گنجور

شمارهٔ ۳۲۶

آیینه سنگ بود ترا دید و آب شد
آنگاه از فروغ رخت آفتاب شد
روز ازل ز شعلة حسن تو یک شرار
بر آسمان شد و لقبش آفتاب شد
نرگس شنید تا ابدش دیده باز ماند
چشمت که از فسانة من نیمخواب شد
ای دل به حفظ ظاهر ازین بیشتر بکوش
حسنی که نیست هم همه صرف نقاب شد
فیّاض یک نظر که فکندی به دفترم
دیوان شعر من همگی انتخاب شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آیینه سنگ بود ترا دید و آب شد
آنگاه از فروغ رخت آفتاب شد
هوش مصنوعی: آیینه که از سنگ ساخته شده بود، تو را دید و نرم شد. سپس با درخشش چهره‌ات، مانند آفتاب روشن گردید.
روز ازل ز شعلة حسن تو یک شرار
بر آسمان شد و لقبش آفتاب شد
هوش مصنوعی: در آغاز روزگار، زیبایی تو همچون شعله‌ای درخشنده به آسمان تابید و همان شعله به عنوان آفتاب شناخته شد.
نرگس شنید تا ابدش دیده باز ماند
چشمت که از فسانة من نیمخواب شد
هوش مصنوعی: نرگس جوری به تماشای تو می‌نشیند که انگار چشمت همیشه بیدار و هوشیار است و به خاطر من حتی خوابش هم نمی‌برد.
ای دل به حفظ ظاهر ازین بیشتر بکوش
حسنی که نیست هم همه صرف نقاب شد
هوش مصنوعی: ای دل، برای حفظ ظاهرت بیشتر تلاش کن؛ زیرا زیبایی‌ای که وجود ندارد، فقط به نقاب اختصاص داده شده است.
فیّاض یک نظر که فکندی به دفترم
دیوان شعر من همگی انتخاب شد
هوش مصنوعی: با نگاه پرمهر تو که به نوشته‌های من انداختی، تمام اشعارم برگزیده و بی‌نظیر شد.