنامه مسکو هست .
نخستین فطرت و پسین شمار هر دو ترکیب اضافی است.و نون نخستین و پسین باید با کسره خوانده شود.
نخستین فطرت ، پسین شمار ****تویی خویشتن را به بازی مدار
بدین معنی که انسان در ذات وهدف آفرینش ،هدف و غایت است و تکامل یافته ترین جاندار ولی در دوره زمانی بروز و نشو ونما و سیر زمانی تکامل آخرین

1400/11/16 21:02
بیتا bitamohseni۹۰۱@gmail.com

سلام وقتتون بخیر . نمیدونستم کجا میتونم نظرات کلیمو بگم و چون این قسمت رو همین الان گوش دادم پس توی همین قسمت میگم .. میخواستم پیشنهاد بدم اگه امکانش هست معنی شعر هارو هم بگذارید .

با تشکر ازتون.

1401/04/26 16:06
مرتضی

درود بر اساتید و بزرگواران.

در توضیح این بیت به دست دکتر محمد جعفر یاحقی چنین آمده است (نقل به مضمون) 

 

نخستینت(سکون بر نون دوم) : فکرت، پسینت‌‌‌‌‌: شمار 

تو مر خویشتن را به بازی مدار

 

از نخست خرد و شعور و قوه ی تمیزدهی به انسان داده شده است و بدین سان در آخر می بایست در روز شمار یا حساب حاضر گردد و پاسخگوی اعمالش باشد. و تو این خلقت خویش را سبک منگر. 

 

این نگاه بخصوص با بیت بخش قبلی دارای قرابت معنایی است، آنجا که حکیم درباره ی حیوانات می فرماید:

 

نداند بد و نیک فرجام کار

نخواهد ازو بندگی کردگار

 

از این رو از ‌آنجا که پروردگار در ابتدا خرد را به انسان عطا نموده در روز حساب در آخر از او بازخواست خواهد نمود.

 

البته تایید صحت این تفسیر به باور حقیر در گروی رد یا تایید اعتبار کلمه ی شمار به مانای روز حساب در کلام فردوسی است.

 

با مهر. 

1402/12/19 01:03
Nazanin

درود بر شما دوست گرامی ! 

متاسفانه آقای خالقی مطلق با تصحیح خود نشان دادند که از روح شاهنامه بی خبرند ! 

شمار ، هرگز نمی‌تواند کنایه از روز شمار یا قیامت باشد چرا که وقتی فردوسی حکیم ، در بیان داستان آفرینش ، حکمت و فلسفه ایران باستان را به میان آورده ، نمیتواند به ناگاه ، فلسفه ادیان ابراهیمی در باره روز داوری و قیامت را به میان آورد . چنانکه میدانید در ادیان ابراهیمی ، ابتدا افلاک ، فرشتگان و سپس انسان آفریده شده و اشاره ای هم به جمود و نبات و حیوان نشده ! 

1401/11/27 17:01
فریستا

زین پس، انسان ها، آفریده شدند و پیدایشِ آن ها باعثِ گشوده شدنِ رازِ آفرینش شد.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ dadodehesh

1401/11/27 17:01
فریستا

در آغاز، مردم مانندِ درختِ سرو، بلند قامت بودند و تنها نژادِ انسان بود که عمودی ایستاد، این نژادخوب سخن سخن می گفتند و بر اساسِ خِرد عمل می کردند. (از آغاز خردمند و نیکو سخن آفریده شده بودند.) 

کیومرث نخستین آفرده از نژاد مردم است که با فر و دانش و گویا زبان بود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

نژادِ مردم، صاحبِ هوش و عقل و خرد بودند و دد و دام (حیوانات وحشی و اهلی)، فرمانبردارِ این مردم بود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

اگر از راهِ خرد، اندکی به  خود و جهان بنگری، می توانی، هدف و معنیِ آفرینش را درک کنی.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

اگر از راهِ خرد به جهان و به خود ننگری، همه یِ جهان به تو خواهند گفت که انسان ها بیهوده آفریده شده اند و جز این نشانی نخواهی یافت. 

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

پرورشِ نژادِ مردم از دو جهان (دو گیتی و دو سرای) و با چندین میانجی انجام شده است.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

شاید مردم آخرین، آفریده ی خدا باشند، اما از نظرِ ارج و منزلت و فطرت(پاکی و سپیدی) اولین است و از همه ی آفریدگان برتر است. برای همین نباید آفرینش و بزرگیِ وی را به بازی بگیریم و هرگز نگوییم مگر من که هستم.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

سخنانِ خردمندانِ بسیاری را در موردِ آفرینشِ مردم شنیده ام که با هم متفاوت بودند و هیچ آفریده ای نم یتواند از کارِ آفریدگار، سر در بیاورد.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ dadodehesh

1401/11/27 17:01
فریستا

سرانجام خودت را دنبال کن و به دنبالِ رستگاریِ خودت باش که این مهمترین کار است. (در هنگامِ گزینش همیشه بهترین کار را گزین کن).

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

باید به تنِ خویش رنج دهی، در راهِ دانش و آموختنِ هنر، سختی کشیدن شایسته است.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

اگر می خواهی از بدی ها رها باشی و از  بلاها را به خوبی از سر بگذرانی... ادامه در جفت سروده یِ بعدی

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

به آسمان، این گنبدِ تیز گرد نگاه کن، که درمان و درد هر دو از اوست.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

نه گشتِ زمانه باعثِ فرسایشِ آن می شود و دچارِ بیماری و درد می شود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

هیچوقت از حرکت نمی ایستد و هیچ وقت مانندِ ما دچارِ زوال و تباهی نمی شود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/11/27 17:01
فریستا

هر چیزِ زیاد و کم از آسمان ناشی می شود و بد و خوبِ همه چیز را میتوانی با آن بسنجی.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/12/25 21:02
عماد نوری

با سلام بیت ۹ مصرع دوم ؛

(که کاری نیابی بدین برگزین )صحیح میباشد

1402/02/02 00:05
Avesta Gdzi

مقاله دکتر شروین وکیلی

 

پیوند به وبگاه بیرونی

1403/05/16 05:08
برمک

 

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا
این در هیچ نویسه کهن نیامده و در  چاپ خالقی مطلق هم نیامده

1403/05/16 06:08
برمک

در دستنویس شاهنامه لندن ۶۷۵ امده
نخستین جنبش پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار


 اگر اندکی  بخش افرینش شاهنامه را با نوشته های پهلوی(مانند بندهشن) بسنجیم خواهیم دید که بسیار همانند و همگونند 


pad zamānag sar, ohrmazd nigerīd kū: čē sūd ast ī az dādan ī dām ka ačandišnīg, arawišnīg, awazišnīg. u-š pad ayārīh ī spihr ud zurwān dām frāz brēhēnīd.  پد زمانگ سر  اورمزد نگرید کو: «چه سود است از  دادن دام   که   اچَندشنیگ اروشنیگ اوزشنیک  وش پد ایاریه سپهر  و زروان دام فراز بریهنید

 اورمزد نگرید که: «چه سود  است از دادن دام که  بی‌چَندش (= بی‌تکان،)، بی‌رفتار، و بی‌جنبش [باشد]؛ و پس به یاری سپهر و زروان آفرینش را [فراز رفتار (= متحرک)] آفرید
در بخشش و دادن آمد پدید

 افرینش در دیباچه شاهنامه  بازگویی از دانش پهلوی است و در همه چیز   در دانش و باور و ارایش و ارایه  و واژگان  همه  بسیار به  نوشته های پهلوی میماند برای نمونه بخشش و دادن در این سروده  فردوسی  برابر با  پهلوی امده   که بخشش افزونی و بهره کردن و رویاندن و اشتقاق است  و دادن افرینش و پروردن  است
در بخشش و دادن آمد پدید

d. u-š mādagwarīhā kār se ī ast: waxšēnīdan, abzūdan, pādan. waxšēnīdan ān ī čiyōn ka dast ud pāy, abārīg handāmān ī abzārīg pad waxšišn be ō dīdār āwarēd. abzūdan ān ī ka and hamē abzāyēd tā be spurrīgīh sāmān. pādan ān ī ka ōstīgānīhā pad xwēš sāmān gāh pāyēd

وش  مادگوریها کار او   سه است: « وخشنیدن =رویانیدن، افزودن، پادن». وخشنیدن چنان است که دست و پای و دیگر اندامان ابزاری را به وخششن، پدیدار آورد. افزودن آن  که   اند همی افزاید تا به سپریگیه  سامان .

در بخشش و دادن آمد پدید
جنبش از واژگان کلیدی  باورهای پهلویست  و در همین بخش افرینش شاهنامه  به پیش و پس  این سروده بنگریم  خواهیم دید که واژه جنبش چه اندازه در پیوند این سروده است  و جز جنبش هر چیز دگر چون فطرت و فکرت  ناکار است .
 به پس و پیش همین سروده  از اغاز افرینش بنگریم

نخستین که آتش به جنبش دمید

ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

و زان پس ز آرام سردی نمود

ز سردی همان باز تری فزود

گهرها یک اندر دگر ساخته

ز هر گونه گردن برافراخته

پدید آمد این گنبد تیز رو

شگفتی نمایندهٔ نو به‌ نو

ابر ده و دو هفت شد کدخدای

گرفتند هر یک سزاوار جای

در بخشش و دادن آمد پدید

ببخشید دانا چنان چون سزید

چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ

زمین شد به کردار روشن چراغ

 افرینش از  جنبش و ارام  گوهران اغاز بود و پس  اسمان و دوازدهان و هفتان  زمین  و کوه و دشت و راغ و دریا و رود پدید امد ، پس گیاه رستن گرفت(که بی جنبش و پویه است  ) و پس جنبندگان  پدید امدند و سرور گیاهان شدند و پس  سر جنبندگان مردمند 


  نخستینت  (پیشین)  جنبش و پسینت  شمار تو مر خویشتن را به بازی مدار  بنگر به چرخ تیزرو  که از جنبش ارام نگیرد و فزونی و شمار از اوست....

نخستین که آتش به جنبش دمید

ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

و زان پس ز آرام سردی نمود

ز سردی همان باز تری فزود

گیا رست با چند گونه درخت

به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت

ببالد ندارد جز این نیرویی

نپوید چو پویندگان هر سویی

و زان پس چو جنبنده آمد پدید

همه رستنی زیر خویش آورید

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد

مر او را دد و دام فرمان برد

تو را از دو گیتی بر آورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستینت جنبش پسینت شمار

تو مر خویشتن را به بازی مدار

نگه کن بدین گنبد تیزگرد

که درمان ازوی است و ز اوی است درد

نه گشت‌ زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی

از او دان فزونی از او هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار

1403/07/15 04:10
بهزاد جان بزرگی

قل هو الله احد

1403/08/23 13:10
سمی آرین

در این ابیات، فردوسی پس از توصیف خلقت جهان و پیدایش عناصر، به آفرینش انسان می‌پردازد و به ویژگی‌های ممتاز انسان، همچون خرد، هوش، و قابلیت فرمانروایی بر سایر موجودات، اشاره می‌کند. همچنین، انسان را تشویق می‌کند تا به ماهیت وجود خود و سرانجام زندگی بیندیشد. در ادامه معنای این ابیات را بررسی می‌کنیم:

 

چو زین بگذری مردم آمد پدید / شد این بندها را سراسر کلید

معنی: پس از آفرینش جهان و عناصر طبیعت، انسان پدیدار شد که کلید گشودن همه این بندها (رازهای آفرینش) بود.

 

سرش راست بر شد چو سرو بلند / به گفتار خوب و خرد کار بند

معنی: انسان قد راست کرد و همانند سرو بلند شد و با گفتار زیبا و خردمندانه، به انجام امور پرداخت.

 

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد / مر او را دد و دام فرمان برد

معنی: انسان پذیرای هوش، اندیشه و خرد است و به همین دلیل حیوانات وحشی و اهلی از او فرمانبرداری می‌کنند.

 

ز راه خرد بنگری اندکی / که مردم به معنی چه باشد یکی

معنی: اگر کمی با خرد نگاه کنی، درمی‌یابی که انسان به لحاظ معنوی چه موجودی یگانه‌ای است.

 

مگر مردمی خیره خوانی همی / جز این را نشانی ندانی همی

معنی: آیا انسانیت را بی‌معنی می‌دانی؟ یا اینکه نشانه‌ای غیر از آن نمی‌شناسی؟

 

تو را از دو گیتی بر آورده‌اند / به چندین میانجی بپرورده‌اند

معنی: تو را از میان دو جهان (دنیا و آخرت) برانگیخته‌اند و با واسطه‌های بسیار (مثل عناصر طبیعت) پرورده‌اند.

 

نخستین فطرت پسین شمار / تویی خویشتن را به بازی مدار

معنی: تو آغاز آفرینش هستی و پایان کار را خواهی دید؛ خود را بازیچه و بی‌اهمیت مپندار.

 

شنیدم ز دانا دگرگونه زین / چه دانیم راز جهان آفرین

معنی: از فرد دانا سخن دیگری شنیدم؛ زیرا ما چه می‌دانیم که راز آفرینش جهان چیست؟

 

نگه کن سرانجام خود را ببین / چو کاری بیابی از این به گزین

معنی: به سرانجام زندگی خود نگاه کن و اگر در این دنیا راه درستی یافتی، آن را برگزین.

 

به رنج اندر آری تنت را رواست / که خود رنج بردن به دانش سزاست

معنی: اگر بدنت را به رنج می‌اندازی، اشکالی ندارد؛ زیرا رنج کشیدن برای دستیابی به دانش، ارزشمند است.

 

چو خواهی که یابی ز هر بد رها / سر اندر نیاری به دام بلا

معنی: اگر می‌خواهی از هر بدی رها شوی، مراقب باش که خود را در دام بلا گرفتار نکنی.

 

نگه کن بدین گنبد تیزگرد / که درمان ازوی است و ز اوی است درد

معنی: به این آسمان پرتحرک نگاه کن، که هم درمان از اوست و هم درد.

 

نه گشت‌ِ زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش

معنی: گردش روزگار آن را فرسوده نمی‌کند و رنج و سختی به آن آسیب نمی‌رساند.

 

نه از جنبش آرام گیرد همی / نه چون ما تباهی پذیرد همی

معنی: آسمان هرگز از حرکت باز نمی‌ایستد و همچون ما انسان‌ها دچار زوال و تباهی نمی‌شود.

 

از او دان فزونی از او هم شمار / بد و نیک نزدیک او آشکار

معنی: فزونی و کاهش از اوست و نزد او همه چیز (خوب و بد) آشکار است.

 

نتیجه‌گیری:

 

در این بخش، فردوسی به انسان و جایگاه او در جهان آفرینش اشاره می‌کند. او انسان را موجودی دارای خرد، هوش و توانایی می‌داند که فرمانروای سایر موجودات است. فردوسی همچنین انسان را به تفکر درباره سرانجام زندگی و اهمیت دانش و خرد فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که با استفاده از خرد و دانش از دام بلاها دوری کند. در نهایت، او به بی‌پایان بودن حرکت جهان و نقش خداوند در کنترل همه چیز اشاره می‌کند.