گنجور

شمارهٔ ۳ - ماده تاریخ سیل قم

داد از دست سیل حادثه، داد
که ازو شد گُل بلا سیراب
سیلی از کوه غم فرود آمد
که ازو چشم فتنه شد بی‌خواب
وه چه سیل؛ آسمان سیّالی
برده از عمرها گرو ز شتاب
بسته بر دوش کوه‌های گران
کرده سیراب موج‌های سراب
دیر از سر بدر روی چو خمار
زود از پا درافکنی، چو شراب
چرخِ میدان فراخِ پهن آغوش
بر سرش چرخ‌زن چو قصرِ حباب
فتنه‌اش چنگ بر زده به عنان
اجلس دست بر زده به رکاب
این جهان درشت ازو هموار
فلک بی‌حساب ازو به حساب
شهر قم کابروی عالم بود
شد ازو خشک لب چو موج سراب
در روانی و بی‌ثباتی زد
در دروازه تخته بر سر آب
خانه‌ها از شکستگی‌ها کرد
خاک دیوار بر سر اسباب
مدرسه غسل ارتماسی کرد
رفت در سجده مسجد و محراب
حرف دیوار، سست در هر جا
سخن در، شکسته در هر باب
کشتی عمر را ز موج بلا
جای امنی نبود جز گرداب
شهر قم را که رشک عالم بود
کرد سیلاب همچو نقش بر آب
اشک عشّاق بود شورانگیز
بر دمیده ز کورة سیماب
با که دست قضا به آتش قهر
از گُلِ این زمین گرفت گلاب
من چه گویم چه کرد با قم سیل؟
قم کتان بود و سیل چون مهتاب
بر لب بام اگر زنی انگشت
با تو گوید حکایت سیلاب
بهر تاریخ فکر می‌کردم
جمعی از دوستان برای صواب
دوستی آه آتشین زد و گفت
خاک قم را به باد داد این آب

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد از دست سیل حادثه، داد
که ازو شد گُل بلا سیراب
هوش مصنوعی: از دست حوادث ناگوار فریاد می‌زنم؛ حوادثی که باعث شده‌اند مشکلات و بلاها، مانند گلی، سیراب و پررنگ شوند.
سیلی از کوه غم فرود آمد
که ازو چشم فتنه شد بی‌خواب
هوش مصنوعی: از کوه اندوه سیلابی جاری شد که باعث شد خواب از چشم فتنه برود.
وه چه سیل؛ آسمان سیّالی
برده از عمرها گرو ز شتاب
هوش مصنوعی: چه طوفانی است! به نظر می‌رسد آسمان با سرعت زیادی، عمرهای زیادی را به گرو گرفته است.
بسته بر دوش کوه‌های گران
کرده سیراب موج‌های سراب
هوش مصنوعی: باری سنگین بر دوش کوه‌ها نشسته که تأثیر آن، مانند موج‌هایی از آب در سراب، بر ذهن پدیدار می‌شود.
دیر از سر بدر روی چو خمار
زود از پا درافکنی، چو شراب
هوش مصنوعی: زمانی که به آرامی و با ناز از سر بیرون بیایی، مانند کسی که مست است، به راحتی می‌توانی از پا بیفتی و مانند یک زیبا به سرخی و نشاط بیفتم.
چرخِ میدان فراخِ پهن آغوش
بر سرش چرخ‌زن چو قصرِ حباب
هوش مصنوعی: میدان وسیع و بزرگ مانند آغوشی گسترده است و همانند کاخی از حباب، چرخش‌ها و تغییرات در آن به چشم می‌خورد.
فتنه‌اش چنگ بر زده به عنان
اجلس دست بر زده به رکاب
هوش مصنوعی: فتنه‌اش مانند مهاری است که به شدت کشیده شده و دستش بر روی رکاب سوارکاری قرار دارد.
این جهان درشت ازو هموار
فلک بی‌حساب ازو به حساب
هوش مصنوعی: این دنیا با همه سختی‌هایش، به وسیله آسمان بی‌پایان و نظم‌دهنده‌اش قابل توازن و حسابرسی است.
شهر قم کابروی عالم بود
شد ازو خشک لب چو موج سراب
هوش مصنوعی: شهر قم مانند مرواریدی در دل عالم می‌درخشد، اما اکنون مانند موجی که روی آب ظاهر می‌شود، لبانش خشک و بی‌ثمر گشته است.
در روانی و بی‌ثباتی زد
در دروازه تخته بر سر آب
هوش مصنوعی: در حالتی ناپایدار و بی‌ثباتی، به دروازه‌ای رسید که روی آب قرار داشت.
خانه‌ها از شکستگی‌ها کرد
خاک دیوار بر سر اسباب
هوش مصنوعی: خانه‌ها از ترک‌ها و ویرانی‌ها به خاک تبدیل شدند و دیوارها بر روی وسایل افتادند.
مدرسه غسل ارتماسی کرد
رفت در سجده مسجد و محراب
هوش مصنوعی: مدرسه به نوعی پاکسازی و تغییر وضعیت داد و سپس به نشانه عبادت و خشوع به سجده در مسجد و در جای مخصوص نماز رفت.
حرف دیوار، سست در هر جا
سخن در، شکسته در هر باب
هوش مصنوعی: دیوار هیچ چیزی را نمی‌تواند پنهان کند و صحبت‌ها در هر موضوعی به راحتی از بین می‌روند و به حقیقت می‌پیوندند.
کشتی عمر را ز موج بلا
جای امنی نبود جز گرداب
هوش مصنوعی: زندگی مانند کشتی‌ای است که در دریای دشواری‌ها قرار دارد و هیچ مکانی امن برایش وجود ندارد، جز در گودالی عمیق.
شهر قم را که رشک عالم بود
کرد سیلاب همچو نقش بر آب
هوش مصنوعی: سیلابی که به شهر قم آمد، باعث شد که این شهر که معرفت و علم را در خود دارد، همچون نقشی که بر روی آب نقش می‌بندد، به زودی محو شود.
اشک عشّاق بود شورانگیز
بر دمیده ز کورة سیماب
هوش مصنوعی: اشک‌های عاشقان به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و مانند بخاری از جیوه به وجود می‌آید.
با که دست قضا به آتش قهر
از گُلِ این زمین گرفت گلاب
هوش مصنوعی: در این بیت شاعری به تصویر کشیده که به دلیل حوادثی خارج از کنترل، زیبایی و لطافت گل‌ها تحت تأثیر قرار گرفته و گلاب آن‌ها به آتش قهر دچار شده است. این عبارت به معنای از بین رفتن زیبایی و طراوت چیزهایی است که روزی زیبا و دل‌انگیز بودند و حالا به خاطر شرایط ناگوار دچار آسیب شده‌اند.
من چه گویم چه کرد با قم سیل؟
قم کتان بود و سیل چون مهتاب
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه بگویم که با قم چه کرد سیل؟ قم مانند پتی کتان بود و سیل مانند مهتاب.
بر لب بام اگر زنی انگشت
با تو گوید حکایت سیلاب
هوش مصنوعی: اگر بر لب بام بایستی و با انگشت به کسی اشاره کنی، او حکایت پرآبی و طغیانی را که در دل دارد، برای تو بازگو می‌کند.
بهر تاریخ فکر می‌کردم
جمعی از دوستان برای صواب
هوش مصنوعی: در مورد تاریخ فکر می‌کردم که گروهی از دوستان به دنبال کار خیر برای بهبود اوضاع هستند.
دوستی آه آتشین زد و گفت
خاک قم را به باد داد این آب
هوش مصنوعی: دوستی با ناراحتی گفت که این آب، خاک قم را به باد داده است.