در توحید و تفسیر بسمالله
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش نهالیست ز باغ حکیم
نخل سرافراز گلستان قدس
مصرع برجستة دیوان قدس
با الفِ ابجد لوح خداست
طفل خرد را به خرد رهنماست
چیست الف اصل همه حرفها
قطرة آبی پر ازو ظرفها
چیست الف هستی بیرسم و اسم
هر چه جز او، اسم،چه جان و چه جسم
هست برِ قدر شناسِ الف
صورت هر حرف لباس الف
جمله ز تکرار الف زاد حرف
هر چه ازو زاد بدو گشت صرف
سوی الف لایتعین نگر
هر چه تعیّن همه بیبن نگر
نیست تعیّن به جز از اعتبار
لایتعیّن چه یکی، چه هزار
رسم الف هم زالف دور کن
دیدة کوتهنظران کور کن
رسم الف بر الف آلایش است
جامه برِ کوردل آرایش است
دستگه دیده چو بس تنگ شد
هستی بیرنگ به صد رنگ شد
دیده اگر پاککنی از رمد
صورت یک در نظر آید ز صد
راز الف کشف چو شد مو به مو
نسبت بسمالله و قرآن بجو
نیست جز او هر چه به قرآن دَرَست
آن همه باشد صدف، این گوهرست
هر چه به قرآن سور و آیتست
وحدتِ ساری شده در کثرتست
حاصل قرآن همه بسماللّهست
بسمالله نه، که طلسم اللّهست
ره به مسمّا نبری جز ز اسم
مردی اگر میشکنی این طلسم
گر تو ز بسمالله آگه شوی
مِهر صفت توشه دِهِ مه شوی
دیده ازین سرمه اگر پر کنی
بر شوی از هر چه تصوّر کنی
لیک نه در خورد تمنّاست این
سود به هم بر زن سوداست این
گوهر مقصود که زین بحر برد؟
بر سر این چشمه که سیراب مرد؟
عشق ازین باغ نَمی میکشد
عقل هم از پی قدمی میکشد
در چمن این گل گلشن فروز
بر سر این چشمة لب تشنه سوز
چید گل آن کس که گلش کس نچید
برد پی آن کس که پیش کس ندید
گر به مسمّا متوسل شوی
در فن این اسم تو کامل شوی
جز به مسمّا نتوان کشف اسم
زور الهی شکند این طلسم
آنکه جهان سر به سر اسم ویست
گنج دو عالم ز طلسم ویست
هست کن هر چه برون و درون
هستی از اطلاق و تعیّن برون
نادره معمارِ سرایِ وجود
برزگر مزرع صحرای جود
سرمهکش چشم سیه مست داغ
رنگرز جامة طفلان باغ
گونه ده جلوة زیبای گل
درزی پیراهن والای گل
وسمهکش ابروی پر خشم ناز
گردفشان سر و روی نیاز
جلوه ده قامت رعنای سرو
شعله فروز دل زار تذرو
سرمه کش نرگس فتّان حسن
تاب ده زلف پریشان حسن
جلوهفروش سر بازار عشق
دایره ساز خط پرگار عشق
در حرم غنچه فروزد چراغ
در لگن لاله نهد شمع داغ
کالبد خاک به جان پرورد
باغ تن از آب روان پرورد
جان صبا را تن گلشن که داد؟
شمع روان را لگن تن که داد؟
راز میان را که پدیدار کرد؟
سرّ دهان را که نمودار کرد؟
در نگه ناز که جنگ آفرید؟
دستگه خنده که تنگ آفرید؟
چاشنی جان به تکلّم که داد؟
نشئة مستی تبسم که داد؟
زلف بتان را که کند دلربای؟
چشم سیه را که شود سرمهسای؟
دل که برد از نگه کنج چشم؟
خوی بتان را که برآرد به خشم؟
ابروی کین را که دهد تیغ جنگ؟
طفل نگه را که کند شوخ و شنگ؟
خانة گُل را که بر آرد به آب؟
خیمة گردون که زند بیطناب؟
گوش فلک را که تواند کشید؟
ناف زمین را که تواند برید؟
قطرة نیسان که کند درّ ناب؟
پنجة مرجان که نماید خضاب؟
کرد زیک جنبش ابروی کین
زلزلة تب لرزة جرم زمین
طرفه برآمیخت ز نیرنگ و رنگ
چاشنی صلح به تلخی جنگ
دشت ازل یکسره میدان اوست
ملک ابد عرصة جولان اوست
صیقلی آینة سینهها
عکس نماینده آئینهها
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش نهالیست ز باغ حکیم
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده و مهربان، اینجا نهالی از باغ حکیم قرار دارد.
نخل سرافراز گلستان قدس
مصرع برجستة دیوان قدس
هوش مصنوعی: نخل بلند و استوار، نشانهی شکوه و زیبایی باغهای قدس است و نمایانگر ارزش و وقاری است که در دیوان قدس وجود دارد.
با الفِ ابجد لوح خداست
طفل خرد را به خرد رهنماست
هوش مصنوعی: الفِ ابجد، نشانهای از علم و دانش الهی است که میتواند راهنمایی برای کودک خردسال باشد و به او در درک مفاهیم و رشد فکری کمک کند.
چیست الف اصل همه حرفها
قطرة آبی پر ازو ظرفها
هوش مصنوعی: الف، یعنی حرف اول و بنیادی همه کلمات، مانند قطرهای از آب است که در ظرفها جا دارد.
چیست الف هستی بیرسم و اسم
هر چه جز او، اسم،چه جان و چه جسم
هوش مصنوعی: هستی، چیزی جز الف نیست که نه نشانی دارد و نه نامی. هر آنچه غیر از او وجود دارد، فقط نام دارد، چه روح باشد و چه جسم.
هست برِ قدر شناسِ الف
صورت هر حرف لباس الف
هوش مصنوعی: هر حرف در الفبا به نوعی شبیه به یک لباس است که بر تن قدرشناسان مینشیند. این نشان میدهد که افرادی که به اهمیت و ارزش چیزها پی میبرند، از این حروف و معانی آنها بهرهبرداری میکنند.
جمله ز تکرار الف زاد حرف
هر چه ازو زاد بدو گشت صرف
هوش مصنوعی: تمام چیزها به حرف الف برمیگردند و هر چه از آن منشأ میگیرد، به آن وابسته است و در آن خلاصه میشود.
سوی الف لایتعین نگر
هر چه تعیّن همه بیبن نگر
هوش مصنوعی: به سوی اصل و ماهیت واقعی بنگر و از ظواهر و شکلهای معین و مشخص دوری کن. آنچه که مشخص است، ریشه و بنیاد ندارد.
نیست تعیّن به جز از اعتبار
لایتعیّن چه یکی، چه هزار
هوش مصنوعی: هیچ چیزی وجود ندارد که به خودی خود مشخص باشد؛ تنها اعتبار ماست که باعث میشود چیزها را مشخص کنیم، چه یکی باشد، چه هزار.
رسم الف هم زالف دور کن
دیدة کوتهنظران کور کن
هوش مصنوعی: با رفتارها و عادات ناپسند خداحافظی کن، زیرا این چیزها فقط باعث محدودیت و تاریکی دیدگاههای افراد کوتهفکر میشود.
رسم الف بر الف آلایش است
جامه برِ کوردل آرایش است
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که گفتار و کردار نیک، زینت و تزئینی برای قلب و روح انسان است. مانند اینکه پوشش زیبا برای افرادی که بینش درستی ندارند، یک ظاهر فریبنده ولی واقعی نیست. انسان باید به درون خود توجه کند و از جنبههای ظاهری عبور کند.
دستگه دیده چو بس تنگ شد
هستی بیرنگ به صد رنگ شد
هوش مصنوعی: وقتی چشم و دیدگاه محدود و تنگ میشود، وجود و هستی رنگ و بوی خود را از دست میدهد و جذابیتش کم میشود.
دیده اگر پاککنی از رمد
صورت یک در نظر آید ز صد
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را از کدورتها پاک کنی، از یک چهره در یک نگاه صد چهره به نمایش در میآید.
راز الف کشف چو شد مو به مو
نسبت بسمالله و قرآن بجو
هوش مصنوعی: وقتی که راز الف روشن شود و به روشنی کشف گردد، باید نسبت به بسمالله و قرآن توجه کرد و آن را درک کرد.
نیست جز او هر چه به قرآن دَرَست
آن همه باشد صدف، این گوهرست
هوش مصنوعی: تنها اوست که حقیقت واقعی را به قرآن داده است؛ همهی چیزها همانند صدف هستند، اما این حقیقت درخشان همچون گوهر است.
هر چه به قرآن سور و آیتست
وحدتِ ساری شده در کثرتست
هوش مصنوعی: هر آنچه در قرآن آیات و سورهها وجود دارد، نشاندهنده یگانگی و وحدتی است که در میان تنوع و اختلافات قرار دارد.
حاصل قرآن همه بسماللّهست
بسمالله نه، که طلسم اللّهست
هوش مصنوعی: تمامی آنچه در قرآن وجود دارد، در حقیقت به جمله "بسمالله" ختم میشود. این جمله فقط یک عبارت ساده نیست، بلکه نوعی رمز و نشانه از خداوند است.
ره به مسمّا نبری جز ز اسم
مردی اگر میشکنی این طلسم
هوش مصنوعی: تنها با داشتن نام و خبر از کسی نمیتوانی به حقیقت و واقعیت او پی ببری. اگر میخواهی این راز را بشکنی و به درون آن دسترسی پیدا کنی، باید به عمق وجود او بروی و نه فقط به ظواهر توجه کنی.
گر تو ز بسمالله آگه شوی
مِهر صفت توشه دِهِ مه شوی
هوش مصنوعی: اگر از آغاز کار با نام خدا آشنا شوی، ویژگی محبت را در خودت پرورش بده و به ارزشی بزرگ دست پیدا کن.
دیده ازین سرمه اگر پر کنی
بر شوی از هر چه تصوّر کنی
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را با این سرمه پر کنی، میتوانی از هر چیزی که تصور کنی، آگاه شوی و به حقیقت آن برسیدی.
لیک نه در خورد تمنّاست این
سود به هم بر زن سوداست این
هوش مصنوعی: اما بهرهگیری از تمنا و خواستهها تنها در خوراک و نیازهای مادی نیست، بلکه در کنار هم بودن و تعاون نزدیکی است که میتواند به انسان فایده برساند.
گوهر مقصود که زین بحر برد؟
بر سر این چشمه که سیراب مرد؟
هوش مصنوعی: مقصود و هدف اصلی که از این دریا به دست میآید چه کسی را میتواند سیراب کند؟ آیا کسی که بر این چشمه نشسته و آب خورده، به حقیقت آن پی برده است؟
عشق ازین باغ نَمی میکشد
عقل هم از پی قدمی میکشد
هوش مصنوعی: عشق از این باغ احساساتی دارد و عقل هم به دنبال قدمها و نشانههایی میگردد.
در چمن این گل گلشن فروز
بر سر این چشمة لب تشنه سوز
هوش مصنوعی: در باغ، این گل زیبا درخشان است و بر روی این چشمه خشک و تشنه میدرخشد.
چید گل آن کس که گلش کس نچید
برد پی آن کس که پیش کس ندید
هوش مصنوعی: آن کسی که گلش را کسی نچیده، گل را چیده است و به دنبال آن کسی رفته که پیش کسی دیده نشده است.
گر به مسمّا متوسل شوی
در فن این اسم تو کامل شوی
هوش مصنوعی: اگر به معنای واقعی و مفهوم عظیم پناه ببری، در کار و مهارت خود به کمال خواهی رسید.
جز به مسمّا نتوان کشف اسم
زور الهی شکند این طلسم
هوش مصنوعی: تنها با حقیقت میتوان اسم خداوند را شناخت، زیرا هیچ چیزی نمیتواند قدرت او را بشکند و این راز را برملا کند.
آنکه جهان سر به سر اسم ویست
گنج دو عالم ز طلسم ویست
هوش مصنوعی: آنکه نامش در همه جا وجود دارد، گنجینه دو دنیا به خاطر اوست و به خاطر قدرت و تأثیر اوست.
هست کن هر چه برون و درون
هستی از اطلاق و تعیّن برون
هوش مصنوعی: هر چیزی که در وجود و وجودت وجود دارد، چه چیزهایی که محدود و مشخص هستند و چه چیزهایی که بدون مرز هستند، را رها کن.
نادره معمارِ سرایِ وجود
برزگر مزرع صحرای جود
هوش مصنوعی: شخصی با استعداد که به زیبایی و کمال، وجود انسان را میسازد و مانند زحمتکشی است که در مزرعهای از خوبیها و بخششها کار میکند.
سرمهکش چشم سیه مست داغ
رنگرز جامة طفلان باغ
هوش مصنوعی: چشم سیاه زیبایی دارد که مانند سرمهای چشمها را زیباتر میکند و حالتی مست و دلانگیز دارد. این زیبایی رنگین به زمین و باغهای پر از زندگی متمایل است، مثل رنگی که برای لباسهای بچهها استفاده میشود.
گونه ده جلوة زیبای گل
درزی پیراهن والای گل
هوش مصنوعی: زیبایی دلربای گل درزی همچون جلوهای است که در پیراهن باشکوه گل نمایان است.
وسمهکش ابروی پر خشم ناز
گردفشان سر و روی نیاز
هوش مصنوعی: گوشهای از ابرو که به شکل عجیبی حالت خشم دارد، مانند علامتی است که زیبایی و جذابیت را میافزاید و همچنین سر و صورت زیبا و دلخواه را برجسته میکند.
جلوه ده قامت رعنای سرو
شعله فروز دل زار تذرو
هوش مصنوعی: زیبایی قامت بلند درخت سرو به قدری است که دل زخمخورده را به شدت میسوزاند و عذاب میدهد.
سرمه کش نرگس فتّان حسن
تاب ده زلف پریشان حسن
هوش مصنوعی: چشمهای جذاب و فریبنده مانند نرگس هستند و باید از زیبایی و زلفهای به هم ریختهی آن شخص لذت برد.
جلوهفروش سر بازار عشق
دایره ساز خط پرگار عشق
هوش مصنوعی: دنیای عشق و احساس، جایی است که هنری خاص در آن رواج دارد. در این بازار، زیبایی و جذابیت به نمایش گذاشته میشود و هر کسی میتواند در این هنر نقش داشته باشد. عشق همچون دایرهای کامل و بینقص است که در آن خطوط و نقشها به دقت ترسیم شدهاند.
در حرم غنچه فروزد چراغ
در لگن لاله نهد شمع داغ
هوش مصنوعی: در حرم، غنچهای نورانی میشود و چراغ در ظرف لاله قرار میگیرد و شمع گرم و پرحرارتی روشن میشود.
کالبد خاک به جان پرورد
باغ تن از آب روان پرورد
هوش مصنوعی: بدن خاکی انسان را به کمک روح پرورش میدهد و وجود انسانی در کنار جریان زندگی و آب زنده شکوفا میشود.
جان صبا را تن گلشن که داد؟
شمع روان را لگن تن که داد؟
هوش مصنوعی: کی باید بگوید که جان چه کسی را به گلزار بخشیده و همچنین چه کسی به شمع زندگی شکل داده است؟
راز میان را که پدیدار کرد؟
سرّ دهان را که نمودار کرد؟
هوش مصنوعی: چه چیزی رازهای پنهان را آشکار کرد؟ چه کسی رازهای نهان را به زبان آورد؟
در نگه ناز که جنگ آفرید؟
دستگه خنده که تنگ آفرید؟
هوش مصنوعی: در نگاه زیبا و دلنشین او، چه شور و هیجانی به وجود آمد؟ و آن لبخند دلربا چه حسرتی در دل ایجاد کرد؟
چاشنی جان به تکلّم که داد؟
نشئة مستی تبسم که داد؟
هوش مصنوعی: چه کسی به جان من جان تازهای از طریق گفتار بخشید؟ چه کسی نشئه و سرخوشی لبخند را به من هدیه داد؟
زلف بتان را که کند دلربای؟
چشم سیه را که شود سرمهسای؟
هوش مصنوعی: کیست که بتواند زلفهای زیبا را بگشاید و دل را تسخیر کند؟ و چه کسی است که چشمان سیاه را زیباتر کند و به آن جلوهای ویژه دهد؟
دل که برد از نگه کنج چشم؟
خوی بتان را که برآرد به خشم؟
هوش مصنوعی: دل که به تماشای چشمان کسی تسخیر شده، دیگر چطور میتواند خویشتن را از خشم دور نگه دارد؟
ابروی کین را که دهد تیغ جنگ؟
طفل نگه را که کند شوخ و شنگ؟
هوش مصنوعی: ابروی کین، یعنی قوس و قزن ابروی کسی که در حالت خشم و دشمنی است، چگونه میتواند به تیغ و جنگی که در میان است، آسیب برساند؟ و آیا میتوان کودک را که در حال بازیگوشی و شادابی است، به سرزنش و ناراحتی واداشت؟
خانة گُل را که بر آرد به آب؟
خیمة گردون که زند بیطناب؟
هوش مصنوعی: خانهای که پر از گل است، چگونه میتواند در آب قرار گیرد؟ آیا سقف آسمان بدون بند و زنجیر فرو میافتد؟
گوش فلک را که تواند کشید؟
ناف زمین را که تواند برید؟
هوش مصنوعی: این شعر به قدرت و عظمت خداوند اشاره دارد. در آن سوال میشود که چه کسی توانایی دارد گوش آسمان را بگیرد یا زمینه را قطع کند؟ این عبارت نشاندهندهی ناتوانی انسان در برابر قدرتهای بزرگ و خلقت الهی است.
قطرة نیسان که کند درّ ناب؟
پنجة مرجان که نماید خضاب؟
هوش مصنوعی: یک قطره باران چگونه میتواند مروارید خالص بسازد؟ و پنجانگشت مرجان چه رنگ و زیبایی میتواند به ارمغان بیاورد؟
کرد زیک جنبش ابروی کین
زلزلة تب لرزة جرم زمین
هوش مصنوعی: از یک حرکت ابرو، زلزلهای به وقوع پیوست و زمین دچار لرزش شد.
طرفه برآمیخت ز نیرنگ و رنگ
چاشنی صلح به تلخی جنگ
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن، ظاهراً صلح و آرامش وجود دارد، اما در واقع نیرنگ و فریب در پس آن نهفته است. به عبارتی، ظاهراً رنگ و لعابی از صلح به چشم میخورد، اما در حقیقت، تلخی و زشتی جنگ و کشمکش جاری است.
دشت ازل یکسره میدان اوست
ملک ابد عرصة جولان اوست
هوش مصنوعی: در دشت بیپایان وجود، همه چیز در اختیار اوست و فضای ابدی، محل فعالیت و قدرت اوست.
صیقلی آینة سینهها
عکس نماینده آئینهها
هوش مصنوعی: آینههای دل صاف و شفاف هستند و تصویر عشق و احساسات را به خوبی انعکاس میدهند.