گنجور

شمارهٔ ۸ - عشق روحانی

ای برادر با تو گویم شرح عشق و عاشقی
تا نپنداری که این کار مزیح است و فسوس
عشق را اهل غرض وسواس گفتند و مرض
کش مداوا کار بقراطست و یا جالینیوس
راست گفتند این مرض باشد ولی عشقی که هست
مایة آمیزش دامادِ شهوت با عروس
گر به نام عشق خواند این مرض را جاهلی
تاج شاهی نیز همنامست با تاج خروس
گر بود در اصلِ خواهش مشتبه هم عیب نیست
گونة خورشید می‌ماند به رنگ سندروس
ور شمارد هم کسی زاقسام عشقش دور نیست
در شمار پهلوانان رستمست و گیو و توس
عشق روحانی‌ست بیرنگی زهر آلایشی
عشقِ شهوت نیست جز سرمایة آغوش و بوس
عشق شهوت‌دان که مجبولی تو در اخفای آن
عشق روحانی زند بر بام گردون طبل و کوس
در حقیقت عشق نبود غیر میل اتّحاد
میل سعدان با سعود و میل نحسان با نحوس
عاقبت عاشق شود در خاصیت معشوق محض
زانکه باشد این سلوک نفس نه لهو و فسوس
اتحاد عقل و معقولست و داند صدق این
هر که دارد در تعقّل مذهب فرفوریوس
هیأت اخلاق معشوقست علم عاشقان
بر مثال علم هیأت صنعت بطلیمیوس
فرض‌ها دارند با خود در قیاسات وصال
فرض‌هایی کش ندارد در اُکّر تامسطیوس
قطره‌ای از جویبار عشق و صد دریای عقل
یک پیاده رستم و سیصد سوار اشکبوس
عشق روحانی اگر خواهی ز قرآن یاد گیر
نیست شرح عشق روحانی در ارشاد و دروس
نه، غلظ گفتم که مطلب از همه عشقست عشق
ورنه کار شرع و دین بازیچه بودی و فسوس
وعدة فردوس و قصر حور دانی بهر چیست؟
تا خدا را دوست دارد مرد در ضرّاء و بؤس
زاهدان بهر خدا ترک هوا کی می‌کنند
گر بدانند اهل جنّت ماکیانند و خروس؟
گرنه ناز و نعمتستی چه خرابه چه بهشت
ورنه عیش و عشرتستی چه هری گیر و چه طوس
خواهش طفلان پدر را نیست جز بهر مویز
مرد دانا خوب می‌فهمد زبان چاپلوس
عشق را از ما سوی غیر از خدا منظور نیست
خواه معشوق تو هندی باش و خواهی روم و روس
عشق اگر نبود ندارد فرقی از تسبیح سبز
گر تراشد سبحة صد دانه کس از آبنوس
عشق انتاج ار نباشد در قیاسات نظر
منطقی را بحث نبود از قضایا و عکوس
نفس نامردست او را در غرض‌ها ره مده
چهرة زن را نمی‌زیبد به جز رنگ عبوس
لذت نفسی و عقلی را زهم فرقی بکن
گرچه بس دور است این را میده‌دان آنرا سبوس
هر که از معشوق جز معشوق دارد در نظر
آن‌ چنان باشد که از ماهی نداند جز فلوس
گرم گردیدن به آتش غیر آتش گشتن است
گر توانی فرق کردن بر تمیز تست بوس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای برادر با تو گویم شرح عشق و عاشقی
تا نپنداری که این کار مزیح است و فسوس
هوش مصنوعی: ای برادر، می‌خواهم به تو بگویم درباره عشق و عاشقی تا فکر نکنی که این موضوع تنها یک شوخی یا بازی است.
عشق را اهل غرض وسواس گفتند و مرض
کش مداوا کار بقراطست و یا جالینیوس
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی به عشق همچون یک بیماری نگاه می‌کنند که نیاز به درمان دارد، و برای درمان این بیماری از نظرات و تجویزهای پزشکان نامی چون بقراط و جالینیوس بهره می‌برند.
راست گفتند این مرض باشد ولی عشقی که هست
مایة آمیزش دامادِ شهوت با عروس
هوش مصنوعی: این می‌گوید که درست است که این حس عشق ممکن است نوعی مشکل به حساب بیاید، اما عشقی که وجود دارد، در واقع نتیجه‌ی پیوندی است که میان تمایلات شهوانی و احساسات عاطفی شکل می‌گیرد.
گر به نام عشق خواند این مرض را جاهلی
تاج شاهی نیز همنامست با تاج خروس
هوش مصنوعی: اگر کسی این درد را با نام عشق بشناسد، باید بداند که اینکه تاج شاهی به چهره‌ای دیگر شبیه باشد، به معنی ارزش و منزلت آن نیست.
گر بود در اصلِ خواهش مشتبه هم عیب نیست
گونة خورشید می‌ماند به رنگ سندروس
هوش مصنوعی: اگر در اصل خواسته‌ها و آرزوها اشتباهاتی وجود داشته باشد، اشکالی ندارد؛ چون مانند رنگ قرمز درخشان و زیبا است که به رنگ درخت سدر شباهت دارد.
ور شمارد هم کسی زاقسام عشقش دور نیست
در شمار پهلوانان رستمست و گیو و توس
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق را در انواع مختلفش بجوید، در واقع در ردیف بزرگانی چون رستم، گیو و توس قرار دارد.
عشق روحانی‌ست بیرنگی زهر آلایشی
عشقِ شهوت نیست جز سرمایة آغوش و بوس
هوش مصنوعی: عشق حقیقی و روحانی، خالی از آلودگی‌ها و زشتی‌های دنیوی است و به هیچ‌وجه به تمایلات جسمانی و شهوت مربوط نیست. این عشق تنها به دستاوردهایی همچون نزدیکی و محبت می‌انجامد.
عشق شهوت‌دان که مجبولی تو در اخفای آن
عشق روحانی زند بر بام گردون طبل و کوس
هوش مصنوعی: عشق را مانند شهوت بدان که تو در پنهان کردن آن ناتوانی و این عشق معنوی در آسمان به صدا درآمده و به طبل و شیپور تشبیه شده است.
در حقیقت عشق نبود غیر میل اتّحاد
میل سعدان با سعود و میل نحسان با نحوس
هوش مصنوعی: در واقع، عشق چیزی جز تمایل به اتحاد نیست، مانند تمایل دو چیز به هم پیوستن و ارتباط پیدا کردن.
عاقبت عاشق شود در خاصیت معشوق محض
زانکه باشد این سلوک نفس نه لهو و فسوس
هوش مصنوعی: در نهایت، عاشق به ویژگی‌های معشوق خالص خود پی خواهد برد، زیرا این نوع سیر و سلوک، از جنس نفس و روح است و نه صرفاً سرگرمی و بی‌محتوایی.
اتحاد عقل و معقولست و داند صدق این
هر که دارد در تعقّل مذهب فرفوریوس
هوش مصنوعی: عقل و چیزهایی که به آن مرتبط است، یکپارچه و هماهنگ هستند، و تنها کسانی که در درک و تفکر به مذهب فرفوریوس پایبندند، می‌توانند حقیقت این موضوع را بفهمند.
هیأت اخلاق معشوقست علم عاشقان
بر مثال علم هیأت صنعت بطلیمیوس
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که ویژگی‌ها و صفات معشوق، مانند دانشی است که عاشقان درباره او به دست می‌آورند. این دانش به شکلی است که می‌توان آن را شبیه به علم و دانش در رشته‌های مختلف، مثل نجوم که بطلمیوس به آن پرداخته، دانست. به عبارتی، درک عاشق از معشوق به اندازه‌ای دقیق و عمیق است که به علم و دانش تکیه دارد.
فرض‌ها دارند با خود در قیاسات وصال
فرض‌هایی کش ندارد در اُکّر تامسطیوس
هوش مصنوعی: فرض‌های مختلفی در ذهن‌ها شکل می‌گیرد که نشان‌دهنده تلاش‌ها برای درک و رسیدن به پیوندهای عمیق است، اما در حقیقت، این تلاش‌ها ممکن است به نتیجه‌ای نرسند و به صورت خالی باقی بمانند.
قطره‌ای از جویبار عشق و صد دریای عقل
یک پیاده رستم و سیصد سوار اشکبوس
هوش مصنوعی: نقطه‌ای از جریان عشق می‌تواند به اندازه‌ی صدها دریای عقل ارزشمند باشد، مانند یک رستم پیاده در برابر سیصد سوار کارزار.
عشق روحانی اگر خواهی ز قرآن یاد گیر
نیست شرح عشق روحانی در ارشاد و دروس
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی عشق معنوی را بیاموزی، به قرآن مراجعه کن زیرا هیچ‌کدام از آموزش‌ها و نوشته‌ها به اندازه قرآن نمی‌توانند عشق واقعی را توضیح دهند.
نه، غلظ گفتم که مطلب از همه عشقست عشق
ورنه کار شرع و دین بازیچه بودی و فسوس
هوش مصنوعی: نه، من عمداً گفتم که اصل مطلب عشق است؛ عشق واقعی، وگرنه کارهای شرع و دین فقط بازی و سرگرمی بودند.
وعدة فردوس و قصر حور دانی بهر چیست؟
تا خدا را دوست دارد مرد در ضرّاء و بؤس
هوش مصنوعی: ببینی که بهشت و کاخ‌های زیبا برای چه کسی است؟ این پاداش برای آن است که انسان در سختی‌ها و دشواری‌ها خدا را دوست داشته باشد.
زاهدان بهر خدا ترک هوا کی می‌کنند
گر بدانند اهل جنّت ماکیانند و خروس؟
هوش مصنوعی: زاهدان برای خدا میل و خواسته‌های دنیوی را رها نمی‌کنند، مگر اینکه دانسته باشند که اهل بهشت مانند مرغ‌ها و خروس‌ها زندگی می‌کنند.
گرنه ناز و نعمتستی چه خرابه چه بهشت
ورنه عیش و عشرتستی چه هری گیر و چه طوس
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و نعمت را نادیده بگیری، فرقی نمی‌کند که در ویرانه‌ای باشی یا در بهشت. و اگر لذت و خوشی را نادیده بگیری، فرقی نمی‌کند که در وسط یک جشن باشی یا در شهر طوس.
خواهش طفلان پدر را نیست جز بهر مویز
مرد دانا خوب می‌فهمد زبان چاپلوس
هوش مصنوعی: خواسته‌های فرزندان از پدر تنها به خاطر کسب مویز (انگور خشک) است و مرد دانا خوب می‌فهمد که چگونه زبان تملق‌گویان را بشناسد.
عشق را از ما سوی غیر از خدا منظور نیست
خواه معشوق تو هندی باش و خواهی روم و روس
هوش مصنوعی: عشق واقعی تنها به خداوند مربوط می‌شود و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای آن را بگیرد، حتی اگر محبوب تو از هر گوشه‌ای از دنیا باشد.
عشق اگر نبود ندارد فرقی از تسبیح سبز
گر تراشد سبحة صد دانه کس از آبنوس
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشته باشد، هیچ فرقی با تسبیح سبز ندارد؛ حتی اگر تسبیحی از صد دانه با چوب آبنوس باشد.
عشق انتاج ار نباشد در قیاسات نظر
منطقی را بحث نبود از قضایا و عکوس
هوش مصنوعی: اگر عشق حاصل نشود، بحث درباره قیاس‌ها و استدلال‌های منطقی بی‌معنا خواهد بود و دیگر بررسی مسائل و تفکرات در این زمینه فایده‌ای ندارد.
نفس نامردست او را در غرض‌ها ره مده
چهرة زن را نمی‌زیبد به جز رنگ عبوس
هوش مصنوعی: نفس انسان در کارهای ناپسند و نادرست قابل اعتماد نیست؛ بنابراین در اهداف و مقاصدش به او اعتماد نکن. زیبایی چهره زن را فقط به حالت عبوس او نمی‌توان محدود کرد.
لذت نفسی و عقلی را زهم فرقی بکن
گرچه بس دور است این را میده‌دان آنرا سبوس
هوش مصنوعی: لذت‌های روحی و عقلانی را از یکدیگر جدا کن، هرچند که این دو از هم بسیار فاصله دارند. یکی از آن‌ها را می‌دانند و دیگری را به صورت فرعی یا غیرمستقیم به دست می‌آورند.
هر که از معشوق جز معشوق دارد در نظر
آن‌ چنان باشد که از ماهی نداند جز فلوس
هوش مصنوعی: هر کسی که به غیر معشوق خود توجه کند، در نظر او مانند کسی است که جز از طلا، چیزی از ماهی نمی‌داند.
گرم گردیدن به آتش غیر آتش گشتن است
گر توانی فرق کردن بر تمیز تست بوس
هوش مصنوعی: این آتش به معنای شور و حرارت عشق است و این که اگر کسی بخواهد از این شور و حرارت دور شود، تنها خود را به آتش می‌زند. اگر بتوانی، باید تفاوت‌ها را بشناسی و درک کنی که چه چیزی واقعاً تو را گرم می‌کند و چه چیزی فقط ظاهری از گرما دارد.