گنجور

بخش ۲ - ستایش خرد

کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی‌چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بی‌گمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
ای خردمند! در اینجا اکنون شایسته است که دربارهٔ عقل صحبت کنیم.
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده ز او بر خورد
(خطاب به خود شاعر:) اکنون هر چیزی دربارهٔ عقل داری عرضه کن تا آن کسی که خوب به سخنان گوش می‌دهد از آن استفاده کند.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
عقل از هر چیزی که خداوند آفریده بهتر است. انصاف این است که ستایش عقل بهترین کار است.
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
عقل راهنمای انسان است و باعث گشایش دل او می‌شود. عقل هم در این جهان و هم در جهان آخرت به کار انسان می‌آید.
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
عقل باعث شادمانی و باعث غمگینی توست. عقل باعث زیادی و باعث کمی می‌شود.
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
اگر اندیشهٔ انسانی درهم و تیره و تاریک باشد و آن انسان شخصی روشن‌روان باشد یک لحظه شادمانی نخواهد داشت.
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
آن مرد خردمند چه گفت که دانایان از سخنان او بهره‌مند شدند؟
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
کسی که خرد را راهنمای خود قرار ندهد، از کارهای خودش پشیمان و آزرده‌دل خواهد شد.
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
انسان خردمند و هشیار کسی که خرد را راهنمای خود قرار ندهد دیوانه می‌خواند و قوم و خویش او از او دوری می‌کند و او را بیگانه می‌داند.
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
در هر دو جهان به خاطر عقل به تو احترام می‌گذارند، کسی که عقلش ناقص است پایش در بند است و اسیر است.
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی‌چشم شادان جهان نسپری
عقل برای جان انسان مثل چشم است. همانطور که تو اگر چشم نداشته باشی شاد نیستی بدون عقل جان انسان شادمان نیست.
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
از بین تمام آفریده‌ها تو اول عقل را بشناس. عقل نگهبان جان و همینطور نگهبان سه پاسبان آدمی است (سه پاسبان در بیت بعد معرفی شده‌اند).
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بی‌گمان
سه پاسبان آدمی چشم و گوش و زبان اون هستند که از این سه خوبی و بدی نصیب او می‌شود.
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
عقل و جان را چه کسی می‌تواند به خوبی ستایش کند. حتی اگر من بتوانم به خوبی ستایشش کنم چه کسی توانایی شنیدن آن را دارد؟
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
ای حکیم! وقتی کسی نیست که بتواند به درستی بگوید و کسی هم نیست که بتواند به درستی بشنود این بحث را رها کن و از آفرینش سخن بگو!
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
ای انسان! تو مخلوق پروردگار جهان هستی که می‌توانی چیزهای آشکار و پنهان را ببینی.
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
سراغ سخنان آدمهای آگاه را بگیر. در جهان بگرد و چیزهایی که می‌دانی را به همه بگو و یاد بده.
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
اگر از هر نوع دانشی چیزهایی بشنوی علاقمند می‌شوی و از آموختن دست نمی‌کشی.
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
وقتی دستت به شاخه‌های درخت دانش برسد متوجه می‌شوی که این درخت آنقدر عظیم است که انتها و ریشه ندارد و به ته آن نمی‌رسی!

خوانش ها

بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش فرید حامد
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش زهرا بهمنی
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش سهراب سیفی
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش عندلیب
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش فرشید ربانی
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش نازنین بازیان
بخش ۲ - ستایش خرد به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1387/03/02 01:06
رسته

مصرع دوم بیت 19 ظاهرا غلط است
درست آن قاعدتا باید مطابق نسخه ی چاپ مسکو چنین باشد:
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بُن

در تمام متن شاهنامه واژه ای را که امروزه " سخَن" تلفظ می کنیم ، سخُن ( خ مضموم) تلفظ می شده است و نمی توان آن را با من قافیه کرد، چند نمونه را در همین جا از همین متن آورده ام.

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۵/#
23
بدو گفت روگر توانی بکُن
وزین بیش مگشای لب بر سخُن
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۶/#
1
چو آوردم این روز خسرو به بُن
ز شیروی و شیرین گشایم سخن
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱/#
5
چواین نامور نامه آید به بُن
زمن روی کشور شود پر سخن
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۳/#
12
شنیدند گردنکشان این سخن
که آن نامور مهتر افکند بُن
معنی بیت 19 به آن صورت که در متن آمده است بسیار غریب می نماید.
متاسفانه همین متن از وب سایت ری را در همه جا در دسترس است و دایم دانلود می شود .
متاسفانه مین بی اعتبار و پر از غلط ها ی فاحش می تواند باشد.
---
پاسخ: متن مطابق فرموده (با جایگزینی «نیابد به من» با «نیاید به بن») تصحیح شد.

1387/10/15 01:01
علی رضا

بیت هفتم وزنش لنگ می زند. به گمانم مصراع دوم یک هجای بلند کم دارد.
چیزی شبیه این باید بشود:
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار ازو برخورد
بعد از "از" یک "و" به نظر کم دارد.

1389/12/12 14:03

بیت هفتم به ایین گونه است
چه گفت ان خردمندمرد از خرد
که دانا ز گفتار او برخورد
خردمند مرد د خردمند ساکن است که معنی ان میشود مرد خردمند

1391/04/12 14:07
صهبا

با سلام
تلفظ و معنی "وزویت" در بیت 5 چیست؟

1391/07/14 08:10
ملک تاج شعلا

باسلام و تشکر از تهیه ودراختیار گذاردن این مجموعه نفیس درپاسخ به صهبای عزیز ٌوزویت ٌ مخفف واز اویت یعنی ازو برای تو شادمانی و از او برای تو غم است .

1393/01/02 07:04
دکتر ترابی

صهبای گرامی : در بیت پنجم می فرماید
وزویت ( و از او ترا) شادی و انده و کم وکاست است ، از خرد است، بیهوده نیست که شاهنامه را خرد نامه می خوانند.
و اما ، سخن با صدای پیش (ضمه) بر روی حروف اول ودوم تلفظ درست آن در پارسی روزگار حکیم توس است ( واژه پاسخ = پاد سخن ، یادگار آن تلفظ است.)

1400/10/12 22:01
یگانه یگانی

تا جایی که من خبر دارم جوری که خود حکیم تلفظ می‌کرده و در اون زمان می‌گفتند، ‌‌" وَ " نبوده و ‌‌"وُ" بوده، حتی اول بیت هم وُ می‌خوندند، امروزه میگن وَ. تقریباً هیچ جای شاهنامه وَ خوندن قشنگ در نمیاد و این تلفظ عربیه. در گفتار محاوره مردم هم خیلی کم میگن وَ، مگه اینکه بخوان قلمبه سلمبه حرف بزنن

1393/01/07 22:04
دکتر ترابی

نخست آفرینش، خرد را شناس
نگهبان جان تو و آن سه پاس.( نگهبان جانت بود وآن سه پاس)
مشکل وزنی را از میان بر می دارد ، و ای بسا که چنین نیزبوده است و الله اعلم.

1393/01/09 15:04
مهیار

"کنون ای خردمند ارج خرد" درست هستش.از آنجاییکه نسخ دستنویسی که به جای مانده برخی بخش هایش از میان رفته یا ناخواناست ، سپس تر واژگانی تازی در آن بخش ها افزوده گشته است که چیز شگرفی نیست همچون مصراع هایی که شوربختانه به شاهنامه دانسته افزوده و یا از آن کاسته شده است و ای کاش روزی ویرایش دوباره یابد.
در پایان از همه دوستان خواهشمندم که پارسی را سپاسدار و نگهبانی نیک باشید و دست کم در نگرش هایی که بر سروده های فردوسی می نویسید پارسی باشد نه تازی.

1393/03/14 23:06
دکتر ترابی

دوستان نادیده، استاد شمس نظر این کمترین را در خوانش مصرع دوم از بیت آغازین خواسته اند ؛
زحمت افزا میشوم : افعال پیشوندی فراوانی زنده یاداستاد خانلری در جلد دوم تاریخ زبان فارسی ذکر فرموده است از آن جمله بر گذشتن به مانای رد شدن، سپری شدن ، برتر و بالا تر رفتن، بر افراشتن و......حکیم توس خود از جمله می فرماید : بیامد شهنشاه ازین سان به دشت
همی تاجش از مشتری بر گذشت و جایی دیگر
خروشیدن تازی اسبان به دشت
زبانگ تبیره همی بر گذشت.
و شیخ شیراز :
محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم
که بر گذشتی و مارا به هیچ نخریدی
گمان می برم با این شواهد و ابیات پس از نخستین بیت در آغاز خرد نامه باید اندیشه را فاعل فعل بر نگذرد بدانیم. وبا پوزش از گستاخی و همراه بهترین درودها.

1393/03/18 19:06
دکتر ترابی

کنون ای خردمند، وصف خرد؟ یا ارج خرد؟
وصف گرچه معنای ستایش نیز دارد ، اما روی سخن استاد با خردمندان است، آنان بی گمان میدانند خرد چیست ارج خرد را شاید جملگی ندانند ازین روست که به یادشان می آورد و تابدانجا که از فراوانی بی خردان دست از ستایش بر میدارد ، همه از ارج خرد و وصف خرد است که سخن میگوید چشم جانست ، رهنمای است، بهترین نعمت خداست و ارجمندی تو ازوست هر دو ثبت دیده شده است و هردو درست مینمایند. آنجا که می فرماید حکیما، چو کس نیست گفتن چه سود،
مرا به یاد حدیث :
کلم الناس علی قدر عقولهم می اندازد
( عربی دان نیستم امید که درست نوشته باشم )

1393/12/28 18:02
خرد

نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جان است و آنِ سه یاس
فکر می کنم باید در واژه ی (آن) (ن) را با کسره خواند تا وزن شعر درست شود .

1394/01/07 11:04
روفیا

نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
با سلام
پاس در مصرع دوم بیت اول یعنی نگاهبان ؟؟
معنای مصرع چیست ؟
خرد نگهبان جان است و همینطور نگهبان سه نگهبان ؟!
در بیت دوم فردوسی کلیه واردات و صادرات را منحصر به سه حس بینایی و شنوایی و چشایی می داند ؟
پس حس بویایی و لامسه چه ؟
چه کارها که نمی شود با این دو حس کرد !!

1400/10/12 22:01
یگانه یگانی

شما معنی رو بچسب، داره میگه حواست باشه چی می‌خوری چی میگی چی می‌شنوی چی می‌بینی... 

1394/01/07 16:04
سیاوش بابکان

روفیای گرامی،
خرد نگهبان جان و هستی است ، پاس جدا از نگهبابی هم مانای نوبت نگهبانی دارد،
هر یک ازین سه پاس به گونه ای نگهبان اند به سهم خویش و زمان خویش و نیز ای بسا شاعر از ان سه پاس پنداشت، گفتارو کردار نیک منظور داشته است و رنه وی از دو نگهبان دیگر خشایی و پرماس ( پرماسیدن، بسودن) نیک آگاه بوده است

1394/02/08 11:05

با سلام
این لینکی که گذاشتم لینک قدیمی ترین نسخه شاهنامه موجوده که در موزه ایتالیاست.
طبق این لینک در صفحه 10 اون نوشته :
کنون ای خردمند مرد خرد

1395/03/05 23:06
فرزاد شهزاد

هلا ای بزرگ خردمند راد
درودم زجان بر روان تو باد
خرد مند دانا دل ای پیر توس
خداوند بس رستم و اشکبوس
خرد چون چکیده‌ست از خامه‌ات
شه نامه‌ها گشته شهنامه‌ات
از آن جاودان در جهان زنده‌ای
که تخم سخن را پراکنده‌ای
همه روزگار وطن تیره شد
چو تازی به خاک وطن چیره شد
موالی چو نامید مارا عرب
غم و درد آمد به جای طرب
چو دیدی که زخمی‌ست قلب وطن
و خون بارد از دیده‌ی مرد و زن
قلم در کفت خنجر تیز شد
ستم را نشان رفت و خونریز شد
برون آمد از جان تو این سرود
تو گویی که ایران چنین گفته بود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده‌ست کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

1395/04/21 11:07
سعید

با درودی عاشقانه به نسل اندیش مندان
عزیزان من دو ستان گل من به چند نکته اشاره می کنم با امید به این که در گفت و شنود با سایر فرهیخته گان مورد توجه قرار گیرد.
یک : بعضی از حاشیه ها چنان اندیش مندانه است که من چندین بار آن را خوانده وسیر نشدم .
دو : بعضی دیگر نشان از آن دارد که نگارنده حاشیه
عاشق ادبیات گران سنگ پارسی است ولی در خواندن اشکال داشته و برای رفع ایراد در واقع به استاد مراجعه نموده است .
سه : در هر شرایط باید ضمن پاس بانی از این پدیده زیبا در گسترده تر کردن آ ن به ویژه در نسل جوان
همانند دانشمند توس ویا مولانا تلاش کرد .
توجه کنید :
1- حکیما چو کس نیست کفتن چه سود
در تناقضی آ شکار پس از آن است که گوهر تابناک ادبیات جهان 9 دفتر شاهنامه را می سراید ( تا کس
پیدا شود )
2- در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
وباز میبینید که در چار چوب همان تناقض است که مولانا شش دفتر مثنوی دیوان شمس فیه ما فیه
مجالس سبعه و... را تقدیم بشریت میکند (همان حامعه ای که رینولد الین نیکلسون و آنه ماری شیمل و... را در بطن خود دارد / تا هر شرحی با استنساخ از شرح نیکلسون اعتبار یافته و شرح زنده یاد فروزان فر و استاد کریم زمانی در سایه قرار گیرذ .)
در هر شکل به ظن من این شعر مانیفست بشریت است و قابلیت اعتنای آن تا حدی است که اگر استادان گران قدر روزی یک بار آن را در ابتدای هر جلسه به دانش پژوهان گوش زد کرذه (حد اقل سه بیت آخر را) وسپس ادامه دهند راهی بی هوده نرفته اند .
با سپاس از این که با وقت گذاشتن برای خواندن این حاشیه عملا مرا مورد عنایت فرار داده به اید آن که روزی در هر خانه ای ترنم شاه کار های ادب پازسی
جای گزین سریال های چندین صد ایپزودی عثمانیان گردد .

1395/09/23 22:11
هو

درود
کانال شاهنامه خوانی در راستای آشنایی با داستانهای شاهنامه در تلگرام ، راه اندازی شد:
Shahnamekhani@

1395/09/09 06:12
محمد الله کوشانی

درود به حاشیه نویسان و فرهینختگان گران قدر، نظریات و باز گشایی شما در راستایی واژه های این اثر گران سنگ فارسی راه را برای درک بیشتر جوانان نسل بعدی که آشنایی شان به واژه قدیم( در ناب) کمتر است کمک میکند و قابل ستایش است. در راستای معنی سوم(بَر) به مصرع شعر حافظ شیرازی اشاره میکنم :
قرآن ز بر بخوانم با چارده روایت
دراینجا به معنی حفظ کردن، یاد گرفتن ویا از یاد معنی میدهد. سپاس

1395/11/31 09:01
محمدامین

سلام و درود
بزرگ مرد ادب فارسی ایران، روحت شاد باشد!
ازین شعر زیبای فردوسی در ترجمه و برگردان سوره طور بهره گرفتم.
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند

1395/11/31 09:01
محمدامین

البته با هم فکری دوست عزیز و ارجمندم
ادیب فرزانه جناب آقای سعید تحریری

1395/12/28 16:02
مسعود

درود، کاملا واضح است که این بخش از شاهنامه اشاره داد به تاکید همیشگی زرتشت بر خرد. بیت های 12 و 13 هم آشکارا به گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک اشاره می کند.

1396/10/13 06:01

در این جا در مصرع دوم در این جا نیوشنده به معنی شنونده است
وبیت های زیبا و دلنشین است

1396/11/07 01:02
مهدی

با سلام٬من فکر میکنم که یک بیت از این بخش جا افتاده.بعد از بیت شانزدهم این بیت میاد:
همیشه خرد را تو دستوردار بدو جانت از ناسزا دور دار

1397/02/21 14:04
دکتر امین لو

مصرع دوم بیت هفتم به صورت زیر صحیح است.
که دانا ز گفتار او برخورد

1397/04/17 23:07
محمد

با سلام
دوستان تو روخدا بس کنید این غلط املایی گرفتنارو...بس کنید از گفتن جابجایی بیت ها...شما رو به خدا راز درون شعر و به بحث بذارید...جناب فردوسی داره میگه خرد بهتر از هرچه ایزد بداد اونوقت شما به جای بحت روی این بیت بسیار مهم دارید میگید این علظه اون بیت جابجائه...
مغز رو بردارید وگرنه همونجوری که جناب مولانا میگه پوست بهر خر است لطفا خر نباشیم لطفا
معذرت میخوام بابت ادبیات اما مجبورم

1397/09/06 15:12
آرمان پروانه

نغنوی به چه معنی است؟ تلفظ آن چگونه است؟
با تشکر

1397/09/06 21:12
nabavar

نَ غ نَ وی
باسکون غ
از غنودن به مانای آسودن است
نَغنَوی = نیاسایی
از آموختن یک زمان نغنوی=هیچگاه از یادگرفتن غافل مشو

1397/12/21 18:02
ذبیح اله

حکیم طوس در دو بیت به خوبی تنها ابزار تفسیر و توضییح جهان را بر شمرده است. خرد؟
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
بسیار زیبا است.معتقد است جهان فعلی و جهان مادی را باید با خرد تفسیر کرد.و در جهان دیگر نیز حتما آفریننده ای خردمند رفتار خردمحور دراین جهان را می پسندد

1398/05/27 15:07

این ابیات به خوبی، نخستین مخلوق در آفرینش یعنی عقل یا خرد را معرفی می کند. همانطور که در ابتدای کتاب الکافی آمده است که »اولُ ما خلق الله، العقل».

1399/11/22 20:01
کسری

استادان ارجمند،
سلام.
ممنون می‌شم، مصراع دوم بیت سوم رو معنی بفرمایید.
«ستایش خرد را به از راه داد»
سپاسگزارم

1399/11/22 20:01
کسری

استادان ارجمند،
سلام.
معنی «آن» در مصراع «نگهبان جانست و آنِ سه پاس» چیه؟
ممنونم

1399/11/23 02:01
nabavar

گرامی کسرا
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
[ آن ] درین جا به مانای تعلق داشتن و هم نگهبان بودن است
خرد متعلق و نگهبان چشم و گوش و زبان است

1399/11/23 02:01
nabavar

گرامی کسرا
ستایش خرد را به، از راه داد
به گمانم اگر خواننده این مصرع را بعد از ” به “ با کمی مکس می خواند معنای جمله بیشتر نمایان می شد.
می گوید: اگر انصاف داشته باشیم و دادگر باشیم ستایش خِرَد خوب است

1399/11/23 02:01
nabavar

ستایش خرد را به، از راه داد
خِرَد انصافاً سزاوار ستایش است

1399/11/07 09:02
مصطفی قباخلو

با سلام
بیت هفتم
در مصراع دوم به جای از (او) صحیح می باشد
چه گفت آن خردمند،مرد خرد**که دانا ز گفتار او برخورد

1399/12/17 10:03
قانعی

در مصراع چه گفت آن سخن گویی مرد از خرد ، مقصود فردوسی از سخن گویی مرد ه بوده؟؟؟

1399/12/17 12:03
nabavar

گرامی قانعی
چه گفت آن هنرمند مَردِ خرد
که دانا ز گفتار او برخورد
گمانم اشتباهی در تایپ این بیت رخ داده
ولی اگر به خوانش دکلمه ها گوش کنی بهتر واقف خواهی شد

1400/02/04 23:05
bigzee

نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن را سه پاس
صحیح است. «آن» منظور نگهبان است و سه پاس دارد که در بیت بعدی توضیح می‌دهد. کلمه «را» در تایپ جا افتاده است.

1400/07/24 14:09
manoch redparrot.۳۲@gmail.com

پر واضح است که گسسته بی معنی هست. درست گجسته از واژه پهلوی گجستک هست. گجسته متضاد خجسته و به معنی خبیث یا ناپاک هست.

یعنی خرد ناپاکی را به بند میکند. پس میشود

گجسته خرد پای دارد به بند

1400/11/27 09:01
بهداد میرزایی

بنده دربارهٔ بخش ستایش خرد در شاهنامه نظری دارم که در کانال تلگرامی خودم نوشته ام. چون طولانی است، علاقمندان ناچار باید در کانالم به نام «شاهنامه شناسی» بخوانند. نشانی مقالهٔ نامبرده: 

پیوند به وبگاه بیرونی

1400/11/14 15:02
سیامک یوسفی

در دو نمونه دستنویس که در بالا به نمایش گذارده اید بیت نخست چنین آمده
کنون ای خردمند ارج خرد . . . 

وصف واژه تازی است و ارج واژه پارسی. آیا فردوسی "وصف" را برتر از "ارج" می دانسته؟

دیگر اینکه در آنچه در پی این بیت می آید ارج و جایگاه خرد ستوده شده نه اینکه از چگونگی آن پرده برداری شده باشد.

شاید "ارج" درست تر باشد

1401/09/20 11:12
فریستا

درود و سپاس

اندر وصفِ خرد کانالی هست بسیار عالی آدرس آن را در اینجا درج می نمایم

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/03 15:01
فریستا

پاس یا نگهبانِ نخست، گوش هست، جهتِ گوش دادن به نیکی ودور ماندن از گفتارِ کژه و ناراست.

پاس دوم، راست ایستادن و نگاه کردن در آسمان برای یافتنِ مهترین

پاس سوم، بر زبان جاری کردنِ خواسته و در زمان نگاه کردن به مهتر است. (هشیار باشید که تنها واژگانِ پهلوی را بر زبان آورید.) نگه کن بدین گنبد تیزگرد  که درمان ازویست و زویست درد

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/08 14:01
مهیار

نَغْنَوی: نیارامی، نیاسایی (غنودن: آرمیدن)

1401/10/19 16:01
فریستا

درود، اکنون ای خردمند، وصفِ خرد، سزاوار است که در این سروده و در این جایگاه گفته شود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

ای مردِ خردمند، در موردِ خرد چه میدانی، آن را در در اختیارِ دیگران قرار ده تا گوشِ شنوندگان از آن بهره گیرد.

1401/10/19 16:01
فریستا

خرد بهترین هدیه از سویِ پروردگار است و سزاوار است از راه داد و انصاف، آن را ستایش نمود.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

این خرد هست که راهنمایی می نماید و دل گشای هر خردمند هست در زندگی و این خرد در هر دو سرای زمین و پردیس دستگیر هست.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

شادمانی، غم، شادی و افسردگی و کمی و کاستی و فزونی همه را در خرد جستجو کن، که نداشتنش بد اختری را به دنبال دارد و داشتن و فزونیِ خرد، به اختری و بخت یاری.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

هر چقدر انسانی، روشن روان باشد و پاک دل، اگر از خِردِ کمتری بهره داشته باشد (خرد تیره)، در این دنیا شادزی نخواهد بود و زندگیِ خوبی نخواهد داشت.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

 

1401/10/19 16:01
فریستا

مردِ خردمندی در موردِ خرد، حرفها و سخنانی داشت که نیاز هست مردمِ دانا از آن بهره مند شوند.

1401/10/19 16:01
فریستا

آن مردِ دانا چنین می گوید: هر آن کس که کم خرد، باشد، همیشه از نتیجه و عواقبِ کردارِ خویش، در رنج خواهد بود(شاهنامه، راهِ کسبِ خرد و فزون نمودنِ آن و راهِ دستیابی به داناییِ روز افزون را به ما یاد خواهد داد).

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

افرادِ دانا، فردِ کم خرد را دیوانه می خواند و اطرافیانِ کسی که از خرد بهره ی کمی دارد را به چشمِ بیگانه می ننگرند.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

با داشتنِ خرد و فزون نمودنِ آن در هر دو سرای زمین و بهشت ارجمند خواهی بود و گسسته خرد(فردِ کم خرد) همیشه در بندِ دیوان خواهد بود. (فردوسی در فصل های بعدی راهِ به بند کشیدنِ دیو ها را به ما یاد می دهد.)

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

شاهنامه کتابِ شناختِ جفت ها، همه جفت هستند و ایزد یکیست(برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1)، باید بدانید که جفتِ جان، خرد هست(به نامِ خداوندِ جان و خرد) و راهِ افزایش خرد اینست که جز ذاتِ پروردگار که قابل دیدن نیست و نباید چشم ها را به دیدنِ آن رنجه داد، بقیه یِ چیزها را تا ندیدید باور نکنید. خرد را سه پاس(نگهبان) تشکیل میدهند چشم و گوش و زبان و در بینِ اینها چشم مهتر بر سه نگهبانِ دیگر هست و چشمِ جان خرد هست و تو بدون چشم(خرد)، نخواهی توانست شاد زی باشی.

1401/10/19 16:01
فریستا

ابتدا باید با آفرینشِ خرد آشنا شوی، خرد نگهبانِ جان هست و خود نیز برای سه نگهبان.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

فردوسی در این حفت سروده می گوید: خرد و جان را واقعا چه کسی میتواند ستایش کند، و اگر من ستایش کنم چه کسی را یارای گوش دادن و درکِ این سخنان است. (گویا فردوسی اسراری را می داند و اما قادر به گفتنِ آن اسرار نیست، چه بسا گوشِ نامحرم نباشد جای پیغامِ سروش)

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 16:01
فریستا

فردوسی به افرادِ دانا می گوید وقتی کسی نیست که این سخنان را بشنود، سخن کفتن در این مورد بی فایده است، و از مردمِ دانا می خواهد تا در نحوه یِ آفرینش سوال بپرسند.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 17:01
فریستا

بپرس ای تو که نتیجه یِ خلق و آفرینشِ خدا هستی، بپرس تا از آشکار و نهان با دیدنِ چشمِ خودت آگاه شوی.

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 17:01
فریستا

فردوسی می گوید: از طریقِ سخنانِ افرادِ دانا ره جو باش و راه جویی کن و در دنیا بگرد و به همه از این دانشی که داری بگو (منظور داد و دهش).

فریدونِ فرخ، فرشته نبود 

ز مشک و ز عنبر، سرشته نبود 

به داد و دِهِش یافت او نیکویی

تو داد و دهش کن، فریدون تویی

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1401/10/19 17:01
فریستا

اگر به دنبالِ دانشِ ناب باشی و آن را بیابی، چنان لذتی را تجربه خواهی کرد زمانی را نخواهی توانست به استراحت( غنودن) و یا تفریح اختصاص دهی و تمامِ زمانت برای یادگیری خواهد بود.

1401/10/19 17:01
فریستا

و اگر به شاخِ دانش برسی، خواهی دید که این دانشِ ناب، آنچنان بینهایت و فراوان هست که نخواهی توانست به ریشه آن برسی. (اشاره به اینکه تمامیِ دانش ها و اسرار نزد/ی خداست)

برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1

1402/02/15 10:05
حمید سیفان

در بیت دوازدهم : نخست آفرینش خرد را شناس     نگهبان جان است و آن سه پاس

به صورت : نخست آفرینش خرد را شناس    نگهبان جان است و آن یک سه پاس

به لحاظ وزنی بهتر به نظر می‌رسد و در بیت بعدی چشم و گوش و زبان ، در پاسبانی از انسان قدر و منزلت یکسانی دارند.

1402/02/18 04:05
امید صادقی

کنون تا چه داری بیار از خرد. که گوش نیوشنده ز او بر خورد. 

 

آیا در این بیت فردوسی از خردمندان دعوت می‌کند که درباره‌ی خرد برای شنوندگان بگویند؟ 

1402/03/11 06:06
محسن دلیرانی

ابتدا "کنون تا چه داری" میتونست بگه کنون آنچه داری یا کنون هرچه داری یا کنون تو چه داری و... یکی نیستن!! تا چه باشد! تا چه کنند! تا چه اشاره به بعد و آینده است! حالا میگه بذار بگم چی میشه بعد که آوردی! گوش نیوشنده ز او بر خورد! میتونست بگه هوش ولی نگفت میگه گوش اشاره اش به سطحی بودنه... در کل میگه از خرد چیزی بگی برنمی‌تابند، به علمش بر میخوره، (همون قیل و قال و شور و حال در حکایت شمس و مولانا)! یک سری نکات دیگه هم در نظرات گذاشتم که میتونه شفاف تر کنه اینها رو! 

1402/02/18 04:05
امید صادقی

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود. از این پس بگو کآفرینش چه بود.

 

منظور از "حکیما" چیست؟ فردوسی در مصرع اول چه کسی را مخاطب قرار داده؟

آیا فردوسی می‌فرماید چون شنونده‌ای نیست به جای صحبت کردن از خرد، درباره‌ی آفرینش باید صحبت کرد؟ 

1402/02/18 12:05
رضا از کرمان

سلام

       دقیقا درست فرمودید وبخش بعدی (۳)در آفرینش عالم سخن گفته.

1402/03/11 05:06
محسن دلیرانی

در>

خرد رهنمای و خرد دلگشای

خرد دست گیرد به "هر دو سرای"

و همچنین: 

چو "دیدار" یابی به شاخ سُخُن

بدانی که "دانش نیاید به بُن"

میشه متوجه شد خرد "دانش-و علم" نیست!

و اینکه علم فیزیک و شیمی و ریاضی و... کلا علم و دانش فقط به درد اینجا میخوره نه جایی دیگه- مهندسی سازه یا پزشک جراح یا پرفسور ریاضی دان دانشش خارج از چهارچوب این عالم هیچ کاری که از پیش نمی‌بره در کل بلااستفاده خواهد شد!

منظور اینه و بسیار بیشتر از این!

در کاوش بُن هر اتم به ارتعاش می‌رسیم (حرکت-جنبش تعبیر شاعرانه اش رقص > رقص است زبان ذره زیراجز رقص دگر بیان ندارد) که اون بُن رو اگر در یک زاویه به اون بُن منطبق کنیم می‌بینیم انگار میخواد بگه! جوینده ی واقعیت ها (واقع - فیزیک) نمیتونه حقیقت رو دریابه(چیستی و علت دیده شدن چیزی که واقع شده - حقیقت دایره ای که به واسطه چرخش پره های پنکه می‌بینیم واقعیته ولی حقیقتش حرکت سریع چند پره است) نکته چرخش الکترون به دور هسته!! ♠ 

 

1402/06/31 15:08
PersoLatin

معنی "یارد" در این قسمت چیه؟ باسپاس

خرد را و جان را که یارد ستود - و گر من ستایم که یارد شنود

1402/06/31 16:08
PersoLatin

 آیا منظور از یارد "یاری دهد" (یاری دادن) است؟

1402/06/31 19:08
ب.پرسان

« یارد » سوم شخص مفرد مضارع اخباری است و مصدر آن « یارستن » . « که یارد » یعنی چه کسی می تواند ، چه کسی دل و جرئت ( جرأت ) دارد . یارستن فقط توانستن نیست ، افزون بر توانستن ، شخصی « می یارد » که شهامت هم داشته باشد .

1402/06/01 13:09
PersoLatin

بسیار سپاسگزارم. پوزش می‌خوام اگر دارم از موضوع اصلی دور می‌شم، جالبه چون "یار" بن مضارع "یارستن" میشه که کاربرد روزمره "یار" که رفیق/کمک باشه،  رو کمی عوض میکنه مگر اینکه معنی نخستینِ یار "توان‌" بوده.

1402/08/15 23:11
محمدجواد خرمدینی

درود 

در توضیح بیت شماره ۲ "کنون تا چه داری بیار ..."

به نظر بنده : 

فردوسی امر می‌کند به آوردن چیزی با پشتوانه عقل یعنی اگر علم داری آنرا را بیار یعنی به عمل تبدیل کن یعنی خردمندانه تلاش و کار کن /

و این می‌شود اعتبار و آبرو برای تو از طریق نقل کنندگان عمل ارزشمند تو برای دیگران / این نکته بر این اساس که فردوسی امر به آوردن کرده و تو مشغول آوردن هستی نه جار زدن و حرف زدن...عظمت تو را دیگران نقل می‌کنند. 

 

1402/09/24 10:11
ب.پرسان

خرد ( شناخت نیک و بد ) در گفتار آشکار می شود . بر این اساس برداشت من این بوده که « اکنون از شناخت خوب و بد چه می دانی ، بگو » . در مصرع دوم هم سخن از گوش شنونده این گفتار است .

1403/05/16 03:08
برمک

چنین است دردستنویسهای  نخستین و خالقی مطلق

کنون ای خردمند  ارج خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد

1403/06/31 13:08
محمود لطفی

هشیوار دیوانه خواند ورا.......همان خویش بیگانه داند ورا

حقیقت بیماران اسکیزوفرنی

فکر کنم مشکل باورهای کور کورانه غلط ماست.

 

1403/06/19 13:09
ابراهیم ایزدی دستگردی

خرد، چشم جان است چون بنگری

تو بی چشم، شادان جهان نسپَری،

 

فرزانه خردمند توس ، جای دیگر  در بخشی از پادشاهی بهرام گور، از زبان موبد  در پاسخ به فرستاده قیصر می‌فرماید:

خرد دارد ای پیر بسیار نام
رساند خرد پادشا را به کام

یکی مهر خوانند و دیگر وفا
خرد دور شد درد ماند و جفا

زبان‌آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش

گهی بردبار و گهی رازدار
که باشد سخن نزد او پایدار

پراگنده اینست نام خرد
از اندازه‌ها نام او بگذرد

تو چیزی مدان کز خرد برترست
خرد بر همه نیکویها سرست

_تا به این شاه‌بیت می‌رسد که:

خرد جوید آگنده راز جهان
که چشم سر ما نبیند نهان

 

1403/06/19 20:09
ابراهیم ایزدی دستگردی

در داستان کسریٰ با بوذرجمهر ، چون شاه می‌پرسد راه مبارزه با دیو چیست، 

بوذرجمهور، خرد را سلاح مقابله با دیوان می‌داند:

 

ز دانا بپرسید پس شهریار،

که چون دیو با دل کند کارزار،

 

به بنده چه داده‌ست کیهان خدیو؟

که از کار کوتَه کند دست دیو.

 

چنین داد پاسخ که دست خرد

ز کردار آهرمنان بگذرد

 

خرد باد جان تو را رهنمون

که راهی درازست پیش اندرون

 

_تا به این شاه بیت می‌رسد که:

 

ز شمشیر دیوان خرد جوشنست

دل و جان داننده زو روشنست

1403/06/19 20:09
ابراهیم ایزدی دستگردی

کنون ای خردمند! ارج خرد

بدین جایگه گفتن اندر خورَد

1403/07/10 23:10
کاکل زری

در جهان برای انتقال اطلاعات نیاز به سه نیرو داریم. نور، صوت، حس، نور را با چشم می توان دید. صوت را با گوش می‌توان شنید. حس را با زبان و هر حس دیگری مثل بویایی چشایی، لامسه. با فرمان خرد هست که خداوند در صور پنهان به ما داده. خرد گوشت و پوست و استخوان ندارد و جایگاه آن در مغزاست. خرد ابزاری برای عقل استو مترجم آن است، خرد حتی بعد از مرگ هم از بین نمی‌رود و با خرد میتوانیم به تمام جهان های هستی سفر کنیم،و از خرد هست که ما پندارو گفتار و کردار نیک و بد رو انجام میدم.باتشکر

1403/08/23 01:10
سمی آرین

در این بخش از شاهنامه، فردوسی درباره اهمیت و جایگاه خرد (عقل) و دانش سخن می‌گوید. او خرد را به عنوان بهترین نعمت الهی معرفی کرده و تأکید می‌کند که با استفاده از خرد، انسان می‌تواند در هر دو جهان (دنیا و آخرت) سعادتمند شود. در ادامه، معنای ابیات را شرح می‌دهم:

 

کنون ای خردمند وصف خرد / بدین جایگه گفتن اندر خورد

معنی: اکنون ای خردمند، وقت آن است که به وصف و توصیف خرد بپردازی، چرا که اینجا جایگاه مناسب آن است.

 

کنون تا چه داری بیار از خرد / که گوش نیوشنده ز او بر خورد

معنی: اکنون هر چه از خرد داری، بیاور و بگو تا گوش شنونده از آن بهره‌مند شود.

 

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد

معنی: خرد از هر نعمتی که خداوند به انسان داده، بهتر است؛ و ستایش خرد بهتر از هر راهنمایی است.

 

خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هر دو سرای

معنی: خرد راهنمای انسان است و دل را می‌گشاید؛ و خرد در هر دو جهان (دنیا و آخرت) به انسان یاری می‌رساند.

 

از او شادمانی و ز اویت غمی است / و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است

معنی: شادمانی و غم از خرد سرچشمه می‌گیرد؛ همان‌طور که فزونی و کمی هم از خرد ناشی می‌شود.

 

خرد تیره و مرد روشن روان / نباشد همی شادمان یک زمان

معنی: اگر خرد تیره و تاریک باشد و انسان روشن‌ضمیر نباشد، حتی یک لحظه هم شاد نخواهد بود.

 

چه گفت آن خردمند مرد خرد / که دانا ز گفتار او بر خورد

معنی: آن مرد خردمند چه گفت که دانایان از سخنان او بهره‌مند شدند؟

 

کسی کو خرد را ندارد ز پیش / دلش گردد از کردهٔ خویش ریش

معنی: کسی که خرد را راهنمای خود قرار ندهد، از کارهای خودش پشیمان و آزرده‌دل خواهد شد.

 

هشیوار دیوانه خواند ورا / همان خویش بیگانه داند ورا

معنی: انسان خردمند و هشیار او را دیوانه می‌خواند، و او نیز خود را از دیگران بیگانه می‌داند.

 

از اویی به هر دو سرای ارجمند / گسسته خرد پای دارد به بند

معنی: کسی که خردمند است، در هر دو جهان ارجمند است؛ اما اگر خردش از دست برود، در بند و اسیر خواهد بود.

 

خرد چشم جان است چون بنگری / تو بی‌چشم شادان جهان نسپری

معنی: خرد مانند چشم جان است؛ اگر بدون خرد باشی، در این جهان نمی‌توانی زندگی شادی داشته باشی.

 

نخست آفرینش خرد را شناس / نگهبان جان است و آن سه پاس

معنی: ابتدا باید خرد را بشناسی، چرا که نگهبان جان است و سه نگهبان (چشم، گوش، زبان) را مراقبت می‌کند.

 

سه پاس تو چشم است و گوش و زبان / کز این سه رسد نیک و بد بی‌گمان

معنی: سه نگهبان تو چشم، گوش و زبان هستند، زیرا نیکی و بدی به‌طور حتم از این سه می‌رسد.

 

خرد را و جان را که یارد ستود / و گر من ستایم که یارد شنود

معنی: چه کسی می‌تواند خرد و جان را به درستی ستایش کند؟ و اگر من هم آن‌ها را ستایش کنم، چه کسی می‌تواند آن را بشنود؟

 

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود / از این پس بگو کآفرینش چه بود

معنی: ای خردمند، وقتی هیچ‌کس نیست که این سخنان را به درستی درک کند، گفتن این حرف‌ها چه فایده‌ای دارد؟ بهتر است از این پس بگویی که آفرینش چه بوده است.

 

تویی کردهٔ کردگار جهان / ببینی همی آشکار و نهان

معنی: تو (انسان) آفریدهٔ دست کردگار جهان هستی؛ و می‌توانی هم چیزهای آشکار و هم چیزهای پنهان را ببینی.

 

به گفتار دانندگان راه جوی / به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

معنی: با گفتار و سخنان دانایان راه خود را پیدا کن؛ در دنیا سفر کن و هر کس را که می‌توانی راهنمایی کن.

 

ز هر دانشی چون سخن بشنوی / از آموختن یک زمان نغنوی

معنی: هرگاه سخنی از دانش شنیدی، حتی یک لحظه از آموختن غافل نشو.

 

چو دیدار یابی به شاخ سخن / بدانی که دانش نیاید به بن

معنی: هرگاه به شاخه‌های سخن (دانش) دست یافتی، خواهی دانست که دانش هیچ پایانی ندارد و به عمق و انتهای آن نمی‌توان رسید.

 

نتیجه‌گیری:

 

فردوسی در این ابیات خرد را به عنوان بزرگ‌ترین نعمت و راهنمای انسان در دنیا و آخرت معرفی می‌کند. او تأکید دارد که بدون خرد، انسان در این جهان نمی‌تواند به سعادت دست یابد. همچنین یادآور می‌شود که دانش بی‌پایان است و انسان باید همواره در جستجوی دانش و خرد باشد.