گنجور

شمارهٔ ۳۰۰

گفتمش صد بار و ترک صحبت دشمن نکرد
طفل بازیگوش من گوشی گوشی به حرف من نکرد
ذوق پیراهن دریدن را به کام دل ندید
هر که را چاک گریبان رخنه در دامن نکرد
عاشقان را تیره‌بختی سایة بال هماست
زان سبب خاکسترم جز جای در گلخن نکرد
سال‌ها بیهوده چون شمع قرار بیکسان
سوختیم و پرتو ما مجلسی روشن نکرد
مهربانی‌های او فیّاض در خونم نشاند
آنچه با من کرد او از دوستی دشمن نکرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش صد بار و ترک صحبت دشمن نکرد
طفل بازیگوش من گوشی گوشی به حرف من نکرد
هوش مصنوعی: به او گفتم بارها و بارها، اما او حرف‌های من را نشنید. این کودک شیطان، در گوش خودش هم به حرف‌های من توجهی نکرد.
ذوق پیراهن دریدن را به کام دل ندید
هر که را چاک گریبان رخنه در دامن نکرد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به شوق دریدن پیراهن خوش نشده، باید بداند که اگر اسیر عشق و وابستگی نشده باشد، هرگز تجربه‌ی این احساس را نخواهد داشت.
عاشقان را تیره‌بختی سایة بال هماست
زان سبب خاکسترم جز جای در گلخن نکرد
هوش مصنوعی: عاشقان همیشه در حسرت و ناامیدی زندگی می‌کنند و سایه ی غم و اندوه بر آنها می‌افتد. به همین دلیل، من جز این که در سرما و تاریکی بمانم، هیچ جایی برای آرامش ندارم.
سال‌ها بیهوده چون شمع قرار بیکسان
سوختیم و پرتو ما مجلسی روشن نکرد
هوش مصنوعی: سال‌ها بدون هدف و به صورت بی‌ثمر مانند شمعی که می‌سوزد، عمر خود را گذراندیم، اما هیچ تأثیری در روشنایی و شادی دیگران نداشتیم.
مهربانی‌های او فیّاض در خونم نشاند
آنچه با من کرد او از دوستی دشمن نکرد
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی او آن‌قدر عمیق و ماندگار در وجودم نقش بسته که هیچ‌کس از دوستانم این‌گونه با من رفتار نکرده است.